بيعتي تا هميشه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
بيعتي تا هميشه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
بيعتي تا هميشه
ویرایش اثر
پاسخ تفصیلی:
در مقاله ذیل مطالبی به مناسبت نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت حضرت صاحب الزمان(عج) آورده شده است.(
وَأوفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ
)؛ و به عهد الهی چون پیمان بستید، وفا كنید.
السّلام عليك يا ميثاق اللّه الذي اخذه و
وكّده؛
سلام بر تو ای پیمان الهی كه وفای به آن را خداوند از مردم گرفته و آن را محكم و مؤكد گردانده است.
من مستَودع العهد المأخوذ علي العباد؛
از جایگاه پیمانی كه [از جانب خداوند] بر عهدهِ بندگان نهاده شده است.
اللهم إنّي اجدّد له في صبيحة يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً
.
خدایا! من در این پگاه و صبحگاهان تمام عمرم، عهد و پیمان و بیعتی را كه با حضرت دارم، تجدید كرده و هیچگاه نه از آن سر باز زنم و نه از آن روی برمیتابم.
به يازده خم مِي، دست ما اگر نرسيد
بده پياله كه يك خم هنوز سربسته است يوماللّه نهم ربيعالاول، سالروز آغاز امامت قائم آل محمد، خاتمالاوصياء، بقيه اللّهالاعظم(عج) و روز تجديد ميثاق با آن امام هُمام و اهداف و آرمانهاي بلند اوست.
روزي كه در امتداد غدير و بلكه خود غديري ديگر است. شايسته است عاشقان مهدوي و منتظران منجي بشريت، در هركجا بهويژه در كشورهاي اسلامي و بالاخص در اين مرز و بوم كه شيعهخانه امام زمان(عج) است، با مراسمي ويژه به پاسداشت اين روز بزرگ و عيداللّهالاكبر همت گمارند.بايد در اين روز با امام زمان(عج) خود، تجديد پيمان كنند و بر مفاد عهد خود ـ كه به آنها در روايات و دعاها بهويژه دعاي عهد اشاره شده، نظري دوباره افكنند و به بازشناسي و بازخواني حقوق و تعهدات به آن امام نور و گنجينه عهد الهي و اميد همه مستضعفان عالم بپردازند كه به فرموده صادق آل محمد(ع)، اين عهد خداي عزوجل است؛
حضرت در پاسخ يكي از يارانش در تفسير آيه (لاَ يمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْداً)؛ ميفرمايد:
من دان بولايۀ أميرالمؤمنين والأئمه من بعده فهو العهد عنداللّه؛
همانا عهد در نزد خداوند، پذيرش ولايت اميرالمؤمنين(ع) و امامان بعد از اوست. در روايتي ديگر چنين ميفرمايد:
نحن عهداللّه فمن وفي بعهدنا فقد وفي بعهد اللّه و من خفرها فقد خفر ذمّۀ اللّه و عهدَه؛
ما همان پيمان و عهد خداييم؛ هركس به عهد ما وفا كند، به عهد الهي وفا كرده و هركس اين پيمان را بشكند، پيمان با خداوند را شكسته است. امام زمان(عج) نيز خود را چنين معرفي ميكند:
من مستَودع العهد المأخوذ علي العباد؛
از گنجينه و جايگاه پيماني كه [از جانب خداوند] بر عهده بندگان نهاده شده است. در اينجا به برخي پيمانهاي خود با امام زمان(عج)، همچنين به زمينهها و ريشههاي آن (معرفت و محبت) و جايگاه و پيآمدهاي آن (تبعيت و اطاعت) اشارهاي كوتاه خواهيم داشت و به ترتيب از معرفت، محبت، ولايت، عهد و اطاعت، گفتوگو خواهيم كرد ـ شايد بتوانيم با استعانت از ذات ربوبي به انجام آنها موفق شويم: الف) معرفت امام
شناخت امام، درك اضطرار به او، و آگاهي به حق ولايت اوست (عارفاً بحقه)؛ زيرا امام از ما به ما و مصالحمان آگاهتر و نسبت به ما از ما مهربانتر است؛ چون آگاهي او شهودي و وجودي است و محبت او غريزي و محدود نيست، بلكه ربوبي و محيط است؛ امام از همهِ كششهاي نفساني آزاد است؛ او به راههاي آسمان آگاهتر از راههاي زمين است. تلفيق اين آگاهي و آزادي عصمت ميشود و همين زيربنا، رمز پذيرش ولايت و سرپرستي آنها و تسليم در برابر آنهاست:
إنّما كلّف الناس ثلاثۀ: معرفۀ الائمّۀ والتّسليم لهم فيما وَرَد عليهم والردَّ إليهم فيما اختلفوا فيه؛
مردم به سه تكليف مكلفند: معرفت امامان، تسليم در برابر ايشان و واگذاري امور به ايشان در اموري كه اختلاف پيش ميآيد. ناآگاهي از حق ولايت امام و جهل در تشخيص و مصداق اينچنين امامي، آثار زيانباري همچون چشمپوشي از همه دستآوردهاي وحي، مرگ جاهلي، گمراهي و هلاكت و... را در پي دارد:
من شكّ في أربعة فقد كفر بجميع ما أنزل اللّه عزوجلّ، أحدها معرفة الامام في كلّ زمان و أوان بشخصه و نعته؛
كسي كه در چهار چيز شك كند، به همه آنچه خداوند آن را نازل فرموده كافر شده است: يكي از آنها، شناختن امام در هر عصر و زمان است كه شخص امام را با صفاتي كه داراست بشناسد. مَن مات و هو لايعرف امام زمانه مات ميتۀ جاهليۀ؛
كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.
اللهمّ عرّفني حجّتك فإنّك إن لم تُعرّفني حجّتك ضَلَلت عن ديني؛
بارالها! حجت خود را به من بشناسان وگرنه از دين خود گمراه خواهم شد.
السّلام عليك يا سبيل اللّه الّذي مَن سلك غيره هلك؛
سلام بر تو اي راه خدا! كه هركس غير آن را رود، هلاك ميشود. كساني كه اضطرار به ولي را اينگونه احساس كردهاند، ميتوانند به محبت و ولايت و اطاعت امام برسند و از تقدم و تأخّر نجات يابند، كه: «المتقدّم لهم مارق والمتأخّر عنهم زاهق» و «فمعكم معكم لا مع غيركم» و از جان و مال خود در راه اين حق عظيم و پيمان الهي بگذرند و هستي خود را فداي امام كنند: «الّذين بذلوا مُهَجهم دون الحسين(ع).» ب) محبت
محبت، ادامه معرفت است. با درك اضطرار به امام و آگاهي از حق ولايت او، محبت امام در دل مينشيند و عشق به او كه عشق به همهِ خوبيها و زيباييهاست، در قلب آدمي ريشه ميگستراند. بدون اين معرفت، عشق را دوامي نيست. آن محبتي كه اجر رسالت را شامل ميشود، چنين عشقي است:
قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي.
آنچه ميتواند بر اين محبت بيفزايد، درك اين نكته است كه اين محبت يك طرفه نيست، بلكه دو سويه است. اينگونه نيست كه فقط من امام را دوست داشته باشم، بلكه او هم به من محبت دارد و حتي از من به من مهربانتر است؛ چون همانطور كه اشاره شد، علاقه من به خودم غريزي است، ولي علاقه امام به من غريزي و محدود نيست كه ربوبي و محيط است و براساس سعه وجودي و برخاسته از معرفت شهودي و وجودي اوست. همين است كه امام صادق(ع) ميفرمايد:
واللّه! لَأنا أرحمُ بكم منكم بأنفسكم...؛
به خدا سوگند! كه من نسبت به شما از خود شما مهربانترم. آنها در شادي ما شاد و در اندوه ما اندوهناكند. يكي از ياران امام رضا(ع) از آن حضرت درخواست كرد كه براي او و خانوادهاش دعا كند. حضرت فرمود:
«اَوَلَستُ اَفعَلُ؛آيا چنين نميكنم؟»
اميرالمؤمنين(ع) نيز ميفرمايد:
ما براي شما دعا ميكنيم و شما كه دعا ميكنيد، ما آمين ميگوييم. سيد بن طاووس نقل ميكند:
سحرگاهي در سرداب مقدس بودم، ناگاه صداي مولايم را شنيدم كه براي شيعيان خود چنين دعا ميكرد:
اللّهم إنّ شيعتنا خُلِقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا و َبَقِيةِ طينَتِنا و َقَد فَعَلُوا ذُنُوباً كثيرةً اِتّكالاً علي حُبّنا وَ وِلايتِنا، فَإن كانَت ذُنُوبُهُم بينَك و َبينهم فأصفح عنهم فقد رضينا و ما كان منها فيما بينهم فأصلح بينهم و قاصّ بِها عَن خُمُسِنا وَ اَدخِلهُمُ الجَنةَ وَ زَحزِحهُم عَنِ النّارِ وَلاتَجمَع بَينَهُم وَبَينَ اَعدائِنا في سَخَطِكَ؛
بارالها! شيعيان ما از شعاع نور و باقيمانده سرشت ما خلق شدهاند. آنها گناهان زيادي با اتّكاي بر محبت به ما و ولايت ما انجام دادهاند. اگر گناهان آنها گناهي است كه در ارتباط با توست، از آنها بگذر كه ما راضي شديم و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست، خودت بين آنها را اصلاح كن و با خمسي كه حقّ ماست، از آنان در گذر و آنها را داخل بهشت گردان و از آتش جهنم نجات بده و با دشمنان ما در غضب خود جمع مفرما.
باري! بارقه چنين عشقي انسان را به طلب و دعا و اُنس و نجواي با امام ميخواند و به تولّي و تبرّي ميكشاند و او را واميدارد كه داعي باشد و ديگران را به امام دعوت كند و در اين راه استقامت داشته باشد و از هيچ نهراسد. ج) ولايت
با معرفت و محبت امام، به ولايت و سرپرستي او ميرسيم. ولايت نه به معناي محبت كه به معناي سرپرستي و توليت در امور و امامت و پيشوايي است ؛ يعني سرپرستي و حاكميت امام بر فرد و جامعه، بر فكر و احساس و عمل فرد و خانه و مدرسه و همه جاي زندگي و متن جامعه. اين ولايت ركن ركين، اساس دين، كليد و گشايشگر و راهنماي همه ابعاد دين است و آنقدر كه به آن، دعوت و سفارش شده به هيچيك از ديگر ابعاد و اركان دين دعوت نشده است:
بنيالإسلام علي خمسۀ اشياء: علي الصلوۀ والزكوۀ والحج والصّوم والولايۀ. و لم يناد بشيءٍ كما نودي بالولاية.
...الولايۀ أفضل لأنّها مفتاحهنّ والوالي هو الدّليل عليهنّ.
اين ولايت تنها در مالكها و سلمانها و مقدادها يافت ميشود و در معاويهها و احمد حنبلها و جرج جرداقها نشاني از آن نيست. اين ولايت تحمل آن سخت و سختيآفرين است و بدون عشق و ايماني مبتلا و بلاكَش و يا شهود و آگاهي و تا آخر خط را ديدن، كسي را ياراي به دوش كشيدن آن نيست كه:
اِنّ أمرنا صعب مستصعب لايحمله (يحتمله) ألّا ملك مقرّب، أو نبي مرسل، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان.
همين است كه اگر كسي تمام شبها به نماز بايستد، همه روزها روزه باشد، همه اموالش را صدقه بدهد و تمام عمر حج بگزارد، اما ولي زمانه خود را نشناسد و اعمالش را به سرپرستي و ولايت او انجام ندهد، از اعمالش هيچ بهرهاي نميبرد و از اهل ايمان نخواهد بود. بايد تنها ولايت و سرپرستي او را پذيرفت و از او خط گرفت:
رضيتك يا مولاي اماماً و هادياً و ولياً و مرشداً لا ابتغي بك بدلاً و لا اتّخذ من دونك ولياً؛
اي مولاي من! به پيشوايي و هدايت و سرپرستي و راهبري تو راضي و خوشنودم و به جاي تو احدي را نميخواهم و جز تو كسي را ولي و سرپرست خود نخواهم گرفت. اين معناي از ولايت، نه نفي و مسخ انسان است و نه با هويت و انسانيت او در تعارض كه با انتخاب انسان همراه است؛ زيرا به آگاهي بيشتر و به رحمت واسع حق و محبت و عنايت او دست يافته است. به راستي كساني كه هوسها و روِياهاي خود را حاكم كردهاند و از پشتوانههاي معرفت و محبت برخوردار نيستند و يا در كوره بلا و امتحان آبديده نشدهاند، تحمل ولايت و حاكميت امام را ندارند.
در نجف آنوقت كه قطعهاي بيش نبود و جز آب شور و وادي گرم چيزي نداشت و در آنوقت كه جايگاه عابدها و از دنياگذشتهها و دستشستهها بود، كساني جمع بودند كه از خود ميپرسيدند: چه شده؟ با اينكه ما به اندازه ياوران امام هستيم و گوش به فرمانيم و به اين گوشه گليم انداختهايم، امام خروج نميكند و ظاهر نميشود ...! اين مساله رفتهرفته جا باز كرد و ذهنها را به خود مشغول داشت و آنها را به جوابخواهي كشاند. لذا كساني را از ميان خود انتخاب كردند و از آنها هم يك نفر را بيرون كشيدند و براي حل داستان روانه كردند...؛ پس از پرسش، اين گل سرسبد كه از قلعه بيرون آمده و به وادي رسيده بود، به خواب يا مكاشفه ديد كه به شهري رسيده، كه شهر امام است. اشك و شوق و التهابش بهجايي رسيد كه خود را نميشناخت. بيچاره نگران بود كه مبادا راهش ندهند، ولي راهش دادند و اجازه خدمت خواست و به امام رسيد؛ با شورها و شکوهها و زمزمهها و شوقها و از انتظارها گفتن و از دوست به دوست ناليدن و...؛ تفقدي ديد و بشارت شنيد كه ظهور نزديك است. در خانهاي منتظر ماند تا خبرش دهند و راه بيفتد. در اين خانه برايش همسري انتخاب كردند؛ همسري كه دريا را ميمانست و آبشار را و نسيم را و طوفان را؛ دريا در چشمش و آبشار در گيسوانش و نسيم در حركاتش و طوفان در عشقش...؛ انس گرفت و هنوز كام نگرفته، صداي شيپورها بلند شد و بر در كوبيدند كه خواجه كي بدر آيد...؛ با التهاب، سرخورده بر در ايستاد و شنيد كه احضارش ميكنند. گفت: آمدم... هان آمدم... برويد كه رسيدم...؛ به خانه درآمد كه كام بگيرد و هنوز كام نگرفته بود و در آتش ميسوخت كه بر در كوبيدند كه بر در دروازهايم و آماده، برخيز...! با زبان گرهخورده گفت: برويد كه گفتم ميرسم و داخل شد و هنوز جز آتش و سوز چيزي نچشيده بود كه دوباره به راهش انداختند و صدايش كردند. او خروشيد كه: مگر امام، وقتشناس نيست...؟! گفتم برويد ميآيم... . اين بگفت و خود را ميان وادي در كنار قلعه ديد... و ديگر هيچ...! د) عهد
معرفت امام و محبت و ولايت او، زمينهساز پيمان و بيعت با امام ميشود؛ زيرا عشق و ولايت بدون عهدهداري و مسئوليتپذيري، هوسي بيش نيست (كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكلها).
عهد، التزام خاص و نوعي تعهدپذيري در مقابل شخص يا كاري است. بايد خود را به وظايفي كه نسبت به امام داريم، ملتزم سازيم و با او براي انجام دادن خواستهها و آرمانهايش عهد ببنديم (عهداً) و آن عهد را با اسباب و وسايلي محكم كنيم (عقداً) و در نهايت با او بيعت کنيم و دست در دست او نهاده، دل و سر به او سپاريم (بيعةًً). عهد، عقد و بيعت، سه مرتبه از يك حقيقتند كه در شدت و ضعف با يكديگر تفاوت دارند. بايد هر روز با بازخواني و تجديد عهد، هم اراده و انگيزه خود را قويكنيم و بيفزاييم و هم از غفلتها و سستيها جدا شويم و فاصله گيريم. پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) نيز در بحرانها و مواقع حساس با ياران خود تجديد عهد ميکردند! امام مهدي(عج) نيز در عصر ظهور به دليل وضعيت سختي كه يارانش پيش رو دارند، از آنها چنين بيعت ميگيرد:
...مسلماني را دشنام ندهند؛... حريمي را هتك نكنند؛ به خانهاي هجوم نبرند؛ كسي را به ناحق نزنند؛ طلا و نقره و گندم و جو انباشت نكنند؛ مال يتيمان را نخورند؛... لباس خز و حرير (لباسهاي فاخر و اشرافي) نپوشند؛... در زندگي به اندك بسنده كنند،... امر به معروف و نهي از منكر، و در راه خدا به شايستگي جهاد نمايند. گفتني است، كساني ميتوانند در عصر ظهور به اين عهدها عمل كنند كه در عصر غيبت به عهد و پيمانهاي خود با امام(ع) ـ اين گنجينه عهد الهي و خزانه و جايگاه پيماني كه خداوند بر عهده بندگانش نهاده است ـ عمل كرده باشند. اهميت اين پيمانها در عصر غيبت تا آنجاست كه در روايتي از حضرت سجّاد(ع)، همانا تنها راه نجات از فتنهها شمرده شده است:
يا أبا خالد لتأتينّ فتن كقطع الليل المظلم لاينجو إلاّ من أخذ اللّه ميثاقه، اولئك مصابيح الهدي و ينابيع العلم ينجيهم اللّه من كل فتنۀ مظلمۀ... ؛
اي اباخالد! فتنههايي همچون شب تار فرا خواهد رسيد. تنها كساني از آن فتنهها نجات خواهند يافت كه خداوند از آنان پيمان گرفته باشد. آنان چراغهاي هدايت و چشمههاي علم هستند و خداوند آنها را از هر فتنه تاريكي نجات خواهد داد. عهدنامه:
1. افزايش و تحكيم معرفت و محبت بيشتر و عميقتر نسبت به امام(عج):
(يوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ )
أعرف إمامك، فإنّك إذا عرفت لم يضرّك تَقَدَّم هذا الأمر او تأخّر. 2. بازكاوي و شناسايي وظايف و تكاليف خود نسبت به حضرت و عهد و پيمان بر انجام دادن آنها؛
ياد حضرت (ولاتُنسنا ذكرَه) و حضور در مجالس و مكانهاي منتسب به آن حضرت و توسل به او و زيارتش (تَوَجّه إليه بالزّيارةِ) و ... . 3. دعا براي فرج حضرت:
أكثروا الدُّعاء بتعجيل الفرج فإنّ ذلك فرجكم.
و چون عذاب بر بنياسرائيل شدت گرفت و طولاني شد، آنان چهل روز، ضجه زدند و ناليدند، اشكها ريختند و به درگاه خدا تضرع كردند، تا آنكه خداوند، موسي و هارون را براي خلاصي و نجات آنان فرستاد و آنان را از چنگال فرعون رهانيد، در حاليكه خداوند، به مدت صد و هفتاد سال، به آنان تخفيف داد. امام صادق(ع) ميفرمايد:
هكذا أنتم لو فعلتم لفرّج اللّه عنّا. فاما إذ لم تكونوا، فإنّ الأمر ينتهي اِلي منتهاه؛
اگر شما هم اينگونه به درگاه خدا ضجه و ناله كنيد و همانند آنان در اين امر جدي و كوشا باشيد، هر آينه خداوند، براي ما، فرج و گشايش خواهد داد و اگر اينگونه نباشيد، همانا، (امر) و مسئله فرج و حكومت آل محمد(ص)، به سر حدّ نهايت خود، به تأخير خواهد افتاد، تا آنجا كه خداوند مصلحت بداند و مشيت او تعلّق گيرد. 4. تنها ولايت و سرپرستي او را پذيرفتن و دل و سر به او سپردن:
لا أبتغي بك بدلاً و لا اتّخذ من دونك ولياً؛
هيچ جايگزين و سرپرستي غير تو نميجويم و نميخواهم.
او تنها سرپرست و مولاي بيجايگزين است. بايد نه دل كه سر به او سپرد؛ كه مقام اميني جز او نيست. 5. دعوت به آن حضرت و تبليغ و ترويج فرهنگ مهدويت و انتظار با بيان و قلم و هنر كه با توجه به اهميت مهدويت و روايات فراواني كه در اينباره داريم و نيز روايات (احياي امر)، ضرورت تبليغ و ترويج فرهنگ مهدويت كاملاً آشكار است.
روشن است كه در انجامدادن اين پيمان، وظيفه سنگيني بر دوش افراد و دولت و نهادها بهويژه حوزهها، دانشگاهها، مطبوعات، هنرمندان و صدا و سيماست. 6. دوري از گناهان و آراستگي به اخلاق نيكو:
من سرّه أن يكون من اصحاب القائم، فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق و هو منتظر؛
كسي كه دوست دارد از ياران قائم باشد، بايد منتظر ظهور باشد و در همان حال از گناهان دوري كند و به اخلاق نيكو آراسته باشد.
فليعمل كلّ امرء منكم بما يقرُب به من محبّتنا و ليتجنّب ما يدنيه من كراهتنا و سخطنا؛
پس بايد هر يك از شما كارهايي را انجام دهد كه وي را به محبت و دوستي ما نزديك نمايد و از آنچه موجب ناراحتي و ناخرسندي ما ميشود، دوري گزيند. 7. بذل جان و مال در راه امام:
و هو عهدي إليك و ميثاقي لديك... فابذل نفسي و مالي و ولدي و اهلي و جميع ما خوّلني ربي بين يديك والتصرُّف بين أمرك و نهيك؛
و آن عهد و پيمان من با توست... ؛ پس جان و مال و فرزندان و خويشان و هر آنچه پروردگارم به من داده، به پيشگاهت و در راه تو و اوامر و آرمانهايت، تقديم ميكنم. 8. انتظار:
أفضل أعمال امتي انتظار الفرج مناللّه عزوجل؛
برترين اعمال امت من، انتظار فرج از جانب خداي بزرگ است.
انتظار، آمادهباش و تحصيل آمادگيهاي لازم براي رسيدن به اهداف و خواستههاي مورد نظر است. انتظار، تنها يك حالت روحي نيست، بلكه با توجه به رواياتي كه آن را (افضلالاعمال) و يا (احبالاعمال) ميداند، يك حالت روحي جريانيافته و شكلگرفتهاي است كه از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل ميانجامد كه بدون اين جزء اخير، حقيقت آن تحقق نمييابد. همين است كه ميگوييم: انتظار آمادگي آدمي در سه بُعد شناخت، عاطفه و رفتار و تحولي در سه حوزه وجودي او: بينش و گرايش و عمل است. 9. اقتدا:
طوبي لمن أدرك قائم أهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه...؛
خوشا به حال كسي كه قائم از اهل بيت مرا درك و قبل از قيامش به او اقتدا و تأسي نمايد... .
امام(عج) الگو و مقتداي منتظران و سالكان است. بايد مهديزيست بود و از عدالتخواهي و بسط و گسترش آن گرفته تا خوراك و پوشاك و سلوك فردي و اجتماعي و در تمام زندگي به او تأسي كرد. 10. زمينهسازي براي ظهور:
يخرج أُُناس من المشرق فيوطئون للمهدّي يعني سلطانه؛
گروهي از مشرق بهپا ميخيزند و زمينهساز حكومت مهدي(عج) ميشوند. 11. ياري و دفاع و ... از حضرت:
در بخشي از دعاي عهد چنين آمده است:
اللهم أجعلني من أنصاره) (نصرت و ياري او)
وأعوانه (اعانت و ياوري او)
والذّابين عنه (دفاع و حمايت از او)
والمسارعين إليه في قضاء حوائجه (شتاب به سوي او در برآوردن حاجاتش)
والممتثلين لأوامره (اطاعت از دستورهايش)
والمحامين عنه (حمايت بيدريغ از او)
والسابقين الي ارادته (پيشيگرفتن به خواست و ارادهاش)
والمستشهدين بين يديه (شهادت در پيشگاه و حضور نازنينش). 12. پيروي از ولي فقيه:
و أما لحوادث الواقعۀ فارجعوا فيها إلي رواۀ حديثنا فإنَّهم حجتي عليكم و أنا حجَّۀُاللّه عليكم؛
و اما در رخدادهاي تازه، به راويان حديث ما (فقها) رجوع كنيد كه ايشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
اينها و جز اينها برخي از عهدهايي است كه ما با امام خود داريم؛ عهدهايي كه با انجامدادن آنها اميد است چشمان به جمالش روشن شود و شاهد ظهور موفورالسرورش باشيم كه حضرتش در نامه به شيخ مفيد فرموده است:
ولو اَنّ اشياعنا وفَّقهم اللّه لطاعتۀ علي إجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا ولتعجّلت لهم السَّعادۀ بمُشاهدتنا؛
اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد ـ در وفاي عهد و پيماني كه بر عهده دارند، همدل و متحد ميشدند، سعادت ديدار ما به تأخير نميافتاد و اين توفيق زودتر نصيب آنان ميشد.
در پايان، اين هشدار قرآن و پيامبر(ص) را نيز از ياد نبريم:
(فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيةً...)
إذا نقضوا العهد سلّط اللّه عليهم عدوّهم؛
هرگاه مردم عهدشكني كنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلّط گرداند. هـ) اطاعت
با معرفت و محبت و ولايت امام، به عهد و پيمان با او و آنگاه تبعيت و اطاعت او ميرسيم. عهد و اطاعت، تجلي و نمود عشق و محبت است. هرکس عاشقتر، متعهدتر و مطيعتر:
(قُلْ إن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي...)
امام باقر(ع) به جابر ميفرمايد:
واللّه لاتنال ولايتنا الاّ بالعمل؛
به خدا قسم! تنها با عمل ميتوان به ولايت ما رسيد. در روايت ديگري از حضرتش سؤال شد: «ما حق الامام علي الناس؛ حق امام بر مردم چيست؟» حضرت فرمود:
حقه عليهم أن يسمعوا له و يطيعوا؛
حق امام بر مردم اين است كه سخنش را بشنوند و اطاعت كنند.
امام صادق(ع) نيز ميفرمايد:
قومٌ يزعُمُون أنّي إمامُهم واللّه ما أنا لهم بإمام لعنهم اللّه كلّما سترتُ ستراً هتكوه، أقول كذا و كذا، فيقولون إنّما يعني كذا و كذا إنّما أنا إمامٌ من أطاعني؛
جماعتي گمان ميكنند كه من امام و پيشواي آنانم؛ در حالي كه به خدا سوگند، من هرگز امام آنان نيستم. خدا آنان را لعنت كند! آنچه من آن را مخفي كردم، افشا كردند. [درست مخالف اعمال مرا انجام ميدهند.] من ميگويم چه و چه، آنها ميگويند: مقصود اين و اين است. [گفتههاي مرا مطابق ميل و هواي نفس خود تفسير ميكنند.] من فقط امام و رهبر آنكسي هستم كه از من اطاعت و تبعيت كند. همين است كه در روايتي «حي علي خيرالعمل» به ولايت اهل بيت تفسير شده است؛ چون اينچنين ولايتي به عمل منجر ميشود و آن هم بهترين عمل. همين اطاعت و عمل رمز فرج و گشايش كارها، ظهور همه زيباييها و خوبيها، عامل نصرت خدا و بهرهمندي از همه مواهب و عنايات الهي، شرط محبوبيت در نزد خدا، دريافت امدادهاي غيبي و دستيابي به بهشت لقا و حضور اوست. اطاعت امام يعني بر سر قرارها ايستادن و به عهد و پيمانها عملكردن؛ يعني بازخواني و مرور مستمر و هميشگي ميثاقها و گردنكشيدن و مراقبت مدام بر انجام دادن آنها. اطاعت امام يعني خود را وقف امام و خواستههاي او كردن (رحم اللّه عبداً حبس نفسه علينا) و هميشه و همهجا، ياور و مدافع حريم ولايت بودن و در جهت تحقق خواستها و آرمانهاي او كه همان خواستههاي خداست، گام برداشتن. اطاعت امام يعني زمينه ظهور او را فراهم ساختن (من انتظر امراً تهيأ له) و (فيوطئون للمهديسلطانه)؛
اطاعت امام يعني بسط عدالت و فرهنگ عدلپذيري در جامعه و نهادينه كردن آن؛
اطاعت امام يعني تلاش در جهت اصلاح خود و جامعه؛
اطاعت امام يعني حاكميت ولايت معصوم در فكر و انديشه، عاطفه و احساس و اقدام و عمل؛
اطاعت امام يعني جلوه خواست امام در تمام امور زندگي از خانه و مدرسه گرفته تا كوچه و بازار؛
اطاعت امام يعني برنامهريزي راهبردي نظام در جهت انتظار و اهداف امام و قرارگرفتن همه نهادها در همين راستا؛
اطاعت امام يعني بسيج همه امكانات و بهكارگيري تمام توان جامعه براي ايجاد شور و رغبت اجتماعي به ظهور و دولت كريمه و زمينهسازي آن. اللّهم انّا نرغب اليك في دولۀ كريمۀ تُعزُّ بها الاسلام و اهله و تُذلّ بها النّفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدّعاۀ الي طاعتك والقادۀ الي سبيلك و ترزقنا بها كرامۀ الدّنيا والاخرۀ... اللهمّ انّا نشكو اليك فقد نبينا ـ صلواتك عليه و آله ـ و غيبة وَلينا و كثرۀ عدوّنا و قلّۀ عددنا و شدّۀ الفتن بنا و تظاهر الزَّمان علينا.
مرجع : آينده روشن
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.mahdaviat.porsemani.ir//node/2724
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های مهدویت سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت