در نظر غالب فيلسوفان مسلمان، وجود مشترك معنوي است. وقتي يك لفظ بر موارد گوناگون اطلاق مي شود دو حالت تصور مي شود:
1) آنكه آن لفظ معاني متعددي داشته باشد و اطلاق آن بر هر يك از آن موارد به اعتبار يكي از آن معاني باشد مثلاً شير بر شير خوراكي، حيوان درنده و شير آب اطلاق مي شود در هر مورد يك معناي خاصي دارد اين را مشترك لفظي گويند.
2) اينكه آن لفظ تنها يك معنا داشته با شد و بر اعتبار همان معنا بر موارد گوناگون اطلاق شود مانند لفظ حيوان كه بر گاو، گوسفند، شتر، ... اطلاق مي شود و در همه اين موارد يك معنا از آن فهميده مي شود يا لفظ انسان يعني همه اين مصاديق در آن معناي خاصي كه لفظ حيوان بر ايشان وضع شده مشترك اند.
بنابر اين مشترك معنوي يك لفظ است كه با يك وضع براي يك معناي كلي كه داراي مصاديق متعددي است وضع شده بر خلاف مشترك لفظي كه يك لفظ است با چند وضع براي چند معنا اشتراك معنوي مفهوم وجود بديهي است.
بزرگاني چون محقق لاهيجي ،فخر رازي ،صدرالمتألهين ياداوري كرده اند كه اشتراك معنوي مفهوم وجود يك امر بديهي است ويا نزديك به بديهي است و دلايلي كه ذكر شده بر اشتراك لفظي وجود از اشتباهات پاره اي متكلمان است.
كلام محقق لاهيجي: «واعلم ان اشتراك الوجود معني بين جميع الموجودات بديهيٌ جداً و هذه الوجوه تنبيهاتٌ عليه».
(شوارق الهام ص 26)فخر رازي: «يشبه ان يكون من قبيل الاوليات».
(المباحث المشرقيه ج1 صفحه 18)صدر المتألهين: در اسفار
(اما كونه – اي مفهوم الوجود – مشتركاً بين الماهيات فهوقريب من الاوليات اسفار، ج 1، ص 35)دليل نخست بر اشتراك معنوي وجوددليل بر آنكه مفهوم وجود مشترك معنوي است قابليت تقسيم وجود است. ما وجود را به اقسام گوناگوني تقسيم مي كنيم مثلاً آن را به وجود واجب و وجود ممكن و وجود ممكن را به وجود جوهر و وجود عرض وجوهر را به عقل، نفس، ماده، صورت، جسم و عرض را به كم و كيف و اضافه ... تقسيم مي كنيم وروشن است كه تقسيم در صورتي صحيح است كه وحدت مَقسم محفوظ باشد. و آن امر واحد (مَقسم) در همه اقسام حضور داشته باشد.
http://www.stislamiclamerd9.persianblog.com/البته در پايان گفتني است اگر چه وجود داراي يک مفهوم است. ولي از يک سو ميان وجود موجودات و وجود خداوند تشبيه مي شود و از سوي ديگر بايد با تنزيه و تسبيح، وجود خداوند را با وجود ديگر موجودات هم سطح ندانيم. بلکه خداوند متعال مطلق وجود است و در وجودش استقلال ذاتي دارد اما موجودات همگي تجلي فعلي خدايند و از خود استقلالي ندارند. بلکه با اراده و تجلي خداوند، فعليت پيدا مي کنند. بدون اين که با وجود خدا متحد باشند که شبهه حلول و اتحاد پيش بيايد و بدون اين که از خود استقلالي داشته باشند که شبهه مفارقت و جدايي پيش نيايد.