نخست بايد دانست عوامل تأثيرگذار در طبيعت فراوان است. لذا اثبات يك عامل دليل بر نفي عامل ديگر نمي شود. بلكه با واقع بيني و جامع نگري مي توان به عوامل مادي، عوامل روحي و عوامل معنوي و فراطبيعي معتقد بود. جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:
واقعيت داشتن خدا سخن از باور، اعتقاد و ايمان، مجالى وسيع و زمينهاى ديگر مىطلبد. همينقدر بايد گفت كه آنچه انسان به آن اعتقاد و باور دارد، بحثى جدا و برآورده شدن حاجات و بهره بردن از توسّلات، سخنى ديگر است.
نكته قابل توجّه اين است كه آيا ممكن است چيزى فراتر از «باور انسانى» وجود نداشته باشد، ولى حوايج و خواستههاى انسانى، در پارهاى از موارد برآورده شود؟ آيا آنچه «نيست»، مىتواند به خواستههاى ما جامه «وجود» بپوشاند؟
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
حال اين «حقيقت موجود» چيست و كدام يك از اديان و كيشهاى مختلف، حقانيت مطلق را از آن خويش ساخته است؟ بايد در جاى خود، از آن سخن گفت.
اما چگونه است كه «توسّل» - حتى با برداشتن مقدارى خاك - حاجتى را روا و دردى را شفا مىبخشد؟
گفتنى است طبق پارهاى از روايات و احاديث قدسى، يكى از موهبتها و الطاف الهى نسبت به بندگان، اثر بخشيدن به «حسن ظن» و «گمان نيك» آنان است. خداوند، مقرر فرموده كه در دو بخش (1. نسبت به وجود مقدس خود او، 2. نسبت به هر امر يا هر شيئى ديگر)، هر كس گمان نيكى ببرد، آن گمان را جامه عمل بپوشاند و انسان را نااميد نكند. براساس بعضى از روايات، به ما امر شده كه هم به خداوند و هم به امور ديگرى كه با آن سر و كار داريم، حسن ظن داشته باشيم. بنا بر روايتى «تأثير تفأل، متناسب با اعتقاد آدمى است؛ يعنى، اگر حادثه و مصيبتى را سخت [و وقوعش را حتمى] ديد، براى او سخت خواهد بود و اگر آن را سبك گرفت، آسان خواهد بود و اگر به آن اعتنايى نكرد، بر او نخواهد بود (اثرى نخواهد داشت)».
(به نقل از: شيخ حسين بحرانى، سلوك عرفانى در سيره اهل بيت(ع)، ص 34.) اميرالمؤمنين علىعليه السلام مىفرمايد: «هر كس گمان خيرى نسبت به تو داشت، گمانش را تصديق نما و آن طور كه دربارهات گمان داشت، با او رفتار كن».
(همان، ص 35.) ما علاوه بر اين كه نسبت به ديگران، حسن ظن داريم، بايد به اين نكته نيز توجّه كنيم كه «حسن ظن» به عنوان بابى براى برآورده شدن خواستههايمان، به روى ما گشوده شده است. از روايات چنين برمىآيد كه: «حقتعالى، حسن ظن به هر چيزى را [نه فقط به خداوند ]تصديق كرده و امر را بر وفق گمان نيك وى پيش مىبرد».
(همان.) گويا چنين گمان نيكى، مصداق حسن ظن به خداوند است؛ هر چند گمان برنده، اصلاً به خداوند اعتقاد نداشته و به قول شما «هندو» باشد. اما در واقع، چون عالم وجود، هستى خويش را از خداوند يافته است؛ هر خيرى هم كه از ناحيه شخصى يا شيئى، به كسى مىرسد، به خداوند متصل بوده و از جانب او رسيده است. پس هر گمان نيك، نهايتاً حسنظن به خداوند است؛ يعنى، خداوند اين خير و نيكى را در آن شخص يا شىء، به وديعت نهادهاست؛ آنگاه خداوند هم به اين گمان جامه عمل خواهد پوشاند.
اين معنا به طور صريح در روايت آمده است: «هر كس گمان نيكى به سنگى برد، خداوند در آن سرّى قرار خواهد داد [راوى با تعجب ]گفت: به سنگى؟ امام فرمودند: مگر حجرالاسود را نمىبينى؟».
(همان.) پس اعتقادات و باورهاى مردم جهان كه باعث توسّل آنان به خاك، سنگ، درخت، شخص و يا هر چيز ديگرى شده است؛ داراى واقعيت است اما دليل بر حقانيت آن اعتقاد نيست. چنان كه برنيامدن حاجات نيز دليل بر باطل بودن اعتقادات ما نمىباشد؛ بلكه اين دستيابى به حوايج، از باب لطف و توجّه خداوند به بندگان خويش است كه اسباب و علل را در عالم، طبق ظن نيكوى آنان، هموار و مهيا مىسازد.
او زبحر عذب آب شور خورد | تا كه آب شور او را كور كرد |
بحر مىگويد به دست راست خور | زآب من اى كور! تا يابى بصر |
هست دست راست اينجا ظن راست | كاو بداندنيك و بد را كز كجاست |
مثنوى، دفتر دوم، ابيات 1118 - 1120.1. حقيقت دعا، دل سپردن به قدرتي فرا مادي و سرچشمه همه توانايي ها؛ يعني خداوند و فراخواندن او در گره گشايي از كاستي ها، بن بست ها و گرفتاري هايي است كه انسان با آن روبه رو شده است. پيداست موارد ياد شده در قلمرو نيازهاي مادي انسان خلاصه نشده، بلكه حوزه مسائل معنوي و روحي انسان را نيز در بر مي گيرد.
2. افزون بر دعا و درخواست مستقيم و بي واسطه از خداوند، گاهي انسان به منظور برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي خود اشخاصي را كه نزد خداوند داراي موقعيتي نيكو و شايسته اند واسطه كرده، از آنان تقاضا مي كند كه از خداوند بخواهند تا نياز او را برطرف سازند. به رهيافت مزبور در آموزه هاي ديني توسل گفته مي شود. اين رويكرد داراي پشتوانه اي عقلي بوده و بر منطق درستي استوار است؛ چرا كه اگر دعا كننده آن چنان جايگاهي نداشته باشد كه نداي او را فرشتگان به عرش ببرند، ولي چه بسا با اين پل و واسطه اي كه زده است، اين امر محقق شود.
3. دعا، توسل و هر رويكرد ديگر سرچشمه گرفته از آموزه هاي ديني، انسان هاي معتقد به راهكارهاي مزبور را وا مي دارد تا با بهره گيري از آن ها، موانع مادي و معنوي سر راه زندگي را بردارد، در اين حقيقت ريشه دارند كه اراده متكي به قدرت روح و شخصيت خود را به دليل محدود بودن تأثير آن در خارج، براي اين فهم كافي ندانسته و بر اين بار است كه، اگر صاحب همين اراده محدود و به خداوند متكي باشد؛ مانند انبياء، اولياء، بندگان حقيقي خداوند و صاحبان مقام يقين كه جز براي خداوند اراده اي نمي كنند، چنين اراده مقدسي چون هيچ گونه استقلالي از خود نداشته و رنگ و بوي خواهش هاي نفساني و هواي نفس به خود نمي گيرد و هيچ گونه اتكايي به جز خدا ندارد، از اين رو طبعا اراده اي نامحدود و رباني بوده و تأثيرش حدود و قيود معيني ندارد. افرادي كه داراي اين نوع اراده هستند، اگر در مقام تحدي؛ يعني دعوت مخالفين به معارضه و اثبات عجز و ناتواني آنان برآمده و به چنين كارهايي دست زنند، عمل آنان را معجزه و اگر در چنين موردي نباشد، كرامت يا در صورت همراه بودن با دعا، اجابت دعا ناميده مي شود.
(علامه طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 331، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي)4. در كنار دو راهكار مورد قبول آموزه هاي ديني؛ يعني معجزه و كرامت (و يا استجابت دعا در صورت همراه بودن با دعا)، راهكارهاي ناپذيرفتني از ديدگاه دين به نام هاي كهانت و سحر را داريم كه در آن ها اولا اراده به خود متكي است، نه به خدا، ثانيا در همان حال كه به خود متكي است، اگر از روح، جن و مانند آن استمداد جويد، كهانت و چنان چه با دعا، ورد و مانند آن همراه باشد، سحر ناميده مي شود.
(همان)5. با توجه به آن چه گفته شد؛ به ويژه دو رديف اخير، در يك چشم انداز و تحليل كوتاه از دليل شفا يافتن بيمار در اماكن متبركه چنين مي توان گفت: از آن جا كه بيمار با خلوص و صداقت و نيز با يقين به توانايي هاي فوق العاده و فراتر از توانايي هاي وسايل مادي در تأثير آفريني اراده الهي به او روي آورده؛ وانگهي اين روي آوردن مستقيم هم نبوده، بلكه شخصي آبرومند و داراي موقعيتي شايسته نزد خداوند را واسطه تقاضاي خود قرار داده است؛ از اين رو، اراده الهي نيز اثري غيرعادي از خود بر جاي گذارده و بيمار مزبور شفا پيدا مي كند. اين پديده، چيزي است كه از آموزه هاي اسلامي به دست مي دهد. پيداست جزئيات فرآيند تأثيرگذاري مزبور، بر ما ناشناخته مي باشد.