فرق بين سحر و جادو | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
فرق بين سحر و جادو
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
فرق بين سحر و جادو
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
شبهات متفرقه
سوال:
فرق بين سحر و جادو با معجزه در چيست؟
پاسخ تفصیلی:
سحر، اسم عامّي است براي برخي علوم و فنون. لذا سحر اقسامي دارد.براي مثال، يكي از اقسام آن، شعبده بازي است كه به سبب آن اموري غير واقعي، واقعي نشان داده مي شوند؛ مثلاً دسته گل را تبديل مي كنند به كبوتر. در اين حالت، حقيقتاً تبديلي رخ نمي دهد، بلكه حقّه اي در كار است كه جهل ما به آن حقّه ، باعث مي شود خيال كنيم حقيقتاً دسته گل تبديل به كبوتر شد. اين ساده ترين شكل سحر مي باشد.
برخي ديگر از سحرها، از راه علوم غريبه حاصل مي شوند. علومي وجود دارند كه با به كار بستن آنها حقيقتاً مي توان در امور عالم، دخل و تصرّفهاي محدودي نمود ؛ همان گونه كه با علوم عادي مي توان تا حدودي در امور طبيعت دخل و تصرّف كرد. به تصريح قرآن كريم در آيه ي 102 بقره ، اين گونه سحرها را دو كس به انسان آموخته اند. يكي دو فرشته به نامهاي هاروت و ماروت كه به امر خدا و براي امتحان بني اسرائيل، اقسامي از سحر را به آنها آموزش دادند؛ و آن سحر، تا زمان ما منتقل شده است. سحر تعليمي اينها، مثل چاقو بود كه هم مي شد از آنها استفاده ي مثبت نمود هم استفاده ي منفي. لذا هنگام آموزش دادن، به شخص آموزنده گوشزد مي كردند كه از آن سوء استفاده نكند. گروه دوم شياطين جنّ بودند كه سحر تعليمي آنها عمدتاً در مسير باطل به كار مي رود. اينكه اين گونه از سحر، چگونه عمل مي كند معلوم نيست. همين اندازه مي دانيم كه وقتي اوراد خاصّي گفته مي شوند يا نوشته مي شوند و به شيوه هاي خاصّي به كار گرفته مي شوند، آثار خاصّي از آنها ناشي مي شود.
نوعي ديگري از سحر، از سنخ علم نيست بلكه با همكاري ساحر و جنّها انجام مي شود. يك انسان ، مثلاً تسخير جنّ مي كند ـ ولي در حقيقت خودش به دام شياطين جنّ مي افتد ـ و توسّط آن جنّ ناپيدا اموري عجيب را به نمايش مي گذارد.
شكل ديگري از سحر نيز وجود دارد كه مربوط مي شود به قدرت رواني اشخاص. برخي ها با انجام تمريناتي خاصّ مي توانند به قدرتهاي رواني ويژه اي برسند. براي مثال در اثر رياضتهاي خاصّي مي توانند ذهن افراد را بخوانند. يا اشياء را با نگاه كردن، حركت دهند. يا بر اراده ي ديگران تأثير بگذارند. همان گونه كه با تمريناتي خاصّ مي توان قواي بدني خاصّي را پيدا نمود، روان آدمي نيز مي تواند با ورزشهاي رواني خاصّي ، ورزيده شود. مثلاً با تمرين مي توان روي دستها راه رفت يا كارهايي عجيب مثل كار افراد ورزيده در ژيمناستيك يا كونك فو انجام داد. اينها در اثر ورزش و تمرين، توانسته اند توانايي هاي بالقوّه ي جسم را بالفعل نمايند. روان انسان نيز توانايي هايي دارد كه مي توان با تمرينهاي ويژه شآنها را شكوفا سخت.
حاصل كلام آنكه:
سحر نام علم يا فنّ خاصّي از بين علوم غريبه نيست بلكه اسم عامّي است كه به شقّ منفي و مضرّ علوم و فنون غريبه اطلاق مي شود. اكثر علوم و فنون ـــ چه علوم و فنون عادي مثل فيزيك و شيمي و امثال آنها و چه علوم غريبه مثل علم سيميا (جادوي چشم) ، ليميا (فنّ تسخير جنّ و ملك ) ، هيميا (طلسمات) ، ريميا(شعبده) ، كيميا ، علم اعداد و اوفاق ، علم خافيه ، فنّ احضار ارواح و هيبنوتيزم و امثال آنها ـــ هم كاربردهاي مثبت و خير دارند هم كاربردهاي منفي و شرّ. با علم فيزيك و شيمي و زيست شناسي و امثال آنها هم مي توان برق هسته اي و انواع داروها را ساخت ؛ هم مي توان بمب اتمي و بمب شيميايي و بمب ميكروبي توليد نمود. علوم غريبه نيز مثل علوم عادي داراي دو نوع كاربرد هستند. و مراد از سحر كاربردهاي مضرّ همين علوم غريبه است. (ر.ك: تفسير تسنيم ، ج5 ، ذيل آيه 102 سوره بقره )
ـ خوارق عادات
واژه ي « خارق العاده » نيز لفظ عامّي است كه موارد زيادي را در بر مي گيرد؛ كه سحر و شعبده و معجزه و كرامات اولياء و كار مرتاضان نيز از جمله ي آنها مي باشند.
اعمال خارق العاده و غير عادي برچند قسمند.
برخي از آنها علّت مادّي و محسوس داشته و واقعيّت دارند ؛ نظير اينكه برخي افراد سمّ مي خورند و نمي ميرند يا شمشير را از راه دهان داخل مري خود مي كنند و تا معده مي رسانند ولي آسيبي نمي بينند ؛ يا روي ذغال گداخته راه مي روند و پايشان نمي سوزد يا ... . اين گونه از كارها محصول سالها تمرين و كسب مقاومت بدني است ؛ و نيرويي ويژه در كار نيست ؛ بلكه نوعي سازگاري است. لكن از آن جهت كه اين گونه كارها رواج عمومي ندارند ، مردم عادي آنها را خارق العاده مي پندارند. اين گونه كارها ارزش خاصّي نداشته و بيشتر به درد سرگرم نمودن مردم مي خورند. لذا لزومي ندارد كه اهل حقيقت اقدام به يادگيري آن كنند. خطر چنداني هم از اين جهت متوجّه اهل حقيقت نيست تا يادگيري آن براي دفع خطر لازم باشد. به فرض اگر هم كسي خواست با اين امور ضربه اي به اهل حقيقت بزند بدون يادگيري اين قبيل كارها نيز مي توان خطر آنها را دفع نمود. اگر كسي با تكيه بر اين امور ادّعاي نبوّت يا امامت و امثال آن نمود به راحتي مي توان او را رسوا نمود. براي مثال اگر چنين كسي با خوردن سمّ نمي ميرد مي توان از او خواست كه نوع سمّ را عوض كند. مثلاً اگر نوع سمّ او از گروه اسيدهاست مي توان از او خواست كه سمّي از گروه بازها(قليا) بخورد. چون بدن در آنِ واحد به هر دوي اين نوع سمّ مصونيّت پيدا نمي كند.
برخي ديگر از خارق عادتها نيز علّت مادّي داشته و با آموزش و تمرينات مداوم حاصل مي شوند ؛ لكن اين گونه خارق عادتها واقعيّت نداشته نيرنگ و فريبند. در اين قسم از سحر ، قوّه ي خيال بينندگان با استفاده از فنون پنهان ، سرعت عمل و خطاي حواسّ فريب داده مي شود. از اين قسم سحر به چشم بندي ، شعبده تعبير مي شود. اين گونه سحرها داراي سطوح مختلفي هستند. تعدادي از اين فنون به قدري ساده اند كه در هر جامعه اي تعداد زيادي از افراد آنها را بلدند. امّا برخي ديگر از اين فنون مشكلتر بوده و تعداد دارندگان آن نسبتاً كم مي باشند. برخي از اين فنون نيز ابداعي برخي افراد بوده دارندگان آن در كلّ دنيا شايد به ده نفر هم نرسند. براي مثال ديويد كاپرفيلد شعبده باز معروف ، با استفاده از اين فنون از ديوار چين كه هفت متر ضخامت دارد رد شد. اين گونه از امور حقيقت ندارند بلكه در پشت صحنه ي آنها ترفندهايي زيركانه وجود دارد. همانطور كه تبديل نمودن دسته گل به كبوتر توسّط شعبده بازان معمولي يك ترفند و نيرنگ است و حقيقتاً تبديلي رخ نمي دهد ، رد شدن ديويد كاپرفيلد از ديوار چين نيز يك نيرنگ است؛ لذا او هيچگاه در جلوي ديد عريان مردم اينكار را نمي كند؛ بلكه چادري در دو سوي ديوار مي زند، آنگاه در يك چادر وارد شده و از چادر آن سوي ديوار بيرون مي آيد ؛ و البته نمايش سايه اي نيز در چادرها ترتيب مي دهد تا چنين گمان شود كه او واقعاً از درون ديوار عبور مي كند . برخي آيات مربوط به سحر ناظر به اين گونه از سحرها هستند.« قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظيم. ــــــ (موسي)گفت: شما بيفكنيد! و هنگامى(كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشمبندى كردند و ترساندند؛ و سحر عظيمى پديد آوردند. » (الأعراف:116) از اين آيه ي شريفه چنين فهميده مي شود كه ساحران فرعون ، حقيقتاً چيزي را تبديل به مار و امثال آن نمي كردند بلكه كاري مي كردند كه به چشم مردم چنين بيايد كه طنابها و چوبها تبديل به مار مي شوند. همانگونه كه شعبده بازان امروزي وانمود مي كنند كه دسته گلي را تبديل به كبوتر مي كنند ؛ يا كاغذ معمولي را تبديل به اسكناس مي كنند. روشن است كه اهل حقيقت نبايد از اين سنخ كارها انجام دهند چرا كه اين گونه كارها از بارزترين اشكال دروغ و فريب اذهان مردم است ؛ و فايده اي حقيقي هم براي كسي ندارد. اين گونه سحرها تنها يك خطر عمده دارند و آن ايجاد شكّ در بينندگان است نسبت به معجزات انبياء(ع). لذا در طول تاريخ همواره مخالفين انبياء سعي نموده اند انبياء را به عنوان ساحر معرّفي نمايند. لكن با اندك دقّتي تفاوت اين نوع سحر با معجزه روشن مي شود. اهل شعبده براي انجام كارهاي خارق العاده ي خود احتياج به ابزارهاي ويژه دارند و در فضاهاي خاصّي قادر به انجام كار خود هستند ؛ در حالي كه انبياء در انجام معجزه چنين نبوده اند. همچنين ، شعبده بازان كارهاي خاصّي را انجام مي دهند و قادر نيستند آنچه را كه مخاطبين طلب مي كند انجام دهند. براي مثال اگر از كسي كه وانمود مي كند دست گل را تبديل به كبوتر مي كند ، خواسته شود كه آن را تبديل به شتر كند ، نمي تواند ؛ امّا بسياري از معجزات انبياء با خواست مردم بوده است ؛ براي مثال از حضرت صالح(ع) خواستند كه شتري از كوه بيرون آورد ، او نيز چنين كرد. يا از نبي اكرم (ص) خواستند كه ماه را به دو نيم كند ، آن حضرت نيز چنين نمود. اين قسم از سحر از آنجايي كه وجود حقيقي ندارد و صرفاً جهل و توهّم بيننده آن را خارق العاده مي پندارد ، بالذّات مخلوق هم نيست. آنچه حقيقتاً مخلوق خداست تك تك حركات و ابزارهاي ساحر است. اگر حقيقتاً در اينگونه سحرها چيزي تبديل به چيز ديگر مي شد در آن صورت جا داشت كه بپرسيم حكمت اين تبديلها چيست؟ اينگونه از كارها دقيقاً مثل سخن دروغ هستند. همانگونه كه دروغگو سعي مي كند سخن دروغ خود را راست جلوه دهد شعبده باز نيز سعي مي كند كار خود را واقعي جلوه دهد.
اقسام ديگري از خارق عادات نيز وجود دارند كه علل و عوامل غير محسوس دارند ؛ كه بسته به عواملشان گوناگونند. برخي از آنها ناشي از قدرت روحي و قوّت خيال شخص است . برخي ديگر ، نتيجه همياري جنّهاست. قسمي نيز با همياري ملائك موكّل انجام مي شود.
قسم اوّل خود اقسام بسيار گوناگوني دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود.
تله پاتي (ذهن خواني) :
كه در آن شخص با تمرينات تمركز ، نفس خود را تقويت مي كند تا بتواند به ذهن ديگران نفوذ كنند. اين يك قابليّت عمومي در همه ي افراد بشر بوده نوعي ورزيدگي روحي است. همانگونه كه با اقسام ورزشهاي جسمي مي توان قابليّتهاي گوناگون جسمي را رشد داد ، با ورزشهاي روحي نيز مي توان قابليّتهاي گوناگون روحي را رشد داد ؛ كه يكي از آن قابليّتها ، قدرت تله پاتي است. همه ي ما تا حدودي مي توانيم ذهن افراد را بخوانيم ، لكن نه در حدّ افراد ورزيده در اين كار. لذا با تمرين مي توانيم اين قابليّت را در خودمان شكوفا سازيم. همچنين همانگونه كه ورزيدگيهاي گوناگون جسمي هم مي توانند كاربرد مثبت داشته باشند و هم مي توانند كاربردهاي منفي داشته باشند ، قدرتهاي روحي نيز مي توانند هر دو كاربرد را داشته باشند.
هيبنوتيزم (خواب مصنوعي) :
كه در آن شخص هيبنوتيزور با تلقين و سخنان و حركات خيال انگيز ، قوّه ي خيال شخص هيبنوتيزم شونده را تحت تأثير قرار داده ضمير ناخودآگاه او را بر ذهن خودآگاه او غالب مي كند. اين فنّ نيز نوعي ورزيدگي روحي است ، كه هم مي تواند در پزشكي و روانشناسي و امثال آن كاربرد مثبت داشته باشد هم مي توان از آن سوء استفاده نمود. طبق گفته ي روانشناسان ، همه ي افراد بشر در مواردي به طور خودكار دچار مانيه تيزم (خودهيبنوتيزم) مي شوند. ظاهراً اين نوعي عمل تدافعي است كه وجود انسان براي در امان ماندن از برخي خطرات انجام مي دهد. براي مثال بسياري افراد هنگام مواجه شدن با يك خبر بسيار ناگوار دچار اين حالت مي شوند ؛ كه اگر دچار آن نشوند ممكن است دچار سكته قلبي يا مغزي و امثال آنها شوند. در حيوانات نيز مانيه تيزم ديده شده است. لذا اين حالت يك امر طبيعي است براي حفظ سلامتي جسمي و روحي كه برخي افراد آن را كشف نموده و از آن استفاده مي كنند
تصرّف در اشياء با قوّه اراده:
در اين فنّ، شخص با تمرينات زياد اراده خود را چنان تربيت مي كند كه مي تواند بدون استفاده از اعضاء بدن ، اشياء را جابجا نمايد. اين قدرت نيز در همه افراد بشر به صورت بالقوّه وجود دارد. نازلترين شكل اين قوّه تصرّف روح در اعضاء خود بدن است. اگر اين قدرت تربيت شود شخص مي تواند اعضاي غير اختياري خود را تحت كنترل خود در آورد. در مرتبه ي بالاتر شخص مي تواند در اشياء خارج از وجود خود نيز تأثير بگذارد.
اين قسم از خارق عادات ، كه معمولاً واژه سحر در مورد آنها كمتر به كار مي رود ، قابليّت هر دو گونه استفاده ي مثبت و منفي را دار هستند. همچنين اين گونه خارق عادات از دو راه قابل تحصيلند. هم از راه رياضات غير شريعي مي توان به آنها دست يافت، هم از راه رياضات شرعي ممكن است چنين قدرتهايي حاصل شود. لذا به نظر مي رسد كه فقها درباره حكم شرعي اين گونه از امور بايد احتياط بيشتري داشته باشند. در بين علماي اسلام همواره كساني بوده اند كه در سايه ي عبادت خدا ، بدون اينكه خودشان دنبال اين قدرتها باشند ، به اين قدرتها دست يافته اند. اين گونه قدرتها ، قدرتهايي طبيعي بوده و ناشي از ورزيدگي روحند همانگونه كه قدرت بدني ورزشكاران ناشي از ورزيدگي اعضاي بدن است.
قسم دوم (كمك گرفتن از جنّها) نيز اقسام گوناگوني داشته برخي از اقسام آن مضرّترين اقسام سحر است. اين قسم از ساحران در طول تاريخ همواره در مقابل انبياء(ع) صف آرايي نموده اند. « وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ. ... ـــــ و(يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز(دست به سحر نيالود؛ و) كافر نشد؛ ولى شياطين كفر ورزيدند؛ و به مردم سحر آموختند. ...»(البقرة:102) « وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقا. ــــ و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جنّ پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند.»(الجن:6)
اين قسم از سحر ، مشهورترين قسم آن در كشورهاي اسلامي است ؛ كه بين برخي از مذاهب ضالّه مثل اهل حقّ(علي اللّهي ها ) و برخي دراويش و جهله ي صوفيّه و برخي عمله ي شيطان كه بعضاً خود را دعا نويس هم مي خوانند رواج دارد. در اين قسم سحر ، شياطين با قدرتهاي ويژه اي كه دارند كارهايي را براي مدّعي سحر انجام مي دهند. از نقلهاي متواتر چنين برمي آيد كه در مقابل اين گروه از جنّهاي كافر ، جنّهاي مؤمني نيز هستند كه به برخي مؤمنان كمك مي كنند و به خواست آنها عملكرد شياطين جنّي را باطل مي سازند. بنا بر اين ، اين قسم از سحر ، نوع حلال نيز دارد ؛ لكن نوع حلال آن مشهور به سحر نيست.
در اين قسم از سحر ، آنچه منتسب به خداست اين است كه خداوند متعال امكان ارتباط انس و جنّ را فراهم نموده است ؛ كه خود اين امر به خودي خود هيچ شرّي در پي ندارد. همانگونه كه انسان با هزاران موجود ديگر امكان ارتباط دارد با جنّها نيز امكان ارتباط دارد. لكن شياطين از اين امكان سود جسته برخي از انسانها را كه تمايل به شيطنت دارند جذب نموده در خدمت خود مي گيرند و به دست آنها به اغفال مردم مي پردازند. بنا بر اين خدا به همان دليل كه به شيطان امكان وسوسه داده ، چنين امكاني را هم فراهم ساخته است. چون اين راه يكي از طرق وسوسه و فريب شيطان است. البته خداوند متعال در مقابل اين امكان ، امكان استفاده مومنان از قدرت جنّهاي مومن را هم فراهم ساخته است. لذا در اين صحنه دو جبهه وجود دارد. پس اگر از جانب ساحران شيطاني مزاحمتي براي كسي حاصل شد بايد مواظب باشد كه به دام شياطين نيفتد و به سراغ ساحراني كه گاه خود را دعانويس و سحرباطل كن و امثال اينها معرّفي مي كنند نرود. بلكه بايد سراغ كساني برود كه مورد تأييد عالمان ديني اند. لذا اين گونه سحرها يكي از ابزارهاي امتحان الهي اند تا معلوم شود كه چه كساني تابع شيطانند و چه كساني تابع خداي رحمان.
قسم سوم (سحر ناشي از همياري ملائك موكّل) نيز مثل قسم سابق ، خوب و بد دارد ؛ لكن منشاء خوب و بد بودن آن ، خوب و بد بودن عامل آن نيست ؛ چون عامل اين قسم سحر ، ملائكند كه همواره خوبند. منشاء خوب و بد بودن اين قسم سحر ، نيّت استفاده كننده ي آن است. اگر استفاده كننده ، آن را در مسير خير به كار گيرد خير و در غير آن صورت شرّ خواهد بود.« وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ . ـــــــ و(يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز(دست به سحر نيالود؛ و) كافر نشد؛ ولى شياطين كفر ورزيدند؛ و به مردم سحر آموختند. و(نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته ي بابل«هاروت» و«ماروت»، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه از پيش به او مىگفتند: ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!) ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند؛ ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرا مىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند.»(البقرة:102)
از آيه شريفه چنين بر مي آيد كه هاروت و ماروت ، به اذن خدا به مردم سحر مي آموختند. برخي مفسّرين بر اين عقيده اند كه اين دو فرشته اموري را به يهود تعليم مي دادند كه دو وجهي بودند ؛ يعني هم استفاده صحيح داشتند هم استفاده نادرست. لكن اكثر يهوديان از آن استفاده نادرست مي كردند. از لحن آيه نيز چنين بر مي آيد كه همه ي تعليمات اين دو فرشته مضرّ نبوده اند. لذا خداوند متعال فرمود:« آنها قسمتهايى را فرا مىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد.» همچنين از آيه شريفه استفاده مي شود كه كار اين دو ملك وسيله امتحان يهود بود. لذا خود آن دو ملك تصريح مي نمودند كه ما وسيله امتحان هستيم پس مواظب باشيد كه كافر نشويد.
ـ تفاوت معجزه با ديگر خوارق عادات
معجزه نيز از زمره ي خارق عادات مي باشد؛ لكن تفاوتهايي با ديگر خوارق عادات دارد كه به ذكر آنها مي پردازيم.
1ـ معجزه عملي است بر خلاف قوانين طبيعي ، ولي خلاف قوانين عقل نيست ؛ يعني در عين اينكه ناقض قوانين طبيعي است، عقلاً منجر به تناقض نمي شود.
2ـ معجزه خارق عادتي است كه انجام دهنده ي آن يا ادّعاي نبوّت دارد يا امامت. لذا اگر كسي خارق عادتي انجام دهد، ولي يكي از اين دو ادّعا را نداشته باشد، كار او يقيناّ معجزه نيست. مثلاً كرامات اولياي الهي معجزه نيست؛ چرا كه اينها ادّعاي نبوّت يا امامت ندارد. اگر كسي از اينها چنين ادّعايي بكند، يا به مخالفت با نبيّ بر حقّ برخيزد، كرامت از او گرفته مي شود. مثلاً بلعم باعورا صاحب كرامت بود، كه به محض معارضه با حضرت موسي(ع) ، آن كرامت از او سلب گرديد.
همچنين مي توان كرامت اولياء را معجزه ي انبياء و ائمه ناميد. چون صاحب كرامت مدّعي است كه اين كرامت در اثر طيّ نمودن راه انبياء و ائمه (ع) به او اعطاء شده است. پس كرامت اولياء در حقيقت شاهدي است بر صدق راه آنها.
البته توجّه شود كه هر خرق عادتي را هم كرامت نمي گويند. كرامت آن خرق عادتي است كه اعتقادات اساسيِ دارنده ي آن ، معارض با برهان قطعي عقلي نباشد. لذا خرق عادتي كه از يك مرتاض سر مي زند كرامت نيست ؛ چون اعتقادات اساسي او در تعارض با برهان عقلي قطعي است. لذا به صرف ديده شدن يك امر خارق العاده از يك شخص نمي توان او را وليّ خدا يا امام يا پيامبر دانست ؛ بلكه اين گونه كرامات در كناربرهان عقلي است كه مي تواند اثباتگر حقّ باشد.
3ـ معجزه خارق عادتي است كه اعتقادات اساسي انجام دهنده اش، خلاف برهان قطعي عقلي نيست. لذا اگر كسي خارق عادتي انجام داد ، ولي از سوي ديگر اعتقادي خلاف عقل برهاني داشت، كار او را نمي توان معجزه دانست. مثلاً كار يك مرتاض هندي كه برخي خوارق را انجام مي دهد، نه معجزه است نه كرامت، چرا كه اعتقادات آنها به شدّت خلاف براهين عقلي است. لذا براي توجيه اعتقاداتشان عقل را موجودي بي مصرف و بي ارزش معرّفي مي كنند. همين گونه است خوارق عادتي كه از برخي راهبان مسيحي ديده مي شود. چون قول به تثليث نيز اعتقادي است صد در صد مخالف با برهان عقلي.
لذا قبل از اينكه از مدّعي نبوّت يا امامت، معجزه طلب كنيم، بايد به اعتقادات ريشه اي او نظر نماييم. اگر اعتقادات ريشه اي او مورد تأييد براهين عقلي بودند، آنگاه نوبت به اين مي رسد كه او نبوّت يا امامت خود را با معجزه اثبات نمايد. امّا اگر اعتقادات اساسي او (اصول دينش) بر خلاف عقل بود، هزار معجزه هم بياورد، نبوّت يا امامتش اثبات نمي شود. چون معجزه را هم عقل بايد بپذيرد و تأييد نمايد.
4ـ معجزه خارق عادتي است منحصر به فرد؛ يعني انجام دهنده ي آن تحدّي و مبارزه طلبي دارد؛ يعني به صراحتِ تمام مدّعي است كه كس ديگري ـ كه منكر نبوّت اوست ـ قادر نيست چنان كاري را انجام دهد. لذا اگر كسي همراه با ادّعاي نبوّت يا امامت خارق عادتي انجام داد و ديگري ـ كه منكر اوست ـ توانست همان كار را انجام دهد، معلوم مي شود كه كار او معجزه نيست، و ادّعاي او باطل مي باشد. مثلاً اگر كسي هم منكر نبوّت حضرت عيسي(ع) باشد، هم بتواند مرده ي پوسيده را بي هيچ ابزاري زنده كند، معلوم مي شود كه كار حضرت عيسي(ع) معجزه نبوده است. امّا كيست كه بتواند چنين كند؟ تمام مرتاضان و ساحران عالم هم جمع شوند قادر نيستند مرده ي صدها سال قبل را زنده كنند.
5ـ معجزه كننده در بند ابزار و شرائط خاصّ نيست. لذا اگر كسي خارق عادتي داشت، ولي براي انجام آن خارق عادت، از ابزاري استفاده نمود يا شرائطي خاصّ را فراهم ساخت ـ مثل كار شعبده بازها ـ معلوم مي شود كه كارش اعجاز نيست؛ بلكه فوت و فنّ مي باشد. مرتاضان نيز براي انجام خارق عادت، بايد در حالت تمركز قرار گيرند.
6ـ معجزه خارق عادتي است كه قابل تعليم و تعلّم نيست. لذا نمي توان آن را از كسي يا كتابي آموخت؛ يا راه آن را كشف كرد؛ در حالي كه همه ي اقسام خارق عادتهاي ديگر، قابل تعليم و تعلّم و كشف مي باشند.
7ـ صاحب معجزه سابقه ي آموزشي ندارد؛ يعني كسي نمي تواند اثبات كند كه او در جايي و از كسي يا كتابي اين امور را آموخته است؛ حال آنكه صاحبان ديگر خوارق عادات، سابقه ي آموزشي دارند. لذا خداوند متعال همواره انبياء را از ميان افرادي انتخاب مي كند كه سابقه ي روشني پيش مردم دارند؛ تا مردم نتوانند آنها را متّهم به آموختن سحر كنند. « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين ــــ خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت؛ كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند» (آل عمران:16) و فرمود: « الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون ـــ كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او ( پيامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند؛ (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مىكنند» (البقره:146)
8ـ معجزه خارق عادتي است كه با مدّعاي انجام دهنده اش هماهنگي دارد. مثلاً اگر كسي ادّعاي نبوّت يا امامت نمايد، آنگاه از او خواسته شود كه كور مادر زاد را شفا دهد، و او اقدام به اين كار كند، ولي شخص به جاي بينا شدن ، كر و لال هم بشود، كار او معجزه نيست؛ بلكه كار او دلالت آشكار بر دروغ بودن ادّعاي او خواهد داشت. مثلاً مسيلمه كذّاب ـ كه منكر نبوّت رسول خدا(ص) بود و خودش ادّعاي نبوّت داشت ـ دست بر سر كچل كودكي كشيد تا بر آن مو برويد، ولي آن مقدار مو هم كه داشت، ريخت. يا به تقليد از رسول خدا(ص) بر چاهي آب دهان انداخت تا پر آب شود، ولي آب چاه خشك شد.
اگر مدّعي نبوّت ادّعا كند كه با دست كشيدن او بر سر كچل، مو بر آن مي رويد، و چنين كند و مويي بر آن نرويد، معلوم مي شود كه دروغ گفته است. حال اگر چنين ادّعايي بكند و به جاي زياد شدن مو، موهاي موجود شخص نيز بريزند، نه تنها نبوّتش اثبات نمي شود، بلكه ضدّيّت شديد خدا با او نيز معلوم مي گردد؛ و خلاف ادّعاي او اثبات مي گردد. لذا كار مسيلمه ادّعاي نبوّت خودش را ابطال مي كرد و آنچه را هم كه منكر بود ( نبوّت رسول الله(ص) ) ، اثبات مي نمود. لذا وارونه شدن كارهاي او ، خودش معجزه رسول الله(ص) بود.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%A8%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%AD%D8%B1-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت