درخواست مستقيم از اولياى الهی صحیح است به شرط آنکه خواهنده بداند که هر کس هر چه می دهد از جانب خدا می دهد نه از طرف خودش. لذا ما از پزشک تشخیص بیناری را می خواهیم و از دارو طلب مداوا می کنیم و از غذا طلب سیری می کنیم و از معلّم می خواهیم که به ما تعلیم کند و ... . پس اگر متوجّه باشیم که اینها صرفاً واسطه اند و دهنده ی اصلی خداست ، شرکی لازم نمی آید ؛ ولی اگر بپنداریم که هر کدام اینها استدلال در تأثیر دارند ، روشن است که شرک خواهد بوددرخواست مستقيم از اولياى الهی صحیح است به شرط آنکه خواهنده بداند که هر کس هر چه می دهد از جانب خدا می دهد نه از طرف خودش. لذا ما از پزشک تشخیص بیناری را می خواهیم و از دارو طلب مداوا می کنیم و از غذا طلب سیری می کنیم و از معلّم می خواهیم که به ما تعلیم کند و ... . پس اگر متوجّه باشیم که اینها صرفاً واسطه اند و دهنده ی اصلی خداست ، شرکی لازم نمی آید ؛ ولی اگر بپنداریم که هر کدام اینها استدلال در تأثیر دارند ، روشن است که شرک خواهد بود.
در قرآن آمده است: هنگامى كه بنى اسرائيل از حضرت موسى (ع) طلب آب كردند، وى با كوبيدن عصاى خود بر سنگ، دوازده چشمه آب از دل سنگ براى بنىاسرائيل روان ساخت. «و اوحينا الى موسى اذ استسقى قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل اناس مشربهم»:(1) حضرت عيسى، كور مادرزاد و مرض پيس را شفا مىداد و حتى مردگان را زنده مىكرد و از قبر بيرون مىآورد. «و تبرىءُ الاكمه والابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى»:(2) يكى از اولياى الهى- كه از ياران حضرت سليمان بود- در كمتر از يك چشم به هم زدن، تخت بلقيس را از يمن نزد سليمان حاضر كرد. «قال الذى عنده علم من الكتاب انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك، فلمّا رآه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربّى»:(3) يوسف (ع) پيراهن خود را به برادرانش داد و گفت: اين را ببريد و بر چهره پدرم بيفكنيد تا بينايىاش را باز يابد، و چون برادرانش به اين دستور عمل كردند، چشمان حضرت يعقوب شفا يافت.(4)
از ديدگاه روايات، عثمان بن ابىالعاص- به واسطه تصرف تكوينى نبىاكرم (ص) و دست نهادن بر سينه وى- موفق به حفظ قرآن و عدم فراموشى آن تا آخر عمر شد.(5) در جنگ خيبر نيز، پيامبر اكرم با تصرف تكوينى و ماليدن آب دهان مبارك خود بر چشمان على (ع)، چشم درد ايشان را شفا داد.(6)
ولايت تكوينى پيامبران و اولياى الهى، از سوى خداوند است، از همين رو، درخواست حاجت از اولياى الهى همراه با اين اعتقاد است كه: آنان مستقل از اراده و نيروى الهى، توان هيچگونه تأثيرگذارى و تصرف در عالم را ندارند: «لا حول و لا قوة الا بالله». بنابراين چنين درخواستى، همراه با اين اعتقاد، هيچگونه منافاتى با توحيد و اعتقاد به اين مطلب ندارد كه: تنها مبدأ مؤثر در عالم هستى خداوند است.
بله اين اعتقاد كه آنان مبدأ مستقل تأثير در عالم هستىاند، شرك در ربوبيت و درخواست با اين اعتقاد، عملى مشركانه است.
امّا چرا در کنار طلب مستقیم از خدا ، به ما اجازه دادند که از غیر خدا مثل انبیاء و ائمه و پزشک و مهندس و معلّم و ... نیز طلب چیزی کنیم؟
برای اینکه اگر بنا بود این راهها بسته شوند ، راه امتحان نیز بسته می شد. چون در این حالت اساساً کسی بهانه ای برای انکار خدا یا بی توجّهی به خدا نداشت.
امّا چرا افزون از اجازه به ما امر نمودند که اولیای الهی را واسطه قرار دهید؟
برای اینکه اینها الگوی ما هستند ؛ لذا خداوند متعال آنها را مجرای فیض خود ساخت تا مردم برای حاجات خود به ایشان رجوع کنند و از این رهگذر از ولیّ خدا تأثیر تربیتی بپذیرند. یعنی حاجت خواستن بهانه است تا مردم به حاجت حقیقی خود دست یابند که عبارت است از کمال انسانی.
پىنوشت
(1) اعراف (7)، آيه 160.
(2) مائده (5)، آيه 110.
(3) نحل (16)، آيه 40.
(4) يوسف (12)، آيات 93 و 96.
(5) المعجم الكبير، طبرانى، ج 9، ص 47 مجمع الزوائد، ح هيثمى، ج 9، ص 3 سبل الهدى و الرشاد صالحى شامى، ج 6، ص 299 الغدير، ج 5، ص 145.
(6) صحيح مسلم، ج 7، ص 120.