سوال:
مي گويند که در حديث قدسی آمده خداوند به رسولش گفته که من جهان و جهانيان را بخاطر تو و تو را بخاطر علی و ... در اينجا اين سؤال پيش می آيد که معصومين که خدا را دارند چه نيازی به جهان و جهانيان دارند بهتر نيست که بگوييم خداوند آنها را برای جهان و جهانيان آفريده تا اينکه زمين را آباد و راه عبوديت (هدف والای خلقت انسان) را برای بندگان هموار سازند؟!
پاسخ تفصیلی:
در اين زمينه توجه تان را به مطالبي چند جلب مي کنيم:1. هدف از خلقت جهان , چيزي است كه جز با وجود پيامبر (ص) و علي (ع) تحقق پيدا نمي كند. از ديدگاه قرآن, همه جهان براي انسان آفريده شده است: ((خلق لكم ما في الارض جميعا)), (صدر روايت ((لولاك لما خلقت الافلاك))) در ((بحارالانوار)), ج 15, ص 28; ج 16, ص 406 و ج 57, ص 199, آمده است و نشاني ذيل آن را, در توضيح مطلب سوم ذكر مي كنيم ), انسان نيز براي بندگي آفريده شده است: ((و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون )), معناي حقيقيت عبادت خداوند در ميان انسانها محقق نمي شود; جز با هدايت پيامبران و نبي اكرم(ص), خاتم انبيا و پيام آور دين كامل الهي است. پس صحيح است كه گفته شود, عبادت خداوند, جز با وجود پيامبر اكرم(ص) در ميان بندگان محقق نمي شود.
2. تو مي تواني تمام هدف از آفرينش جهان را در خود متجلي كني و آن هدف را به صورت كامل در خود محقق سازي. هدف آفرينش جهان, بندگي انسان است و پيامبر اكرم(ص) به دليل اين كه كامل ترين انسان است, كامل ترين بنده نيز مي باشد. از اين رو, آن حضرت هدف از خلقت جهان را به معناي تمام و كمال در وجود خود محقق ساخته است و ديگر انسان ها هر يك به اندازه ي مرتبه ي كمالشان, آن هدف را محقق كرده اند.
3. تو غرض اصلي من از خلقت جهان بوده اي و ديگران را طفيلي تو خلق كردم . طبق معناي قبلي , پيامبر اكرم (ص ) كسي است كه هدف از آفرينش جهان را به تمام و كمال در خود محقق ساخته است ; اما براي اين كه پيامبر اكرم (ص ) بتواند در اين دنيا چنين كمالي را در خود محقق سازد, بايد همه ي اين جهان آفريده مي شد و همه ي اين انسان ها - چه موئمنان و چه كافران - و حتي دشمنان پيامبر و دوستان آن حضرت , بايد خلق مي شدند تا پيامبر اكرم (ص ), مجال رشد و تكامل پيدا مي كرد و مي توانست قابليت هاي خود را به فعليت برساند. البته در اين معنا, چنين نيست كه مثلا دشمنان از روي جبر با آن حضرت دشمني كرده اند; بلكه وجود انسان هايي براي تحقق كمال اختياري پيامبر نياز است و پيامبر مي تواند در فضاي ميان آنان - چه فضاي دوستي و چه دشمني - در مسير رشد و تكامل خود قرار گيرد. انسان هاي ديگر نيز هر يك به اندازه ي مرتبه ي كمالشان , غرض از خلقت اند; يعني , هر اندازه كه كمال آنان بيشتر باشد, غرض اصلي از خلقت نيز به آنان بيشتر تعلق مي گيرد و هر اندازه نقصان دارند, به همان اندازه طفيلي اند و غرض به طور عرضي به آنان تعلق گرفته است.
گفتني است كه اين سه معنا با يكديگر منافاتي ندارد و همه ي آنها با هم سازگار است . خداوند, مي خواهد همه ي انسان ها به كمال نهايي برسند و اين كمال , متوقف بر اطاعت از دين است و دين را پيامبر اكرم(ص) آورده است. از سوي ديگر هر انساني , به اندازه اي كه به كمال مي رسد, هدف از خلقت را در خود محقق ساخته است و در كوتاهي هاي خود و نقصان اختياري اش , از هدف خلقت دور شده است . پس وجود اين نقصان ها, غرض اصلي نيست , بلكه به تبع و بالعرض , امكان وجود پيدا كرده است .
بنابراين خلقت جهان براي پيامبر و ائمه به معناي نياز آنها به جهان نيست، بلکه بيانگر قدر و منزلت آنان در تأمين هدف خلقت است و اين منافاتي ندارد با اين که آنان براي خير و بهره گيري جهانيان آفريده شده باشند تا راه سعادت و عبوديت را در قول و عمل به ديگران جا باشد و سبب نجات انسان ها شوند.