ما معتقديم كه چون خداوند عالم , قادر و خيرخواه مطلق است , نظام و جهان هستي را به بهترين وجه خلق كرده است
(مؤمنون , 14 - تين , 4) همچنين معتقديم كه خداوند جمال هستي را با يك سلسله نظامات و قوانين ثابت و پايدار كه ذاتي جهان نيز مي بايد اداره مي كند. به بيان ديگر, خداوند در جهان شيوه هاي معيني دارد كه گردش كارها را هرگز بيرون از آن شيوه ها انجام نمي دهد. ناگفته نماند كه اين قوانين مانند قوانين موضوعه و از قبيل تعهدات و قراردادهاي اجتماعي و الزامات ذهني كه در ميان انسان ها مرسوم است , نمي باشد بلكه يك حقيقت تكويني است كه بر اساس چگونگي جهان و موجودات آن انتزاع شده است و به همين دليل , تبديل و تغيير براي آن نيز محال است . عالم ماده به دليل سنخ و ماهيت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودي اش در نظام هستي داراي احكام ويژه خود است كه اگر اين احكام , قوانين و سنن نباشد, عالم ماده ديگر عالم ماده نخواهد بود. در اين عالم تزاحم هست , محدوديت هست , زوال و بطلان هست . جهان طبيعت مملو از قطع ها و وصل ها, بريدن ها و پيوندزدن ها است ; آميخته با نشاط و غم , شادي و رنج , اميد و شكست و... است تمامي اين آثار لازمه ساختمان مخصوص اين عالم است . به هر روي عالم ماده به دليل احكام مختص به خود منشأ بلاها, رنج ها, محنت ها, بيماري ها و... است كه ما از آن به شرور ياد مي كنيم و همچنين منشأ خوشبختي ها, موقعيت ها, شادي ها, پيروزي ها و... است كه ما از آن به خيرات نام مي بريم . حال گاه در اين شرور و خيرات اراده آدمي نيز دخيل است يعني انسان با انتخاب و علم و آگاهي خويش - كه لازمه وجودي او در اين عالم مادي است - به راه غلط قدم مي گذارد و منشأ شرور مي گردد يا در صراط مستقيم حركت كرده و سرچشمه خيرات متعددي براي خود و جامعه مي شود. اما گاه در اين شرور و خيرات اراده آدمي دخيل نيست بلكه علل طبيعي و خارج از حيطه اختيار انساني - كه مقتضاي سنن و قوانين عالم مادي است - برخي شرور را پديد آورده و يا موجب برخي خيرات مي گردد, (عدل الهي , شهيد مرتضي مطهري , صدرا, قم , چاپ دهم , شهريور 57, صص 169 - 172).
با توجه به حقيقتي كه به صورت فشرده مطرح شد بايد به اين مطلب اذعان كرد كه اولا" خداوند متعال كمال نعمت را ارزاني يك فرد نكرده چنانكه كمال بدبختي را براي يك شخص روا نمي داند. آيا شما مي توانيد در اين جهان مادي انساني را پيدا نماييد كه از همه جهات و حيثيات از نعمت ها و خيرات برخوردار باشد تا بگوييم خداوند كمال نعمت را به وي داده است ؟ از سوي ديگر, آيا مي توان در اين عالم طبيعي شخصي را يافت كه از همه نظر در بدبختي ها و شرور به سر مي برد تا اذعان كنيم كه خداوند متعال او را در كمال بدبختي فرو برده است ؟ آنچه كه ما مي بينيم اين حقيقت است كه به اقتضاء سنن و قوانين خاص اين عالم نعمت ها و بدبختي ها در هم آميخته اند و نمي توان شخصي را يافت كه در نعمت مطلق يا بدبختي مطلق به سر برد. بسيارند كه از نظر معيشتي در رفاهند ولي از مشكلات روحي و رواني , جسمي و خانوادگي در امان نيستند, فراوانند افرادي كه از زيبايي و استعداد سرشار برخوردارند اما در گرفتاريهاي اخلاقي , مالي , خانوادگي و يا جسمي و يا... در عذابند. بله گروه زيادي در فقر مالي به سر مي برند ولي از سلامت جسماني و رواني برخوردارند, گروهي در نعمت مادي غرقند ولي از زيبايي و استعداد تحصيل و تحقيق محرومند و... آنجا كه نعمت يا بدبختي انسانها ريشه در عملكرد و در واقع اراده و انتخاب خود آن ها دارد, اين آدمي است كه با گزينش صحيح يا غير صحيح خود را با خوشبختي يا تيره بختي مواجه ساخته است , (شوري , 30 - آل عمران , 165 و 166 - روم , 41)
گفتني است كه قابليت قابل به سه عامل؛ 1. اختيار و اكتساب شخص، 2. عوامل و شرايط محيطي، 3. عوامل ژنتيكي، بستگي دارد. و «حكمت» خداوند اقتضا مي كند كه در نظام دنيا تنوع و تزاحم عوامل وجود داشته باشد. اما بر اساس «عدالت» خداوند، انسان فقط در برابر عوامل اختياري پاسخگو مي باشد. بنابراين از تفاوت شرايط در دنيا گريزي نيست. اما از هر كس با توجه به شرايط او انتظار مي رود. و اين همان حكمت و عدالت خداوند است.
اما خيرات و شروري كه از اراده و اختيار انسان نشأت نمي گيرد بر اساس آموزه هاي ديني براي امتحان و آزمايش انسان مي باشد و اين آزمون نه تنها با عدالت خداوند منافات ندارد بلكه مقتضاي حكمت اوست تا در پرتو اين امتحان انسانهاي شايسته از ناشايست جدا كردند. آيا آزمون آخر سال يا آخر ترم يا آخر ثلث ظلم به دانش آموزان است يا كمك به آن ها براي ارتقاء و تعالي ؟ خداوند متعال نظام مادي را چنان قرار داده و بر آن قوانين خاص نهاده تا آدمي با قرار گرفتن در آن مدام در حال آزمايش باشد بر اساس آن بتواند خود را محك زند كه آيا فقط و فقط خدا خواه است و خداجو يا نيات و قصدهاي او آلوده و مشوب به غير خداوند است ؟ از آنجا كه توجه به موضوع ابتلاء و آزمون و ابعاد گوناگون شما را دريافتن پاسخي عميق تر ياري مي رساند, شمه ايي از شعاع هاي اين نعمت بزرگ الهي را بر اساس آيات و روايات تحليل مي كنيم:
1- آزمون الهي خداوند متعال از آزمون خود با واژه هايي چون بلا و مشتقات آن و فتنه و مشتقات آن ياد كرده است , (انبياء, 35 - بقره , 49 - بروج , 10 - توبه , 126 - مائده , 49 - هود, 7 و...) واژه بلا در لغت عرب هم براي نعمت به كار مي رود و هم براي محنت و سختي و هر دو نيز آزمون الهي به شمار مي روند, محنت براي آزمايش صبر آدمي و نعمت براي آزمودن شكر انسان است , (مفردات راغب , مطبعه مصطفي البابي الحلبي , بي تا, ص 61). قرآن نيز شر و خير را به عنوان امتحان تلقي فرموده است , (انبياء 35)
بنابراين نبايد پنداشت كه تنها سختي ها و مشكلات در قلمرو آزمايش الهي است بلكه نعمت ها, خوشي ها نيز آزمون الهي به شمار مي روند, (آل عمران , 186 / عنكبوت , 1 - 3 و ميزان الحكمه , ج اول , ص 478, حديث 1886 و ص 479, حديث 1888)
2- چرا آزمون ؟ آيات و روايات با لحن هاي گوناگون فلسفه آزمون الهي را شمارش كرده اند كه مهم ترين آن ها عبارتند از: 1-2- بلا و امتحان موجب بيداري است , كسي در معرض آزمون قرار مي گيرد كه بر غفلت ها, آلودگي ها, انحرافها و سرابها آگاهي مي يابد, (ميزان الحكمه , ج اول , ص 490)
رنج گنج آمد كه رحمتها در اوست | مغز تازه شد چو بخراشيد پوست |
(مثنوي , 2/3261)
2-2- آزمون الهي آدمي را به ياد خداوند مي اندازد, (اعراف , 130 - توبه , 126 - تنزيل , 21)
هم از آن سو جو كه وقت درد تو | مي شوي در ذكر يار بي دو نو |
وقت درد و مرگ از آن سو مي نمي | چونكه دردت رفت چوني اعجمي |
وقت محنت گشته اي الله گو | چونكه محنت رفت گويي راه كو |
اين از آن آمد كه حق را بي گمان | هر كه بشناسد بود دايم بر آن |
(مثنوي , 3/1140 - 1143)
3-2- ابتلاء به نعمت و محنت موجب شناخت خبيث از پاك , مجاهد و صابر از ظالم و كافر مي شود, (آل عمران / 179, 138, 142) 4-2- امتحان روشن مي سازد كه آدمي چه مقدار نيت خالص دارد, (آل عمران , 154)
گرچه خود را بس شكسته بيند او | آب صافي دارد و سرگين زير جو |
چون بشوراند ترا در امتحان | آب سرگين رنگ گردد در زمان |
در تگ جو هست سرگين اي فتي | گرچه جو صافي نمايد مر ترا |
(مثنوي , 1/3217 - 3219)
5-2- مواجه گشتن با ابتلاء كيفيت عمل را مشخص مي سازد, (هود, 7 - كهف , 7 - ملك , 2) 6-2- قرار گرفتن در محنت و سختي گناهان انسان را پاك مي سازد, (ميزان الحكمه , ج اول , ص 490)
آن جفا با تو نباشد اي پسر | بلكه با وصف بدي اندر تو در |
بر نمد چوبي كه آن را مرد زد | بر نمد آن را نزد بر گرد زد |
(مثنوي , 3/4011, 4012)
7-2- امتحان الهي تكبر را از قلب ها زدوده , در جانها تذلل و خشوع را ساكن كرده و ابواب فضل الهي را به سوي بشر مي گشايد, (ميزان الحكمه , ج اول , ص 481, حديث 1895)
8-2- با آزمون الهي فرد مؤمن تجربه مي اندوزد, (همان , حديث 1897)
چون جفا آري فرستد گوشمال | تا ز نقصان واروي سوي كمال |
(مثنوي , 3/348)
در يك برآيند كلي مي توان گفت ابتلاء براي استحكلام ايمان و عقيده , التجاء به خداوند, فرار كردن از اوهام و رسيدن به توحيد افعالي است .
حق تعالي گرم و سرد و رنج و درد | بر تن ما مي نهد اي شير مرد |
خوف و جوع و نقص اموال و بدن | جمله بهر نقد جان ظاهر شدن |
اين وعيد و وعده ها انگيخته ست | بهر اين نيك و بدي كاميخته است |
چون كه حق و باطلي آميختند | نقد و قلب اندر حرمدان ريختند |
پس محك مي بايدش بگزيده اي | در حقايق امتحان ها ديده اي |
(مثنوي , 2/2963 - 2967)
3- ايمان و ابتلاء يك سلسله از آيات و روايات حكايتگر اين حقيقت اند كه مؤمنان به دليل ايمانشان بيشتر در معرض آزمون هستند حتي اموال و فرزندان آنان نيز به عنوان ابزاري براي آزمايش ايشان تلقي شده است , (انفال , 27 - 28 و تغابن , 14 - 15), امتحان مؤمنان همچون زينتي دانسته شده كه فرد مؤمن بدان آراسته مي گردد, (ميزان الحكمه , ج اول , ص 487, حديث 1928) و مانند شير مادري تلقي گشته كه فرزند خردسال با آن سد جوع مي كند, (همان , ص 488, حديث 1932)
هر كه در اين درگه مقربتر است | جام بلا بيشترش مي دهند |
فرد مؤمن به قدر ايمانش از طرق گوناگون و با شدت و ضعف بوسيله ابتلاء الهي محك مي خورد و اين خود موجب افزايش كمي و كيفي ايمانش مي گردد, زيرا در پرتو اين آزمون اركان اصلي ايمانش عمق بيشتري مي يابد يعني هم معرفتش افزون مي شود و هم انقياد و تسليم و خضوع قلبي اش افزايش مي يابد. در واقع انسان مؤمن با اين آزمايش ها قيمت و ارزش پيدا مي كند.
كندمي را زير خاك انداختند | پس ز خاكش خوشه ها بر ساختند |
بار ديگر كوفتندش ز آسيا | قيمتش افزود و نان شد جان فزا |
باز نان را زير دندان كوفتند | گشت عقل و جان و فهم هوشمند |
باز آن جان چونكه محو عشق گشت | يعجب الزراع آمد بعد كشت |
(مثنوي , 1/3165 - 3168)
به همين دليل است كه انبياء الهي هم چون حضرت آدم , (بقره , 35 - 38 / اعراف , 19 - 25 / طه , 115 - 123), حضرت ابراهيم , (بقره , 124 - صافات , 99 - 113), حضرت يونس , (انبياء, 87 - 88 / صافات , 139 - 148), حضرت ايوب , (انبيا, 83 - 84) و حضرت رسول (ص ), (حجر, 6 - 8, اسرا, 90 - 93, تكوير, 22 - 25) آن همه محنتها كشيدند و با بدترين سختي ها, تنگدستي ها, فقرها, فشارها, آزارها آزمايش گشتند, (الابتلاء , عبدالله مير غني محمدصالح , دار الاعتصام , قاهره , بي تا, بخش دوم ) خداوند آزمون الهي را به عنوان سنتي حكيمانه بر جهان جاري ساخته است و دنيا را با آرامش و اضطراب , سختي و راحتي , خوشي و ناراحتي در آميخته تا انسانهاي وارسته را محك زده و مؤمنان را در طي صراط مستقيم و تداوم آن ياري بخشيد, (بقره , 214 / آل عمران , 142 / نساء, 95 - 96) اين مسأله به قدري اهميت دارد كه اگر فردي خود را در معرض آزمون نديد بايد بداند مبغوض درگاه الهي است , (ميزان الحكمه , ج اول , صص 485 - 486) پس بي جهت نيست كه عاشقان كمال خود را در درد و بلا مي بينند.
بر چنين گلزار دامن مي كشيد | زو جزوش نعزه زن هل من مزيد |
گلشني كز بقل رويد يكدم است | گلشني كز عقل رويد خرم است |
(مثنوي , 6/4648 - 4649)
به هر روي بايد توجه داشت تجهيز انسان به اصل قدرت بر انتخاب بد و نيك صبغه آزمون دارد و از اين جهت در تقويم احسن او سهيم است , چنانكه تجهيز انسان به انتخاب درجات يا دركات و تعبيه قدرت مراتب صعود و سقوط نيز جنبه آزمون داشته و از اين لحاظ در حسن قوام انسان سهم بسزايي دارد. وجود نفس ملهمه , (شمس , 7 - 8) مسوله , (يوسف , 18), اماره , (يوسف , 53), لوامه , (قيامت , 2), مطمئنه , (فجر, 27 - 28) و تحولات گوناگون آزمون الهي را گوشزد مي نمايد و اهميت عنايت به مراتب امتحان را يادآور مي شود, (تفسير موضوعي قرآن (صورت و سيرت انسان در قرآن ), نشر اسراء, زمستان 79, چاپ اول , ج 13, صص 94 - 96)
=========
براي پاسخ به اين سؤال ژرف و مهم ابتدا بايد معناي آفرينش روشن شود، آفرينش و خلقت به معناي ايجاد، هستي بخشي و فيض رساني است و تمامي دين پژوهان و بلکه تمامي خردورزان بر اين باورند که ايجاد به حقيقتي تعلق مي گيرد که قابليت پذيرش هستي را دارد و قابليت هر شيء نيز از معدات گوناگوني شکل مي گيرد.
به عنوان مثال: خدا يک گل را هنگامي مي آفريند که مقدمات آفرينش آن آماده باشد مثلا خاک نرم، آب کافي و نور به اندازه فراهم باشد و خود دانه گل نيز فاسد نباشد و در کنار نکته ياد شده بايد توجه داشت که فيض وجود براي اين که به شيئي تعلق بگيرد بايد از وسائط و مراتب وجودي مختلفي عبور کند و اين وسائط آن فيض زلال را به وزان خود تغيير داده و متبدل مي سازد.
به عنوان مثال؛ آب باران هنگام بارش زلال زلال است و هنگامي که در حوض پاک فرود مي آيد به همان زلالي باقي مي ماند ولي هرگاه در جوي آلوده کنار خيابان فرود مي آيد به همان اندازه آلوده شده و از زلالي مي افتد.
با اين مقدمه کوتاه که بايد نازک بينانه به آن توجه کرد پاسخ اين سؤال روشن مي شود چرا که خداي زيبا فيض زيبا فرو مي فرستد و اراده خداوندي تنها خواستار آفرينش زيبا رويان است اما اين فيض اولا به نطفه اي تعلق مي گيرد که قابليت انسان شدن را داشته باشد و تا محيط پديداري آماده نباشد نطفه منعقد نمي شود و لذا از پدر و مادر عقيم فرزندي شکل نمي گيرد با اين که فيض ايجاد از آفريدگار کريم فرود مي آيد (=نتيجه مقدمه اول) و ثانيا اگر نطفه اي قابليت انسان شدن را پيدا کرد دانال ها و جدول هاي فيض موجب تغيير فيض زيباي خداوندي مي شوند و لذا هم روايات پيشوايان معصوم(ع) در باب نکاح، کتاب هاي روايي و هم پزشکي امروزي اسباب زيبارويي، سلامتي و... را مشخص کرده اند. از اين رو هر اندازه پدر و مادر به ويژه مادر به اين دستورالعمل ها عمل کنند به همان مقدار فرزند زيباروي تر و تندرست تر خواهد بود و اگر پدر و مادر به ويژه مادر در اين زمينه کاهلي کردند و فيض زيبا را آلوده ساخته و از جمال آن کاستند، فرزند نيز به همان مقدار از زيبايي محروم گشته و به همان اندازه زشت مي شود و اين زشتي را نمي توان به آفريدگار جميل نسبت داد و لذا بحث از عدل خداوندي در اين جا معنا ندارد.
البته اين بحث را بزرگان فلسفه و کلام و عرفان به گونه هاي مختلفي طرح و بررسي کرده اند که شما مي توانيد به کتاب هاي شهيد مطهري مانند عدل الهي رجوع کنيد.
===============
تفاوت در كيفيت خلقت انسانها نتيجه ولازمه حتمى نظاممندى و قانونمندى جهان هستى است؛ يعنى :
1- نظام خلقت، نظام علت و معلول است و هيچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نيست، وتخلف هيچ معلولى از علت تامهاش ممكن نيست (اصل ضرورت على).
2- رابطه علت و معلول داراى مكانيسم و ارگانيسم معين است چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى ايجاد شود، به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد (اصل سنخيت علت و معلول).
اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد مشخص خواهد شد كه مثلا بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد لازمه مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى دست داشتهاند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيلند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان،مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كردهاند و... هريك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مىكنند. ممكن است پرسش شود كه آيا خداوند نمىتواند باتفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند تأثير همه را يكسان سازد؟پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمىآورد؛ زيرا لازمه آن اين است كه علت باشد و تأثير نكند وعلت بودن و تأثير نكردن تناقض آميز است و يا معلولى بدون علت پديد آيد و لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد؛ زيرا در اين صورت پديد آمدن هرچيز از هر امر نامربوطى محتمل مىشود و آن گاه است كه از علف خوردن بز، بايد ابوعلى سينا پديد آيد!!
براى آگاهى بيشتر ر . ك : («عدل الهى» ، شهيدمطهرى ، بحث راز تفاوتها).
البته هر كس در اين دنيا امكانات بيشترى دارد مسؤوليت بيشترى هم متوجه اوست. اگر كسى اندامى زيبا و يا استعداد خوب دارد، در قبال آن مسؤوليت بيشترى هم دارد. علاوه بر آن خطرات فزونترى نيز او را تهديد مىكند.
كسى كه در قله كوه است، اگر پرتاپ شود بيشتر آسيب مىبيند تا كسى كه چند مترى از كوه بالا رفته است. بنابراين تكليف و مسؤوليت هر فرد به ميزان عقل و ديگر امكانات خداداى او بستگى دارد. ما در مقام مقايسه دچار قضاوتهايى مىشويم كه اصولى و حساب شدهنيستند. براى مثال هندوانهاى كه سى كيلو وزن دارد و هندوانهاى يك كيلو، آيا به هندوانه يك كيلويى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرايطى قرار داشته كه بيش از يك كيلو امكان رشد نداشته، ولى هنداونه ديگر در شرايط مناسبترى قرار داشته و رشد بيشترى كرده است. هيچتبعيض و بىعدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه يك كيلويى كمال خودش را داراست. خواهيد گفت، چرا خداوند شرايط رشد را متفاوت قرار داده است؟ آيا بهتر نبود در تمامى زمين و تمامى نقاط هندوانهها يك شكل و اندازه و رنگ مىشدند ؟! روشن است كه در اين صورتبايد ما جهانى را فرض كنيم كه همه چيز آن يكنواخت و يك سطح است و هيچ حركتى هم در آن مشاهده نمىشود؛ زيرا همه چيز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. اين جهان، جهان ماده و طبيعت و حركت است و لازمه چنين وضعيتى اختلاف مراتب و درجات است.
حال به محيط انسانى باز مىگرديم، از نظر شما معناى عدالت آن است كه همه افراد بشر در يك سطح يك شكل باشند؛ مثلا همه زيبارو و خوشگل؟ آيا در اين صورت زيبايى معنا داشت؟! وقتى همه زيبا باشند ديگر زيبايى قابل شناسايى نيست. گذشته از اين چرا فقط زيبا؟بهتر نبود همه بوعلىسينا و انيشتن و ... بودند كه در اين صورت عالم و دانشمند نيز فاقد معنا بود و اگر چنين حالتى در موجودات عالم بود كه همه چيز مرتبهاى از كمال به صورت مساوى قرار داشتند. جهان يخبندانى بود كه هيچ حركت و تلاشى در آن تحقق پيدا نمىكرد. برادر عزيززشتترين و ناقصترين افراد بشر نيز از هستى برخوردارند ودر پلكانى از كمال ايستادهاند و به نوبه خود خانهاى از جدول حيات را پر كردهاند.