پاسخ تفصیلی:
مذهب اهل سنت گرايشي است که پس از وفات پيامبر اکرم(ص) ميان شماري از مسلمانان پديد آمد. مقابل اين گروه، شيعيان بودند که با امام علي(ع) همراهي نمودند و او را بر ساير اصحاب پيامبر(ص) مقدم داشتند(محمد البنداري، التشيع بين مفهوم الائمه و المفهوم الفارسي، ص19، عمان، دار عمار، 1988م) البته اين ديدگاه آنان در گزينش آن حضرت از سوي پيامبر(ص) ريشه داشت.
2. رگه هاي پيدايش اهل سنت را مي توان در عوامل بسياري يافت که برجسته ترين آنها زمينه هاي اعتقادي و سياسي است.
3. مهمترين زمينه هاي اعتقادي پيدايش گروه يادشده را مي توان در سستي ايمان و نيز عدم پاي بندي به سفارش هاي پيامبر دانست. قرآن کريم اين حقيقت را چنين بازگو مي کند: «قالَتِ اْلأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ اْلإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئًا؛ برخي از باديه نشينان گفتند: ايمان آورديم. [اي پيامبر] بگو: ايمان نياورده ايد، ليکن بگوئيد: اسلام آورديم و هنوز در دلهاي شما ايمان داخل نشده است. و اگر خدا و پيامبر(ص) او را فرمان ببريد از[ارزش] رفتارهايتان چيز کم نمي کند.»(حجرات/14) حقيقت آن است که دين اسلام و جامعه نوپاي اسلامي آن روز نتوانسته بود در گستره اي وسيع، باورهاي جاهليت را از بيخ و بن برکند و رسوباتي از آن بر ذهن و دل بسياري افراد، همچنان پا برجاي مانده بود، که پس از وفات پيامبر(ص) همچون قارچ سر برآورد. منظور از فرمانبري پيامبر(ص) در اين آيه، دستورهاي صادره از سوي وي در ولايت و سرپرستي امور امت است(علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج18، ص329، مؤسسه الاعلمي) که انتصاب امام علي(ع) از جمله آنها بود.
4. افزون بر عامل اعتقادي پيش گفته، از جمله عوامل اعتقادي ديگر که بر پيدايش اهل سنت دامن تحريف سنت پيامبر(ص) بود(مرتضي عسکري، معالم المدرستين، ج1، ص14-15، تهران، قم الدارسات الاسلاميه، 1406هـ . ق)، چرا که تنها تحريف ناپذيري قرآن از سوي خداوند تضمين شده بود(حجر/9) نه سنت پيامبر، وانگهي، به بيان آشکار قرآن ما به پيروي از آن مأمور شده ايم: «لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه(احزاب/21)؛ مسلما براي شما(در پيروي از) رسول خدا سرمشقي نيکوست.»
5. قدرت طلبي گروهي که در رويارويي با پيامبر(ص)؛ در جنگها به ويژه در فتح مکه شکست خورده بودند و براي انتقام منتظر فرصت مناسب بودند را مي توان از جمله عوامل سياسي پيداش اين گروه برشمرد. امام علي(ع) در فرازهايي از نهج البلاغه به اين موضوع اشاره مي کنند که از جمله آنها عبارت زير است: « اما و الله تقمصها فلان و انه ليعلم ان محلي منها محل القلب من الرحي ... فياعجبا بينا هو يستقيلها في حياته اذ عقدها الاخر بعد وفاته لشد ما تشطرا ضرعيها فصيرها في حوزه خشناء ...(فرارهايي از خطبه سوم نهج البلاغه)؛ به خدا سوگند- فلاني(= ابوبکر) جامه خلافت را پوشيد و مي دانست که خلافت جز مرا شايسته نيست ... شگفتا! کسي که در زندگي مي خواست خلافت را واگذارد چون اجلس، چون اجلش رسيد کوشيد تا آن را به عقد ديگري درآورد. خلافت را چون شتري ماده ديدند- و هر يک به پستاني از او چسبيدند و سخت دوشيدند و تا- توانستند نوشيد- سپس آن را به راهي ناهموار، پر آسيب و جان آزاد در آورد که ... سواري را مي مانست که بر بارگير توسن نشيند، اگر مهارش بکشد بين آن آسيب ببيند و اگر رها کند سرنگون افتد و بميرد.»(نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهيدي، ص9-10)
6. برخي از تفاوت نگرش هاي ديني اهل سنت در سنجش با شيعه به قرار زير است:
الف. امامت و رهبري:
با وجود تعيين آشكار امام علي(ع) به عنوان امام و رهبر مسلمانان از سوي پيامبر(ص), سران گروه مورد پرسش تلاش هاي گسترده اي كردند تا امام را از صحنه زمامداري جامعه اسلامي كنار بزنند و چنين هم شد.مرتضي عسكري, پيشين, صص 111-115 اين تلاش ها به اندازه اي جدي بود كه حتي دستور پيامبر(ص) مبني بر همراه شدنشان با لشكر «اسامه» به شامات, به منظور دور كردنشان از مدينه و تثبيت ولايت امام بر امترسول جعفريان, تاريخ سياسي اسلام تا سال چهلم هجري, ص 240, قم: مؤسسه در راه حق, 1366 ش را زير پا گذاشتند و از فاصله اندكي برگشتند؛ با وجودي كه برابر با رواياتي كه در توضيح آيه شريف «واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب»؛انفال, آيه 25 آمده است انكار خلافت علي(ع) برابر با انكار نبوت پيامبران مي باشد زيرا پس از فرو فرستاده شدن اين آيه شريف پيامبر(ص) فرمود: «من ظلم عليا مقعدي هذا بعد وفاتي فكلانما جحد نبوتي و نبوه الانبياء قبلي؛ هر كس در نشستن ولي به جاي من پس از وفاتم به علي(ع) ستمي روا دارد گويا نبوت من و پيامبران گذشته را انكار كرده است.»سيد بن طاووس, طرائف, ص 12, قم: نويد اسلام, 1371
برخي بر اين باورند كه چون جامعه نوپاي اسلامي از سوي خطر مثلث امپراطور روم, پادشاهي ايران و منافقان به شكست و نابودي تهديد مي شد, مصالح امت اسلامي ايجاد مي كرد كه پيامبر با تعيين رهبر سياسي, همه آنان را در برابر دشمن خارجي يكپارچه كند و زمينه نفوذ آن را از ميان ببرد.جعفر سبحاني, شيعه پاسخ مي دهد, ص 134, تهران: مشعر, 1374
اساسا به باور شيعه, نام هاي همه جانشينان دوازده گانه پيامبر(ص) در شب معراج به آن حضرت نشان داده شده است.سلطان الواعظين شيرازي,شب هاي پيشاور, ص 1000, تهران: دارالكتب الاسلاميه, 1352
ب. عصمت ائمه(ع):
به باور اهل سنت, براي عصمت امامان(ع) هيچ دليل شرعي يا عقلي نداريم.امير محمد كاظمي قزويني, محاوره عقائديه مع الدكتور علي احمد سالوس في كتابه فقه الشيعه الاماميه, ص 135, قم: مركز الغدير للدراسات الاسلاميه, 1414 ق اين در حالي است كه درباره عصمت آنان هر دو دسته از دلايل عقلي و شرعي را داريم. دليل عقلي آن است كه چون ائمه(ع) حافظان شريعت مي باشند؛ از اين رو ناگزير بايد معصوم باشند تا شريعت در پناه آنان ايمن بماند.همان, ص 150 وانگهي آياتي از قرآن بر اين ادع گواهي مي دهند از جمله: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ خداوند تنها مي خواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاكيزه گرداند.»احزاب, آيه 33 بر پايه روايتي از پيامبر(ص), اهل بيت او عبارت مي باشند از: «علي, فاطمه, حسن و حسين(عليهم السلام)». نيز در قرآن فرمانبري از ائمه در رديف فرمانبري از خدا و پيامبرش ذكر شده است: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [نيز] اطاعت نمائيد.»نساء, آيه 59 اگر ائمه(ع) از خطا و اشتباه معصوم نبودند چنين رويكري از قرآن معنا نداشت.امير محمد كاظمي قزويني, پيشين, صص 151-152
7. با درنگ و باريك انديشي در برخورد نادرست سياسي اين گروه با امام علي(ع) پس از وفات پيامبر(ص) و همچنين ساير ائمه(ع) در دوران حكومت اموي و عباسي, و نيز باورهاي نادرست و ناسازگار با رويكردهاي قرآن, پيامبر و ائمه(عليهم السلام) از سوي آن, منطق چنين خواستار مي باشد كه انسان خود را در پناه انديشه هاي زلال الهي ائمه(ع) جاي دهد چرا كه تنها آنان بيانگر قرآن, راه پيامبر و در يك كلام بيانگر فراير آموزه هاي دين مي باشند كه به منظور كمال معنوي و انساني انسان از سوي خداوند كريم در اختيار انسان قرار گرفته است. دريغ است انسان حتي يك لحظه محبت و معرفت ائمه بزرگوار معصوم(عليهم السلام) با نگرش هاي بي پايه ساير فرقه هاي اسلامي, عرض كند كه «كلامكم نور و امركم رشد», آنچنان كه در زيارت شريف جامعه كبيره آمده است.