با ورود به برزخ و «نظام برزخى» تحوّل و حركت ادامه دارد و هر چند نتيجه حركت آدمى در دنيا است؛ ولى دنباله و تداوم آن، به شمار مىرود و اين حركت در جهت سير به سوى خدا است تا بر اثر آن معايب و نقايص را از دست بدهد و با كسب كمالات، قابليتها و خصوصيات جديد، لياقت ورود به عالم حشر را پيدا كند و احكامى متناسب بااحكام و آثار نظام حشرى را دارا شود. از اين حقيقت با عنوان «تكامل برزخى» ياد مىشود كه حكايتگر تداوم حركت و تحوّل در «نظام برزخى» است.
اما حركت و تكامل در برزخ چگونه است؟ براى پاسخ به اين پرسش و فهم بهتر آن، توجه به چند نكته لازم و ضرورى است:
1. همه انسانها - چه خوب و چه بد - بر اساس بازگشت كلى هستى به سوى خدا، در حركتاند و اين بر اساس سنن حاكم بر وجود و مقتضاى آن است؛ چه اين حركت بر اساس عشق به خداوند و طلب و خواستن باشد و چه با ردّ و انكار كمال بىنهايت و يا با عناد، مخالفت، عصيان و طغيان در برابر خداوند همراه باشد.
2. در جاى خود تشريح شده كه براى ورود به هر عالمى، بايد روح و بدن متحول شده و قابليت و لياقت براى ورود به نظام بعدى را كسب كنند و اين تحول بايد در حدى باشد كه سنخيت پذيرش احكام، آثار و قوانين آن نظام را پيدا كند.
3. آيا اهل ايمان كه محجوب به حجابها و متلوّن به رنگهاى مخصوص و آلوده به گناهان و تعلّقاتاند، مىتوانند به همين صورت به لقاى حق «با اسماى رحمت» و بهشت برسند؟
آيا بدون پاك شدن از عيوب و نقايص و رنگهاى غير خدايى وتعلّقات دنيايى، قادراند كه به بارگاه الهى بار يابند؟ خير، بلكه بايد در هر يك از عوالم، از حجابها و رنگهاى مخصوص و از عيوب و كمبودها پاك شوند و به ترتيب عوالم، از حجابها و نقايص جديد و در عين حال دقيقتر و عميقتر در هر عالم جديدى، تطهير شوند و اين پالايش تا جايى ادامه يابد كه از همه حدود، عيوب و حجابها پاك شده، لياقت ورود به عالم لقاى رب با اسماى رحمت را كسب كنند.
انسان آلوده و اسير در دام تعلقات، نمىتواند با چنين وضعيتى به خدا برسد؛ بلكه بايد با حركت، تحول و تكامل، خود را از اين ناپاكىها پاك كرده و از همه وابستگىها به غير خدا منقطع شده؛ روحى باشد كه جز حق و خواست حق، حب حق و عشق به حق، خواهان چيز ديگرى نباشد تا بتواند لياقت ورود به نظام و عالم قرب الهى را پيدا كند. يعنى، داراى قلب سليم شود همان قلبى كه خداوند به آن اشاره فرمود:
(يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ)؛
شعراء (26)، آيه 88 و 89. «روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد، مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد».
چون بماند از خلق او باشد يتيم | اُنس حق را قلب مىبايد سليم |
مثنوى معنوى، دفتر دوم، بيت 2374. پس از ذكر اين مقدمات مىتوان گفت: آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود، دلالت بر اين دارد كه روح پس از ورود به «عالم برزخ»، بر اساس نظام برزخى و مسيرى كه در نظام دنيايى داشته، به سير و حركت خود ادامه مىدهد؛ ولى اين حركت، براى كسانى كه مقصدشان «لقا با اسماى رحمت خداوند» است، به صورت تحمّل فشارها، سختىها و گرفتارىها در حد نظام برزخى خواهد بود.
اين خود موجب تزكيه و طهارت روح مؤمن است و تا حدودى كه عالم برزخى اقتضا مىكند، قسمت مهمى از حجابها را از چهره روح كنار مىزند و صورت اصلى او تا اندازهاى جلوه مىكند و اين همان تكامل روح است و حركت تكاملى روح جز اين نيست.
اما افرادى كه مسير و مقصدشان در دنيا، جز انكار و عناد نيست، به سوى «لقاى خداوند با اسماى غضب» در حركت بودهاند، كيفيت حركت و تحول آنها در برزخ، به صورت فرو رفتن در عمق عذابها، ضلالتها و انحراف در حد نظام برزخى خواهد بود. به بيان ديگر، تكامل برزخى براى مؤمنان، به مفهوم نزديك و نزديكتر شدن و رها شدن از حجابها، موانع و رنگها، عبور از حجب نورى و در نهايت بيرون آمدن از كسوت خود و وجه حق شدن در حد و اندازه نظام برزخى است.
امّا براى معاندان و انسانهايى كه از صراط مستقيم منحرف بوده و با اصل نظام كلى هستى منطبق نبوده و در مسير انحرافى قرار گرفتهاند و در طريق انكار و يا عناد قرار داشتهاند؛ به مفهوم نزديكتر شدن به سوى عمق آتش، عذاب و طرد و لعن خداوند در حد نظام برزخى است.
گفتنى است حركت و نزديك شدن به آخر راه انتخاب شده، براى مؤمنان و منحرفان در عالم برزخ، توأم با منعم بودن و معذب بودن است؛ يعنى، بهشت برزخى و نعمتهاى بهشتى در برزخ، در عين اين كه نتيجه برزخى راه و ايمان و صلاح در زندگى دنيايى است و انسان با آنها متنعم است، نحوه خاصى دارد كه پيش برنده، حركت دهنده و نزديك كننده به حضرت حق و اشتياقآور براى قرب بيشتر و لقاى بهتر حق است. به عبارت ديگر، روح در عين التذاذ و تنعّم، مجذوبتر و مشتاقتر شده و تلاش براى نيل بيشتر دارد.
او در اين مسير پيش مىرود و در اين پيشرفت از معايب، نقايص، رنگها و هيئتهايى كه مانع لقاى بهتر است، به تدريج و به اندازهاى كه احكام برزخى اقتضا مىكند، پاك مىشود.
جهنم برزخى و عذابهاى آن در برزخ نيز، در عين اين كه نتيجه برزخى راه ضلالت در زندگى دنيايى بوده و انسان با آنها معذب است، نحوه خاصى دارد كه به سوى عمق عذاب و اصل و ريشه آن سوق مىدهد و به سمت سرچشمهى اصلّى مىكشد. به مرور به سوى عمق آتش و عذاب نزديكتر مىشود و در نتيجه عذاب هم شديدتر شده و به صورت مداوم پيش برده، و سير به سوى سخط و غضب ادامه پيدا مىكند.
به عنوان مثال مؤمنى كه مسيرش در دنيا به سوى خدا است، ولى در عين حال سخن چين نيز هست، اين صفت ناپسند و زشت در نظام برزخى، برايش تمثل مىيابد و اين تمثل هم بر او مسلط مىشود، چرا كه اين عمل ناروا در دنيا بر روح، عقل و فكر او مسلّط بوده و در واقع بر انسانيّت او تسلط داشته و انسانيت او را تحقير مىكرده است. باطن اين كردار، در برزخ ظاهر مىشود؛ آن هم به شكل خاصى كه به طور مدام او را تهديد مىكند.
براى رهايى از اين صفت بد، بايد در «نظام برزخى» در حد آن عالم و به اقتضاى احكام و آثار آن نظام، فشارها و سختىها را تحمل كند تا پاك شود. او در دنيا مىتوانست اين عمل زشت را راحتتر ترك كند؛ ولى چون نكرد، و در مجموع، مسيرش به سوى خدا و «لقاى او با اسماى رحمت» بود، به اقتضاى حركت و تكامل برزخى اين صفت را با فشارها، گرفتارىها و عذابهاى برزخى تا حد آن نظام از وجود خود پاك مىكند.
نتيجه آن كه در برزخ، هم نتيجه اعمال هست و هم حركت و تكامل. اين تكامل براى فرد مؤمن، پاك شدن از آلودگىها و خلاصى از رنگها، هيئتهاى مخصوص و تعلقات به اندازه و در حد نظام برزخى است و براى شخص كافر و معاند، فرو رفتن بيشتر در ضلالت، عناد و طرد و دورى از خداوند در حد نظام برزخى.
ر.ك: عروج روح، صص 113 - 132، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 329 - 348.