توجيه وسيله با هدف | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
توجيه وسيله با هدف
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
توجيه وسيله با هدف
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
شبهات متفرقه
,
توجیه وسیله با هدف
سوال:
راجع به «هدف وسيله را توجيه مي کند» توضیح دهید؟
پاسخ تفصیلی:
اين، يكى از مهمترين سؤالهايى است كه در فلسفه سياسى مطرح است. پس براى مردم عادى مطرح نيست؟ چرا. اين پرسش براى همگان مهم است و مردم كوچه و بازار نيز با زبان خاصّ خود در صدد يافتن جواب آن هستند. اين سؤال را به تعبير روانتر و روشنتر مىتوان چنين بيان كرد: آيا براى رسيدن به مطلوب و مقصود خود، مىتوانيم هر گونه ابزار و وسيلهاى را به كار ببريم؟ به بيان ديگر: اگر هدفمان خوب باشد، آيا مىتوان براى رسيدن به آن از وسايل بد و پليد هم استفاده كرد؟ مثلاً هدف شخصى آن است كه مردم را شاد كند؛ آيا براى اين كار مىتواند از هر روشى مثل دروغ و... بهره بگيرد؟ يا آنكه كسى مىخواهد به قدرت و حكومت برسد؛ آيا به اين جهت مىتواند از نيرنگ و فريب استفاده كند؟ و ...
نظر واقعى و عملكرد بسيارى از سياستمداران ديروز و امروز چنين بوده و هست كه: آرى، هدف وسيله را توجيه مىكند و به كار بردن هر وسيلهاى هر چند ضدّ اخلاق و دين و انسانيت باشد، براى تأمين هدف رواست و «اَلغاياتُ تُبَرِّرُ الْمَبادِىَ» و «خُذِ الْغاياتِ و اتْرُكِ الْمَبادِىَ» .
اين نظر بسيار عجيب و تأسفّ آور است؛ امّا وجود دارد. مثلاً ماكياول در كتاب «شهريار» چنين نوشته است: «.... همگان بر اين نكته واقفند كه صفاتى مانند وفادارى، حفظ حرمت قول، درستى رفتار و نيالودگى به نيرنگ تا چه پايه در شهريار پسنديده است. امّا از آن طرف، در قبال حوادثى كه در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم مىبينيم كه شهريارانى كه زياد پايبند حفظ قول خود نبودهاند ولى در مقابل، رموز غلبه بر ديگران را به كمك حيله و نيرنگ خوب مىدانستهاند، كارهاى بزرگ انجام دادهاند و وضعشان در آخر كار بهتر از آن كسانى بوده است كه در معامله با ديگران صداقت و درستى به خرج دادهاند. پس بگذاريد همه اين را بدانند كه براى رسيدن به هدف از دو راه مىتوان رفت: يكى از راه قانون و ديگرى از راه زور. از اين دو راه، اولى شايسته انسانها و دومى شايسته حيوانهاست. ولى از آنجا كه طريقه اول غالبا بى تأثير است، تشبّث به طريقه دوم ضرورت پيدا مىكند... . بر شهريار واجب است كه حيلهگرى روباه را براى دفع گزند با صولت شير براى نشان دادن قدرت توأم سازد.... يك شهريار دور انديش هرگز نمىتواند ـ و نبايد ـ خود را پايبند حفظ قولى كه داده است، بشمارد... در نتيجه هر آن شهريارى كه در استقرار و حفظ قدرتش كامياب گردد، مىتواند مطمئن باشد كه همگان، از كوچك و بزرگ، بى آنكه درباره خوبى يا بدىِ وسايلى كه وى براى تحصيل هدفش به كار برده است، انديشه كنند، از آنجا كه خود هدف را تصويب كردهاند وسايلش را نيز ـ هر قدر هم پست و ناروا باشد.ـ تصويب خواهند كرد.»(1)
مثال ديگر، سخن چرچيل است. او در كتابى كه در تاريخ جنگ جهانى دوم نوشته است، درباره حمله متّفقين به ايران مىنويسد: «اگر چه ما با ايرانىها پيمان بسته بوديم، قرارداد داشتيم و طبق قرارداد نبايد چنين كارى مىكرديم، ولى اين معيارها ـ پيمان و وفاى به عهد ـ در مقياسهاى كوچك درست است؛ دو نفر وقتى با يكديگر قول و قرار مىگذارند، درست است؛ امّا در سياست وقتى كه پاى منافع يك ملّت در ميان مىآيد، اين حرفها ديگر موهوم است؛ من نمىتوانستم از منافع بريتانياى كبير به عنوان اينكه اين كار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم كه ما با يك كشور ديگر پيمان بستهايم و نقض پيمان بر خلاف اصول انسانيّت است. اين حرفها اساسا در مقياسهاى كلّى و در شعاعهاى خيلى وسيع درست نيست.»(2)
نمونه سوم عملكرد معاويه است. او صلح نامهاى را با امام حسن مجتبى عليهالسلام امضاء كرد؛ امّا دير زمانى نگذشت كه همه مواد صلحنامه را ناديده گرفت و نقض كرد و به صراحت گفت كه: «اى مردم! آگاه باشيد آن پيمان و شروط در زير دو پاى من قرار دارد.»(3)
و از اين نمونهها؛ صفحات تاريخ، دهها و صدها و بلكه هزارها و ميليونها سراغ دارد و بسيارند انسانها و سياستمدارانى كه شعار و ادّعاى اصول انسانى و حقوق بشر و دين و اخلاق داشته و دارند امّا اعمال و رفتار آنها طبق دستور شيطانى ماكياول است و زشتترين افعال را براى اهداف مادّى و حيوانى خود مرتكب مىگردند. چنان رفتار مىكنند كه گويى بويى از انسانيّت نبردهاند و حيوانى بيش نيستند و به تعبير قرآن كريم:«... أولئك كالأنعام بل هم أضلّ»
نمونه روشن آن در دوران معاصر ؛ عملكرد خائنانه صدام ـ رئيس جمهور عراق ـ است كه در سال 1359 شمسى آشكارا در برابر چشمان حيرتزده جهانيان در پرده تلويزيون عراق ظاهر شد و قرارداد 1975 الجزاير را پاره كرد و عهد و پيمان و قراردادى را كه تنها پنج، شش سال از امضاى آن گذشته بود، ناديده گرفت و نقض كرد و بدين وسيله به دست خود، سندى بر رسوايى و پيمان شكنى خود پديد آورد!
امّا در بين سياستمداران تاريخ ؛ به ندرت كسانى يافت مىشوند كه با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالى انسانى را پاس داشتهاند و عملكرد آنان گواهى مىدهد كه «هدف» هرگز «وسيله» را توجيه نمىكند و براى تأمين اهداف عالى و مقدّس نيز بايد از ابزار و وسيلههاى اخلاقى، انسانى و مشروع استفاده كرد. بى ترديد يكى از مهمترين سياستمداران جهان و اسوههاى انسانيت؛ حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام است، در مقاله حاضر در صدد آنيم كه نظر و سيره آن بزرگوار را در اين موضوع بررسى كنيم. روشن است كه تاريخ هيچ موردى را سراغ ندارد كه در آن، حضرت على عليهالسلام از روش غير انسانى و خلاف اخلاق و شرع استفاده كرده باشد. اين سخنى است كه جملگى بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّى غير مسلمانانى چون جرج جرداق مسيحى نيز اميرالمؤمنين عليهالسلام را اسوه انسانيت مىشمارند و او را «صداى عدالت انسانى» مىنامند. اين در حالى است كه امام على عليهالسلام دشمنان بسيارى داشت و دارد و بلكه از پر دشمنترين انسانهاى روى زمين است و دشمنان از راههاى گوناگون سعى در تخريب شخصيت ايشان داشته و دارند؛ امّا با اين همه، آن قدر گفتار و رفتار و سيره اميرالمؤمنين على عليهالسلام پاك و پيراسته و خدايى و اخلاقى بود كه تاكنون ـ و بعد از گذشت حدود 14 قرن از عصر ايشان ـ احدى نتوانسته است حتى يك مورد را نشان دهد كه در آن اميرالمؤمنين عليهالسلام براى رسيدن به هدف، از روش و شيوه غير انسانى و اخلاقى و شرعى استفاده كرده باشد و بلكه در تاريخ موارد فراوانى ذكر شده است كه در آن اميرالمؤمنين عليهالسلام به خاطر مراعات اصول اخلاقى و انسانى و شرعى، دچار محروميّت و مشكلات اجتماعى و.... شده است و هرگز به هيچ زشتى و بدى و شيطنتى آلوده نشده است. همه آنچه گذشت، در حالى است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام روشهاى شيطانى را بهتر از هر انسانى مىدانست و به همه چيز آگاهى داشت و به تعبير خودش:
«وَ اللّهِ ما معاويةُ بِأَدهى مِنّى و لكنَّهُ يَغدِرُ وَ يَفجُرُ وَ لَو لا كَراهِيَةُ الغَدرِ لكنت من أدهى الناسِ و لكن كُلُّ غدرةٍ فجرةٌ و كُلُّ فجرةٍ كفرةٌ و لكُلّ غادر لِواءٌ يُعرَفُ بِهِ يَومَ القِيامَةِ و اللّهِ مااُستَغفَلُ بالمكيدة و لا اُستغمز بالشّديدة.»(4)
به خدا قسم! معاويه از من زيركتر نيست؛ امّا فريبكارى و خيانت و معصيت مىكند. و اگر مكر و فريب ناپسند نبود، من از زيركترين مردمان بودم؛ ولى هر بى وفايى، گناه است و هر گناه، ناسپاسى. و براى هر فريبكارى پرچمى است كه با آن در روز قيامت شناخته مىشود. به خدا قسم! من به وسيله مكر غافلگير نمىشوم و در سختىها ناتوان و عاجز نمىگردم.
و اين گونه است كه پس از بيعت مردم مدينه در سال 35 هجرى، امام اميرالمؤمين عليهالسلام در اولين سخنرانى، با كمال صداقت و صراحت و قاطعيت مىفرمايد: «ذمّتى بما اقول رهينةٌ و أنابه زعيمٌ انّ من صرّحت له العبرُ عمّا بين يديه من المثلات حجزته التقوى عن تقحّم الشّبهات. اَلا و انّ بليّتكم قد عادت كهيئتها يوم بعث الله نبيّه صلىاللهعليهوآله و الذى بعثه بالحقّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً و لَتُساطُنَّ سوطَ القِدرِ حتّى يعودَ اَسفلكم اَعلاكم و أعلاكم أسفلكم و ليسبقَنَّ سابقون كانوا قصّروا و ليقصرنّ سبّاقون كانوا سبقوا. واللّهِ ما كتمت وَشمَةً و لا كذبتُ كِذبَةً و....»(5)
ذمّه من گرو سخنانى است كه مىگويم و تمام آن را ضامنم، كسى كه عبرتهاى روزگار، مسائل و پيشآمدهاى آينده را برايش آشكار سازد، تقوا او را از فرورفتن در گرداب شبههها باز مىدارد. بدانيد كه بلاى شما بازگشته است؛ مانند آن امتحانى كه در روز بعثت رسول الله صلىاللهعليهوآله بود. قسم به آن كسى كه او را به حق مبعوث كرد، به هم خواهيد خورد و غربال خواهيد گرديد و جدا خواهيد شد تا پايينترين؛ بالاترين و بالاترين؛ پايينترين شود و جلو خواهند افتاد، مقدّماتى كه عقب ماندهاند و عقب خواهند ماند، مؤخّراتى كه جلو افتادهاند. به خدا قسم! هرگز حقيقتى را پنهان نكردم و هيچگاه دروغى نگفتم....
چنانچه ملاحظه مىفرماييد، امام اميرالمؤمنين عليهالسلام از همان آغاز زمامدارى، صادقانه و آشكارا، برنامه آينده خود را بيان مىدارد و به هيچ وجه حاضر نيست كه مانند مدّعيان سياست و كياست و ذكاوت، مردم را فريب دهد و با وعدههاى دروغين، آنان را جذب كند و بلكه حقّ را آن گونه كه هست، باز مىگويد و انتخاب را به مردم وا مىگذارد؛ با آنكه بهتر از هر كسى مىداند كه مردم چه برخوردى خواهند كرد و «ناكثين» و «قاسطين» و «مارقين» چه نقشه و عملكردى خواهند داشت. اميرالمؤمنين على عليهالسلام به نيكى مىداند كه سرانجام و فرجام كار چيست؛ اما چون عبد خداست، همان راهى را مىپيمايد كه خدا مىپسندد و خود را مأمور به تكليف شرعى مىداند و نگران آن نيست كه نتيجه چه مىشود و اين و آن مىپسندند يا نه؟
آرى؛ اين تقواى الهى و رعايت اخلاق و انسانيّت بود كه او را از به كارگيرى شيطنتها و حيلهها و نيرنگها و ارتكاب زشتىها و بدىها باز داشت و اين ياد خدا و روز قيامت بود كه او را پاك و پيراسته ساخت.
و به دليل همين خدا پرستى و تقواى الهى است كه با شگفتى مىپرسد: «أتأمرونى أن أطلب النصر بالجور فيمن وُلّيتُ عليه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سميرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فىالسماء نجماً...»(6)؛ آيا مىخواهيد پيروزى را به وسيله ستم بر رعيّت تأمين كنم؟! هرگز نمىشود. به خدا قسم! تا روز و شب باقى است و ستارهاى در آسمان مىدرخشد، چنين روشى پيشه نخواهم كرد... هرگز از ابزار نامشروع استفاده نخواهم كرد.
يعنى چنين نيست كه براى رسيدن به پيروزى، استفاده از هر وسيله و و روشى روا باشد؛ بلكه تنها و تنها بايد از روش خدا پسندانه و ابزار مشروع بهره گرفت.
بنابراين برخلاف نظر ماكياول؛ از ديدگاه اميرالمؤمنين على عليهالسلام هدف هرگز وسيله را توجيه نمىكند. عملكرد اميرالمؤمنين على عليهالسلام در طول زندگى، شاهدى صادق برادّعاى مذكور است كه آن را به بهترين صورت ثابت مىكند. از جمله دقّت و تأمّل در شوراى شش نفره خلافت و نظر خاصّ اميرالمؤمنين على عليهالسلام در اين زمينه، درسى آموزنده است. در حسّاسترين لحظه نيز حضرت على عليهالسلام بر راستگويى و صداقت پايدار و استوار است و هرگز در فكر دروغ و حيلهگرى نيست. عبدالرحمن بن عوف به اميرالمؤمنين عليهالسلام عرض مىكند: اگر قول مىدهى كه به سيره شيخين ـ ابوبكر و عمرـ عمل كنى، من به شما رأى مىدهم.
امام على عليهالسلام مىداند كه با رأى عبدالرحمن بن عوف مىتواند به خلافت برسد، اما براى به دست آوردن رأى عبدالرحمن هرگز راه دروغ و ناجوانمردى را پيش نمىگيرد و به هيچ وجه حاضر نيست براى رسيدن به قدرت و حكومت، به فريب و خدعه آلوده شود و به اين جهت بىهيچ ترديد و شبههاى تصريح مىكند كه تنها به كتاب خدا و سنت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله و اجتهاد خودش عمل مىكند و شرط عبدالرحمن بن عوف را با قاطعيت مردود مىداند.(7)
چنين رفتارى در نزد سياستمداران عادّى، نوعى ساده لوحى و ضعف سياسى شمرده مىشود اما در نظر سياستمداران الهى ـ كه هدفى عالى و برتر از لذّت و شهوت و معيشت و شهرت دارند.ـ امرى شايسته و ستودنى و بلكه ضرورى و لازم و مطابق با اهداف متعالى و اصول انسانى است و نهايت فطانت و بصيرت را نشان مىدهد.
مغيرة بن شعبه از سياستمداران معروف عرب است؛ اما سياستمدارى شيطانى است و نه سياستمدار الهى؛ به اين جهت، مثل ماكياول اعتقاد دارد كه هدف وسيله را توجيه مىكند و برآن اساس عمل مىكند و به ديگران نيز توصيه مىنمايد. وى در آغاز خلافت و امامت اميرالمؤمنين على عليهالسلام به نزد ايشان آمد و گفت: من اعتقاد دارم كه بهتر است اكنون درباره معاويه هيچ سخنى نگويى و هيچ اقدامى ننمايى؛ بگذار فعلاً باقى باشد، وقتى كه حكومتت خوب استقرار يافت، آن وقت مىتوانى او را عزل كنى.
اميرالمؤمنين على عليهالسلام با قاطعيّت اين نظر را ردّ كرد و فرمود: معناى اين كار ـ سكوت ـ آن است كه در اين مدت محدود، معاويه را صالح و شايسته مىدانم؛ در حالى كه چنين نيست و من هرگز او را صالح نمىدانم و نمىتوانم دروغ بگويم.(8)
استفاده از روش نامشروع به هيچ قيمتى درست نيست و به بيان اميرالمؤمنين على عليهالسلام : «... واللّهِ لو اعطيت الأقاليم السبعة بما تحت افلاكها على أن اعصى اللّه فى نملةٍ اسلبها جلب شعيرةٍ ما فعلته...»(9)؛ به خدا قسم! اگر اقليمهاى هفت گانه با هر آنچه در زير آسمانهايش دارد، به من داده شود تا خدا را معصيت كنم و پوست جوى را از مورچهاى بگيرم؛ هرگز نمىپذيرم و چنين كارى را نمىكنم...
محدّث عاليقدر، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى ـ رضوان اللّه عليه ـ به خوبى توضيح داده است كه قول به «جواز استفاده از دروغ در مقام عزادارى» خلاف ضرورت دين و مذهب است و اگر چنين امرى درست باشد، سبب آن مىگردد كه بسيارى از محرّمات الهى تبديل به مباح و بلكه مستحبّ شود! در حالى كه حرمت افعالى چون غيبت و... ابدى است و تا قيامت باقى است. و از سويى ديگر طاعت و عبادت الهى را هرگز نمىتوان با چيزى كه سبب غضب و سخط خداست، به دست آورد و استحباب در جايى مىآيد كه اصل عمل جايز و مباح باشد. و بنابر آنچه گذشت، براى سوگوارى و عزادارى بر شهادت حضرت سيدالشهداء عليهالسلام نيز نمىتوان از روش نامشروع مثل دروغ و... استفاده كرد.(10) در حماسه حسينى؛ گريه و گرياندنى ارزش دارد و سبب قرب الهى است كه از راه درست و شرعى و مباح صورت پذيرد و هرگز با گناه نمىتوان به خداى تعالى تقرّب جست و بامعصيت نمىتوان به فضيلتى دست يافت.
ولي در عين حال توجيه شدن وسيله به خاطر هدف و يا نشدن آن قضيهاى كلى نيست كه بتوان حكم قاطعى براى همه موارد آن نفيا و اثباتا ارائه نمود، بلى مىتوان گفت از ديدگاه اسلام در اغلب موارد وسيله نيز بايد مشروع باشد چرا كه تفكيك هدف و وسيله از يكديگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسيلهها هم خود نوعى هدف به شمار مىروند و نمىتوان مثلا براى انفاق كردن دزدى كرد و يا براى اصلاح وضعيت معيشتى به هر وسيلهاى روى آورد.
دليل اين مسأله هم روشن است، زيرا روح و حقيقت شريعت به گونه اي است كه در صورت توجيهپذير شدن آن به وسيله و هدف چيزى از آن باقى نخواهد ماند, ولى نبايد پنداشت اين قاعده كلى و سارى و جارى در همه موارد است. البته قانون کلي و اولي همان است, ولي ما در استنباط فقهي قانوني داريم که مي گويد: ما من عام الا و قد خص. يعني هيچ قانون عامي نيست مگر اينکه تخصصي خورده است. جواز غصب به خاطر نجات جان مومن از اين موارد است. قانون اهم و مهم نيز از اصولى است كه در برخى موارد به ميدان مىآيد. مثلاً دروغ مصلحتى در برخى موارد (مانند حفظ جان يا آبروي مؤمن) مجاز شمرده شده است, در اينجا چون مسأله مهمترى در كار است كه عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهى مىدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخيص اهم و مهم كارى ساده نيست بلكه نيازمند آگاهى و وفوف بر معيارها و موازين و روح شريعت است و در حقيقت مسألهاى اجتهادى است كه بايد منطق ويژه اجتهاد در آن منظور گردد.
پاسخ به سؤالى كه در آغاز مطرح شد و جمع بندى و نتيجهگيرى از فرمايشات و سيره حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام چنين مىشود كه: هدف، وسيله را توجيه نمىكند و بايد براى رسيدن به اهداف، از ابزار و روشهاى مباح و مشروع و مجاز استفاده كرد و طاعت و قرب و رضاى الهى را هرگز نمىتوان با معصيت و گناه تحصيل نمود, مگر در برخي موارد که به دليل اهميت و اولويت توسط خود شارع استثنا و مشروع شمرده شده است و عمل بدان موجب اطاعت و قرب الهي است.
پىنوشتها:
1 ـ خداوندان انديشه سياسى؛ مايكل ب. فاستر، ترجمه دكترجواد شيخ الاسلامى؛ شركت انتشارات علمى و فرهنگى، ويراسته دوم، چاپ اول، تهران، 1373 ش، ج 1، ص 527ـ531.
2 ـ بنابرنقل استاد شهيد مرتضى مطهرى در سيرى در سيره نبوى، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1366 ش، ص 92.
3 ـ الفتوح لابن اعثم الكوفى، ج 4، ص 163 و صلح امام حسن(ع)، شيخ راضى آل ياسين، ترجمه حضرت آيت اللّه سيدعلى خامنهاى؛ انتشارات آسيا، چاپ اول، 1348 ش، ص 407.
4 ـ نهج البلاغه صبحى صالح و دشتى، خطبه 200 و فيض الاسلام، خطبه 191.
5 ـ همان، خطبه 16.
6 ـ همان، خطبه 126.
7 ـ حيات فكرى وسياسى امامان شيعه، رسول جعفريان، انتشارات انصاريان، چاپ اول، 1376 ش، ص 59.
8 ـ مروج الذهب، ج 2، ص 354ـ356 و نيز سيرى در سيره نبوى، ص 132.
9 ـ نهج البلاغه، خطبه 224.
10 ـ لؤلؤ و مرجان، ص 183ـ187 و نيز ر.ك: حماسه حسينى، شهيد مطهرى، ج 1، ص 19ـ52.
منبع:ماهنامه كوثر، شماره 48 نوشته محمد خردمند با اصلاح و اضافات محققين نهاد رهبري در دانشگاه ها.
در اسلام هيچ گاه به ارتکاب کار حرام جهت رسدن به هدف مهم تر اجازه داده نشده است اما اسلام چون دين زندگي است در صورتي که انسان دچار اضطرار و يا مواجه با دو مشکل بشود که يکي حرام و ديگري واجب است در اينجا مکانيزم حل مشکل اسلام اولويت بندي و طبقه بندي به کارها از نظر اهميت است. مثلا حفظ جان مسلمان يا نفس محترمه واجب است و براي آن بسيار اهميت قائل است در صورتي که اين مسئوليت جزاز طريق تصرف در مال غير بدون اذن مالک ممکن نباشد، شرع دستور داده است که بايد اهم را انجام و مهم را ترک کنيم و اين قانون اسلام کاملا منطقي و عقلاني است. بر اساس اين قاعده زشتي و نادرستي تصرف در مال غير از بين نمي رود ولي به دليل اهميت حفظ نفس محترمه لازم است . چيزي با اهميت کمتري را ترک کنيم و آن چه را که اهميت زيادتري دارد انجام بدهيم. اين کار در عين اين که مورد تأييد عقل است اخلاقي و عين مسئوليت شناسي هم مي باشد.
در خصوص مثال غرق شدن دو نفر که يکي عالم و ديگري مؤمن اما غير عالم يا غير متقي است نيز قانون اهم و مهم حاکم است زيرا نجات دهنده فقط يک نفر را مي تواند نجات بدهد وظيفه او اين است که همان يک نفر را انسان دانا و پرهيزگار انتخاب کند. ولي در مثال ديگر حکم فقهي چيزي ديگر است اگر انسان مسلمان در کشتي قرار دارد وي يک نفر مسلمان متدين، عالم و دانا در حال غرق شدن باشد نجات او در صورتي ممکن است که انسان مسلمان ديگر را به هلاکت بياندازيم. در آنجا حق نداريم آدم معمولي مسلمان را بخاطر نجات انسان قوي و متدين و دانا وعالم به هلاکت افکنيم زيرا از نظر ارزش حقوقي ميان يک انسان عامي با يک انسان برجسته متخصص و صاحب نظر تفاوتي نيست حتي اگر او علامه دهر و فقيه بي نظير باشد هر دو به يک اندازه کشتن شان حرام است. در اين جا مسئله قتل نفس در ميان است که به هيچ وجه نبايد آدم عاصي براي نجات انسان عالم به قتل برسد.
در خصوص نجات دو نفر لاغر و به جاي آن غرق کردن يک نفر چاق نيز بايد بگوييم که هرگز در شرع اجازه داده نشده است که آدم لاغر بهتر از چاق است پس بايد چاق را غرق کرد و لاغر را نجات داد.
بحث روي اين است که اگر ما ميان نجات دو نفر مخير باشيم وظيفه ما نجات کدام يک است شرع مي گويد اگر توان نجات يک نفر را از ميان چند نفر داري سعي کن کسي را براي نجات انتخاب کني که اهميت بيشتر دارد نه اين که براي نجات انسان مهم و مفيد، انسان ديگر را ولو مهم نباشد حتي مريض و سرباري باشد قرباني کني.
درخصوص مثال پزشکي نيز قضيه فرق دارد زيرا حق نداريم براي سلامتي و بهبودي ديگران يک نفر ديگر را قرباني کنيم کشتن انسان بي گناه به خاطر سلامت يافتن چند نفر جنايت است و موجب قصاص.
كساني كه معتقدند؛ هدف وسيله را توجيه مي كند، صرف نظر از اين كه اهداف مادي و دنيوي خود را دنبال مي كنند، اين را به صورت يك قاعده كلي تلقي مي كنند و معتقدند كه براي تحقق اهداف فردي يا گروهي و يا سياسي، مي توان هر نوع كار ضد اخلاقي را مرتكب شد؛ اما در اسلام چنين قاعده كلي اي نداريم. در اسلام هيچ فعلي و هيچ حركت يا سكوني نيست كه بر اساس مصلحت و مفسده واقعي موجود در آن، حكمي نداشته باشد.
اولين شرط رساندن يك پيام الهي اين است كه از هرگونه وسيلهاي نميتوان استفاده كرد؛ يعني براي اينكه پيام الهي رسانده بشود و براي اينكه هدف مقدس است، نبايد انسان اين جور خيال كند كه از هر وسيله كه شد براي رسيدن به اين هدف بايد استفاده كنيم، ميخواهد اين وسيله مشروع باشد و يا نامشروع. ميگويند: «اَلْغاياتُ تُبَرِرُ الْمَبادي» يعني نتيجهها مقدمات را تجويز ميكنند؛ همينقدر كه هدف، هدف درستي بود، ديگر به مقدمه نگاه نكن. چنين اصلي مطرود است. ما اگر بخواهيم براي يك هدف مقدس قدم برداريم، از يك وسيلة مقدس و حداقل از يك وسيلة مشروع ميتوانيم استفاده كنيم. اگر وسيله نامشروع بود، نبايد به طرف آن برويم.
البته، گاهي بين مصلحت يك حكم با مصلحت حكمي ديگر، تزاحم به وجود مي آيد كه انجام دادن يكي مستلزم باز ماندن از انجام ديگري است و يا ترك يكي از آن دو، مقدمه انجام ديگري خواهد بود. در اين صورت، اگر يكي از آن دو، مهم تر از ديگري باشد و تزاحم بين اهم و مهم باشد، نبايد اهم را فداي مهم كنيم، بلكه به حكم عقل و شرع بايد مهم فداي اهم شود؛ زيرا حكم اهم، مصالح بيشتري در بر دارد و تقديم اهم بر مهم، يك حكم بديهي عقلي است؛ مثلاً كسي در خطر غرق شدن در دريا است و تنها قايقي كه در دسترس است، مال كسي است كه اجازه استفاده از آن را نمي دهد؛ در اين جا ما حق نداريم براي احترام به مالكيت، بگذاريم او غرق شود و در قايق تصرف نكنيم؛ زيرا حفظ جان مسلمان مهم تر از احترام به مالكيت ديگران است. در اين صورت، تصرف غاصبانه قايق جايز خواهد بود و ارزش اخلاقي منفي ندارد؛ زيرا مقدمه منحصر به فرد براي تأمين يك مصلحت مهم تر، كه حفظ جان مسلمان است، خواهد بود.
اين در صورتي است كه يا به حكم قطعي عقل و يا به وسيله نص و حكم شرع، پي به اهميت بيش تر يكي از دو حكم برده باشيم؛ اما اگر در اين كه كدام يك از اين دو مصلحت، اهميت بيش تري دارد، شك داشته باشيم يا راه ديگري براي تحقق هدف مهم تر وجود داشته باشد، در اين صورت نمي توانيم بگوييم كه هدف، وسيله را توجيه مي كند و به بهانه آن، مرتكب يك عمل غير اخلاقي شويم.
بنا بر اين، دو تفاوت عمده هست بين قاعده «اهم و مهم» كه بر مبناي آن، مهم را فداي اهم مي كنيم و آن چه به عنوان »هدف، وسيله را توجيه مي كند« از آن ياد مي شود:
نخست، اين كه دايره قاعده اهم و مهم، بسيار محدودتر است و حكم به توجيه هر وسيله، براي رسيدن به هر هدفي نمي كند كه از كليت »هدف، وسيله را توجيه مي كند« بر مي آيد. دوم آن كه اهدافي كه ما در اين جا در نظر داريم، منحصر در اهداف مادي نيستند و نوعاً اهدافي الهي و معنوي هستند.
بنابراين توجيه شدن وسيله به خاطر هدف و يا نشدن آن قضيهاى كلى نيست كه بتوان حكم قاطعى براى همه موارد آن نفيا و اثباتا ارائه نمود، بلى مىتوان گفت از ديدگاه اسلام در اغلب موارد وسيله نيز بايد مشروع باشد چرا كه تفكيك هدف و وسيله از يكديگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسيلهها هم خود نوعى هدف به شمار مىروند در هرصورت نمىتوان براى انفاق كردن دزدى كرد و يا براى اصلاح وضعيت معيشتى به هر وسيلهاى روى آورد.
دليل اين مسأله هم روشن است، زيرا روح و حقيقت شريعت به گونه اي است كه در صورت توجيهپذير شدن آن به وسيله و هدف چيزى از آن باقى نخواهد ماند ولى نبايد پنداشت اين قاعده كلى و سارى و جارى در همه موارد است. قانون اهم و مهم نيز از اصولى است كه در برخى موارد به ميدان مىآيد. مثلاً دروغ مصلحتى در برخى موارد (مانند حفظ جان يا آبروي مؤمن) مجاز شمرده شده است، در اينجا چون مسأله مهمترى در كار است كه عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهى مىدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخيص اهم و مهم كارى ساده نيست بلكه نيازمند آگاهى و وقوف بر معيارها و موازين و روح شريعت است و در حقيقت مسألهاى اجتهادى است كه بايد منطق ويژه اجتهاد در آن منظور گردد. خلاصه اين که: براي هدف مقدس بايد از وسيله مقدس استفاده کرد. هيچ گاه هدف مقدس و متعالي, توجيه گر وسيله نامقدس و نا مشروع نيست. البته مساله «اهم و مهم» را نيز بايد در نظر گرفت.
براي آشنايي بيشتر با اين بحث مي توانيد به کتاب «سيري در سيره نبوي» از استاد شهيد مرتضي مطهري, جلسه چهارم, ص 117, مراجعه فرمائيد.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/3115
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت