آياتي که بيانگر معاد (جسماني- روحاني) هستند بر دو دسته اند:
الف. آياتي که در مقام بيان پاداش و کيفر اعمال هستند که لازمه آن تحقق معاد است و الا وعده به پاداش و جزاء وعده اي کاذب خواهد بود. تعداد اين آيات 1261 آيه است که مي توان به دو سه مورد اشاره کرد:
سوره آل عمران آيه 4:
كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند بىترديد عذابى سختخواهند داشت و خداوند شكستناپذير و صاحبانتقام است
سوره انعام آيه 70:
فريفته شدگان به زندگي دنيا ... گرفتار اعمالي شده اند که خود انجام داده اند؛ نوشابه اي از آب سوزان براي آنهاست و عذاب دردناکي به خاطر اينکه کفر مي ورزيدند
سوره هود آيه 108:
و اما كسانى كه نيكبختشدهاند تا آسمانها و زمين برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت بخواهد [كه اين] بخششى است كه بريدنى نيست
سوره رعد آيه 29:
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند ب. آياتي که به نوعي تصريح به حيات پس از مرگ دارند (يا در مقام بيان حشر و نشر اند و يا گفتگوي آن جهاني را مطرح مي کنند و يا ظهور در جاودانگي روح انسان دارند). تعداد اين آيات 414 آيه است و به عنوان مثال چند مورد را ذکر مي کنيم:
سوره اعراف آيه 48:
و اهل ا عراف مردانى را كه آنان را از سيمايشان مىشناسند ندا مى دهند [و] مىگويند جمعيتشما و آن [همه] گردنكشى كه مىكرديد به حال شما سودى نداشت
همان آيه 50:
و دوزخيان بهشتيان را آواز مىدهند كه از آن آب يا از آنچه خدا روزى شما كرده بر ما فرو ريزيد مىگويند خدا آنها را بر كافران حرام كرده است
سوره يس آيه 51 و 52:
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مىآيند مىگويند اى واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟1.آياتي که بيانگر معاد روحاني هستند که مي توان به مواردي مثال زد:
سوره بقره آيه 167:
خداوند كارهايشان را كه بر آنان مايه حسرتهاست به ايشان مىنماياند (خواننده عزيز حتما مي داند که حسرت براي روح است و نه جسم)
سوره توبه آيه 72:
خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است اين است همان كاميابى بزرگ (در اين آيه پس از بيان لذت جسماني رضوان خداوند مطرح مي شود و اينکه اين رضوان از اين لذت جسماني برتر است فلذا بايد لذتي روحاني باشد)2. آياتي که بيانگر معاد جسماني هستند که خود نيز دو دسته اند:
الف. آياتي که بيانگر نعمت ها و عذاب هايي در آخرت هستند که فقط مي تواند جسماني باشد (باغ هاي بهشت، انواع غذاها و ظروف، انواع لباس ها و ...)به عنوان مثال:
سوره نساءآيه 56:
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيدهاند در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است
سوره حاقه آيه 26:
کساني که نامه عملشان به دست راستشان داده مي شود ... (به آنان گفته مي شود) بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد ب. آياتي که بيانگر حضور بدن انسان در روز رستاخيز است. اين آيات سه دسته اند:
1. انسان پس از مرگ به خاک بر مي گردد و سپس از آن خارج مي شود. به عنوان مثال:
سوره طه آيه 55:
ما شما را از خاک آفريديم و به خاک باز مي گردانيم و دوباره از خاک بر مي انگيزانيم
2. انسان ها از دورن گورهاي خود بر مي خيزند. به عنوان مثال:
سوره يس آيه 51:
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مىآيند
3. سخن گفتن اعضاي بدن انسان در روز قيامت. به عنوان مثال:
سوره يس آيه 65:
امروز بر دهانهاى آنان مهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند
علاوه بر آيات فوق آياتي نيز در قرآن مطرح شده که نمونه هاي مشابه معاد را ذکر مي کند تا انسان هاي متقي به مسئله معاد يقين بيشتري پيدا کنند. به عنوان مثال مي توان به داستان حضرت ابراهيم و احياي پردگان که در آيه 260 سوره ابراهيم آمده اشاره کرد و يا داستان حضرت عزير (ارمياي نبي) که در آيه 259 همان سوره آمده است کما اينکه خود قرآن براي معاد به رويش گياهان پس از خشکي و مردگي آنها تمثيل زده است.
(سوره اعراف آيه 57)بنابراين هم معاد جسماني و هم معاد روحاني در آيات قرآن ذکر شده است که ما صرفا چند آيه از آيات معاد را گفتيم تا براي خواننده محترم نقطه شروعي باشد که خود نيز از لذت مطالعه و فهم قرآن بي نصيب نماند.عقيده صحيح در مورد معاد آن است كه آن هم روحاني و هم جسماني است .در اين ميان نظرات ديگري نيز وجود دارد .هم چنين در كيفيت معاد جسماني نيز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مىگويد: معاد جسمانى از امورى است كه همه صاحبان اديان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين محسوب مىشود و منكران آن از زمره مسلمين خارجند، آيات كريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انكار نمىباشد.(1)
اينان مىگويند: درست است كه كانون پاداش و كيفر و لذّت و ألم، روح است، ولى ما مي دانيم كه روح، بسيارى از لذّتها و آلام را از طريق چسم دريافت مىكند. بنابراين، بايد معاد جسمانى باشد همان طور كه ظاهر آيات و روايات بر همين امر دلالت دارد آياتى از قبيل:
1- «
أيحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرين على ان نسوّى بنانه؛ آيا انسان مىپندارد كه استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد، آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم».(2)
2- بگو همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقى آگاه است».(3)
3-خداوند كسانى كه در قبرها هستند را زنده مىكند.(4)
4-در صور دميده مىشود پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مىروند.(5)
مراد از جسمانى بودن معاد:بعضىها جسمانى بودن معاد را به معناى اين مىدانند كه جسم انسان با همين خصوصيات مادى كه براى اين دنيا خلق شده و پيوسته در تحول است كه گاهى استخوانش مىشكند، ديوانه مىشود، احتياج به تخليه و دفع فضولات دارد، سرما مىخورد، گرمازده مىشود، خسته مىشود، پير مىشود و... در آخرت هم با همين خصوصيات زنده خواهد شد. بدن اخروى عين بدن دنيوى است.
اما جسمانى بودن به اين معنا كه قابليت براى بقا و جاودانگى ندارد بدون شك هيچ يك از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند، جسمى كه در دنيا بود با همان وضعيت بر نمىگردد، بلكه منظور بازگشت آن به گونه ديگر خواهد بود به طورى كه از جهت شباهت عين جسد اول باشد و از جهتى مثل آن است. به طورى كه هر كس اين قالب را ببيند بگويد اين، فلانى است، آن فلان شخص ديگر است. به تعبير ديگر مادى بودن در قيامت و آخرت ماديتى خواهد بود كه با قوانين مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوى كه قابليت جاودانگى داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهين مي گويد:
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قيامت لازم است، آن است كه بدن هايى از قبرها برانگيخته مىشوند به طورى كه اگر كسى تك تك آنها را ببيند، بگويد: اين فلان كس است يا بگويد اين بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6)
علامه تهرانى(ره) مىنويسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حديث قائل شدهاند كه معاد فقط جسمانى است. بنابراين، روح در نزد آنان عبارت است از جسمى كه در بن سارى و جارى است همانند آب در گل و روغن در زيتون.
جمهور فلاسفه و پيروان مشايين، قائل شدهاند كه معاد فقط روحانى است؛ يعنى فقط عقلى است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم مىشود و اعاده معدوم امرى محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقى مىماند .
بسيارى از اكابر حكما و مشايخ عرفا و جمعى از متكلمين مانند حجة الاسلام غزالى و كعبى و حليمى و راغب اصفهانى و بسيارى از اصحاب اماميه ماند شيخ مفيد و شيخ طوسى و سيد مرتضى و علاّمه حلّى و خواجه نصير الدين طوسى قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزوارى هم همين قول را متين و استوار مىداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبير ديگر، از عقل و نفس تركيب يافته است، بنابراين، براى بدن كمالى است و براى نفس هم كمالى. و هم چنين اكثر نصارى و تناسخيه نيز به همين قول معتقدند فقط فرق در اين است كه محققين از مسلمين و پيروان آنان معتقدند، كه ارواح حادث اند و به بدن عود مىكند، ولى تناسخيه معتقدند كه ارواح قديم اند و هر كدام به جسم خاص حلول مىنمايند.
در گفتار كسانى كه معتقد به معاد روحانى و جسمانى هستند، نيز اختلاف است كه آيا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عين اين بدن است؛ يا مثل آن است؟
ايشان مىفرمايد: بر افراد صاحب بصيرت پوشيده نيست كه نشئه دوم كه نشئه آخر است، شرايط ديگرى دارد .بدنى ثابت و لا يتغير و مناسب با ابديت است.
آيات وارد در قران كريم هم دلالت بر اين دارند كه روح به بدنى مثل اين بدن تعلق مىگيرد و محشور مىشود. از جمله: «على ان نبدّلكم امثالكم و ننشئكم فيما لا تعلمون؛(7) ما در ميان شما مرگ را مقدّر كرديم تا آن كه مثلهاى شما را تبديل كنيم و شما را در آن چيزهايى كه نمىدانيد ايجاد نماييم».
آيه ديگر: ما ايشان را آفريديم و بنيان وجودى و كيان آنها استوار نموديم و زمانى كه بخواهيم مثلهاى آنان را تبديل مىنماييم».(8)
مراد از امثال در اين آيات همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، يعنى ما بدنهاى آنان را به احوالات و اطوار مختلف در مىآوريم. البته با اطوار عاليه محشور مىشود و نه با آن مادّيت و كثافت كه در دنيا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابليت بقا نداشت.(9)
بنابراين انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانيتى كه با قوانين آن سازگار باشد و از نعمتهاى آن جا استفاده خواهد كرد.
و نيازهاى انسان در بهشت هم برآورده مىشود، «ما تشتهيه الانفس».(10) در بهشت هست شخصى بهشتى هر چه را اراده كند نزدش حاضر مىشود.
از آنچه گذشت دو نکته در پاسخ سؤال شما روشن مي شود:
1. روح انساني بدون بدن ممکن نيست، پس وجود بدن جسماني در معاد امري ضروري و لايتغيير است.
2. جسم در قيامت با اين دنيا متفاوت است و داراي حيات متناسب آن نشده است، به طوري که هر جزء بدن ادراک و قدرت سخن گفتن و ... دارد و حجاب هاي ظلماني اين جهاني را پشت سر گذاشته است.
------------------------
پى نوشتها:
1. همان، پاورقى به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قيامت (75) آيه 3 و 4.
3. يس (36) آيه 79.
4. حج (22) آيه 7.
5. يس (36) آيه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آيه 61.
8. انسان (76) آيه 28.
9. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166 با تغيير و تصرّف.
10. زخرف (43) آيه 71.
http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspxانسان موجودي است ترکيب يافته از جسم و روح، موجودي است که داراي دو جنبه و دو بعد و نه هم چون فرشتگان فقط روحاني است و نه چونان جمادات فقط جسماني.
از طرفي بايد توجه داشت که جسم آنگاه حجاب است که مانع دين روح گردد اما اگر جسم کاملا مطيع و در خدمت روح باشد نه تنها حجاب نيست بلکه مددرسان روح نيز است. روح انسان همواره براي تحقق اعمال و اهداف خود به بدن و جسمي نياز دارد تا کارهاي خود را تحقق بخشد و در واقع وسيله و مرکب روح است. حال چگونه ممکن است که وسيله و ابزار فعل و عمل، خود حجاب و مانع باشد. البته ممکن است در صورتي که اين ابزارها، ابزار بودن خود را از دست بدهند و بر مالک و صاحب خويش مسلط گردند در اين صورت باعث مي شوند که صاحب خود نه تنها به اهداف و مقاصد خود نرسد بلکه در چنگال آنها نيز گرفتار آيد.
به عبارت ديگر، بدن اگر تحت کنترل و سلطه کامل روح باشد و خدمتکار و مطيع کامل او گردد ديگر حجاب بشمار نمي رود. چنان که مي شنويم در همين دنيا با همين بدن مادي زندگي مي کنند و توان ديدن بسياري از ناديدني ها را دارند.
اما اگر بدن مالک و صاحب روح گردد و بر آن ها فرمان براند اين بدن و اين جسم مصداق کامل حجاب بوده و روح را کاملا در چنگال خويش اسير گردانيده است.
با توجه به اين نکته بايد گفت که: در اين دنيا آنچه وجود دارد و اکثر انسان ها بدان مبتلا هستند اين است که روح آنان مالک و صاحب آدمي نيست بلکه يا محدوده حکمراني روح اندک است و يا اين که اصلا توان حکمراني ندارد که در اين صورت اول بدن و جسم حجاب او مي گردد چرا که حکمران، جسم خواهد بود و در صورت دوم انسان به موجودي پست تر و پائين تر از حيوانات بدل مي گردد.
به خاطر تمام اينها بدن و جسم از جمله حجاب ها شمرده شده است و از انسان خواسته شده اگر قصد ديدن واقعيات و ناديدني هاي عالم را دارد بايد اين حجاب و اين قفس را کنار زند.
اما همان طور که اشاره شد انسان موجودي است مرکب از جسم و روح و در جهان آخرت اين انسان که داراي دو بعد است حضور خواهد داشت اما با اين تفاوت که ديگر در آن جهان جسم حجاب نيست و روح انسان -خواه شقي و خواه سعيد و رستگار- فرمانروا و حکمران آن است. و جسم همان طور که واقعيت او چنين است تنها ابزار و وسيله و مرکبي براي روح و نفس خواهد بود.