جاي بسي خوشحالي است که در مورد ديني که بدان معتقد هستيد دست به تحقيق زده ايد، اما نمي دانم منظورتان از اين که مي گوئيد: «به طور کامل و مفصل در مورد دين اسلام تحقيق کرده ام» چيست؟ و حد آن چقدر است؟ آيا واقعا تمام منابع اسلام و کتاب هاي معتبري که در مورد عقايد اين دين به رشته تحرير در آمده است را خوانده ايد؟
دين اسلام، ديني است که آموزه هاي آن را مي توان در قرآن و سنت پيامبر و امامان معصوم (ع) و با همراهي عقل دريافت.
قرآن: آخرين پيامي است که خداوند از طريق آن با بندگانش سخن گفت و آنان را بار ديگر مورد لطف و هدايت خويش قرار داد تا در اين دنياي پرآشوب چراغي فرا راه خود داشته باشند.
سنت: يعني سخنان و رفتار هاي بهترين و صالح ترين افراد روي زمين ، آخرين پيامبر خداوند و امامان بعد از او.
عقل: قوه خداداديي که باعث تمايز انسان از حيوان شده و مايه برتري او بر ساير مخلوقات است.
آموزه هايي دين اسلام تمام ابعاد انساني و زندگي بشري را شامل مي شود؛ يعني بعد فردي، اجتماعي، سياسي ، اخلاقي، حقوقي، اقتصادي و ... و به طور خلاصه اين آموزه ها شامل زندگي دنيوي و اخروي مي شود.
آنگاه که قرآن را مي گشاييم و آيات آن را مي خوانيم اين مسائل را به وضوح مي بينيم، آنجا مي فرمايد: «هر کسي به اندازه ذره اي کار خير و خوب انجام دهد پاداش مي گيرد و هر کسي به اندازه اي کار بد انجام دهد به جزاي آن مي رسد و يا آنجا که وعده مي دهد، اگر شما يک کار خوب و خير انجام دهد ما آنرا چندين برابر در نظر مي گيريم و پاداش مي دهيم و چون يک کار بد کنيد فقط يک مجازات خواهيد ديد. و مطالب بسياري ديگر از اين دست. آيا اين اوج اخلاق و زندگي اخلاق مدارانه نيست. آيا حضرت علي (ع) در نهج البلاغه آنجا که ارکان ايمان را بر مي شمردند، نفرمودند که:
«الايمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان؛ يعني ايمان، برشناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل به اعضاء و جوارح استوار است».
(حکمت 227) و آيا عهد نامه مالک اشتر که در نهج البلاغه آمده است، به عنوان سند منشور سازمان ملل متحد مورد توجه قرار نگرفت. آيا آنجا که خداوند در قرآن، ربا را حرام مي شمارد و معامله بدون ربا را نيکو و پسنديده مي داند و بسياري آيات ديگر از اين گونه، آيا دين ارائه يک نظريه و برنامه اقتصادي نيست.
واقعا نمي دانم اين فرد (مذکور در سؤال) در مورد تمام اين مسائلي که در اين جا فقط به گونه اي از آن اشاره شده، به تحقيق پرداخته است و اثري از آنها در دين اسلام نديده است؟
حال بهتر است در مورد دين زردتشت کمي بحث و گفتگو کنيم تا بيينيم آموزه هاي اين دين چيست؟
شرح و بيان داستان پيدايش مذهب زردتشت کارآساني نيست و مأخذ موجود در اين زمينه چندان روشن و موثق نيست. کتاب مقدس و آسماني دين زردتشتيان «اوستا» است و آن مجموعه اي مي باشد کما بيش از مطالب مختلف که بدون ارتباط و الصاق با هم درآميخته شده و درحقيقت باقي مانده از مجموعه بزرگي از يک ادبيات باستاني و کهن است که قسمت عمده آن از ميان رفته و نابود شده است. مهمترين قسمت اوستاي موجود در زمان ما «يسنا» است و آن مشتمل بر «گاتها» يعني سرودهاي خاص زردتشت مي باشد و از آن بعضي اطلاعات موثق و معلومات مطمئن در باب حيات و انديشه هاي زردتشت به دست مي آيد. قسمت هاي ديگر اوستا يعني: ويسپرد، ونديداد، پشتها (نغمات ستايش) و خرده اوستا (اوستاي کوچک) در مرتبه وثوق و اعتماد به پاي «يسنا» نمي رسند، زيرا آن بخش ها در قرون بعد از حيات زردتشت تاليف شده و بيشتر در معرض جرح و تعديل قرار داشته است.
به هر حال زردتشت ديني است که پيامبري ايراني تعليم نموده و آييني اخلاقي و طريقه يکتاپرستي را رواج داده است. وي خداي کيش خود را «اهورامزدا» لقب داد؛ يعني «خداي حکيم»، اين نام چيزي بود که در زمان او نامي معروف و شناخته شده بود. و همگي اهورامزدا را خداي عالم مي دانستند.
از آداب عبادي و اعمال مذهبي کيش اهل زردتشت چيز مهمي باقي نمانده است، همين قدر معلوم است که زردتشت رسوم و مناسک آريايي هاي قديم را، که مبتني بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستي بود و رو به زوال مي رفته، به کلي منسوخ کرده است. تنها يک عبادت از زمان او باقي مانده و آن مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس است؛ وي در يکي از سروده هاي خود مي گويد: «هنگامي که بر آذر مقدس نيازي تقديم مي کنيم خود را راست کردار و نيکو کار مي دانم». بايد توجه داشت که او خود آتش را نمي پرسيده هر چند پيش از او مردمان آتش را مي پرستيدند و پس از او نيز دينش دچار انحراف شد و پيروانش، آتش پرست شدند.
(ر.ک: تاريخ جامع اديان، جان بي ناس، ترجمه علي اصغر حکمت، فصل 12)کيش زردتشت براي جهان قائل به دو منشا است: يکي سپنه مينو (دوران خوب) که در رأس آن اهورامزدا قرار دارد و ديگري انگره مينو (دوران پليد) که فرمان رواي آن اهريمن است که بعد به شيطان ملقب شد، که شر و پليدي را آفريد.
اما زردتشتيان به خدايي واحد معتقدند هر چند که دو منشأ براي جهان قائل اند. چرا که در اين آيين تنها اهورامزدا است که پرستش مي شود و اهريمن اصلا مورد پرستش واقع نمي گردد.
در مورد انسان معتقدند که انسان دو بعد دارد: يکي جسماني و ديگري روحاني، و تنها بعد روحاني انسان باقي مي ماند. و بر اين باورند که انسان را آنگاه که مرد، نبايد سوزاند چرا که آتش نزد آنان مقدس است و به خاک نيز نمي سپارند از آن رو که خاک را نيز مقدس مي دانند. بلکه اجساد انسان را بايد در جايي بلند گذاشت تا پرندگان، گوشت هاي آن را بخورند از آن پس اجساد را در چاهي عميق فرو ريخت.
دين زردتشت بر اخلاق بسيار تأکيد مي کند و اخلاق را نيز که ترويج مي کند اخلاق فردي است. اين دين شريعت و قوانيني که مربوط به زندگي اجتماعي و سياسي و اقتصادي انسان باشد، نيست. راه نجات را در سه چيز مي داند:
1. پندار نيک
2. کردار نيک
3. گفتار نيک
که بسيار کلي است و عميق تر در سخنان حضرت علي (ع) در نهج البلاغه است که ذکر شده است.
حال سؤالي که در اين جا مطرح است اين است که چرا به دين مسيحيت و اسلام گرايش نمي يابيد، ديني که خود را پيام آور دوستي و محبت و لطف و رحمت خدا مي داند. اگر صرفا بدان دليل به دين زردتشت گرايش يافته ايد که دين اخلاقي است، خوب دين مسيحيت و اسلام هم چنين است به ويژه اسلام که بسيار محکم تر و آموزه هايش بيشتر مي باشد؟!!!
در پايان بايد گفت که: خداي اين جهان بار ديگر انسان را مورد لطف و عنايت خويش قرار داده و پيامي کامل تر و جامع تر را توسط بده برگزيده خود برايمان فرستاده است. و بر ماست که گوش جان به آن بسپاريم و در قرآن بيشتر تامل کنيم تا مبادا مصداق اين شعر شويم که:
سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد | و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي کرد |
دين اسلام، ديني است که در بعد معنوي (روحي) و بعد مادي انسان برنامه و طرح و راهکار دارد. ديني است که يک سويه به انسان نگاه نکرده است و انسان را با تمام ابعاد وجودي اش در نظرگرفته است و براي هر کدام راهنماي هايي ارائه کرده است. و هيچ بعد از ابعاد انسان را به حال خود رها نکرده است.
منابعي براي مطالعه:1. فرازهايي از اسلام، علامه طباطبائي
2. شيعه، علامه طباطبائي
3. اموزش عقايد، محمدتقي مصباح
4. اقتصاد ما، سيد محمد باقر صدر
5. علم اخلاق اسلامي، مهدي نراقي، ترجمه: دکتر جلال الدين مجتبوبي
6. جهان بيني اسلامي، شهيد مطهري
7. تکامل اجتماعي انسان، شهيد مطهري
8. تاريخ جامع اديان، جان بي ناس، ترجمه: علي اصغر حکمت
9. دين شناسي، جوادي آملي
10. انتظار بشر از دين، جوادي آملي