مهمترين تفاوت و اختلاف ريشه اي ميان دو مذهب شيعه و سني بحث خلافت و امامت است. شيعه و سني در بحث امامت و جانشيني پيامبر(ص) هم از نظر مفهوم(شأن و جايگاه امام) و هم از نظر مصداق با يكديگر اختلاف بنيادين دارند. ازديدگاه شيعه، نقش امامت كه جانشين پيامبر(ص) است در دو ناحيه ظهور و بروز پيدا مي كند:
1. حكومت و اداره جامعه.
2. مرجعيت ديني: يعني تبيين و تفسير معصومانه آموزه هاي دين در سه بخش عقايد و اخلاق و احكام.
امامت از ديدگاه شيعه منصبي است الهي واز اصول دين محسوب مي شود و امام كسي است كه از سوي خداوند و بر زبان نبي اكرم به اين مقام منصوب شده اند. ولي اهل سنت امامت را از فروع دين دانسته و يك مقام ظاهري در حد رياست حكومت مي دانند كه خود مردم انتخاب مي كنند.
شيعه معتقد است كه به دلايل قرآني، روائي و عقلي، خليفه و امام بلافصل بعد از رسول اكرم (ص)، علي(ع) و فرزندان پاك ايشان هستند.
ولي اهل سنت مي گويند جانشينان بعد از پيامبر(ص) به ترتيب: ابوبكر، عمر، عثمان و علي(ع) هستند كه در جاي خود به دلائل دو مذهب بايد پرداخته شود.
دومين اختلاف ميان شيعه و اهل سنت، تفاوت در زمينه احكام و مسائل عبادي است. در پاره اي از جزئيات نماز، و ... اختلافاتي وجود دارد كه ريشه آن به اختلاف در مرجعيت ديني بر مي گردد. شيعه قرآن، سنت (قول، فعل و تقرير پيامبر و امامان معصوم(ع)) و عقل را جزء منابع دين مي داند لذا احكام و ساير معارف را از اين منابع به دست مي آورند. اهل سنت: قرآن، سنت پيامبر(ص) وصحابه رسول خدا(ص) را جزء منابع و مدارك دين مي دانند چه اصحابي كه مصون از گناه و خطا باشند و چه كساني كه چنين مصونيتي را نداشته باشند. از طرفي در مواردي خلفا در برابر نص اجتهاد كرده و از سوي خود وضع قانون كرده اند و آن موارد نيز نزد اهل سنت معتبر شناخته شده است.
لذا چون منابع كشف قانون شرع و بلكه منابع تشريع در مواردي متفاوت است، احكام و قوانين به دست آمده از آن دو نيز در مواردي با يكديگر اختلاف دارد. به عنوان مثال در مورد وضو همه مسلمانان تا نيمه هاي زمان حكومت عثمان به يكسان يعني شبيه شيعه وضو مي گرفتند . اين روش با صريح آيه قرآن كه امر به مسح پاها ميكند نيز همخواني دارد. اما عثمان در نيمه هاي دوره حكومتش اظهار شك كرد كه پيامبر چگونه وضو مي ساختند. برخي مطابق روش شيعه شهادت دادند و برخي مغاير آن . سپس عثمان روش موجود را پسنديد و دستور داد همان را تبليغ و اجرا كنند و به اين وسيله روشي ظاهري و عملي نيز براي بازشناسي شيعه از ديگران پديد آمد.اما در مورد اين سوال كه چرا با وجود عدالتي كه اميرالمومنين علي عليه السلام داشت باز مردم در مقابل آنحضرت بوده و طرفدار خلفاي قبل مي شدند بايد گفت:
بنابر تصريح قرآن كريم از ابتداي خلقت انسان بزرگترين دشمني ها عليه عدالت شكل گرفته است. اميرالمومنين علي عليه السلام هم كه اسوه عدالت بود به محض اينكه به خلافت رسيد در اولين گام عدالت محوري را در راس همه برنامه هاي خود قرار داد. اينجا بود كه مي بينيم بسياري از كساني كه تا ديروز در كنار آن حضرت بودند بعد از خلافتش دشمن آن حضرت شدند چرا كه عدالت علي با منافعشان در تضاد بود در حالي كه اين امر در مورد خلفاي قبل صادق نبود چرا كه آنان به هيچ وجه عدالت محور نبوده و با مردم به عدالت رفتار نمي كردند لذاست كه قدرتمندان و افراد ذي نفوذ كه معمولا در تمام ادوار جهان، قدرت را در دست دارند به حمايت كامل از آنان مي پرداختند.
به هر حال هر چند كه آن حضرت نامهرباني ها و بي مهريهاي بسياري را از اين جماعت هزار رنگ ديد اما هيچ يك از اين دشمنيها و نامهربانيها نتوانست مانع اجراي عدالت آن بزرگوار شود تا جايي كه آن حضرت: قتل في المحراب لشده عدله.
البته نمونه بارز اين جريان را مي توانيد در دوران خودمان ملاحضه كنيد كه استقلال خواهي و عدالت طلبي مردم ايران با تاسي به مولاي خود اميرالمومنين علي عليه السلام باعث شده كه تمام ابر قدرتهاي شرق و غرب با تمام توانشان به دشمني و عداوت با ما برخيزند.دانشجوي گرامي, براي مطالعه و آگاهي بيشتر مي توانيد به سايتهاي ما به نشاني ذيل مراجعه كرده و از صدها مورد مطالب متنوع و مفيد آن بهره مند شويد:
http://www.vahabiat.porsemani.ir/http://www.adyan.porsemani.ir/