با دقت در آياتى كه خداشناسى فطرى را مطرح مىكنند، به راحتى مىتوان فهميد كه چرا برخى در همه حال به فكر خدا نيستند و يا بعضى به كلى منكر او هستند؟! به اجمال مىتوان موارد ذيل را براساس آيات قرآن، موانع بىتوجهى به معرفت فطرى قلمداد كرد:
1. غفلت و نسيان:
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛
حشر (59)، آيه 19؛ توبه (9)، آيه 67.؛ «و مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا خود آنها را فراموششان ساخت». از اين آيه و آيات مشابه آن، دانسته مىشود كه كافران، پيشينه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولى در حال كفر، خدا را از ياد بردهاند و همين نسيان، بستر انكار خدا و يا بىاعتنايى نسبت به او شده است!
2. توجه به علل و اسباب مادّى:
«فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ» ؛
عنكبوت (29)، آيه 65. «پس هرگاه در كشتى سوار شوند، خداى را با اخلاص و پاك دينى (يكتاگرايى) بخوانند و چون به سوى خشكى برهاندشان، آن گاه شرك مىورزند». قطع اميد از ساير علل و اسباب، موجب مىشود انسان متوجه سبب ساز شده و معرفت فطرى نهفته در عمق جانش، بيدار گردد. از اين آيه و آيات مشابه به خوبى استفاده مىشود كه توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه كرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، عامل عمده غفلت و بىتوجهى به معرفت فطرى نسبت به خداوند است.
3. رفاه و آسايش: در انسان غرائز و فطريات مختلف ديگرى وجود دارد كه گاهى اهتمام بيش از حد به يكى و بى توجهى به ديگرىموجب كم يا بىاثر شدن آن مىگردد كه از آن تعبير به «خمول فطرت» مىشود.
«قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»؛
انعام (6)، آيه 40 و نيز نگاه: آيات 41 و 42.؛ «بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا براى شما فرا رسد، يا رستاخيز شما را دريابد، اگر راستگوييد كسى غير از خدا را مىخوانيد؟».
اين آيه نشانگر آن است كه فطرت انسان در تنگناها و شدايد، همچون قيامت يا زمان مرگ، بيدار و آشكار مىگردد؛ ولى رفاه و آسايش و فروغلتيدن در نعمتها و لذايذ مادى، از عوامل مهمى است كه زمينه غفلت و پوشيدگى فطرت را فراهم مىآورد.
4. دوستى با شيطان:
«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»؛
نساء (4)، آيه 119.؛ «شيطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند و وادارشان مىكنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است».
5. گرفتار شدن در دام شبهات: گاهى وجود برخى از شبهات موجب مىشود بديهىترين چيزها مورد انكار قرار گيرد. چنان كه در تاريخ فلسفهمىبينيم برخى حتى در اصل «وجود» و در «امتناع تناقض» كه بديهىترين قضايا وام القضاياست ترديد كردهاند.شناخت هاى فطرى نيز گاه در اثر برخورد با شبهاتى توسط كسانى كه قادر به حل آن نبودهاند مورد انكار قرار گرفته است.
تغيير در آفريده خدا، خروج از حكم فطرت و خداشناسى فطرى است
طباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان، ج 5، ص 85. و اين، در سايه دوستى با شيطان است. اگر كسى سر تسليم در برابر هواهاى نفسانى فرود آورد و با شيطان دوست باشد، خداشناسى فطرى در او تغيير كرده و به عدم توجه به خدا، يا انكار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزديك است و اين ما هستيم كه با كردار خود، او را در دوردستها مىجوييم:
آنچه حق است اقرب از حبلالوريد | تو فكنده تيرِفكرت را بعيد |
اى كمان و تيرها برساخته! | صيد، نزديك و تو دورانداخته |
هر كه دور اندازتر، او دورتر | وزچنين گنج است او مهجورتر |
(مولوى، جلالالدين، مثنوى، دفتر ششم، ابيات 2353 - 2355).
فطرى بودن يك چيز منافى با گريز از آن نيست؛ بلكه امور فطرى نيز در شرايطى دگرگون و يا بىتأثير مىشوند. شهيد مطهرى مىفرمايد: فطرى بودن اعتقاد به خدا به اين معنا است كه انسان در حال سلامت روح و روان خداپذير و خدا خواه است. بنابراين خداگريى و انكار وجود او نوعى خروج از حالت طبيعى و اوليه است، از همينرو سؤال از علت خداجويى چندان درست نيست، اما به تحقيق مىتوان از علت خدا ناباورى سؤال كرد. ايشان علت اين پديده را چند چيز مىداند، از جمله:
1- نارسايى مفاهيم فلسفى غرب،
2- نارسايى مفاهيم دينى كليسا،
3- توهم تضاد اعتقاد به خدا با نظريه تكامل،
4- توهم تضاد بين اعتقاد به خدا با اختيار و آزادى انسان،
5- اعتقاد به خدا را پشتوانه استبداد سياسى پنداشتن،
6- خداپرستى را مغاير تلاش براى زندگى پنداشتن،
7- ماترياليسم و فساد اخلاقى،
8- عافيتطلبى و فقدان روحيه انقلابى در ميان برخى از پيروان اديان.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
- فطرت ، شهيد مطهرى
- علل گرايش به ماديگرى ، شهيد مطهرى