آسيب شناسي عرفان هاي نوظهور ؛ پائولو كوئليو | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
آسيب شناسي عرفان هاي نوظهور ؛ پائولو كوئليو
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
آسيب شناسي عرفان هاي نوظهور ؛ پائولو كوئليو
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
پائولو کوئیلو
,
عرفان های نوظهور
پاسخ تفصیلی:
كوئليو دائماً بر اين نكته پاي مي فشارد كه بايد دنيا را نجات داد؛ انسان ها تنها يك ماموريت دارند، ماموريت عمومي آدمي مشاركت در نجات دنيا است. نويسنده خود را رزم آور نور مي داند و مي خواهد با آميزه اي از اشراق و مهارت عمل كند.- پائولو در ۲۷ اوت ۱۹۴۷ در شهر ريودوژانيرو پايتخت سابق برزيل و از شهرهاي پرجمعيت فعلي اين كشور در خانواده اي متوسط به دنيا آمد. زادگاه او كشوري قديمي است با بزرگترين رودها و جنگل هاي جهان به نام آمازون در آمريكاي جنوبي.پدرش مهندس بود و مادرش به نام ليژيا زني خانه دار . خانواده اش بسيار علاقمند بود كه كوئليو يا مهندس شود يا حقوقدان و بدين منظور بر او فشار زيادي مي آورند. در هفت سالگي او را در مدرسهي يسوعيان گذاشتند كه محيط و مقررات آن مطلوب پائولو نبود. با اين حال او روياي واقعي تمامي عمر خود را در راهروهاي همان مدرسه يافت؛ يعني نويسندگي. او حتي نخستين جايزهي ادبي خود را در مسابقهي شعر همين مدرسه دريافت كرد.بیماری روانی پائولو کوئلیوهرچه پدر و مادر كوئليو سعي داشتند شوق فراوان او را نسبت به نويسندگي خاموش كنند، اما اين كار فايده اي نداشت . به خصوص در دوران نوجواني غوغاي دروني او بالا گرفت. اين وضعيت او را به طغيان كشاند تا اين كه تمامي مقررات خانواده را به باد تمسخر گرفت. پدرش اين رفتار او را نشانه بيماري رواني تلقي كرد و ترتيبي داد تا او را دو بار در بيمارستان رواني بستري كنند و در آنجا به عنوان يك روش از شوك برقي استفاده كردند.مشكل كوئليو با خانواده اش همچنان ادامه داشت و هر زمان به گونه اي نمايان مي شد. وقتي كوئليو وارد يك گروه نمايشي شد و به كار تئاتر و روزنامه نگاري روي آورد، باز هم خانواده اش اين كار را نپسنديدند، زيرا محيط تئاتر از نظر يك طبقه متوسط يك محيط فاسدي به شمار مي رفت. پدر و مادرش چنان بيمناك شدند كه قول و قرار خود را زير پا گذاشتند و او را براي سومين بار در بيمارستان رواني گذاشتند. وقتي از بيمارستان مرخص شد بيش از پيش منزوي و سرگشته شده بود اما پزشكان به آنها گفتند كه پائولو هيچ مشكلي ندارد و فقط بايد ياد گيرد چطور با زندگي مواجه شود.بعد از سه بار كه در بيمارستان رواني بستري شد به دس و تحصيل برگشت و خواست به عنوان يك انسان طبيعي زندگي كند. در آغاز نشان داد كه همان شيوهي مطلوب والدينش را پذيرفته است. اما پس از چندي تحصيل را رها كرد و دوباره به تئاتر روي آورد.پیوستن به جنبش هیپی گریدر دههي ۱۹۶۰ جنبش هيپي گري مثل موج بزرگي سراسر جهان را فرا گرفت. اين موج در برزيل هم ريشه دواند. اما رژيم نظامي برزيل آنر ا به شدت سركوب مي كرد. پائولو هم با بلند كردن موهاي خود و خودداري از همراه داشتن كارت شناسايي به اين جنبش پيوست . در همين حال او شيفتهي افكار ماركس، انگلس و چگوارا شده بود و در محافل و جلسات آنها با علاقهي وافر شركت مي كرد. پائولو همچنين از فرقهي رام (RAM) تاثير پذيرفته است.پائولو سپس به سفارش يكي از دوستانش به نام رائول به ترانه سرايي روي آورد. او بيش از ۶۰ آهنگ و ترانه براي دوستانش آماده كرد كه تمامي آنها با استقبال مواجه شد و براي او درآمد خوبي در پي داشت. در اين دوران پائولو گرفتار بحران معنوي شده بود. او به بي ايماني مطلق گراييد و در اين برهه به مواد مخدر، توهم زا، سحر و جادو و استفادهي فراوان از مشروبات الكلي پناه برد. او حتي در سفرهاي طولاني در جست و جوي كارلوس كاستادا برآمد. اين تجربه ها به گفتهي او در برابر آداب شيطان گرايي هيچ است. او اظهار مي دارد كه ابتدا كوكائين ، سپس مواد روان گردان، بعداً پيوت، مسكالين، ماري جوآنا و خلاصه هر نو مواد مخدري بود آزمود و در آنها زياده روي كرد. اما كوئليو هنوز هم خوردن شراب را ادامه مي دهد.كوئليو سال ۱۹۷۳ با هدف دفاع از آزادي هاي فردي، عضو سازماني كه مخالف سرمايه داري بود، شد و يك سلسله داستان هاي مصور طنز به نام « كرينگها» منتشر كرد. اين كار منجر به دستگيري هاي پيدرپي او شد. در يكي از موارد به يك شكنجه گاه نظامي منتقل شد و در آنجا به شدت شكنجه شد و به قول خودش با اعلام اين كه ديوانه است و سه بار هم سابقهي بستري شدن در بيمارستان رواني را دارد با خودزني از مرگ حتمي نجات يافت، اما اين حادثه تاثير عميقي بر او گذارد. لذا به قول خودش ۳ بار بيمارستان رواني و ۳ بار زندان يعني جمعاً ۶بار زندان بوده است.در سال ۱۹۷۳ پائوليو در رائول عضو «انجمن دگرانديشي» شدند كه عليه ايدئولوژي سرمايهداري تاسيس شده بود. او در اين زمان براي مدتي به جادوي سياه روي آورد.در سن ۲۶ سالگي به اين نتيجه رسيد كه به قدر كافي تجربه اندوخته است. در يك كمپاني شغلي گرفت و با زني آشنا شد و با او ازدواج كرد. آنها در سال ۱۹۷۷ به لندن رفتند و او در آنجا به نويسندگي پرداخت. اما موفقيتي كسب نكرد و سال بعد به برزيل بازگشت. در آنجا هم شغلي گرفت كه تنها ۳ ماه ادامه يافت و پس از آن ، هم زنش را و هم شغلش را از كف داد و اين سومين ازدواج ناموفق او بود.در سال ۱۹۷۹ با يك دوست قديمي ملاقات كرد و اين ملاقات منجر به ازدواج آنها شد. آنها با يكديگر به كشورهاي مختلف اروپايي، چه غربي و چه شرقي و بسياري از كشورهاي آسيايي مسافرت كردند. در يكي از اين سفرها در سوئيس ملاقاتي با «شيمون پرز» رئيس جمهور اسرائيل داشته و از او هدايايي دريافت كرد. او به مطالعهي عرفان مسيحيت روي آورد و در سن ۳۹ سالگي به زيارت رفت و سال بعد اولين كتاب خود را نگاشت. اين در حالي بود كه او فرقهها، مذاهب و اديان مختلف را مثل كريشنا، بودا، يوگا ، هندو و حتي بيديني و الحاد را تجربه كرده بود.سفر به ایرانيكي از سفرهاي او ايران بود. او در خرداد ۱۳۷۹ به عنوان نخستين نويسنده ي غيرمسلماني كه بعد از انقلاب از ايران ديدار كرده است، به تهران سفر كرد.پائولو شادماني خودش از سفر به ايران را چنين بيان مي كند:
هنگامي كه هواپيماي من در ساعت ۲ بامداد در تهران به زمين نشست، بيش از حد شگفت زده شدم. بيش از ۱۰۰ خواننده منتظر من بودند. در آن هنگام نيمه شب، به فرودگاه آمده بودند، فقط براي ديدن من. هرگز چنين چيزي را تجربه نكرده بودم. به شدت تكان خوردم. اين يك نشانه بود، مي خواستند به من خوش آمد بگويند. مي خواستند مرا در انديشه هاي خود سهيم كنند. بسيار باز بودند. آغوش آنها به سوي تازگي گشوده بود و همان هنگام، كم كم توانستم دركشان كنم. ايرانيان مشتاق شنيدن نظرات ديگران بودند. در سفر ۱۰ روزه ام به تهران بارها و بارها با اين حقيقت رو به رو شدم، ايران به سوي گفت و گو گام بر مي دارد.شخصيت و منشدربارهي شخصيت كوئليو نكات مختلفي را ميتوان يادآور شد. او مردي است افراطي، پرشور و خو گرفته به چيزي كه خود او آن را مبارزه سنجيده مي خواند. پائولو هرگز از جدل و مبارزه نمي هراسد. او نسبت به هيچ چيز در جهان اطمينان ندارد. مردي كه مي داند چگونه به ديگران خوب گوش دهد و اذعان مي كند كه ممكن است اشتباه كند. او به شب علاقمند است. پائولو بسيار اهل سفر وجهانگردي است و تقريباً نيمي از سال را به سير و گردش مشغول است. او به مشاهده منظره دريا بسيار علاقهمند است. تمام آثار خود را به زبان اسپانيولي مي نويسند، پائولو بسيار اهل معاشرت است و از انزوا و گوشه گيري كاملاً پرهيز دارد. پائولو علاقه وافري به شهرت و معروف شدن دارد و اين امر را به صورت گسترده تصاحب كرده است. آثار
پائولو كوئليو به دنبال تجربه هايي كه پيدا كرد، در سن ۴۰ سالگي دست به قلم برد و از اين به بعد نوشته هايي را پديد آورد كه اين نوشته ها براي او شهرتي جهاني را به دنبال داشت. اكثر كتابهاي كوئليو توسط آرش حجازي به زبان فارسي برگردانده شده است. همچنين تمامي كتاب هاي كوئليو به زبان فارسي توسط نشر كاروان منتشر شده است. آرش حجازي همان كسي است كه در جريان فتنه ۱۳۸۸ به دليل اتهام مشاركت در قتل خانم ندا آقا سلطاني از كشور فرار كرد.نكته مهم در تحليل رمان كيمياگر اين است كه اين رمان شباهت بسياري با حكايت دفتر ششم مثنوي دارد. « حكايت آن شخص كي خواب ديد كي آنچ مي طلبي از يسار به مصر وفا شود، آنجا گنجيست در فلان محله در فلان خانه ... ».
بود يك ميراثي مال و عقار
جمله را خورد و بماند او عور و زار
مال ميراثي ندارد خود وفا
چون به ناكام از گذشته شد جدا
جاي هيچ ترديد نيست كه اساس رمان كيمياگر اين حكايت مثنوي معنوي است. دريغ كه ما مولوي را در گنجينه هاي خانه مان داريم، اما كسي نواي آن را نمي سرايد. عجب تر اين كه كوئليو از مثنوي الهام گرفته است؛ اما آن را پنهان مي كند. دليلش چيست؟ حال آنكه او از عهد عتيق، عهد جديد و از عرفان هندي و از روان شناسي به نام يونگ متاثر است و تاثر خود را نشان مي دهد و به آنها اشاره مي كند.او در كتاب بريدا به نيمه گمشده به همراه نيروي جنسي اشاره مي كند؛ زن و مردي كه نيمه ي گمشده ي هم هستند تنها از راه عشق ورزي جنسي مي توانند يكي شوند و در آن لحظه ي وصل و حصول لذت هاي جسماني است كه مي توانند به خدا برسند!بريدا تمام آن دو روز را به ملاقاتشان فكر كرد، مراسم هميشگي رقص با آواي جهان را انجام داد. هر بار قصد رقصيدن داشت، با خود مي انديشيد: ترجيح مي دادم موسيقي در كار باشد، اما اكنون ديگر كم و بيش به حركت بدنش هماهنگ با آن ارتعاش غريب كه بيشتر در طول شب يا در مكان هاي ساكتي همچون كليساها درك مي شد عادت كرده بود. ويكا گفته بود در رقص با موسيقي جهان، روح با جسم تطابق بيشتري مي يابد. دلش مي خواست براي همه توضيح بدهد كه جهان خنياي خود را مي نوازد؛ اگر اندكي با اين موسيقي برقصند و تنها بگذارند چند دقيقه در روز بدنشان بدون هيچ منطقي حركت كند، احساس بسيار بهتري مي يابند. نتوانستيم با اسرار دنيا همزيستي كنيم، اما تمام اين اسرار پيش چشم ماست. مي خواهم ساحره شوم تا بتوانم آنها را ببينم.كوئليو مي كوشد بدون ارائه هيچ دليل تنها به اين نكته اشاره كند كه حلول روح هاي تقسيم شده از حضرت آدم صورت گرفته و مي گيرد و هر روحي كه تقسيم شدگي كمتري دارد، قوي تر است و روح هاي ساحران و ساحره ها چنين است:
در حقيقت، اگر روح جهان فقط تقسيم بشود، هرچند گسترش مي يابد، اما ضعيف تر هم مي شود. پس، همان طور كه تقسيم مي شويم دوباره با هم ملاقات هم مي كنيم و نام اين ملاقات دوباره، عشق است. چون وقتي روحي تقسيم مي شود هميشه به يك بخش نرينه و يك بخش مادينه تقسيم مي شود. سفر پيدايش توضيح مي دهد كه : روح آدم تقسيم شد و حوّا از درون او تولد يافت.پيداست كه نگاه كوئليو بر اساس عنصر جنسيت است. مقتضاي اين نگاه آن است كه زن يا مرد نيمه ي گمشده اي داشته باشند، هرگاه آن دو، جفت واقعي يكديگر را يافتند، آنها به موسيقي كيهاني رسيده اند و بايد بدنشان بدون هيچ منطقي حركت كند؛ ارتعاشات عجيب پيدا كند و رقصيدن بهترين وسيله كسب احساس آرامش و راحتي است. كسي كه به اين همزيستي دست يابد، او درس ساحري را فرا گرفته است و از اين طريق به اسرار نائل آمده است. نگاه به انسان بر اساس عنصر جنسيت از عهد عتيق برگرفته مي شود آنجا كه از روح جهان دو موجود يكي نرينه وديگري مادينه پديد آمد.نگاه كوئليو به انسان بسيار بسته و محدود به نظر مي رسد. اين طرز نگرش، انسان را به ياد زندان دنيا مي اندازد، نگاهي كه از قيود ماده و جسم رها شده است، انسان را با قطع نظر ار نرينه و مادينه بود مي نگرد. انسان ها در حال حركتند، انسان ها در حال شدنند. شدن و حركت و پويايي انسان به سوي مبدا جهان هستي است و اين حركت تا ديدار و وصال يار ادامه دارد. در اين بينش نرينه و مادينه بودن انسان جايگاهي ندارد. نردبان صعود براي معراج آماده است، خواه زن و از اين نردبان بالا رود خواه مرد.معيار حيات واقعي، عشق و دلدادگي به خداست نه نيمه گمشده. فروكاستن معنويت تا حد آميزش جنسي بزرگ ترين توهيني است كه دنياي مدرن و نويسندگاني چون كوئليو به عرفان كرده اند. عرفان، معرفت ناب به برترين و والاترين موجود جهان هستي است نه تقرب يافتن به جنس مخالف. آن كه گام در مسير سلوك معنوي مي نهد، مجاهدات او پاكي اوست نه فرو رفتن در مرداب سياهي. آنكه به اين مسير تشرف يافت، مي خواهد ديدار حق را تجربه كند و از زيبايي هاي وادي نور و محبت لذت ببرد.حال ببينيم كوئليو تشرف را چگونه معنا مي كند:
براي تحقق تشرف، بايد با اين نيرو آشنا شوي. بقيه چيزها نيروي جنسي ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا مي شوي. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ يك فرمول ساده است. فرمول اين است در تمام مدت رابطه ي جنسي، از حواس پنج گانه ات استفاده كن، اگر در لحظه اي اوج لذت جنسي، همه اين حواس با هم از راه برسند، براي تشرف پذيرفته مي شوي.در اينجا فقط مناسب است مقايسه اي ميان اين سخنان سخيف و فرمايشات نوراني حضرت امير صورت گيرد:
دل هاي پرهيزكاران؛ اندوهگين، مردم از آزارشان در امان، تن هايشان لاغر، در خواست هايشان اندك و نفسشان ضعيف و روانشان پاك است. در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده، تا آسايش جاودانه ي قيامت را به دست آوردند، تجارتي پرسود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مي خواست آنها را بفريبد، اما عزم دنيا نكردند.
مي خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند. پرهيزكار را مي بيني كه آرزويش نزديك، لغزش هايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام، مرده و خشمش فرو خورده است.و به اين نكته توجه داشته باشيم كه پرهيزگار از نظر اميرمومنان (ع) تنها شوق ديدار حق دارد و تمام زندگي خويش را آن گونه تنظيم مي كند كه براي لحظه ي ديدار آماده شود. خدا نزد او بزرگ است و هرآنچه غير اوست پيش چشمان پرهيزكار كوچك است. آنان، نياز بر اين و آن نبرند، شب ها را به شب زنده داري مشغولند و روزها به دنبال كاري كه خدا از آنها خواسته است. اگر آدمي به پرهيزكاري بنگرد به ياد خدا مي افتد، چهره اش نوراني، مركبش نور، راهش هدايت و گام هايش به سوي ابديت محكم و استوار است و اين را نيز بدانيم كه شنونده فرمايشات آن حضرت (همّام) در ميانه راه ناله اي زد و جان داد.پائلو نيز در كتاب والكري ها به دو نكته اساسي مي پردازد ؛ يكي برهنگي و آزادي . كوئليو مي گويد:
در احاطه صحرا و افق پهناور، روحشان به تدريج آزادي بيشتري حس مي كرد.
و بلافاصله مي افزايد:
پائلو گفت: بيا لباس هايمان را در بياوريم.
و باز مي افزايد:
كريس هم كه به زحمت جلوي خنده خود را مي گرفت، لباس هايشان را در آورد.در بسياري از كتاب هاي كوئليو، ترويج برهنگي و شرم نكردن از اين كار در حضور ديگران ديده مي شود و اين را نوعي آزادي تصوير مي كند. به عبارتي از نظر وي، وقتي روح احساس آزادي كند بايد جسم را نيز آزاد كرد:اين منظره هر تماشاگري را به خنده مي انداخت.نكته دوم مساله بسيار مهم صهيونيزم جهاني است؛ در اين كتاب كوئليو سفري را به همسرش كريس به دستور استاد طريقت خود «جي» در صحرا آغاز مي كند تا فرشته هاي محافظ و شخصي اش را ببيند. با اين افسانه كوئليو خود را يكي از آن شجاعان مي نامد؛ زيرا با گروهي از اين افراد كه والكري ناميده مي شوند، روبروست و با گروه آنان ملاقات هايي دارد. هدف كتاب در ترغيب يك گروه خاص به باز پس گرفتن اورشليم در جنگ هاست.كوئليو در واپسين لحظات افسانه والكري ها كه مي خواهد به نتايج دلخواه برسد و از فرشتگان آخرين درس ها را بياموزد، با اشاره ي استادش قلم و كاغذي بر مي دارد تا در حالت آرامش كامل ذهني و جسمي قرار گيرد. قلم او را همراهي نمي كند؛ راه باز شده بود؛ فرشتهاش حاضر شد و از او خواست اين گونه بنويسد:
به خاطر صهيون ( بيت المقدس) سكوتم را مي شكنم. و به خاطر اورشليم آرام نمي گيرم تا اينكه پارسايي اش با درخشندگي پديدار گردد.
و ادامه مي دهد:
پرسيد كه اين را خطاب به كي بايد بنويسم. صدا پاسخ داد : اين قبلاً گفته شده. فقط بايد به خاطر آورده شود.
و
تو تاج افتخاري در دست خدا خواهي بود. و يك افسر شاهي در دست پرودگارت. تو را ديگر متروك نخواهند ناميد و سرزمينت را ديگر « زن ترك شده» نخواهند خواند. بلكه تو را « مرغوب » خواهند خواند و زير خدا به تو رغبت دارد و سرزمينت «عروس» است.
از مجموع تعابير مذكور به دست مي آيد كه او به خاطر سهيون يعني اورشليم و نجات آن سخن مي گويد. به نظر نويسنده اورشليم امروز متروك است، اما بايد آن را فراخواند. كوئليو اسم تازه اي بر آن نهاد. اين اسم از دهان خدا بيرون آمده است و اين حاصل نتيجه آموزش هاي استاد طريقت «جي» مي باشد.از آثار بسيار مستهجن كوئليو كتاب يازده دقيقه است. او در آنجا به مساله روسپيگري و نور اشاره مي كند؛ قهرمان داستان ۱۱ دقيقه يكي از مهم ترين مراحل زندگي خود را در محلي به نام كوپاكابانا انتخاب مي كند. در ا ين محله دختران زيبايي هستند كه به روسپيگري مشغولند، آنها هر روز مشتريان زيادي را جذب مي كنند، كوپوكابانا داراي ميخانه و پيست رقص است، ماريا تصميم مي گيرد در اين محل بماند و در آنجا تجربه هاي جديدي كسب كند. كوئليو به صورت مبسوط درباره ويژگي هاي اين مكان، نوشيدني ها، لباس ها، بيماري هاي مقاربتي و روش هاي جذب مشتري، داد سخن سر مي دهد.مشتريان نخست قيمت لباس زير و بدن دختران را تعيين مي كنند و بعد از توافق به اتاق مي روند. آنها گاهي موسيقي گوش مي دهند و گاهي با يكديگر حرف مي زنند و يا با رقص، سرگرم خوش گذراني مي شوند. ماريا از هر مشتري حداقل ۳۵۰ فرانك دريافت مي كرد و در نهايت او صاحب ۶۰هزار فرانك سوئيس مي شود. او در كوپوكابانا با مردان زيادي همبستر شده بود، شيوه ي جديد زندگي را تجربه كرده بود.او ديگر وحشت نداشت، مردان را خوب شناخته بود ، دلربايي را خوب مي دانست بر اين نكته واقف شده بود كه چگونه هوس هاي مردان را برآورده سازد.كوئليو اين گونه ادامه مي دهد كه ماريا توانست براساس مطالعه كتاب هاي زناشويي و روان شناسي، انتظارات بيشتري از مشتريان را برآورده سازد، ماريا يك روسپي متفاوت و قابل احترام بود. او مشتريان بزرگ، دائمي و وفادار داشت، لذا پا را از اين فراتر گذاشت و به استوديوهاي فيلمبرداري رفت. او در آنجا كارهاي زيادي ياد گرفت كه به او كمك كرد تا احساس خوشحالي مشتريان را افزايش دهد.نكته جالب و شنيدني اينكه كوئليو نام كتاب خود را «يازده دقيقه» مي گذارد. به راستي چرا؟ بهتر است پاسخ آن را از زبان نويسنده دريافت كنيم؛ ماريا اگر احساس مي كرد مردي مست است، از رفتن نزد او خودداري مي كرد و مي كوشيد او را از طريق ديگري ارضا كند. ماريا معتقد بود كه مردان از صبح تا شب كار مي كنند و در حال مبارزه اند و بعد از خستگي هاي فراوان براي استراحت و آرامش نزد او مي آيند. به ويژه آنكه ۳۵۰ فرانك مي پردازد، او وظيفه سنگيني بر دوش دارد و بايد با ايجاد احساس خوشحالي و آرامش در مردها پيشرفت مناسبي داشته باشد. اما هم بستر شدن فقط در يازده دقيقه صورت مي پذيرفت.كوئليو با توصيف هايي كه از اين روسپي مي كند، او را پرنده شناگري معرفي مي كند كه سرشار از نور مي شود، اما نور بعد از آن است كه آن زن نيمه ي گمشده خويش را تقويت كرده است. اين است اوج عرفان، مراقبه و اشراقي كه كوئليو منادي آن شده است و اين است عرفان مدرن روسپيگري با نوربيني همراه شده است و روابط آازد سكسي و فحشا به نام عرفان و معنويت به ذهن مخاطبان القا مي شود. زهي وقاحت!
كتاب ديگري از كوئليو زهير مي باشد. او در آنجا سخن از ماموريت انساني يا ايجاد فرقه شيطاني به ميان مي آورد.كوئليو دائماً بر اين نكته پاي مي فشارد كه بايد دنيا را نجات داد؛ انسان ها تنها يك ماموريت دارند، ماموريت عمومي آدمي مشاركت در نجات دنيا است. نويسنده خود را رزم آور نور مي داند و مي خواهد با آميزه اي از اشراق و مهارت عمل كند.او خود را اين گونه توصيف مي كند:
رزم آوري كه در من بود و با آميزه اشراق و مهارت عمل مي كرد، به اين نتيجه رسيد كه بهتر است بمانم و تجربه آن شب را ادامه بدهم، هرچند ديگر خيلي دير بود، مست بودم.
اين در حالي است كه نويسنده به عنوان رزم آور نور از فرقه شيطاني مدد مي گيرد و در مراسم آنان شركت مي كند:
انگار در يك فيلم ترسناك حضور داشتم، قرار بود يك مراسم شيطان پرستي شروع بشود.منبع: زمزمه هاي شيطاني آسيب شناسي عرفان هاي نوظهور - دكتر محمدتقي فعّالي - چاپ اول بهار ۱۳۹۱منبع: افکار نیوز
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://nozohor.porsemani.ir//content/%D8%A2%D8%B3%D9%8A%D8%A8-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%86%D9%88%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%9B-%D9%BE%D8%A7%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88-%D9%83%D9%88%D8%A6%D9%84%D9%8A%D9%88
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های عرفان های نوظهور سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت