سوال:
آيا خداوند خلاف قوانين خود، کاري انجام ميدهد؟ مثلا آتش که خاصيت آن سوزاندن است آن را سرد گرداند يا انساني که طي الارض مي کند يا بر روي دريا راه مي رود؟ يا ارواح را احضار مي کند يا با عوالم ديگر ارتباط دارد. يا ايام سعد و نحس را مي داند يا نجس بودن ساعتي را در انجام کاري موثر بداند يا با اشاره اي کار کند يا اعتقاد به حرز و تعويذ و .. براي رفع شر و ضرر. يا براي يک عمل جراحي نيازي به بيهوشي نداشته باشد و فقط يک ذکر بگويد و يا اينکه خداوند پيامبر خود را به جهنم ببرد يا اتمام معجزات پيامبران. آيا در همه اين موارد که من در تاريخ خوانده ام و يا از افراد موثق شنيده ام خداوند خلاف قوانين خود کاري را انجام ميدهد؟
اگر اسلام از چنين قدرت هايي برخوردار است پس چرا باز هم خود را در مقابل کشورهاي غربي که پيشرفت زيادي در عمل و تکنولوژي دارند کوچک مي بيند؟ چرا بايد به دنبال کشف علوم طبيعي برود کارهاي خود را از طريق مشخص انجام دهد؟ يا مثلا اگر کسي با خوردن يک دارو بيماري اش برطرف مي شود ديگر چه نيازي به توسل و دعا و ... هست؟ لطفا با استدلال جواب دهيد؟
پاسخ تفصیلی:
در اين باره گفتني است وجود پديده ها و اثر پديده ها همگي از آفريده هاي خداست و تحت اراده اوست اما اراده خداوند نيز بر اين اساس تعلق گرفته که پديده ها براساس سلسله مراتب و نظم پيوسته فعاليت کنند که اين قانون به «عالم خلق» و نظام تدريجي نام برده مي شود. البته خداوند قدرت دارد که از طريق «عالم امر» به طور «کن فيکون» نيز در ايجاد پديده ها تأثير بگذارد ولي چنين موارد بسيار اندک است و تنها براي هشدار و بيداري مردم از غفلت و توجه آنها به نبردي ماوراء طبيعت انجام مي پذيرد اما جريان طبيعي و عادي جهان بر اساس عالم خلق و تدريج است. از اين رو خداوند جهان را با سنت ها و قوانين خود اداره مي كند و دعا نيز خود از مصاديق سنت هاي الهي است . و از جمله قوانين و سنت هاي الهي اين است كه هيچ چيزي بدون سبب و علت تحقق پيدا نمي كند. مثلا" چيزي كه خداوند مقدر كرده است كه بسوزد بايد آتش آن را بسوزاند و از جمله اين اسباب ((دعا)) است و چه بسا ممكن است دعا سبب شود بلايي رفع شود و يا نعمتي بدست آيد. در هر صورت قضا و قدر الهي با دعا كردن در تضاد نيست . چنانكه شهيد مطهري مي نويسد اين اشكالات از اينجا پيدا مي شود كه گمان كرده اند. خود دعا بيرون از حوزه قضا و قدر الهي است. در صورتي كه دعا و استجابت دعا نيز جزيي از قضا و قدر الهي است . و احيانا" جلو قضا و قدرهايي را مي گيرد به همين دليل نه با رضاي خدا منافاتي دارد و نه با حكمت خداوند, (بيست گفتار, گفتار هجدهم ).
جهت اطلاع بيشتر ر.ك به : قرآن صاعد, پژوهشي پيرامون دعا در فرهنگ اسلامي عليرضا برازش , چاپ امير كبير, بخش 5, دعا و قضا و قدر. و اما درباره توكل :
1. توكل بدين معنا است كه انسان خداوند را آگاه به نياز خود و توانا و غير بخيل در برآورده كردن آن و دلسوز و مهربان به حال خود بداند; پس اگر به وظايفي كه خداوند براي او مقرر فرموده رفتار نمايد به قطع مي داند آنچه براي او مقدر مي شود به صلاح او است . زيرا خداوند دانا از نيازهاي او آگاه است و بر برآوردن آنها توانا و غير بخيل است و نسبت به او دلسوز و مهربان است . بنابراين , توكل به خداوند نوعي نگرش توحيدي در ربوبيت الهي است در مقام عمل و در همه امور.
2. توكل به خداوند از دو حيث در نتيجه عمل تأثير دارد:
اول : انسان براي رسيدن به هدف خود در يك كار, به دو نوع از اسباب نيازمند است : اسباب مادي ; و اسباب روحي . ممكن است با وجود فراهم بودن همه اسباب طبيعي , ضعف اسباب روحي , چون ضعف اراده , ترس , سستي , بي فكري و... مانع رسيدن انسان به هدف شود. هرگاه انسان در افعال خود به خداوند توكل كند (به همان معنايي كه ذكر شد) اين ضعف ها جبران مي شود.
دوم : از آنجا كه توكل , نگرش توحيدي در مقام عمل است , از مراتب كمال نفس به شمار مي آيد و انسان را لايق جذب رحمت الهي مي كند. اين رحمت الهي به شكل خارق العاده يا طبيعي و عادي , باعث فراهم شدن اسباب موفقيت انسان در كارها مي گردد, (ر.ك : علامه طباطبايي , الميزان , ج 4, ص 67, ذيل آيات 172 - 175 سوره آل عمران ; امام خميني , چهل حديث , حديث 13).