«شريعت» در لغت به معناى راهى در كناره رودخانه است كه دستيابى به آب را آسان مىسازد.
لسان العرب، ج7، ص 86؛ و لغتنامه دهخدا، ج 9، ص 12568. عارفان شريعت را علاوه بر معناى اصلى و لغوىاش، در دو معناى ديگر نيز به كار مىگيرند:
1. مجموعه قوانين مربوط به اعمال ظاهرى كه علمى به نام «فقه اسلامى» متكفل بحث درباره آن است. در اين معنا اخلاق و عقايد بيرون از قلمرو شريعت است و «عبادت» معناى عامى نسبت به اخلاقيات و قوانين دارد.
نگا: مرصادالعباد، ص162. 2. جنبه ظاهرى همه امورى كه بر رسولاكرم«صلى الله عليه وآله» وحى شده است. بر اين اساس همه جنبههاى ظاهرى و قشرى و پوستى احكام، اخلاق و عقايد، در حوزه «شريعت» جاى مىگيرد و باطن آنها «طريقت و حقيقت» است.
نگا: الفتوحات المكية، ج4، ص 731 - 743؛ اسرار الشريعة و اطوار الطريقة و انوار الحقيقه، ص 193. شريعت در هريك از دو معناى فوق، با تعابير گوناگونى در ميان عارفان مواجه است؛ چنان كه ديگران نيز با اين موضوع در عرفان يكسان برخورد نكردهاند. عدهاى به كلى عارفان را به شريعت ستيزى متهم كردهاند. برخى كوشش كردهاند كه هرگونه شريعت ستيزى در ميان عرفا را نفى نمايند
به عنوان نمونه نگا: مجالس المؤمنين، ج2، ص 5. گروهى نيز برآنند تا به ستايش از اباحه گرى آنان بپردازند و پايبند نبودن به شريعت را نشانه آزادگى و بلند طبعى شمارند!!
نگا: سرچشمه تصوف در ايران، ص 212. امّا حق آن است كه با نقد منصفانه ديدگاه صوفيان و جداساختن عرفان حقيقى از تصوف دروغين، مىتوان ديدگاه اصلى عرفان راستين را در خصوص «شريعت» مطرح كرد.
عارفان راستين معتقدند: احكام شريعت بر يك سلسله مصالح حقيقى مبتنى است و عمل به آنها با شرايط آن، انسان را به سعادت و كمال مىرساند. بنابراين، راه رسيدن به كمالات و حقايق، عبادت و عمل به شريعت است و از آنجا كه اين كمالات لازمه عمل به احكام است، عمل به شريعت در آغاز راه يا در طول مسير، شرط رسيدن به كمالات است.
ابن عربى پايه گذار عرفان نظرى، اعتنا به علوم حقيقت را مشروط به عدم ردّ آن از ناحيه شريعت مىداند و آن را چون جسمى، ملازم و همراه حقيقت تلقى مىكند.
رسائل (رساله لايعول عليه)، ص233 و 234؛ كتاب التراجم، ص 284. جنيد بغدادى (م 297ق) يكى از پيشگامان تصوف اسلامى، مىگويد:
«همه راهها به بن بست مىرسند، مگر راهى كه به دنبال رسول خدا«صلى الله عليه وآله» باشد. پس هركه حافظ قرآن و كاتب حديث نباشد، پيروى از وى در اين كار روا نيست، چون عمل و مذهب ما در قيد كتاب و سنت است».
عرفان نظرى، ص 373. بيشتر عارفان اسلامى معتقدند: عارف حتى در حالت «فنا» و رسيدن به حقيقت نيز بايد به تكاليف خويش عمل كند و خداوند، عارف و سالك را در اين مسأله كمك و يارى مىكند.
الرسالة القشيريه، ص 19 و 142، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص156. علامه طباطبايى - از سر آمدان عرفان نظرى و عملى در قرن معاصر - در كتاب وزين رسالة الولاية مىفرمايد:
«واجب و محرمات شريعت احكام عمومى براى همه طبقات است».
ولايت نامه، ص46 - 47. وى معتقد است: «افراد هر چه به خداوند تقرب بيشترى داشته باشند، تكليفشان سنگينتر است».
همان. شريعت پوست، مغز آمد حقيقت | ميان اين و آن باشد طريقت |
خلل در راه سالك نقض مغز است | چو مغزش پخته شد، بى پوست نغز است |
گلشن راز. گفتنى است به چند دليل عرفان راستين و عارفان حقيقى «شريعت» را امرى ضرورى و لازم مىدانند:
يكم. رياضت؛ اساس عرفان، بر سلوك استوار است و سلوك، چيزى جز رياضت نمىباشد و رياضت هم جز با اعمال و رفتار تحقق نمىيابد و اعمال چيزى جز «شريعت» نيست.
جهت اطلاع تفصيلى، نگا: يثربى، سيد يحيى، عرفان و شريعت. دوم. شوق بندگى؛ مشاهده نتيجه اعمال و عبادات، ذوق و شوق بندگى و عمل به شريعت را در سالك شدت مىبخشد و او را روز به روز، به عبادت و بندگى راغبتر مىكند؛ چنان كه پيامبر«صلى الله عليه وآله» آرامش و دلخوشى خويش را در نماز مىديد و اين شوق او را تا جايى برد كه قدمهايش در اثر قيام شبانه ورم مىكرد.
عرفان نظرى، ص 383. سوم. رهايى؛ شريعت عامل رهايى است، چنانكه عارف بزرگ نجم الدين رازى مىگويد:
«در دبيرستان شرايع انبيا، اول الف و باء شريعت ببايد آموخت كه هر امرى از اوامر شرع، كليد بندى از بندهاى آن طلسم اعظم است. چون به حق هر يك در مقام خويش قيام نمودى، بندى از طلسم گشاده شود، نسيمى از نفحات الطاف الهى، از آن راه به مشام جانت رسد».
مرصاد العباد، ص 74. چهارم. جلوه معرفت؛ شريعت تجلى باطن معرفت در ابعاد جسمانى انسان است.
حضرت امام«رحمه الله» به نقل از آيت الله شاه آبادى«رحمه الله» مىگويد:
«عبادات، سرايت دادن ثناى حق، به جنبه و مقام جسمانى و مادى انسان است. همان گونه كه بطنها و مراتب ديگر وجود انسان، همانند عقل، قلب و صدر حظ بهره خود را از معرفت و ثناى ربّ خود دارند، مرتبه جسمانى انسان و مُلك بدن او نيز بايد حظ و بهره خويش را از معرفت و ثناى حق داشته باشد و همين مناسك و اعمال حظ بدن است. روزه ثناى حق به صمديت و قدوسيت است و نماز ثناى ذات مقدس حق است به جميع اسما و صفات»
سرّ الصلوة، مقدمه، فصل دوم..
از اين رو براى هماهنگى ميان باطن و ظاهر، شريعت امرى بايسته است.
ابن عربى عارف بزرگ، معتقد است: با عمل به شريعت از مكر الهى در امان هستيم و تنها با شريعت است كه مىتوان دنيا را در جهت آخرت تنظيم كرد. به نظر وى: شريعت زمينه ساز ادب بوده و با رعايت آن، مىتوان به مقام خليل اللهى دست يازيد.
الفتوحات المكية، ج 2، ص 530، 284 و ج 3، ص 384، و ج 1، ص 325 و ... . او مىگويد:
«شريعت جادهاى روشن و رهگذر نيك بختان است و طريق خوشبختى؛ هر كه از اين راه برود، به رهايى مىرسد و هر كه از آن روى گرداند، سرنوشتى جز هلاكت نخواهد داشت.»
همان، جز 3، ص 69. بنابراين، گفتهها و اعمال عدهاى نااهل را در خصوص شريعت، نبايد به حساب عارفان حقيقى و راستين گذاشت.