همیشه وقتی اسم بت پرستی به گوشم می رسید، از خودم می پرسیدم، مگر میشود انسان با این عقل و شعوری که خدا به او داده، برای عبادت، پرستش و خشوع سر تعظیم در مقابل یک شیء که از خود او پایین تراست فرود آورد.
و آیا انسانی که فطرتا خدا جو و خدا پرست است، خضوع در مقابل منبع کمال، که این "تمنای فطری، تبدیل پذیر و از بین رفتنی نیست" را، رها کرده و سر تعظیم در مقابل موجود دیگر فرود می آورد.
انسان در این تعظیم وقتی به بزرگی خدا می اندیشد، از این خضوع خود احساس بدی ندارد که هیچ، بلکه حتی با غرور و لذت این کار را انجام می هد، و به همین دلیل آنها که معرفتشان نسبت به خداوند متعال بیشتر است، عبودیتشان نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود، و از این عبودیت و تعظیم لذت برده و به آن افتخار میکنند. اما انسان معاصر با تمام پیشرفتهای امروزی در زمینه های مختلف، به علت ضعف تشخیص و ارضای این کشش فطری، به پرستش خدایی از جنس خویش (انسان) روی آورده است.
انسانی که اولین نقدی که به بت پرستها وارد است، به او نیز وارد است، در داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) خواندیم که، وقتی حضرت همه بتها را شکست و تبر خود را بر دوش بت بزرگ قرار داد، مردم او را در شکسته شدن بتها مقصر میدانستند، ایشان چنین پاسخ دادن، که تبر بر روی بت بزرگ است، شاید او چنین کاری را کرده باشد، مردم در پاسخ حضرت گفتند، که او که نمی تواند از جای خود تکان بخورد، چگونه ممکن است این کار را کرده باشد، و اینجا بود که حضرت فرمودند، شما موجودی را می پرستید که حتی قادر به حرکت نیست، و از خود شما ضعیف تر است.اینجا هم مردم باید در مقابل موجودی تواضع کنند که از جنس خودشان است، و آن هم مانند دیگر انسانها نیازمند بوده، میخورد، می خوابد و ... که در واقع تفاوت چندانی با بتها ندارد، جز آنکه مدعی است که خدای خالق در او حلول کرده و معجزاتش تولید خاکستر با دستش و خواندن بعضی از افکار است، که این کارها، برای ریاضت کشیده های هندی، کاری ساده و پیش پا افتاده محسوب میشود، وی مردم را به ستایش و پرستش خویش فرا می خواند، فطرتهای تشنه خضوع که حقیقت را نشناخته اند، نا گریز در برابرش زانو می زنند.
ساتیا سای بابا{اما کمال مطلقی که فطرت ،خواهان خشوع در پیشگاه اوست کجا و یک انسان نیازمند و محدود کجا ؟}(جریان شناسی انتقادی عرفانهای نوظهور ص 37)
باگوان شری ساتیا سای بابا زاده ۲۳ نوامبر ۱۹۲۶ در دهکدهای کوچک به نام پوتاپارتی است. یکی از مدعیان خداگونگی تجسم خداوند است.
وی میگوید: «من برای احیا این اصول در کل جهان تجسم یافتهام. معجزات من، کارت دعوتی بیش نیستند؛ معجزه اصلی من، ایجاد تغییر و تحول در درون شما است.» باگوان شری ساتیا سای بابا مدعی است یک آواتار است. به گفته خودش او روحانی هیچ یک از ادیان نیست و هیچ دینی را تبلیغ نمیکند. پدر او «پداونکاپاراجو» ومادرش «ایشوارامباً» بودند. ساتیا، فرزند چهارم خانوادهای فقیر و مومن بود و به جز او خانواده راجو، یک پسر و دو دختر دیگر نیز داشتند. ساتیا سای بابا در سن ۱۴ سالگی- در تاریخ ۲۳ ماه مه ۱۹۴۰- اعلام کرد که روح خداوند در جسم او حضور دارد و او برای هدایت انسانها بر روی زمین ظهور کردهاست. او خود را سای بابا نامید و گفت که تجسم بعدی «شیردی سای بابا» است که سالها پیش در ایالت "ماهاراشترا" در ده شیردی زندگی میکرده است.
چند بیت از شعرهای سای بابا
چرا مرا محدود و محصور به یک اطاق در خانه خود میدانید
همه اطاق ها باید " اطاق بابا " باشد
خودتانرا محصور من بدانید
بمن مشغول باشید
جنون " بابا " را در زندگیتان خلق کنید
باور کنید که از این جنون شیرین تر نیست
و به عشق هم عادت کردیم.....و
همه این سالها
فرم های مختلفی از عشق را برای شما گرفتم.
مثل کودکی پرورشتان دادم.
مثل پدر و مادری عاشق
تا رشد کنید.ساتیا سای بابا میگوید: «اساس و دلیل این حضور، مبتنی بر عشق و قدرت الهی است. عشق و قدرتی بینهایت و همه جانبه (فراگیر) که در حقیقت تجسم عشق الهی است و قادر است انسانها را از نقاط دور دست کره زمین به دهکده پوتاپارتی بکشاند.»
سای بابا میگوید :«خدمت به همنوعان، خدمت به خداوند است». باگوان شری ساتیا سای بابا که اکنون ۸۲ سال دارد، هر روز دو بار برای دارشان (دیدار الهی) به سالن سای کولونت، جایی که مریداناش از سراسر دنیا برای دیدار با او در آنجا گرد هم آمدهاند، میرود و برای آنها سخنرانی می کند.باگاوان شری ساتیا سای بابا، به گفته خودش، در سن ۹۹ سالگی خرقه تهی کرده و هشت سال بعد در جسم دیگری در شهر «میسور» دوباره ظهور خواهد کرد. نام این تجسم الهی «پرماسای بابا» و گسترش دهنده عشق و ادامه دهنده راه شیردی سای و ساتیا سای خواهد بود. ساتیا سای در سخنان خود گفتهاست: «بعد از پرما سای، جهان بار دیگر در صلح و آرامش غوطه خواهد خورد.»
او به اصول اعتقادی هندی کاملاً پایبند و معتقد بوده است. او، تناسخ و قانون کرمه را کاملاً پذیرفته و به کرات از ویشنو نام برده است.
سای بابا، معتقد به حلول خدا در خودش است. و خود را الهة آفریدن میداند. او، گاه خدا را از سنخ روح کیهانی و انرژی میداند. از سوى دیگر، معلوم نیست در آثار او، عشق به خدا اصل است یا خود خدا؟او تمام مذاهب را برابر میبیند و به پلورالیسم دینی قائل است. از این طریق، تمام ادیان را نفی میکند و فقط مکتب خود را اثبات میکند. در مکتب او، ذکر و ورد و مناجات وجود دارد؛ اما روزهگرفتن را امری بیهوده میداند
ساتیا سای بابا مُرد !
او در مورد زمان مرگ خود و این که بعد از آن چه رخ خواهد داد، جملاتی داشت که با هم مرور می کنیم.باگاوان شری ساتیا سای بابا، می گفت، در سن ۹۹ سالگی خرقه تهی کرده و هشت سال بعد در جسم دیگری در شهر «میسور» دوباره ظهور خواهد کرد. نام این تجسم الهی «پرما سای بابا» است و گسترش دهنده عشق و ادامه دهنده راه "شیردی سای" و "ساتیا سای" خواهد بود. ساتیا سای بابا در سخنان خود گفته است: «بعد از پرما سای بابا، جهان بار دیگر در صلح و آرامش غوطه خواهد خورد.»
سای بابا به دلیل ناراحتی قلبی و مشکلات تنفسی در سن ۸۴ سالگی بامداد روز یکشنبه، ۲۴ آوریل ۲۰۱۱ (چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰) در بیمارستانی درشهر پوتا پارتی، محل تولد و زندگی اش درگذشت.آنچه این مدعی خدا بودن در مورد زمان مردن خود ادعا نموده بود، این بود که؛ در سن 99 سالگی از دنیا میرود، که دو نکته مهم در آن است، اول، چرا کسی که ادعای خدا بودن دارد، جاودان نیست، و باید بمیرد ، چون خدایی که یک روز بمیرد و از دنیا برود نمیتواند خدا باشد، در قرآن می خوانیم:
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ (فرقان آیه 58)
،" توكل بر ذات زندهاى كن كه هرگز نمىميرد". دوم، کسی که ادعای خدا بودن دارد، چگونه حتی نمیداند در چه زمانی از دنیا می رود. خیلی از عرفا اسلام و حتی برخی از مرتاضهای هندی از زمان مردن خود با خبر بودند و به دیگران هم اطلاع می دادند، در حالی که، ادعای خاصی هم نداشتند، چه رسد به ادعای پیغمبری و خدایی، در طول هشت سال دفاع مقدس ما شاهد این مطلب بودیم که، در بین شهدای گرانقدر ما، افرادی بودند بی ادعا، اما شب عملیاتی خاص، به دوستان و یا خانواده خود میگفتند که، شهادت من نزدیک است و بعضا در وصیت نامه های خود این مطالب را انعکاس می دادند. بخشی از نیایش شهید دکتر مصطفی چمران قبل از شهادت
« ای حیات با تو وداع می کنم، با همه زیبائیهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها وآسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم . ای پاهای من ، میدانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فدا کارید ، می دانم که به فرمان من به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، بقدرت اراده آهنینم محکم باشید ، بسرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانید .در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که این آخرین لحظه کار خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع و توانا باشید ، ای دستهای من قوی و دقیق باشید ، ای چشمان من تیز بین و هوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف و ذلیل مگذار ، تا چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور وتوانا باش، به شما قول می دهم که پس از چند لحظه، همه شما در استراحتی عمیق و ابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین و سخت را دریافت کنید. من ، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ....»این متن یک نمونه کوچک از وصیت نامه و یا سخنان قبل از شهادت شهدای ما در انقلاب و جنگ تحمیلی می باشد، که به نوعی خبر از شهادت خود می دادند.
بهتر است بدانیم، اساس تعالیم عرفانهای نوظهور گزاره هایی است که از ادیان اصولی و سنتی گرفته اند، که اگر این گزاره ها را از معنویتهای نوظهور بگیریم چیز قابل توجهی برای ارائه ندارند، سای بابا هم حرفها و تعالیم خود را از آییین و مذهبی که در آن زندگی می کرد، گرفته بود، سای بابا از راماکریشنا چیزهای زیادی نقل می کند و او را به عنوان یک معلم روحانی بزرگ می پذیرد. همچنین به اصول یوگا معتقد و معترف است. بنابراین در یک جمله می توان گفت: عرفان سای بابا کاملاً برگرفته از عرفان های هندی است و او به عقاید و آیین های هندی و بیش از همه به اصول عرفانی بودا پایبند و وابسته است. و در واقع، مانند کسی که درسی از استاد خود گرفته و آنچه به مزاقش خوش آمده را با علایق خود مخلوط کرده، و درسی جدید و نو درست میکند، و درس استاد را به نقد میگزارد، که اگر گزاره هایی را که از استاد دریافت داشته از درسش حذف کنیم چیز قابل توجهی باقی نمی ماند.معنویت های نوین چه مقدار از ادیان اصولی و سنتی بهره برده اند؟
1) گزاره هایی از آنها را برداشتند *
2) کاملا جدا و متمایز از ادیان هستند
3) انطباق کلی دارند
4) فقط ناقد ادیان سنتی هستندنویسنده:داریوش عشقی پژوهشگر موسسه بهداشت معنویسایت اینترنتی:
www.eshqi.ir