روش كلي تربيت چيزي جز انس و عادت دادن انسان به داشتن صفات و رفتار پسنديده و رفع علاقه نسبت به رفتار ناپسند و صفات زشت نيست. در تربيت ديني انس به خداوند از طريق عادت دادن به عبادات و بيان اهميت و نقش عبادت و داشتن صفات نيك و زشتي گناه و صفات رزيله مهمترين عامل تربيت است. در اين راستا نماز خواندن خود والدين و وادار كردن كودك در سنين هفت سال به بعد به نماز و همراه بردن به مجالس دعا و ذكر اهل بيت(ع) و آموزش قرآن كريم و امور معنوي ديگر در تربيت ديني كودك تاثير بسزايي خواهد داشت.
روش هاي تربيت ديني :
1- در آموزش: در آموزش ديني شيوه ها و فنوني براي تربيت مطرح است كه اهم آنها عبارت اند از بحث كردن در مورد جهان و طبيعت و آفاق و انفس، دادن تذكر در موارد لازم و ضروري ( مثلاً دروغ كار زشتي است و ...) ، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ي خود ، واداشتن به تفكر و تدبر در امور، تعقل و استدلال ، استفاده از تجارب شخصي ، سياحت و زيارت اماكن و در سايه آن دادن آگاهي ، عبرت آموزي و ...
درس هاي ديني نمي توانند صرفاً ذهني باشند ! چون در آن صورت خشك و بي حاصل خواهند بود. بايد در مواردي او را به تماشاي زيبايي هاي آفرينش و مذهب و تعاليم آن جهت دهيم تا عظمت و قدرت آفريدگار در اعمال و روح او تجلي كند.
به هرحال روش آموزش نبايد به صورتي باشد كه فكر و مغز او را تسخير كند و او را به صورت برده اي درآورد. به همين نظر نبايد كوشش در القاي مطالب خشك و بي حاصل باشد ، بلكه عرضه و ارائه ي عمل و نماياندن چهره واقعي مذهب در حيات خانوادگي و در موضع گيري هاي عملي مهم است.
پس قدرت درك او را از طريق سؤالات بالا ببريد و قدرت تعميم او را با اين گونه پرسش ها تقويت كنيد : زمين را كه آفريد؟ درخت را كه آفريد؟ آب را چه كسي به وجود آورد؟ آسمان را چه كسي ؟ و ... و سپس نتيجه بگيريد كه : همه چيز را خدا آفريد.
با پرسش هاي مكرر ، خدا را در ذهن كودك بزرگ و دوست داشتني كنيد؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهيد، و شك ها را از درون او بزداييد. آموزش ها به صورت سمعي و بصري و حتي لمس و درك باشد تا كودك را به خود آورد و او را قلباً به مكتب خود معتقد و علاقه مند سازد.
2- در پرورش :در پرورش مذهبي ، تكيه به مسائل و جنبه هايي است كه اهم آنها عبارت اند از :
احياي فطرت:در سرشت و ذات كودك جنبه هايي وجود دارند كه فرد را به سوي تقوا و عدالت ، پاكي و صداقت وا مي دارند. ميل به پاكي و صفا در كودكان امري است كه در همه جاي جهان مي توان از آن سراغ گرفت . ما در هيچ كجاي جهان فردي را نمي شناسيم كه در كودكي و خردسالي خواستار خير و پاكي ، جوانمردي و صداقت نباشد و يا كمك به مظلوم مورد تحسينش قرار نگيرد .احياي فطرت ، خود گامي است به سوي رشد ، و در پرورش و سازندگي افراد نقشي فوق العاده دارد. در تربيت ، سعي بر اين است كه طفل را به فطرت ارجاع دهيم و داوري را از وجدان او بطلبيم و حظّ و بهره ي او را بر اساس آن قرار دهيم كه فطرت و وجدانش تأييد مي كند.
در تربيت و سازندگي نسل ، سعي بر اين است كه تنها از حق طرفداري شود و به كودك نيز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه اي و پيراسته از هرگونه مصلحت جويي باشد. اجازه دهيم كه فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستي و درستي و پاكي همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد.
تزريق محبت خدا: ما بايد كاري كنيم كه كودك خدا را دوست داشته باشد . در اين صورت است كه او مي تواند عامل به احكام خدا شود . در طريق وصول به اين هدف ضروري است خدا را دوست داشتني ، مهربان و بخشنده و صميمي تر از پدر و مادر معرفي كنيد.همچنين ضروري است اين تصور در ذهن كودك مستقر شود كه خدا او را دوست دارد و مي خواهد او فردي ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با كودكان لااقل تا شش سالگي بايد دائماً از مهر و عنايت خدا و از لطف و كرامت او سخن گفت ، نه از خشم و غضب و جهنم و عذاب او.
در طريق تزريق محبت خدا دردل كودك از هر وسيله حقي مي توان استفاده كرد و داستانها و قصه هايي در اين رابطه مي توان ساخت ؛ البته بايد درنظر داشت كه تصور و سخن والدين درباره خدا در كودك مؤثر است . اگر آنان خدا را فردي خشمگين معرفي كنند يا رحيم ، در تلقي كودك مؤثر خواهد بود.
ايجاد عُلقه به اولياي الهي: كودك بايد به اولياي دين، به رسول خدا و ائمه عليهم السلام و ديگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهي شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شيوه هاي زندگي آنان را سرمشق قرار دهد. در طريق وصول به اين هدف مي توان از شيوه هاي گوناگوني استفاده كرد كه يك نمونه ي آن ذكر داستان زندگي و شرح فداكاري و خدمات آنهاست .اصولاً كودكان نسبت به كساني كه جنبه اعجاب و تحسين آنها را بر مي انگيزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانيم پيشوايان مذهب را به همان گونه اي كه بودند بزرگ و عظيم معرفي كنيم و شرح ايثارگري هاي آنان را به زبان ساده و قابل فهم براي كودك بيان كنيم ، در طفل علاقه اي قلبي نسبت به آنها پديد آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ي همانند ي وادارش مي سازد كه عملاً از راه و روش آنها تبعيت كند.
ايجاد روحيه تعاون و تشكل:در پرورش مذهبي سعي بر اين است كه جنبه تولي و تبري را در او تقويت كنيم . آنچنان كه ولايت اولياي حق و دوستداران مذهب را بپذيرد و از دشمنان دين بيزاري جويد. در عين دوست داشتن بشريت و خير خواهي براي آنان ، ضروري است اولويت ها در جنبه خيررساني براي او مطرح شود.سلسله مراتب كساني كه در معرض بهره مندي از حمايت افراد قرار مي گيرند. عبارتست از والدين و خويشان ، همسايگان، افرادي كه با ما هم كيش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه ، ديگر انسانهايي كه اهل كتابند و هم آنها كه شايد حكمت و عقيده درستي ندارند ولي مزاحم كسي هم نيستند.
روحيه سازماندهي و تشكل در كودكان بايد قوي شود آنچنان كه در سايه ي ياري ها و همراهي ها ، وحدت و الفتي حاصل شود و افراد به كمك هم و با تمركز ، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملي و بين المللي كارهاي مهمي را انجام دهند . و يا به تعبيري كه رسول خدا (ص) دارد همه چون يك دست و يك قدرت در برابر بيگانه گردند.
د- فنون و ابزار لازم1- در جنبه ابزار: وسايل وابزار تربيت در اين راه بسيار و برخي از آنها عبارت اند از:
داستان ها : منظور داستان هاي مربوط به پيشوايان مذهب است كه ذكر آن ضمن بالا بردن سطح فكر و معرفت كودكان سبب ايجاد عُلقه ( دلبستگي ) و تلاش براي همانندي هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگي اولياي مذهب مي توانيد معارف و مباحثي را به كودك القاء كنيد.
محافل و مجامع: قرار دادن كودك در جو مذهبي مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبي ، اجتماعات سالم ديني در رشد و پرورش ديني آنها بسيار مؤثر است . كودكان ما از حدود سه سالگي چنين آمادگي را دارند و در ضمن آن به فراگيري آيات و دعا و برنامه ها مي پردازند. طفل از همراهي با پدر براي رفتن به مسجد و مجلسي خوشحال مي شود و به مسائل مذهبي با علاقه گوش مي كند. از حدود هشت سالگي دوست دارد عضو سازمان مذهبي شود و به خاطر آن احساس غرور مي كند.
رفتارهاي مذهبي جمعي : برگزاري نماز جماعت ، تربيت گروه سرودهاي مذهبي و مشاركت دادن كودك در آن ، خود از مسائل مورد علاقه كودك است . دكلمه ، نمايش ، عبادت هاي جمعي ، آوازهاي مذهبي به صورت گروهي در تربيت مذهبي كودكان بسيار مؤثر است و موجباتي را براي رشد مذهبي ، صفا و اخلاص فراهم مي آورد ؛ اگر چه برخي از آنها براي خوشايند ديگران صورت گيرد.
منطق و استدلال : به كار بردن منطقي كودك پسند ، و بيان مسئله به زباني كه كودك را اقناع كند خود در رشد مذهبي او مؤثر است . برنامه ها بايد به صورتي منسجم و هماهنگ باشند، طوري كه به كودك نظمي فكري بدهند ، براي طفل قابل درك و فهم باشند و او را درحد توان فكري قانع سازند. و البته فراموش نخواهيم كرد كه تفكر منطقي در كودكان از حدود هفت سالگي ظهور كرده و تدريجاً رشد خواهد كرد.
فرصت ها: در جريان زندگي و در مسير آن گاهي فرصت هايي پديد مي آيند كه دقايق آن براي مربي غنيمت و كل آن به صورت ابزار و وسيله اي در اختيار است. در جامعه اسلامي ما جشنها ، وفات ها ، اعياد و مراسم بسيارند. دراين فرصت ها مي توان بحث هايي را ترتيب داد و ضمن آن از مسائل اسلامي ، از راه و رسم حيات اسلامي ، از اخلاق و عادات مذهبي سخن گفت و بذر رفتار اسلامي را در نهاد كودك كاشت.
2- در جنبه فنون : در اين جنبه ها نكات و شرايط متعددي مطرحند كه ذكر همه آنها در اين مختصر ميسر نيست، آنچه با رعايت اختصار دراين رابطه مي توان ذكر كرد عبارتست از :
- ارائه الگو: ما ناگزيريم دراين رابطه بيشتر حرف بزنيم از آن بابت كه نقش الگو ها در رنگ دادن زندگي كودك سرنوشت ساز است. اصولاً تربيت ، و به ويژه تربيت ديني بر اساس دستورات عملي و مدل هايي خواهد بود كه والدين و مربيان به كودك عرضه مي كنند. طفلي كه رفتاري را از والدين خود ببيند از آن تبعيت خواهد كرد، خواه رفتاري سالم باشد وخواه ناسالم .
جنبه تبعيت از الگو درهمه ي سنين مهم است و در شش تا دوازده سالگي داراي نقشي قوي تر از ديگر سنين است . البته فراموش نخواهيم كرد كه تصور كودك چهار ساله از پدرش اين است كه او قدرت مطلق است، همه چيز را مي داند و هرچه را كه انجام مي دهد درست است. به همين نظر است كه ما توصيه مي كنيم والدين و مربيان مراقب رفتار و سخنان خود باشند.
ما حتي معتقديم كه الگوهاي تربيتي كودكان در جنبه ي اخلاق ، و در صبر و اخلاص و امانت و پاكي و بركناري از شبهات بايد خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهي باشند و نظريه اي را عرضه و ارائه كنند كه مدافع آن هستند ، در نظر داشته باشند كه ذهن كودك به زمين آماده اي شبيه است كه همه چيز را مي پذيرد ، حتي اوهام و خرافات را.
ما به نصيحت زباني در پرورش ديني چندان معتقد نيستيم ، قائليم كه نقش عملي والدين كارسازتر است و رفتار مذهبي كودك به ميزان علاقه و شايستگي و ميزان درك و فهم والدين و نوع رفتار و موضعگيري آنها در برابر حوادث بستگي دارد.
عبرت آموزي: اين هم نكته اي مهم و سازنده در تربيت است كه هر واقعه و جرياني را به صورت درسي در آوريم كه كودك از آن استفاده كند. اين كه فردي دروغ گفته و رسوا شده ، اين كه فردي ديگر خيانت كرده و آبرويش رفته است و آن سومي كه تنبلي و تن پروري كرده و گرفتارشده و آن چهارمي نتيجه بد عمل خود را كشف كرده ، و آن پنجمي كه از دنيا رفته و از او نام نيك يا بدي باقي مانده براي كودك درس است. مربي لايقي مي خواهد تا اين درس را به كودك القاء و وقايع را به نحوي مفيد و شايسته ارزيابي كند.
توجه به رغبت: كودك همه گاه آماده انجام دادن همه كارها نيست . در ساعتي نمي خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهيد و مجبورش نكنيد كه حتماً برخيزد و چنين كند كه زيان آن از نفعش بيشتر است . بگذاريد خود با رغبت به سوي شما آيد تا براساس حضور قلب به عبادت بپردازد . تحميل به اسم مذهب مفيد نيست.
از مجاورت نيكو با كودك استفاده كنيد و بكوشيد كودك با شما يا فرد ديگري كه پايبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها ، انضباط مذهبي را دروني مي كنند. طفل درعين آزاديِ فكر، به آزادي عبادت و اطاعت هم دست خواهد يافت و اين امر اگر ازهمان آغاز كودكي پيگيري شود ، در قبل از ده و حتي در هشت سالگي ثمرات خود را نشان مي دهد و به اصطلاح قواعد مذهبي در او ريشه دار مي شوند.
هـ - مراقبت هاي لازمدر طريق تربيت ديني كودكان مراقبت هايي بايد صورت گيرد تا امر تربيت مؤثرتر باشد . اين مراقبت ها از جهات مختلفي مورد بحث هستند كه اهم آنها عبارت اند از:
1- پاسخ درست به سؤالات : درك و فهم كودك نسبت به مسائل مذهبي بسيار محدود است و به همين نظراو دائماً در زمينه هاي گوناگون به سؤال و پرسش مي پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسيع تر سازد. پرسش هاي او نشانه ي علاقه مندي او به عقلاني و مستدل كردن اطلاعات مذهبي است و براي مربي نقطه مثبتي مي باشد .
آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است كه بايد درست و قانع كننده باشد. ما نياز نداريم كه با استدلالِ نيرومند و قوي به كودك جواب دهيم ؛ زيرا او دراين رابطه شايد نتواند حقايق را درك كند و مباني درك منطقي و مستدل او چندان رشدي ندارند ؛ ولي ضروري است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان كه او را قانع كنند نه ساكت ، قلب پاك و منزه او بايد آن را بپذيرد و ذهنش آن را در خود جاي دهد.
موفقيت در اين امر بسته به آن است كه والدين و مربيان ، خود اعتقادات و اطلاعات روشني داشته باشند و به آنچه كه مي گويند مؤمن باشند. اگر جاي ابهامي در زمينه اي خاص برايشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درك و فهم و موقعيت كودك قرار دهند.
2- جلوگيري از بدآموزي ها: چه بسيارند شبهات و بد آموزي هايي كه براي كودك پديد مي آيند و ناشي ازجهل و يا بي توجهي مربيان است و البته آنها هم در اين امر شايد معذور باشند. از آن بابت كه برخي از مستشرقان خيانتكار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده كرده اند و افسانه ها و اساطيري را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند.
عقايد و افكارغلطي كه وارد مغزها شده اند به زودي از بين رفتني نيستند و اي بسا كه خود به گروه و نسل هاي ديگر القاء شوند ودر ذهن آنها هم ريشه دار گردند. در آموزش ها، بويژه در آموزش مذهبي بايد چيزي را به كودك آموخت كه بعدها نيازي به اصلاح نداشته باشد.
والدين و مربيان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعاليم آن را به گونه اي در كودك پديد آورند كه روح مذهب در آنان به صورتي صحيح استوار گردد. همچنين مسائل و مباحث آموخته شده به صورتي باشند كه كودك در حال و بعد ، آنها را منافي با حق و حقيقت نيابد. غرض اين است بدانيم كه عقايد مذهبي كودكان با زندگي روزمره و تجارب و آگاهي هاي خانواده و مدرسه ارتباط نزديك دارد.
3- ايجاد عادات مذهبي : زندگي خود و خانواده خود را مذهبي كنيد. آن چنان كه رفتار و گفتار، رفت و آمدها ، معاشرت ها ، خور و خواب ها و موضعگيري ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانيد و برنامه كار و بازي كودك را طوري ترتيب دهيد كه در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خير خواهي نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلي سازيد تا فرزند شما از آن درس بياموزد؛ در برخوردها خوشرو باشيد كه حاصل آن عملاً خوشرويي فرزند شما باشد و درهمه ي آنچه كه مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل كنيد تا اين خوي ها در شما و فرزندنتان به صورت عادت درآيد.
4- خستگي جسمي و ذهني : ما دوست داريم كه فرزندان ما عامل به مذهب و تعاليم آن باشند ولي نمي خواهيم كه كودك را در طريق مذهب و عبادت و طاعت آن چنان خسته كنيم كه از آن متنفر و بيزار گردد. طفلي كه از همان آغاز حيات از عبادت خسته شود ترجيح خواهد داد كه بدون مذهب باشد.
غرض اين است كه در اعمال مذهبي ظرفيت جسماني ، رواني، فكري و عاطفي كودك را در نظر گيريم و ببينيم تا چه حد آمادگي پذيرش و عمل دارد. از كودك هفت ساله خود انتظار نداشته باشيد كه پا به پاي شما در راهپيمايي ها شركت كند و چون شما شعار دهد. او كودك است، خسته خواهد شد . از فرزند ده ساله خود انتظار نداشته باشيد كه چون شما در جلسه مذهبي چند ساعته ساكت و آرام بنشيند وهمانند شما به خواندن دعا، سينه زني و مرثيه خواني بپردازد.
بررسي هاي علمي نشان مي دهند كه بيشتر لامذهبان و يا مخالفان مذهب از دو گروهند:يكي فردي كه در دوران كودكي و نوجواني آگاهي و تربيت مذهبي به او نداده اند و ديگر فردي كه تربيت مذهبي دوران كودكي اش با خشونت و سختگيري توأم و همراه بوده است و يا كودك را در عين نفهميدن مسئله اي وادار به عمل كرده اند.تعليم و تربيت ديني از نگاه آيت الله دكتر شهيد بهشتي
اين مقاله کوششي است در جهت پاسخگويي به دو سوال اصلي در زمينه آسيب هاي تربيت ديني؛
1- از نظر دکتر بهشتي چالش ها، موانع و آسيب هاي تعليم و تربيت ديني کدام است؟
2- از نظر ايشان نقش و سهم عوامل موثر يا بازدارنده تعليم و تربيت ديني چيست؟1- آسيب هاي تربيت ديني در زمينه ها و محيط
تعليم و تربيت ديني محصول کارکرد تمام دستگاه هاي فرهنگي - تربيتي مثل مدرسه، خانواده، رسانه هاي جمعي، تمام نهادهاي سياسي، اقتصادي، قضائي و ... در کنار محيط اجتماعي است. وفاداري به باورها و آموزه هاي ديني و تجلي آن در برنامه ريزي ها و تصميم گيري هاي عوامل مذکور، زمينه ساز و تسهيل کننده تحقق اهداف تربيت ديني است و عدم پايبندي يا کارکردهاي نامطلوب آنها به عنوان مانع جدي و آسيب زا در فراروي مخاطبان تربيت قرار دارد. امري که شهيد بهشتي به تناسب موضوعات به طرح آن پرداخته است.
1-1: خانواده
1-1-1: بي توجهي به نيازهاي جسمي
خانواده به عنوان اولين کانون رشد و تعالي فرد بايد زمينه هاي پرورش ابعاد جسمي و روحي او را فراهم کند. ضرورت رفع نيازهاي جسمي از آن جهت در نظر شهيد بهشتي اهميت دارد که بسياري از مشکلات آموزش و يادگيري، به نقص و سوء تغذيه، بيماري اندام ها و دستگا هاي بدن دانش آموزان بر مي گردد. از جمله بيماري دستگاه گوارش يا اندام هاي چشم و گوش(1.)
درنگاه شهيد بهشتي، عدم توجه به نيازهاي جسمي از سوي خانواده ها ناشي از فقر فرهنگي و اقتصادي آنهاست که خود زمينه آسيب هاي گوناگوني را فراهم مي کند:
“خانواده اي است که از نظر اقتصادي؛ با درآمد کم، از نظر وقت و فراغت پدر و مادر؛ با فراغت و وقت کم و محدود، از نظر امکانات تامين حداقل خوراک و پوشاک و فرهنگ و بهداشت براي بچه ها؛ کم بضاعت. در چنين خانواده اي فرزندان دچار آسيب هاي گوناگون، آسيب هاي جسمي که در روح موثر است و آسيب هاي رواني و اخلاقي و تربيتي مي شوند(2.)”
1-1-2: بي توجهي به نقش الگويي خود
اقتضاي فطرت کودک و نيازهاي جسمي او سبب مي شود که بيشترين ارتباط را با والدين داشته باشد. اين در حالي است که ميزان تربيت پذيري کودک از والدين بسيار عميق و پابرجاست. کودک با اعتماد و اطمينان، تمام آنچه را که از والدين سر مي زند درست و نيکو مي شمرد و بدين ترتيب، تربيت پذيري کودک به الگو پذيري از والدين تبديل مي شود.(3)
شهيد بهشتي معتقد است که الگوپذيري کودک، فضايي را ايجاد مي کند که خانواده مي تواند با تکيه بر آن، زمينه هاي پرورش عادت ها، خصلت ها و خلقيات پسنديده را فراهم نمايد. آنها مي توانند با رفتار خود و با هوشياري، زمينه را براي آموزش مفاهيم ديني مهيا سازند.(4) چراکه عمل و رفتار پدر و مادر تاثير عميق و ريشه داري شبيه وراثت طبيعي در فرزندان دارد.(5)
هرچند اثرپذيري فرزندان فرصت مناسبي را براي تربيت آنان فراهم مي کند، برخي از والدين بدون توجه به نقش الگويي خود، برخلاف اهداف تربيتي خويش عمل مي کنند:
“اگر من و شما با عاطفه، محبت و دلسوزي مراقب پدر و مادر بوديم بچه ها خود به خود اين را ياد مي گيرند. خانم، دختر شما که در خانه ده ها بار ناظر بوده که به شوهرتان گفتيد: آخر من تا کي بايد در پرستاري کردن از مادرت باتو همکاري کنم؟! چه انتظاري داريد که اين دختر، فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟”(6)
از نظر شهيد بهشتي بسياري از ضعف هاي تربيتي که در بزرگسالان ديده مي شود حاصل تربيت هاي ناخواسته والدين بوده است. به عنوان مثال از علل عمده اي که بچه ها تارک الصلوه مي شوند يا به نماز اهميت نمي دهند اين است که پدرشان با نماز اين چنين برخورد مي کرده است.(7)
تضاد ميان دو نسل
از مسائل بسيار مهم اجتماعي زمان حاضر، درگيري دو نسل نوسال و جوان سال با نسل قبل از آن است. از نظر تعاليم اسلام اين درگيري در دو حوزه صورت مي پذيرد. اول: درگيري دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خير و شر. دوم: رعايت حدود و حقوق پدر و مادر و فرزندان و حقوق متقابل.(8)
شهيد بهشتي با تبيين ويژگي هاي جوانان و نوجوانان از قبيل حق گرايي، حق دوستي، حق پرستي، خيردوستي و عدل دوستي، اين ويژگي ها را در اغلب جوانان بيشتر از ساير افراد دانسته است و آن را زمينه مساعد خدادادي براي بهره برداري شايسته مي داند و بي توجهي به آن را تيره بختي مي نامد.(9)
براساس تبيين ايشان، جوانان مي خواهند مطابق گرايش فطري خود، به حق عمل کنند و آن را در والدين نيز مشاهده نمايند ولي نسل قديم ترمز نسل جديد مي شود و اجازه بالندگي و رشد را به آنان نمي دهند.(10) اين در حالي است که اسلام اين درگيري ها را نه شوم دانسته و نه بد تلقي کرده، بلکه آن را عامل تکامل، تحرک و پويايي جامعه، معرفي نموده است.(11)
البته گاهي نيز نسل جديد ترمز نسل قديم مي شود و آن زماني است که عشق و علاقه والدين به فرزندان مانع حرکت آنها در مسير رشد و تعالي مي شود. جلوگيري از اين آسيب در درون خانواده، تنها زماني امکان پذير است که در خانواده، “حق” محور باشد و همه در برابر حق تسليم باشند.(12)
1-2: دوستان و همسالان
تاثير همسالان و دوستان در رشد شخصيت و رفتار کودکان مقام دوم را دارد .دوستان و همسالان مي توانند برخي از رفتارها را در کودکان تقويت نمايند يا تغيير دهند.(13) به همين دليل، والدين بايد در انتخاب دوست براي فرزندانشان مشارکت فعال داشته باشند. آنان به حکم طبيعت به دنبال همبازي و رفيق مي روند. اگر خانواده براي آنان همبازي و رفيق متناسب با معيارهاي تعليم و تربيت اسلامي تامين نکند سراغ دوستان فاسد مي روند و تلاش خانواده در تربيت آنها خنثي يا کم اثر مي شود.(14)
1-3: رسانه ها
نقش رسانه ها بويژه رسانه هاي جمعي سمعي و بصري در تکوين شخصيت آحاد جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان نقشي غيرقابل انکار است. اين رسانه ها با استفاده از ابزارهاي هنري در شناخت، نگرش و رفتار دانش آموزان اثر مي گذارند.
متوليان تعليم و تربيت، بايد باتوجه به ميزان اثرگذاري اين رسانه ها از آنها بهره گيري نمايند و از انحصار در استفاده از ابزارهاي نوشتاري خارج شوند.(15)
باتوجه به تنوع و اثرگذاري رسانه ها چنانچه آنها هماهنگ با برنامه ريزي هاي نهادهاي تربيتي گام بردارند مي توانند نقش بسيار مثبتي را براي رسيدن به اهداف تربيتي ايفا کنند. در غير اين صورت آسيب زا مي باشند و فرآيند تربيت رامختل مي نمايند: شهيد بهشتي با اذعان به اين مهم مي گويد:
“هر قدر برگوش او (دانش آموز) بخوانيم (تبليغ کنيم) او يک خبر در روزنامه مي خواند، يک تصوير در روزنامه مي بيند، يک گزارش در تلويزيون مي بيند، يک فيلم در فلان جا مي بيند از زندگي ديگران و وضع ديگران و شکل کار ديگران مطلع مي شود و دلش در خانه ديگران است.”(16)
1-4: محيط و عوامل اجتماعي
شهيد بهشتي با تاکيد بر نقش ويژه محيط اجتماعي در فرآيند تعليم و تربيت، چگونگي تاثيرگذاري آن در بياني زيبا اين گونه ترسيم مي کند:
“همان گونه که يک گل خوشبوي لطيف نازک، خيلي زودتر در برابر عوامل فساد متاثر و منفعل مي شود و به فساد و پژمردگي مي گرايد، روح لطيف آدمي به مراتب از جسم او براي آلوده شدن حساس تر و آماده تر است و به دليل خاصيت قبول و انفعالش ضمانت بيشتري مي خواهد تا در برابر عوامل فساد محيط مصون بماند.”(17)
در عين حال، اثرگذاري عوامل اجتماعي و اثرپذيري انسان از آنها را محدود مي داند:
“هيچ انساني محکوم هيچ غيراجتماعي نيست ولي کيفيت و روابط و مناسبات اجتماعي و اقتصادي روي انتخاب آگاهانه انسان اثر مي گذارد اما نه در حد جبر بلکه در حد اينکه انتخاب او را آسان تر يا دشوارتر، رفتن او را به اين سو يا آن سو، آسان تر يا دشوارتر کند.”(18)
شهيد مطهري(ره) نيز در بياني جذاب نقش محيط را اين گونه تبيين کرده است:
“خداشناسي و خداپرستي طبعا مستلزم يک نوع تعالي روحي خاصي است، بذري است که در زمينهاي پاک رشد مي کند زمينهاي فاسد و شوره زار، اين بذر را فاسد مي کند و از ميان مي برد.”(19)
از همين رو شهيد بهشتي همه محيط ها براي شکوفايي و باروري انسان را يکسان نمي داند: محيط هايي هستند که باروري و رشد نيک خواهي، خيرخواهي و خداخواهي انسان را آسانتر مي کنند و برعکس محيط هايي هستند که ضمن تضعيف ارزشهاي مذکور، فضا را براي شيطان پرستي، هواپرستي و تباهي فراهم مي آورند. از همين رو اسلام برخلاف ليبراليسم نسبت به فساد و صلاح جامعه بي تفاوت نيست.(20)
“يکي از جنبه هاي بسيار مهم در وظيفه بزرگ و خطير امر به معروف و نهي از منکر دعوت زباني و عملي به خير اين است که محيط اجتماعي را براي پرورش استعدادها و آمادگي خير در توده ها آماده مي کند و به عکس، جامعه اي که در او گناه و فساد و تباهي و ظلم و ستم و عدوان رواج دارد چنين جامعه اي محيط مساعدي براي رشد نقطه هاي ضعف بشري و پژمردگي نقطه هاي قوت و خير بشري است. حساب امر به معروف و نهي از منکر، ... حساب محيط سازي است. محيط سالم براي پرورش سالم و صحيح استعدادهاي خير نهفته در انسانهاست، مسئله بهداشت محيط اجتماعي است.”(21)
در نظام اسلامي هر گونه آزادي که زمينه فساد محيط را آماده کند ممنوع است چرا که:
“اين نوع آزادي زمينه اجتماعي را براي آسان تر شدن نفوذ فساد در انسان هاي ديگر و به بيراهه کشاندن انسان هاي ديگر را آماده مي سازد و نظام اسلامي در اداره جامعه بايد مواظب اين انحراف باشد.”(22)
1-5: حکومت
آسيب هاي ناشي از ناحيه حکومت از مهمترين آسيب ها در تربيت ديني است. حکومت ها به فکر و عمل جامعه جهت مي دهند و انديشه ها و باورهاي خود را در ميان مردم مي گسترانند. سخن امام علي(ع) ناظر به همين مسئله است:
“الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم”(23)
“مردم - در روش هاي اخلاقي و صفات اجتماعي - به حکومت هاي خود بيشتر شباهت دارند تا به پدران خويش.”
به همين دليل شهيد بهشتي در پاسخ به اين سوال (مقدر) که وظيفه مسلمانان در اين خصوص چيست؟ مي گويد: بر هر انسان مسلمان متعهدي لازم است که محيط را براي سالم زيستن خود و ديگران پاک نگه دارد و اين زماني اتفاق مي افتد که مومنان عمل کننده به ايمان و اهل ايمان و عمل، قدرت را در دست بگيرند و بر کافران ناسپاس حق ناشناس حق کش پيروز شوند.(24) و معتقد است که:
“آن قدر که عمال و کارگزاران جامعه به فکر و عمل جامعه جهت مي دهند خطبا و داعيان جامعه نمي توانند آن اندازه به فکر و عمل جامعه جهت بدهند.”(25)
بنابراين اگر حکومت، حکومتي باشد که سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگري، خداخواهي، خدمت به خلق خدا نباشد، اين باورها قادر به رشد کردن و باليدن در آن جامعه نمي شوند.(26)
از سوي ديگر، آن زمان که حکومت، حکومت اسلامي باشد و مومنان، قدرت را در دست گرفته باشند، تربيت ديني از ناحيه اي ديگر ممکن است آسيب ببيند. به عقيده ايشان اگر در حکومت ديني و اسلامي، تلاش و کوششي و جهاد و جنبشي در راه آرمان ها و باورهاي ديني صورت نگيرد، نه تنها ديگران بلکه مردم جامعه اسلامي نيز از آن رويگردان مي شوند و زمينه انحراف جوانان فراهم مي شود.(27)
2- آسيب هاي تربيت ديني در حوزه “منابع و محتوا”
2-1:حذف عقل از منابع شناخت
گروهي از مسلمانان از جمله اشعري ها معتقدند که عقل انسان قابليت فهم شرع و و حق دخالت در شناخت احکام و معارف اسلامي را مطلقا ندارد. آنها آموزه هاي ديني را اصولي يکسره تعبدي و فاقد پشتوانه و دليل عقلاني مي دانند(28) شهيد بهشتي منشا اين خطاي خطرناک را اين گونه بيان کرده است.
“با کمال تاسف عده اي در جهت تقويت وابستگي انسان مسلمان به کتاب و سنت و محکم کردن پايگاه حجيت و ارزش و سنديت کلام خدا و سنت رسول خدا(ص) به سوي افراط رفتند. اين در حالي است که عدم شناخت خوب و بد توسط انسان، به راستي خطرناک مي باشد.”(29)
اين تصور درحالي است که يکي از اهداف تربيت ديني دراديان الهي، تربيت انسان عاشق عاقل است نه عاشق بي عقل. انساني که با مطالعه و تفکر در زمينه ها و مقتضيات و با درک درست از استعدادها و آمادگي خود، راه مناسب را انتخاب نمايد(30) اسلام مي خواهد بشر با شناخت روشن انديشه تحليلگر (عقل) خود از بديهي ترين نقطه ها و با روشن ترين روندها آغاز کند و پيش برود. اسلام از وحي و پيغمبر شروع نمي شود بلکه از روشن ترين شناخت هاي به دست آمده از عقل بشر شروع مي شود.(31)
به عقيده صاحب نظران تعليم و تربيت، غير عقلاني معرفي کردن معارف و احکام ديني، پيامدهاي خطرناکي دارد، از جمله آنکه باعث مي شود تربيت ديني بر پايه هاي سست و لرزان بنا شود که خود عدم تقيد به احکام اسلامي را در پي خواهد داشت.(32)
شهيد بهشتي اين آسيب را چنين تبيين مي کند:
تجربه نشان داده است آدم هاي خيلي متدين که سعي دارند مطابق با قالب هاي شريعت زندگي کنند اگر بي دين شوند از کثيف ترين، رذلترين و ناجوانمردنه ترين انسان ها از آب در مي آيند. اين درحالي است که در افراد ديگري که به خدا و دين و پيامبر و قرآن معتقد نيستند، يک نوع جوانمردي، ادب، عاطفه و نيکي قابل رويت است. چرا؟
والديني که از آغاز کودکي فرزندشان در تربيت و ترغيب او به کارهاي نيک، آنها را وابسته به امر خدا و ترهيب از کارهاي زشت، به نهي خدا استناد کرده اند، ذهن، منش و شخصيت عملي و رفتاري او را به يک نقطه اي مبدا (خدا) متصل کرده اند. حال که اين مبدا از دست او گرفته شده و بي خدا شده، تمام آنچه هم به دنبالش بوده مي رود و ديگر هيچ چيز برايش باقي نمي ماند. اين درحالي است که در زندگي انساني که معتقد به خدا نبوده يا اگر بوده در تربيت او نقش منحصر به فرد نداشته، اين اتفاق رخ نمي دهد. ديني که اشعريون درست کردند انصافا سرنوشتش همان است.(33)
از ديگر آسيب ها که شهيد بهشتي در حوزه منابع به آن اشاره مي کند، محدود نمودن منابع و مآخذ شناخت دين به قرآن کريم با شعار “حسبنا کتاب الله” مي باشد.(34)
2-2: انحراف مفاهيم ديني
ايشان آسيب ها در حوزه انحراف مفاهيم ديني را در اشکال زير معرفي مي کند:
1- التقاط؛ در شکل نوآوري و نوپردازي به منظور قابل قبول کردن اسلام براي کساني که دستخوش افکار مادي شده اند.(35)
2- تفسير به راي(36)، تاويل هاي انحرافي درباره آيات قرآن کريم(37) و برداشت هاي غلط و استنباط هاي نابجا از منابع ديني(38)
3- تمسک و استناد به روايات غير صحيح، مخدوش و مجعول که هيچ نسبت و ارتباط اصيلي با قرآن کريم و پيشوايان اسلام ندارند(39)
در دوران معاصر تحريف مفاهيم و تعاليم ديني از جانب بيگانگان به صورت منظم و با برنامه ريزي کامل دنبال مي شود. آنان براي متزلزل کردن بنياد اسلام و تحت عنوان استشراق و تحقيق پيرامون اسلام به تحريف مفاهيم ديني مي پردازند و از آنجا که نويسندگاني خوش قريحه، خوش قلم، اهل کار و مطالعه، خوش سليقه و بويژه آشنا به سليقه جوانان مي باشند، اثر گذارند.(40)
پي نوشت ها:
1- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 80
2- بهداشت و تنظيم خانواده، ص 16
3- نقش اسوه ها در تبليغ و تربيت، ص 42-41
4- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 89
5- بهداشت و تنظيم خانواده، ص 42
6- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 50
7- سرود يکتاپرستي، ص 94
8- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 50
9- همان
10- همان، ص 55
11- همان، ص 57
12- همان، ص 57
13- روانشناسي کودک، ص 165
14- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 140
15- بايدها و نبايدها ، ص 142
16- همان، ص 38
17- سرود يکتاپرستي، ص 18-17
18- آزادي، هرج و مرج، زورمداري، ص 44
19- علل گرايش به ماديگري، ص 170
20- آزادي، هرج و مرج، زورمداري، ص 47-46
21- بايدها و نبايدها، ص 170
22- آزادي، هرج و مرج، زورمداري، ص 80
23- تحف العقول عن ال الرسول، ص 207
24- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 43
25- بايدها و نبايدها ، ص 158
26- همان، ص 159
27- همان، ص 84
28- بايدها و نبايدها، ص 83
29- همان، ص 78
30- همان، ص 49
31- حق و باطل از ديدگاه قرآن، ص 39
32- آسيب شناسي تربيت ديني، ص 137
33- بايدها و نبايدها، ص 75-74
34- روش برداشت از قرآن، ص 55
35- شريعتي جستجوگري در مسير شدن، ص 72
36- همان، ص 96 و روش برداشت از قرآن، ص 31-26
37- همان، ص 52-44
38- موسيقي و تفريح در اسلام، ص 25
39- همان، ص 21 و روش برداشت از قرآن، ص 41
40- نقش آزادي در تربيت کودکان، ص 123
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1506600براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد:
http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Child/ReligiousUpbringing/2007...