تعريف علم کلام:
با توجه به اينكه تعريف علوم از طريق يكي از امور ياد شده (موضوع، غايت و روش بحث) انجام ميگيرد. و جامعترين تعريف آن است كه مشتمل بر همة اين جهات باشد، در اين فصل به بررسي و نقد نمونههايي از تعريف علم كلام پرداخته و جامعترين تعريف را يادآور ميشويم.
1. ابن خلدون در تعريف علم كلام گفته است: «هُوَ عِلمٌ يتضمن الحجاج عن العقائد الايمانية بالادلة العقلية و الردِّ علي المبتدعة المنحرفين في الاعتقادات عن مذاهب السّلف و اهل السّنّة»:[1]
علم كلام متكفل احتجاج و اقامة دلايل عقلي بر عقائد ديني و ردّ بدعت گذاران و منحرفان از روشهاي پيشينيان و اهل سنّت در اعتقادات ميباشد.
در تعريف فوق چند نكته مورد توجه گرفته است:
الف. رسالت و غايت علم كلام (دفاع از عقايد).
ب. موضوع علم كلام (عقايد ديني).
ج. روش علم كلام (بهرهگيري از دلائل عقلي).
از اينجا معلوم ميشود كه ابن خلدون در تعريف علم كلام از موضوع، روش و غايت علم كلام بهره گرفته است، و از اين جهت الگوي تعريف جامع را برگزيده است، ولي نكتهاي كه وي در پايان تعريف خود اضافه نموده يعني انحراف از روشهاي اهل سنت در اعتقادات، ربطي به تعريف علم كلام، به گونهاي كه همة مذاهب كلامي اسلامي را شامل شود، ندارد و تنها به مذهب كلامي خاصّي نظر دارد و نتيجة آن جامع نبودن تعريف است.
مؤلفان «تاريخ فلسفه در جهان اسلامي» نيز همين خطا را تكرار كرده و رسالت علم كلام را دفاع از حديث دانسته و بر اين اساس گروه عدليّه را در زمرة متكلمان به شمار نياوردهاند و كلام اسلامي را منحصر در مكتب كلامي اشاعره دانستهاند.[2]
روش بحثهاي كلامي نيز، چنان كه در فصلهاي قبل بيان شد، به دلائل عقلي اختصاص ندارد و از طرق ديگر مانند روش نقلي يا تلفيقي از عقل و نقل نيز استفاده مينمايد.
2. علم كلام علمي است كه پيرامون اصول عقايد يا اصول دين بحث ميكند و به همين جهت آن را علم اصول دين و علم اصول عقايد نيز مينامند. اين تعريف از طريق بيان موضوع علم كلام است و كمالالدين ابنميثم بحراني (متوفاي/679) آن را يادآور شده است.[3]
3. علم كلام دربارة ذات و صفات و افعال خداوند بحث ميكند و به همين جهت آن را علم توحيد و صفات نيز ناميدهاند. اين تعريف از آنِ كساني است كه موضوع علم كلام را ذات و صفات و افعال الهي دانستهاند.[4]
4. يكي از تعاريفي كه ميرسيد شريف در كتاب «تعريفات» براي كلام نقل نموده است اين است كه علم كلام علمي است كه پيرامون اموري بحث ميكند كه معاد ومسائل مربوط به آن مانند بهشت و دوزخ، صراط و ميزان، ثواب و عقاب، دانسته ميشود،[5] جامع نبوده اين تعريف كاملاً آشكار است.
5. قاضي عضدالدين ايجي علم كلام را چنين تعريف كرده است: «هو علم يقتدر معه علي اثبات العقائد الدينية بايراد الحجج و دفع الشُّبه»[6] علم كلام علمي است كه به واسطة آن انسان بر اثبات عقايد ديني بر پاية استدلال توانا ميگردد. در اين تعريف قيود ياد شده در زير به كار رفته است:
الف. موضوع علم كلام كه عقايد ديني است.
ب. هدف علم كلام كه اثبات عقايد ديني و دفع شبهات از آنها است.
ج. شيوة بحث كلامي كه اقامة دلائل گوناگون است.
امتياز تعريف صاحب مواقف بر تعريف ابن خلدون در قيد اخير است، زيرا دليل و حجت را به دليل عقلي اختصاص نداده است.
6. سعدالدين تفتازاني در تعريف علم كلام گفته است: «انَّه العلم بالقواعد الشرعية الاعتقادية المكتسب من ادلَّتها اليقينية»،[7] علم كلام عبارت است از علم به قواعد شرعي اعتقادي كه از طريق دلايل يقيني به دست ميآيد.
در اين تعريف نيز موضوع (قواعد شرعي اعتقادي) و شيوة بحث (دلايل يقيني) به كار رفته است؛ ولي مقيَّد نمودن دلائل علم كلام به دلايل يقيني، علاوه بر اينكه كار را بر متكلم دشوار ميسازد، اصولاً با شيوة بحثهاي متكلمان در طول تاريخ علم كلام مطابقت ندارد؛ زيرا بسياري از دلايل متكلمان الزامي يا اقناعي است نه برهاني و يقيني، و به عبارت ديگر، لازمة قيد مزبور اين است كه متكلم نتواند از ظواهر كتاب و سنّت (دلايل نقلي) استقراء، تمثيل، قياس خطابي و جدلي بهره بگيرد و فقط بايد از قياس برهاني استفاده كند، و اين راهي است كه پيمودنش براي متكلم ميسور نبوده براي ايفاء رسالت كلامي او در همة زمينهها كافي نميباشد.
محقق لاهيجي ش دربارة تفاوت تعريف مواقف و مقاصد ميگويد: بنابر تعريف مواقف، مباحثي از قبيل آنچه پيرامون جواهر و اعراض در متون كلامي مطرح ميگردد داخل در تعريف علم كلام خواهد بود؛ زيرا اين گونه مباحث در قدرت و توانائي متكلم بر اثبات عقايد ديني مؤثرند ولي بنابر تعريف مقاصد از دائرة علم كلام بيرون ميباشند؛ زيرا از جملة قواعد و مسائل ديني به شمار نميروند.[8]
7. نامبرده سپس ميگويد بهتر است در تعريف كلام چنين بگوئيم: «صناعة نظرية يقتدر بها علي اثبات العقايد الدينية»: كلام صناعتي نظري است كه به واسطه آن ميتوان عقايد ديني را اثبات نمود.
اين تعريف از سه مطلب تشكيل يافته است.
1. علم كلام از صناعات نظري است نه صناعات علمي.
2. موضوع آن عقايد ديني است.
3. هدف آن اثبات عقايد ديني است.
وجه اولويّت تعريف لاهيجي بر تعريف مواقف و مقاصد اين است كه تعريف مزبور در عين اينكه مزاياي تعريف مواقف را دارا است، فشرده و مختصر ميباشد؛ زيرا واژة نظري بيانگر معناي استدلال و احتجاج است، همانگونه كه اثبات عقايد ديني بدون دفع شبهات امكانپذير نميباشد، بنابراين لاهيجي با به كار بردن واژة «صناعت نظري» به جاي واژة «علم» از بكار گرفتن دو واژة «ايراد الحجج» و «دفع الشبه» بينياز گرديده است و از آنجا كه نوع استدلال را تعيين نكرده است، همة انواع آن را (عقلي، نقلي، قياسي، استقرائي و ...) شامل ميگردد و از اين نظر خللي را كه در تعريف شارح مقاصد به چشم ميخورد ندارد.
8. تعريف ديگري كه براي علم كلام گفته شده است اين است كه: «علمٌ باحثٌ عن الارض الذاتية للموجود من حيث هو موجود علي قاعدة الاسلام»: علم كلام دربارة اعراض ذاتي موجود بما هو موجود بر اساس قواعد اسلامي بحث ميكند.
اين تعريف از آن كساني است كه موضوع علم كلام را «موجود بما هو موجود» دانستهاند.
مؤلف مواقف بر اين تعريف دو اشكال نموده است، كه در بحث مربوط به بررسي موضوع علم كلام نقل و بررسي شد.
9. استاد شهيد مطهري در تعريف علم كلام گفته است: «علم كلام علمي است كه دربارة عقايد اسلامي يعني آنچه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت بحث ميكند به اين نحو كه آنها را توضيح ميدهد و دربارة آنها استدلال ميكند و از آنها دفاع مينمايد».[9]
برتري اين تعريف نسبت به تعريفهاي گذشته (در عين اينكه جهات حسن همة آنها را داراست) اين است كه توضيح و تبيين عقايد اسلامي را نيز از وظايف كلام و متكلم دانسته است؛ زيرا چه بسا منشأ شبهات و اعتراضات مخالفان عقايد تفسيرهاي نادرست آنان از عقايد و مفاهيم ديني ميباشد، چنانكه مثلاً ماركسيستها كه دين را ابزاري در دست استثمارگران معرفي كردهاند، مفاهيمي نظير زهد و صبر را به گونهاي نادرست تفسير نموده گفتهاند: اينگونه اصول ديني، مانع قيام و خروش تودههاي مستضعف بر عليه استثمارگران است و بر اين اساس دين را عالم تخدير دانستهاند.
بديهي است راه دفاع از دين و پاسخگوئي به اين قبيل شبهات، توضيح و تفسير صحيح مفاهيم و عقايد ديني است؛ بدين جهت ما نيز همين تعريف را برگزيده و در قالب عبارتهاي ذيل بيان مينماييم:
10. علم كلام، علمي است كه اصول و عقايد ديني را تبيين نموده و با استفاده از روشهاي مختلف استدلال به اثبات آنها و پاسخگوئي به شبهات و اعتراضات مخالفان ميپردازد. وجه امتياز اين تعريف نسبت به تعريف مرحوم مطهري علاوه بر مختصر بودن آن اين است كه به كلام اسلامي اختصاص ندارد.
------------------
[1] . مقدمة ابن خلدون، صفحه 458.
[2] . تاريخ فلسفه در جهان اسلامي: جلد 1، صفحه 144.
[3] . قواعد المرام: مقدمة كتاب.
[4] . مير سيد شريف نيز اين تعريف را يادآور شده است ليكن قيد «و احوال الممكنات من المبدأ والمعاد» و «قيد علي قانون الاسلام» را نيز به آن افزوده است. (التعريفات: ط تهران، ناصر خسرو، صفحه 80).
[5] . التعريفات: صفحه 80.
[6] . المواقف: صفحه 7.
[7] . شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 165.
[8] . شوارق الالهام: صفحة 5.
[9] . آشنايي با علوم اسلامي: كلام، عرفان، درس اوّل. براي مطالعه بيشتر به اين آدرس رجوع نماييد:
http://www.andisheqom.com/page.php?pg=newkalam-view&id=1&q=1&query=