پس از ورود روح به عالم اوّل از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصلهايى در پيش روى انسان قرار مىگيرد كه هر يك به جاى خود، يك رويداد بزرگ تكاملى در بازگشت انسان به سوى خداوند است؛ چرا كه با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود، نزديكتر شده و به كمالات از دست رفته خود هنگام سير نزولى، نائل مىگردد و به تدريج سعه وجودى خود را يافته و متناسب عالم قرب مىشود. علاوه بر آنكه بعد از ورود به آن، به مقتضاى نظام خاص حاكم بر آن، حركت و تكامل داشته و در هر عالمى پس از ورود به آن، كمالات جديدى را كسب مىكند. آيات و روايات نيز گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن است. به دليل مجال اندك تنها به چند نمونه از اين آيات اشاره مىكنيم: 1.
(إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)؛
آلعمران (3)، آيه 77. «كسانى كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت [ از سعادتهاى اخروى] بهرهاى نيست؛ و خداى [ متعال] روز قيامت با آنان سخن نمىگويد و به [ نظر رحمت به] ايشان نمىنگرد و [ آنها را] پاكشان نمىگرداند و عذابى دردناك خواهند داشت». جمله «و پاكشان نمىگرداند» در اين آيه، مفهوم خاصى دارد. اين جمله نشانگر اين حقيقت است كه انسانهايى كه در صراط مستقيم عبوديت بوده و مورد نظر حق مىباشند؛ در حشر و در مواقف و عوالم آن، مشمول تزكيه حضرت حق بوده، خداوند آنان را از ناپاكىها پاك مىسازد و آنها را - از آنچه كه روى چهره اصلى انسان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان كرده - تزكيه و تطهير مىكند. امّا اين تزكيه الهى شامل آن دسته از انسانها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاستهاند، نخواهد شد. بايد توجه داشت كه تزكيه خداى متعال، همان تكميل و تكامل ساختن روح آدمى است؛ زيرا انسان در زندگى دنيايى، در ظاهر امر داراى يك سلسله عقايد بود كه بر اساس آن عقايد روش و سلوك عملى خاصى دارد. امّا در باطن امر، روح آدمى در نتيجه همين عقايد و اعمال، حركت مخصوصى دارد كه آن حركت اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد، روح را از آنچه بايد پاك كرده، به تدريج پاك مىگرداند و در مدارج كمال پيش مىبرد. اين حركت باطنى همان تزكيه الهى است كه در روح آدمى، تحت سلوك ظاهرى دينى انجام مىگيرد. اين تطهير، روح را از حجابها، تعلقها و رنگها و هر چه بر روح در هنگام جدايى از موطن اصيلاش، عارض گشته، نجات مىدهد و آزاد مىگرداند، در حقيقت، يك حركت تكاملى براى روح است. حركت روح هم جز با تزكيه نمىباشد، چه اين تزكيه در زندگى دنيايى تحت سلوك دينى انجام گيرد و چه در قيامت به مقتضاى احكام خاص همان عالم و عوالم آن. 2.
(إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)؛ «حقيقت اين
بقره (2)، آيه 174.است كه كسانى كه آنچه خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند،آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكى خواهند داشت». مفهوم اين آيه مانند آيه سابق، آن است كه تزكيه در قيامت، درباره انسان هايى به خصوص است و شامل كسانى كه احكام خدا را در مقابل پول و رياست مىفروشند و از حكم خدا در مىگذرند، نخواهد شد. تزكيه (تطهير و پاك ساختن)، همان حركت است؛ چرا كه موجود متحرّكى كه در مسيرى پيش مىرود، نقايص، حجابها، پردهها، رنگها و معايب را كنار زده، خود را از آن آلودگىها و تعلق پاك مىسازد. پس حركت تكاملى در قيامت وجود دارد. 3.
(إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ)؛
حج (22)، آيه 23 و 24. «حقيقت اين است خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در باغها و [ بهشتهايى] كه از زير [ درختان] آن نهرها روان است، درآورده و [ داخل مىگرداند]. در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مىشوند و لباسشان در آنجا از حرير [ پرنيان] است. [ پس از قرار گفتن در چنين وضعيتى ]هدايت مىشوند به گفتار پاك و [ پاكيزه] و به سوى راه خداى ستوده [ حميد ]هدايت مىگردند». اين آيه به حقايقى اشاره دارد كه براى ارباب ذوق، ديوانه كننده است. اين گفتار و سخن پاكيزه چيست؟ از ابن عباس نقل شده است: به شهادت «لا اله الا الله» هدايت مىشوند. در بهشت به هر جا كه نگاه مىكند، مىگويد: «لا اله اا الله». اما چه گفتنى و چه تبعات و آثارى پس از اين گفتن و خواندن مىآيد؟ فقط اهلش مىدانند و بس. از ابن زيد نقل شده است: به اين گفتار پاكيزه «الله اكبر» نيز اضافه مىشود
بحارالانوار، ج 8، ص 91. و اهل بهشت مدام «الله اكبر» مىگويند و دائماً سير صعودى و تكاملى را طىّ مىكنند. حضرت رسول اكرم(ص) شاهد جمال حق بود و هر چه پيش مىرفت و بيشتر مىرسيد، مىفرمود: «الله اكبر»، باز بيشتر مىديد و در مىيافت كه نمىتوان خداوند را توصيف كرد و دوباره مىفرمود: «الله اكبر».
زلف آشفته و خوى كرده و خندان لب و مست | پيرهن چاك و غزل خوان و صراحى در دست |
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق | چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست |
حافظ. اين آيه هم اشاره دارد كه پس از قرار گرفتن در بهشت، بهشتيان به سخن پاكيزه و به صراط حميد هدايت مىشوند. پس معلوم مىشود كه تازه در آنجا راه به خصوصى شروع مىگردد و راهى كه حركت در آن نباشد، راه نيست. اين آيه مىگويد: خداوند با اسم «حميد» خود، مؤمنان ومشتاقان را به آنجا كه بايد ببرد، مىبرد. پس حركت در عوالم حشر وجود و سير تكاملى در آنجا ادامه دارد. ر.ك: قيام قيامت، صص 102 - 112.