جايگاه زن در دين زرتشت | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
جايگاه زن در دين زرتشت
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
جايگاه زن در دين زرتشت
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
اسلام و دیگر ادیان
,
دین زردشتی (ادیان آریایی ایران باستان)
سوال:
جايگاه زن در دين زرتشت چیست؟ ميخواهم درباره دين اسلام و بقيه اديان تحقيق كنم خواهش ميكنم كمكم كنيد.
پاسخ تفصیلی:
الف- سخن كلّي درباره ي اديان موجوددر اين كه انسان نسبت به حيوانات موجودي است ويژه با راه تكاملي خاصّ شكّي نيست. حيوانات پاسخ نيازهاي ذاتي خود را به صورت غريزه در درون خود دارا هستند لذا نيازي به هدايت بيروني ندارند. امّا انسان، تنها بخشي از پاسخ به نيازهاي ذاتي خود را به صورت دروني داراست كه عمدتاً نيازهاي اوّليّه هستند. اين پاسخهاي دروني ابتدايي ولي بنيادي را در بُعد مادّي، غريزه و در بُعد معنوي و فوق مادّي، فطرت مي نامند. امّا اين مقدار آگاهي دروني كافي براي تمام نيازهاي مادّي و معنوي انسان نيست. از اينرو انسان دائماً در پي آن است كه پاسخ بسياري از نيازهاي خود را از بيرون ذات خود به دست آورد. ضرورت وجود دين و هدايت الهي و نياز انسان به چنين هدايتي از برون ذاتش نيز دقيقاً از همين امر ناشي مي شود. يعني انسان در مي يابد كه با قواي موجود خود، مثل غريزه، فطرت، خيال و عقل قادر به پاسخ دادن به برخي از نيازهاي مادّي و معنوي خود نيست؛ لذا عقل حكم مي كند كه خداوند متعال بايد پاسخ اين نيازها را با ارسال وحي در اختيار انسان قرار دهد. چرا كه خدا حكيم است و محال است حكيم نيازي بي پاسخ در وجود موجودات قرار دهد. چون لازمه چنين امري انجام فعل عبث است كه از ساحت حكيم به دور مي باشد. بنا بر اين، دين چيزي نيست جز پاسخ برخي از نيازهاي مادّي و معنوي انسان كه پاسخ آنها به طور طبيعي در وجود انسان نيست. بر اين اساس، تا استناد ديني به خدا اثبات نشده تبعيّت از آن، عقلاً جايز نخواهد بود . از اينرو انبياء(ع) براي اثبات اينكه دينشان از سوي خداست معجزه مي آوردند تا ثابت كنند كه با خدا در ارتباطند و متّصل به قدرت خدا هستند كه بدون رقيب است؛ به عبارت ديگر معجزه، امضاي خدا بر پاي دين حقّ و نبي صادق است؛ امضايي كه هيچكس قادر به جعل آن نيست. پس ما انسانها دين مي خواهيم چون قادر نيستيم پاسخ تمام نيازهاي خود را از قواي موجود خود استخراج كنيم؛ بنا بر اين، نمي دانيم پاسخ نيازهاي ما چه چيزهايي هستند؛ و مي دانيم كه تنها خدا مي داند كه اين پاسخها چيستند. پس ما نمي توانيم براي خدا تكليف تعيين كنيم كه چه احكامي بفرستد يا نفرستد؛ بلكه چون به حكم عقل، حكمت او براي ما ثابت است، يقين داريم كه هر چه او حكم كند يقيناً تأمين كننده ي سعادت حقيقي ماست. پس وظيفه ما انسانها اين نيست كه از راه شكل احكام و دستورات دين، درباره درستي يا نادرستي آن قضاوت كنيم؛ بلكه وظيفه ما اين است كه ابتدا درستي دين را اثبات كنيم بعد به احكام آن عمل كنيم. خيلي ها در طول تاريخ به نام خدا حرفها زده و بسياري از احكام خدا را تبديل نموده اند، كه خيلي از اين سخنان جعلي يا تحريف شده ممكن است خوشايند و باب ميل نفس ما باشد، امّا آيا به صرف مورد پسند بودن مي توان آنها را از جانب خدا و ضامن سعادت بشر دانست؟ حتّي ممكن است برخي از اين حرفها في حدّ نفسه درست باشند ولي تمام حقيقت و تمام فرمول سعادت نباشند؛ بلكه امكان دارد بخشي از نقشه ي راه سعادت باشند. و روشن است كه انسان با يك نقشه ناقص به هيچ جا نمي رسد. حال بايد پرسيد كه: در ميان اديان موجود، كداميك قادر به اثبات حقّانيّت خود هستند. يعني كدام دين قادر است با اسناد و شواهد قطعي، استناد خود به خدا را اثبات كند. آيا دين زرتشت يا يهود يا مسيحيّت قادر است اثبات كند كه اوّلاً زرتشت و موسي و عيسي وجود خارجي داشته اند؟ ثانياً به فرض وجود داشتن، آيا قادر است اثبات كند كه وي پيامبر بوده است؟ ثالثاً به فرض پيامبر بودن، قادر است اثبات نمايد كه كتاب فعلي آنها عيناً همان كتاب آسماني خود آنهاست؟ رابعاً به فرض اثبات اين مطلب آيا قادر است اثبات كند كه اين كتاب كلّ آن كتاب است و نه قسمتي از آن؟ چون نقشه ي ناقص به درد نمي خورد. خامساً آيا اين اديان قادرند اثبات كنند كه بعد از پيامبران آنها پيامبري نيامده و دين آنها را نسخ ننموده است؟ براي اينكه ما اين اديان را به عنوان فرمول سعادت و پاسخ تمام نيازهاي بشر امروز بدانيم بايد تمام اين سوالات ـ كه ملاك و معيار درستي يك دين هستند ـ جواب مثبت داشته باشند. در حالي كه حتّي يكي از اين سوالات هم توسّط پيروان اين اديان قابل اثبات نيستند، كجا رسد همه ي آنها. بوديسم كه اساساً خودش ادّعاي الهي بودن ندارد؛ و بودا را هم پيامبر نمي دانند. وجود زرتشت و موسي و عيسي هم از نظر تاريخي به شدّت مورد ترديد دانشمندان تاريخ مي باشد؛ و جز ادّعاي خود زرتشتيان و يهوديان و مسيحيان هيچ سند تاريخي انكار ناپذير وجود ندارد كه وجود تاريخي آنها را اثبات كند. نبوّت آنها نيز براي خود آن پيروان، با هيچ دليل عقلي و نقلي يا معجزه قابل اثبات نيست. استناد كتاب اوستا به زرتشت و تورات به موسي نيز از حيث تاريخي مخدوش است. انجيل را هم كه خود مسيحيان كتاب عيسي نمي دانند. خود زرتشتيان معترفند كه اوستا سالها سينه به سينه منتقل مي شده است و صدها سال بعد از زرتشت مكتوب شده است. بنا بر اين، خدا مي داند در اين مدّت كه اوستا مكتوب نبوده چه بر سر اين مطالب آمده است. خود زرتشتيان و پژوهشگران معتقدند كه اوستا در اصل بسيار بزرگ بوده و بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است. اوستاي كنوني هشتاد و سه هزار كلمه است؛ امّا احتمالاً اصل آن سيصد و چهل و پنج هزار و هفتصد كلمه بوده است؛ يعني چهار برابر اوستاي كنوني. بنا بر اين بر فرض اينكه اين كتاب، كتاب آسماني باشد حجّيّت نخواهد داشت؛ چون نقشه اي ناقص است كه نمي توان به آن عمل نمود. چه بسا در بخش حذف شده مطالبي بوده كه تفسير كننده يا تخصيص و تقييد كننده مطالب موجود بوده است. پس با حذف آنها مطالب موجود نيز فاقد اعتبار مي شوند. تورات نيز بعد از موسي (ع) حدود پانصد سال گم شد و بعد از آن كسي ادّعا نمود كه آن را پيدا كرده است. حال از كجا بايد دانست كه اين تورات فعلي همان تورات موسي(ع) است. همچنين هيچكدام اين اديان قادر نيستند ثابت كنند كه بعد از پيامبر آنها پيامبري نيامده است. چون هيچكدامشان در متن دينشان نيست كه دين آنها دين خاتم است. پس اين اديان موجود، در عصر حاضر تنها توده اي از ادّعاهاي غير قابل اثباتند؛ لذا عقلاً كسي نمي تواند تابع آنها باشد؛ و اگر تابع آنها شد ، نزد خدا حجّتي نخواهد داشت. پس جز اسلام هيچ ديني وجود ندارد كه بتواند از عهده اثبات پنج سوال فوق برآيد. حال بگذريم كه پاره اي از آموزه هاي بنيادي اين اديان نيز خلاف براهين عقلي مي باشند. تنها اسلام است كه وجود تاريخي پيامبرش يقيني است؛ و معجزات او را تاريخ قطعي نقل كرده است و افزون بر آنها معجزه ي او همچنان باقي است و با صداي رسا مبارز مي طلبد. قرآن كريم هزار و چهار صد سال است كه مبارز مي جويد ولي تا به امروز كسي ياراي هماوردي با آن را نداشته است.« وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ . ــــ و اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك و ترديد داريد،( دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را ــ غير خدا ــ براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد.» (البقرة:23)ب- مقاله اي در باب آيين زرتشت1. نظر محققين امور اديانقبل از ظهور زردشت، يعنى پيش از پادشاهى مادها، بوميان غير آريايى ايران دينى داشتند كه آيين مغان ناميده مى شد. كلمه مغ (مگوش ) در زبان قديم ايران به معناى خادم بوده است. به نظر مى رسد مغان سكنه بومى ايران بوده اند و مانند دراويديان هندوستان، پس از ورود آرياييان سرزمين خود را تسليم آنان كرده اند. واژه المجوس كه در زبان عربى به زردشتيان اطلاق مى شود، از همين كلمه مگوش گرفته شده است. هنگامى كه چند قرن بر ورود آرياييان به ايران گذشت اين قوم اندك اندك به شهر نشينى روى آوردند و اين مساله در جهان بينى ايشان تاثير گذاشت. در آن روزگار شخصي بر خاست و آرياييان را به آيين تازه اى دعوت كرد و آيين مغان را برانداخت. اين شخص كه خود را فرستاده خداى خوبى و روشنايى معرفى مى كرد، زردشت نام داشت. وى مدعى بود آيين خود را از آهورمزدا دريافت كرده تا جهان را از تيرگيها پاك كند و آن را به سوى نيكى و روشنايى رهنمون شود. بنا بر اين كلمه مجوس در اصل اسم دين زرتشتيان نبوده است بلكه آيين مجوس قبل از آيين زرتشت وجود داشته است؛ لكن از آن جهت كه پيروان آيين مجوس به زرتشت گروديند و عملاً آيين مجوس در آيين زرتشت منحلّ شد، در ميان اعراب و در روايات اهل بيت(ع) نيز از آيين زرتشت با نام آيين مجوس ياد شده است. البته اين آيين بعد از زرتشت نيز دچار تحوّلات زيادي شده است. برخي محققين گفته اند: واژه زرتشت قبل از ظهور آيين زرتشت به عدّه اي از پيامبران اطاق مي شده است؛ لكن بعد از ظهور زرتشت معروف، اين اسم براي او عَلَم شده است. امروزه زردشتيان به نامهايى چون گبر، مجوسى و پارسى خوانده مى شوند. كلمه «گبر» در زبان سريانى به معناى كافر بوده كه از جانب ديگران به آنان اطلاق گرديده.آيين زردشت حدود يك قرن قبل از ميلاد تحول يافت و آن صورت تحول يافته را آيين مزدَيسنى مى نامند. مزديسنا در لغت به معناى ستايش مزداست. سرگذشت زردشت:دانشمندان در مورد وجود تاريخى زرتشت شك دارند، اما بيشتر آنان وجود وى را نفى نمى كنند. زردشت ، زرتشت، زرادشت، زراتشت، زردهشت و كلماتى از اين قبيل از واژه «زرثوشتر»(Zarathushtra) در گاتها (بخشى از كتاب آسمانى زردشت ) مى آيد كه طبق نظريه صحيحتر معادل زرد اشتر يعنى دارنده شتر زرد است. نام پدرش پوروشسب يعنى دارنده اسب پير، نام مادرش دغدو يعنى دوشنده گاو ماده و نام خاندان وى سپيتمه يعنى سپيد نژاد بود. طبرى مورخ مشهور اسلامي و پيروان او ، اصل زردشت را از فلسطين مى دانند و مى گويند وى از آنجا به ايران آمده است، اما قول صحيح و معروف آن است كه وى ايرانى و اهل آذربايجان بوده است و محل برانگيختگى او را كوهى نزديك درياچه اروميه مى دانند. درباره زمان زردشت نيز اختلاف است و زمان وى حتى به 6000 سال قبل از ميلاد نيز برده شده است. امّا بر اساس نظريه مشهور، وى در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگى ) دعوي نبوّت نمود.گفته شده كه وى در سال 583 ق .م . در سنن 77 سالگى در آتشكده اى در بلخ (افغانستان ) توسط لشكر قومى مهاجم كشته شد است. بعثت زردشت به نبوّت در شاهنامه فردوسى آمده است، اما اين جريان در قسمت افسانه اى شاهنامه مذكور است، نه در قسمت تاريخي آن.تعاليم زردشت در آيين زردشت سه اصل عملى گفتار نيك، پندار نيك، كردار نيك وجود دارد كه مانند آن را در اديان مختلف مى يابيم. احترام به آتش به عنوان يكى از مظاهر خداى روشنايى و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمى خاص در اطراف آن در معابدى به نام آتشكده مشخصترين ويژگى اين آيين است. همچنين آبادانى، كشاورزى دامدارى و شهرنشينى مورد ستايش قرار گرفته است. احترام به حيوانات، مخصوصا سگ و گاو، همچنين خوش رفتارى با مردم نيز جايگاهى ويژه دارد. برخى از آداب و رسوم سرزمين ايران از قبيل مراسم چهارشنبه سورى و سوگند خوردن به روشنايى چراغ و چيزهاى ديگر با تعاليم زردشتى ارتباط دارد. همچنين برخى زنديقان قرون نخست اسلام گرايشهاى زردشتى داشتند.اوستاكتاب آسمانى زردشتيان اوستا نام دارد كه به معناى اساس و بنيان و متن است. اين كتاب به خط و زبان اوستايى نوشته شده است كه به ايران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوى و سانسكريت همريشه است. به عقيده بسيارى از محققان، خط اوستايى در دوره ساسانيان (226 - 641 م .) پديد آمد و اوستا كه قبلا در سينه ها بود، به آن خط كتابت شد و به قولى اين كار پس از ظهور اسلام صورت گرفته است. زردشتيان و پژوهشگران بر اين مساله اتفاق دارند كه اوستا در اصل بسيار بزرگتر بوده است كه به عقيده برخى روى 12000 پوست گاو نوشته بود. اوستاى كنونى داراى 83000 كلمه است و احتمالا اصل آن داراى 345700 كلمه (يعنى چهار برابر) بوده است . اوستاى اصلى به 21 نسك (كتاب يا بخش ) تقسيم مى شد و اوستاى كنونى نيز 21 نسك است.اوستا 5 بخش دارد: 1. يسنا (يعنى جشن و پرستش )؛ قسمتى از اين بخش گاتها ناميده مى شود (به معناى سرود). اين بخش كه مشتمل بر ادعيه و معارف دينى و معروفترين قسمت اوستاست، به خود زردشت نسبت داده مى شود، در حالى كه ساير قسمتهاى اوستا را به پيشوايان دين زردشت نسبت مى دهند؛ 2. ويسپرد (يعنى همه سروران ) مشتمل بر نيايش ؛ 3.ونديداد (يعنى قانون ضد ديو) درباره حلال و حرام و نجس و پاك ؛ 4. يشتها (يعنى نيايش سرود و تسبيح )؛ 5. خرده اوستا (يعنى اوستاى كوچك ) درباره اعياد و مراسم مذهبى و تعيين سرودهاى آنها زردشتيان ، علاوه بر اوستا، تفسيرى به نام زنداوستا و كتب مقدس ديگرى به زبان پهلوى دارند. داستان خلقت و دو گانه پرستى كسى نمى داند گرايش زردشتيان به خدايان دو گانه (خداى نيكى و خداى بدى يا خداى روشنايى و خداى تاريكى ) در چه عصرى آغاز شده است . در قسمت گاتها (از يسناى اوستا) كه به خود زردشت نسبت داده مى شود، اهريمن در برابر خرد مقدس صف آرايى مى كند و نه در برابر آهورمزدا كه خداى واحد و فوق پروردگاران روشنايى و تاريكى است. همچنين گروهى از زردشتيان به نام زروانيان در عصر ساسانى پديد آمدند كه معتقد به خداى يكتا به نام زروان بودند و او را از خداى روشنايى و تاريكى برتر مى شمردند. اين فرقه پيروان بسيارى در ايران آن روز داشته است . در آيين زردشت ، آهور مزدا 6 دستيار دارد كه به منزله فرشتگان اديان ابراهيمى هستند. آن دستياران را امشاسپندان يعنى جاويدان مقدس مى نامند. آنها رهبرى دارند به نام سپنتامئنيو يعنى خرد مقدس و نامهاى خودشان از اين قرار است: 1. وهومن (Vohuman)؛ 2. اشه وهيشته (vahishta-Asha)؛ 3. خشتره وائيريه (vairya-Xshathra)؛ 4. سپنته ارمئيتى (armaiti-Spenta)؛ 5. هئورتات (Haurvartat)؛ 6. امرتات (Ameretat). پس از آنها يزتها قرار دارند كه 30 عدد از آنها معروفند. اينها تشكيلات خرد مقدس هستند. در مقابل ، اهريمن هم تشكيلاتى دارد. طبق آيين زردشت دوره كهن كنونى جهان 12000 سال است. خداى نيكى مدت 3000 سال بر جهان حكمرانى مى كرد و در اين مدت خداى بدى در تاريكى به سر مى برد. پس از اين مدت خداى بدى از تاريكى بيرون آمد و با خداى نيكى روبرو شد. خداى نيكى به وى 9000سال مهلت داد كه با او مقابله كند. وى اطمينان داشت كه سرانجام خود او به پيروزى خواهد رسيد. در اين زمان هر دو به آفريدن نيك و بد آغاز كردند و بدين گونه با يكديگر به مبارزه برخاستند. پس از 3000 سال زردشت آفريده شد و از اين زمان به بعد توازن قوا به نفع خداى نيكى گراييد و به سير صعودى خود ادامه داد.آخر الزماندر هزاره گرايى زردشتى (Millennialism Zoroastrean)انتظار ظهور سه منجى از نسل زردشت مطرح است. اين منجيان يكى پس از ديگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند كرد. 1. هوشيدر، 1000 سال پيش از زردشت ؛ 2. هوشيدرماه ، 2000 سال پس از زردشت ؛ 3. سوشيانس (يا سوشيانت )، 3000 سال پس از زردشت كه با ظهور او جهان پايان مى يابد.بقاى روح زردشتيان به جاودانگى روح عقيده دارند. آنان مى گويند روان پس از ترك جسم تا روز رستاخيز در عالم برزخ مى ماند. همچنين آنان به صراط، ميزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند. بهشت آيين زردشت چيزى مانند بهشت اسلام است، ولى به خاطر مقدس بودن آتش، دوزخ زردشتى جايى بسيار سرد و كثيف است كه انواع جانوران در آن، گناهكاران را آزار مى دهند.وضع كنونى زرتشتيانبيش از هزار سال است كه زردشتيان ايران به بمبئى هندوستان كوچيده اند و اكنون حدود صد و پنجاه هزار نفر از آنان در آن سامان زندگى مي كنند و پارسى ناميده مى شوند. حدود پنجاه هزار نفر از ايشان نيز در يزد، كرمان و تهران سكونت دارند. (ر.ك: آشنايي با اديان بزرگ ، حسين توفيقي)2. تحقيقي در آيات و روايات اهل بيت(ع)خداوند متعال در آيه 17 سوره حج مي فرمايد:« إنِ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد. ـــ مسلّماً كسانى كه ايمان آورده اند، و يهود و صابئان و نصارى و مجوس و مشركان ، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مىكند؛خداوند بر هر چيز گواه(و از همه چيز آگاه) است.» بسياري از فقها و مفسّرين و از جمله علامه طباطبايي در الميزان از اين آيه شريفه استفاده نموده اند كه مجوسيان اهل كتابند. در روايات معصومين (ع) نيز تصريح شده كه مجوسيان داراي پيامبر الهي و كتاب آسماني بوده اند؛ ولي دينشان به اصالت خود باقي نمانده است.( ر.ك:إرشاد القلوب إلى الصواب ؛ج2 ،ص375 و الإحتجاج على أهل اللجاج ،ج2 ،ص346 ) امّا در مورد نام پيامبر و كتاب مجوسيان در روايات اهل بيت(ع) سخني گفته نشده است. لكن در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه شخصي به نام زرتشت در ميان مجوسيان ادّعاي نبوّت نمود و عدّه اي را به دين خود درآورد ولي عدّه اي ديگر منكر او شده و وي را از شهر بيرون نمودند و درندگان بيابان او را خوردند. « ... قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْمَجُوسِ أَ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمْ نَبِيّاً فَإِنِّي أَجِدُ لَهُمْ كُتُباً مُحْكَمَةً وَ مَوَاعِظَ بَلِيغَةً وَ أَمْثَالًا شَافِيَةً يُقِرُّونَ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ لَهُمْ شَرَائِعُ يَعْمَلُونَ بِهَا قَالَ ع مَا مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ- وَ قَدْ بُعِثَ إِلَيْهِمْ نَبِيٌّ بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَأَنْكَرُوهُ وَ جَحَدُوا كِتَابَهُ قَالَ وَ مَنْ هُوَ؟ فَإِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ خَالِدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ ع إِنَّ خَالِداً كَانَ عَرَبِيّاً بَدَوِيّاً مَا كَانَ نَبِيّاً وَ إِنَّمَا ذَلِكَ شَيْءٌ يَقُولُهُ النَّاسُ قَالَ أَ فَزَرْدُشْتُ؟ قَالَ إِنَّ زَرْدُشْتَ أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَةٍ وَ ادَّعَى النُّبُوَّةَ فَآمَنَ مِنْهُمْ قَوْمٌ وَ جَحَدَهُ قَوْمٌ فَأَخْرَجُوهُ فَأَكَلَتْهُ السِّبَاعُ فِي بَرِّيَّةٍ مِنَ الْأَرْض . ... ــــــــــــ ... [سائل از امام صادق(ع)]پرسيد: از مجوس بفرماييد كه آيا خداوند بر ايشان پيامبرى مبعوث فرمود؟ زيرا من در ايشان كتابى محكم و مواعظى رسا و مثالهايى شافى يافتهام، و نيز آنان به ثواب و عقاب معتقد و برخوردار از دستوراتى دينى بوده و همه آن را رعايت مى كنند. امام(ع) فرمودند: هيچ امّتى نيست مگر اينكه در ميانشان انذار دهنده اى بوده است؛ در ميان مجوس نيز پيامبرى با كتاب مبعوث شده ، ولى هر دو (آن پيامبر و كتابش) مورد انكار قوم واقع شدند. سائل پرسيد: آن پيامبر چه كسي بود؟ زيرا مردم فكر مى كنند او خالد بن سنان بوده. امام(ع) فرمودند: خالد، عربى بدوى بوده، نه پيامبر، اين چيزى است كه مردم مى گويند. سائل پرسيد: آيا آن پيامبر زردشت بوده است؟ امام فرمودند: زردشت با زمزمه (كلامى نامفهوم) نزد ايشان آمد و ادّعاى نبوّت كرد، گروهى به او ايمان آورده ، و گروهى منكرش شدند و او را از شهر بيرون كردند و در همان جا خوراك درندگان صحرا شد. ... »( الإحتجاج على أهل اللجاج ،ج2 ،ص346)در اين روايت گرچه به نبوّت يا عدم نبوّت زرتشت تصريح نشده است، ولي از ظاهر كلام چنين بر مي آيد كه پيامبر حقيقي مجوسيان زرتشت معروف نبوده است و زرتشت به دروغ دعوي نبوّت داشته است. شاهد اين استنباط ، تعبير «أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَةٍ وَ ادَّعَى النُّبُوَّةَ » و« فَأَكَلَتْهُ السِّبَاعُ » است. چون اوّلاً نفرمود از جانب خدا ارسال شد بلكه فرمود پيش آنان آمد و ثانياً فرمود: با زمزمه اي پيش آنان آمد ؛ و زمزمه در لغت صداي نهان غير قابل فهم را گويند. در حالي كه انبياء (ع) ، همواره با سخن بيّن و روشن مبعوث مي شوند. ثالثاً فرمود: زرتشت را درندگان خوردند. در حالي كه طبق برخي روايات ، درندگان به اولياي (ع) آسيب نمي رسانند.ج ـ پاسخ چند شبهه ـ برخي گفته اند: آيين زرتشت نسبت به اسلام آيين بسيار آساني است. پاسخ: اين ادّعا كه دين زرتشت نسبت به دين اسلام دين راحتي است ، ادّعايي است كه با اندك تحقيقي بطلان آن آشكار مي شود. كافي است اوستا با قرآن كريم مقايسه شود تا معلوم شود كه فهم كداميك آسانتر است. با ملاحظه ترجمه اوستا و ترجمه قرآن به وضوح معلوم مي شود كه سخنان اوستا بيشتر به معمّا و شعر و لُغز شباهت دارد تا كلام هدايت.ـ برخي گفته اند: در آيين زرتشت احكام وجود ندارد لذا پيروان اين آيين راحتترند. پاسخ: اين ادّعا كه دين زرتشت ، فاقد احكام است ادّعايي است غير محققانه. اوّلاً به احتمال زياد بسياري از احكام اوستا در آن سه چهارم گم شده بوده كه هواهاي نفساني مردم ميل به حفظ آنها نداشته است؛ لذا آن قسمتها را به باد فراموشي سپرده اند. ثانياً هم اكنون نيز زرتشتيان داراي احكام فراوان و گاه بسيار سخت هستند. براي مثال زنان در حال عادت ماهانه بايد دور از مردم و دور از آتش و آب ساكن شوند؛ در اين مدّت غذاي كم در ظروف كم ارزش به او مي دهند. بعد از تمام شدن عادت ماهانه، او را دو بار با ادرار گاو در دو گودال شستشو مي دهند و بار سوم نيز در گودال سومي با آب شستشو مي شود. اگر تابستان باشد بايد دويست مورچه را بكشد و اگر در زمستان باشد بايد دويست حشره گزنده را از بين ببرد. اگر زني بچّه مرده به دنيا آورد بايد سه يا شش يا نه جام گميز(ادرار گاو) بنوشد تا رحم او پاك شود.و ... همينطور زرتشتيان در ادوار گذشته مردگان را در دخمه ها مي گذاشتند تا حيوانات درنده آنها را بخورند امّا حالا از روي ضرورت و ناچاري دفن مي كنند. زرتشتيان احكام عجيب ديگري نيز دارند. براي مثال سگ را مقدّس مي دانند. اگر كسي استخوان سخت به سگ بدهد يا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو (مرگ ارزان كه با تاوان بخشوده نمي شود) مي شود. و اگر كسي سگ آبي را بكشد، بايد امور زير را به روان سگ آبي تقديم كند: ده هزار شاخه تازه بريده شده، ده هزار بسته هيزم سخت، ده هزار هيزم نرم و خشك از چوبهاي خوش بو، ده هزار شير پاك و ... ده هزار مار، ده هزار سگ نما(گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار مور گودال كن، ده هزار كرم خاكي، ده هزار مگس را كشته و گودال ناپاك را پر كند و ... وضو و نماز و روزه نيز در دين زرتشت موجود است. در وضو دستها تا مچ و صورت تا بناگوش و بالاى پيشانى و نيز پاها تا قوزك را سه بار با آب تميز شستشو مي دهند. و در صورت عدم دسترسى به آب يا به خاطر زخم دست و صورت و يا علل ديگر سه بار دست را برروى خاك پاك مي زنند و سپس به پشت دست و صورت مي كشند كه آن را تيمم مى گويند. در كيش زرتشت، هنگام نماز خواندن تأكيد شده است كه نماز بايد به جهت و سمت نور باشد از قبيل آفتاب، ماه، چراغ و آتش. روزه نيز در اوستا آمده است ولي علماي زرتشت آن را به روزه باطني تاويل نموده روزه نمي گيرند. البته برخي از روزها خوردن گوشت را جايز نمي دانند.ــ گفته شده: در آيين زرتشت يك آموزه ي خيلي متعالي وجود دارد كه در هيچ ديني نيست؛ كه عبارت باشد از توصيه به پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك. تمام خيرات در همين توصيه جمع شده اند. پاسخ: توصيه به پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك، با الفاظ گوناگون در اكثر اديان و مكاتب آمده است و اختصاصي به دين زرتشت ندارد. در دين اسلام نيز مشابه آن به فراواني وجود دارد. امّا اوّلاً اين مقدار براي سعادت بشر كافي نيست. ثانياً كدام پندار و گفتار و كردار، نيك است و كدام پندار و گفتار و كردار بد است؟ اكثر انسانها پندار و گفتار و كردار خود را نيك مي دانند و پندار و گفتار و كردار ديگران را بد مي دانند؛ اين همه اختلافات نيز ناشي از همين امر است. لذا مصداق اين سه امر را هم بايد خدا معرّفي كند. پس اگر خدا فرموده شراب نخوريد، غيبت نكنيد، زنا نكنيد و مثل زرتشتيان با خواهر و مادر و خاله و عمّه و ... ازدواج نكنيد و ... معلوم مي شود كه اينها مصداق كردار بد هستند. و در مقابل، ستايش خدا، اطاعت از انبياء، پرداخت زكات (حقّ فقراء) و ... مصداق كردار نيك هستند. همينطور اگر خدا فرموده مثل زرتشتيان مبداء را دو تا ندانيد، سوء ظنّ نكنيد، بد ديگران را نخواهيد و ... معلوم مي شود كه اينها مصداق پندار بد هستند؛ و در مقابل، اعتقاد توحيدي داشتن، حسن ظنّ به مردم داشتن و خوبي ديگران را خواستن كه خدا به آنها امر نموده است، مصداق پندار نيك هستند. باز اگر خدا به قرائت قرآن و ذكر و دعا و امثال آنها امر كرده همه مصداق گفتار نيك اند و در مقابل، از دروغ و ناسزا گويي و نفاق و آواز لهوي منع نموده كه مصداق گفتار بد هستند. آيا ازدواج با محارم كردار نيك است كه زرتشتيان انجام مي دهند؛ آيا آن كارها كه با زن، در حال عادت ماهانه يا هنگام به دنيا آوردن بچّه ي مرده، انجام مي دهند كردار نيك است؟ آيا تقديس سگ و آن گونه با كشنده ي سگ رفتار كردن مصداق كردار نيك است؟!! آيا اين كه زرتشتيان خود را مزدا پرست و ديگران را ديوپرست مي دانند و جان غير زرتشتيان را بي ارزش مي شمارند مصداق پندار نيك است؟! آيا عقيده به وجود دو مبداء (شرك) و عقيده به برتري الهي نژاد ايراني نسبت به همه ي نژادها و برتري روحانيان زرتشتي و ارتش تاران بر كشاورزان و صنعتگران از مصاديق پندار نيك است؟! و... ؟ كدام مكتب فكري و مذهبي است كه عقيده و عمل خود را خوب نداند و ديگران را تخطئه نكند؟ زرتشتيان نيز صدها اعتقاد و عمل و گفتار خلاف عقل و منطق خود را تحت شعار پندار نيك و گفتار نيك و كردار نيك تبليغ مي كنند. لذا كسي كه مي خواهد در مورد حقّانيّت ديني تحقيق كند بايد از بنيادي ترين اعتقادات آن ( خداشناسي و نبوّت و كتاب آسماني ) شروع نموده در صورت اثبات درستي آنها، به آموزه هاي اخلاقي و حقوقي و فردي و اجتماعي و امثال آنها بپردازد. ـ گفته اند: اسلام بر ايرانيان تحميل شد و مسلمين زرتشتيان را به زور مسلمان نمودند. پاسخ: به اين وطن دوستان بزرگوار مي گوييم: بارك الله به شما كه اينگونه ما و خودتان را و اجدادمان را تحقير و تحميق مي كنيد. بندگان خدا ! قبل از آنكه به دودمان خودمان توهين كنيد، سري به تاريخ بزنيد و ببينيد كي ايراني ها به زور شمشير ايمان آورده اند؟!! چرا چشم و گوش بسته آب در آسياب دشمنان اين ملّت فهميده و فرهيخته مي ريزيد؟! چه فرقي است بين ما كه اين گونه افسانه هاي اهانت بار را بر ضدّ خودمان ترويج مي كنيم و آن دشمنان خارجي كه فيلم سيصد را در مورد ايران عزيز مي سازند و ما را قومي وحشي معرّفي مي كنند؟! اين كه ايراني است اجداد خود را گوسفند معرّفي مي كند و آن كه خارجي است اجدادمان را گرگ تبليغ مي نمايد. زماني كه خليفه ي دوم اهل سنّت ـ با آن اغراضي كه نمي خواهيم واردش شويم ـ به ايران حمله نمود، ايرانيان مشكلي با اسلام نداشتند؛ بلكه مشكلشان با فرماندهان و سربازان خليفه ي دوم بود؛ كه به گواهي تواريخ خود اهل سنّت، چه جنايتها كه نكردند. لذا تا زماني كه خلفاي اهل سنّت بر سر كار بودند، ايران در تسخير خلفا بود؛ ولي كمتر كسي مسلمان مي شد. اسلام آوردن ايرانيان از زماني آغاز گرديد كه اميرمومنان (ع) خلافت برحقّ خود را به دست گرفت؛ و مزّه ي عدل اسلامي را به ايرانيان چشانيد. از آن به بعد بود كه مردم ايران، شيفته ي اهل بيت رسول خدا شده و به اسلام علوي روي آوردند؛ و همواره نيز با خلفاي اموي و عبّاسي سرناسازگاري داشتند. در حالي كه همواره به اهل بيت رسول خدا عشق مي ورزيدند؛ تا آنجا كه از اين خاندان كسي وارد ايران نمي شد مگر اينكه مورد تجليل و اكرام قرار مي گرفت؛ و كسي از اين خاندان در ايران، رحلت نمي كرد، مگر اينكه مزارش، زيارتگاه ايرانيان مي گشت. در مقابل اين لطفي كه ايرانيان به اهل بيت رسول خدا داشتند، ائمه (ع) نيز ايرانيان را مي ستودند؛ و آنها را قوم سلمان مي ناميدند. خداوند متعال مي فرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم ــــــ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (بداند) خداوند جمعيّتى را مى آورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد مىدهد؛ و خدا وسعت دهنده و عليم است.» (المائدة:54) همچنين فرمود: « ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ ـــــ آرى، شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، بعضى از شما بخل مى ورزند؛ و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است؛ و خداوند بى نياز است و شما همه نيازمنديد؛ و هر گاه سرپيچى كنيد ، خداوند گروه ديگرى را جاى شما مى آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود.»(محمد:38) در اين دو آيه ي شريفه پيش بيني شده كه برخي از مومنان زمان رسول خدا (ص) از دين اسلام برخواهند گشت؛ و در آن زمان، خداوند متعال گروهي را به دين اسلام رهنمون خواهد شد؛ كه آنان حامي دين خدا خواهند بود. امّا سوال اين است كه اين گروه، كيانند؟ يكي از اصحاب امام صادق (ع) مي گويد: از امام صادق (ع) سوال نمودم درباره ي اين آيه كه « فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ »؛حضرت فرمودند: آنها موالي (آزاد شدگان) هستند.» (بحار الأنوار ، ج64، ص181) امام صادق (ع) فرمودند: « يَا ابْنَ قَيْسٍ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ عَنَى أَبْنَاءَ الْمَوَالِي الْمُعْتَقِينَ ـــ اي فرزند قيس! اگر به اسلام پشت كنيد ، خداوند جاي شما قوم ديگري را مي آورد ؛كه آنان مثل شما نخواهند بود. مقصودم فرزندان موالي آزاد شده هستند. » (بحارالأنوار،ج64 ،ص174) موالي در زمان امام صادق (ع)، كساني را مي گفتند كه بعد از كشورگشايي خلفا ايمان آورده بودند؛ و عمده ي آنها ايرانيانند. لذا آن قومي كه خداوند متعال آنها را دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند و اهل مجاهده با كفّار و مهربان با مومنانند و هراسي از ملامتها ندارند؛ و خدا آنها را جاي اعراب، حامي اسلام قرار داده است ، ايرانيانند. امام باقر (ع) نيز در تفسير آيات فوق فرمودند: « إِنْ تَتَوَلَّوْا يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ يَعْنِي الْمَوَالِيَ ــــ اي گروه عرب! اگر به اسلام پشت نماييد، خداوند جاي شما قوم ديگري را مي آورد؛ يعني موالي را» (بحارالأنوار ،ج64 ،ص168) و امام صادق (ع) فرمودند: « قَدْ وَ اللَّهِ أَبْدَلَ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمُ الْمَوَالِي ـــ به خدا سوگند، يقيناً خداوند جاي آنها (اعراب) بهتر از آنها را آورده است؛ كه موالي باشند » (بحار الأنوار ، ج64، ص168) باز امام صادق (ع) فرمودند:« نَحْنُ الْعَرَبُ وَ شِيعَتُنَا الْمَوَالِي وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَج ــــ ما عربيم و شيعيان ما موالي هستند و باقي مردم، پشه صفتانند » (بحار الأنوار ، ج64،ص181) باز در روايت است كه چون آيات فوق نازل شدند:« أَنَّ نَاساً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ كَانَ سَلْمَانُ إِلَى جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ فَقَالَ هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ ـــــــ چند تن از اصحاب رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله گفتند: يا رسول اللَّه كيانند آنان كه خدا در كتابش ياد كرده؟ و در اين هنگام، سلمان در پهلوى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود. پس آن حضرت دست بر ران سلمان زده و فرمودند: وي است و قوم وي. سوگند به آنكه جانم به دست اوست ، اگر ايمان آويزان بر ثريّا ( خوشه ي ستاره اي پروين) باشد مردانى از فارس (ايران زمين) به آن دست مي يابند. » (بحار الأنوار ، ج64، ص168) امام مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع ) فرمودند: « إِنَّمَا شِيعَتُنَا الْمَعَادِنُ وَ الْأَشْرَافُ وَ أَهْلُ الْبُيُوتَاتِ وَ مَنْ مَوْلِدُهُ طَيِّبٌ قَالَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فَسَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعَادِنُ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الْأَشْرَافُ مِنَ الْعَرَبِ وَ أَهْلُ الْبُيُوتَاتِ مِنَ الْمَوَالِي وَ مَنْ مَوْلِدُهُ طَيِّبٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَاد ــــــ جز اين نيست كه شيعيان ما معادن و اشراف و اهل خانواده و اشخاص حلال زاده اند، علىّ بن جعفر (برادر امام ) گويد: از معناى آن پرسيدم. امام فرمودند: «معادن» از قريشاند، و «اشراف» از عرباند و «اهل بيوتات» از موالي اند، و حلال زادگان، از سواد مي باشند.» ( معاني الأخبار ،ص158) منظور از قريش، آن اندك شيعيانند كه اهل بيت (ع) داشتند كه اكثرشان از خاندان رسول خدا بودند. اهل بيوتات كه موالي باشند، ايرانيانند. البته ايران به معناي عامّ آن كه شامل بسياري از ممالك همسايه ي امروزي نيز مي شود. اشراف نيز شرافتمندان عربند كه تعداد آنها نيز اندك بوده و اندك است. امّا اهل سواد، اهل عراقند كه ريشه ي عجمى دارند و پس از درست شدن كوفه با عربها آميخته شدند. لذا نه عرب خالص باشند و نه عجم خالص؛ در نهايه گفته: عرب سبزه را سواد خوانند زيرا از دور سياه نمايند و از اين معنا است سواد عراق براى سبزههاى اشجار و زراعتش. أَبِو يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ گويد: « قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَرَبِيّاً صَلْباً وَ مَوْلًى صَرِيحاً فَهُوَ سِفْلِيٌّ فَقَالَ وَ أَيُ شَيْءٍ الْمَوْلَى الصَّرِيحُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَنْ مُلِكَ أَبَوَاهُ قَالَ وَ لِمَ قَالُوا هَذَا قَالَ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا بَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِيِّهَا وَ عَجَمِيِّهَا فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ ص أَلَيْسَ يَكُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهُمَا أَشْرَفُ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِيٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَيْهِ ثُمَّ قَالَ ع مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَيْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً وَ دَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً وَ الْمَوَالِي دَخَلُوا رَغْبَة ــــــ مردى به امام صادق عليه السّلام گفت: هر كه عربى اصل يا مولا و وابسته ي صريح نباشد سِفلى و زبون است. امام فرمود: وابسته ي صريح كدام است؟ آن مرد گفت: آنكه پدر و مادرش مملوك بودند و او آزاد شده. امام فرمودند: براى چه اين را گويند؟ گفت: براى اينكه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: مولا و آزاد كرده مردمى از خود آنهايند. امام فرمودند: سبحان اللَّه آيا نرسيده به تو كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: منم مولاى هر كه مولا ندارد و منم مولاى هر مسلمان از عرب و عجم؟! پس آنكه مولا و وابسته ي رسول خدا است آيا از خود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيست؟ آنگاه فرمودند: كدام شريفترند؟ آنكه از خود رسول خداست يا آنكه از خود يك عرب جِلفِ شاش كننده بر پاشنه هاى خويش است؟ و آنگاه فرمودند: آنكه از روي رغبت مسلمان شده بهتر است يا آنكه از ترس مسلمان شده؟ منافقان (اعراب منافق كه بعد از رسول خدا از دين برگشتند) از ترس مسلمان شدند در حالي كه موالى از روي رغبت و به ميل خود مسلمان گشتند.» (بحار الأنوار، ج64، ص169) خلاصه ي كلام آنكه: اوّلاً ايرانيان در زمان حمله ي خليفه دوم اهل سنّت ايمان نياوردند كه گفته شود: با زور شمشير مسلمان شده اند. اهل ايران اسلام اهل بيت (ع) را شناخته و ايمان آوردند. و آنگاه كه اعراب تيشه به ريشه ي اسلام مي زدند، همين ايرانيان بودند كه اسلام حقيقي را زنده نگه داشتند. و هنوز چند قرني از اسلام ايرانيان نگذشته بود كه يك به يك دانشمندان بزرگي از ميان آنها سر برآوردند. ثانياً اكثر ايرانيان، همواره مخالف حكومتهاي امويان و عبّاسيان و طرفدار اهل بيت بودند. ثالثاً مشيّت خدا بر اين بود كه اين قوم، صاحبان اصلي اسلام و مروّجين حقيقي آن شوند؛ و صد البته چنين نيز شد. رابعاً قبل از آنكه ايران توسّط خلفاي اهل سنّت، تسخير شود، رسول خدا خود خبر داده بود كه ايرانيان صاحبان و حافظان اسلام خواهند شد. پس چه خليفه ي دوم ايران را فتح مي كرد و چه نمي كرد، اين اتّفاق مي افتاد. كما اينكه ايرانيان ساكن يمن، در زمان خود رسول خدا (ص) به حجاز آمده و اسلام را شناخته و ايمان آوردند؛ لذا ملاحظه مي فرماييد كه در يمن نيز نسلي از شيعه زندگي مي كنند. ـ برخي گفته اند: آيين زرتشت، آيين مهر و آيين انسان دوستي است و بخصوص احترام زيادي به جان انسانها و زنها قائل است و ابداً حكم اعدام ندارند. پاسخ: لابد احكام زير نيز شاهد بر اين ادّعا هستند؟!!! 1ـ زنان در حال عادت ماهانه ـ كه زرتشتيان آن را دشتان گويند ـ بايد دور از مردم و دور از آتش و آب ساكن شوند. (ونديداد ،فرگرد شانزدهم ، بند 24 و 25 ) در اين مدّت غذاي كم در ظروف كم ارزش به او مي دهند. (ونديداد ،فرگرد شانزدهم ، بند 1 تا 5 ) بعد از تمام شدن عادت ماهانه، او را دوبار با ادرار گاو در دو گودال شستشو مي دهند و بار سوم نيز در گودال سومي با آب شستشو مي شود. (ونديداد ،فرگرد شانزدهم ، بند6) اگر تابستان باشد بايد دويست مورچه را بكشد و اگر در زمستان باشد بايد دويست حشره ي گزنده را از بين ببرد. (ونديداد ،فرگرد شانزدهم ، بند 12 ) 2ـ اگر زني بچّه ي مرده به دنيا آورد بايد به دور از مردم و آب و آتش، اسكان داده شود و سه يا شش يا نه جام گميز(ادرار گاو) بنوشد تا رحم او پاك شود. بعد از آن مي تواند شير گرم گاو بنوشد؛ ولي حقّ نوشيدن آب ندارد. تا سه شب چنين است؛ و بعد از آن تن و جامه ي خود را با گميز (ادرار گاو) آميخته با خاكستر و آب ، در كنار 9 گودال مي شويد؛ و 9 شب بايد چنين كند. بعد از آن تن و جامه ي خود را با ادرار گاو و آب مي شويد تا پاك گردد. 3ـ همينطور زرتشتيان در ادوار گذشته، مردگان را در دخمه ها مي گذاشتند تا حيوانات درنده آنها را بخورند؛ امّا حالا از روي ضرورت و ناچاري دفن مي كنند. 4ـ زرتشتيان سگ را مقدّس مي دانند. اگر كسي استخوان سخت به سگ بدهد يا آن را بترساند، گرفتار مجازات پشتونو مي گردد؛ و پشتونو يعني مرگ ارزان كه با تاوان بخشوده نمي شود. (ونديداد ،فرگرد پانزدهم ، بند 1 ) و اگر كسي سگ آبي را بكشد، بايد امور زير را به روان سگ آبي تقديم كند: ده هزار شاخه ي تازه بريده شده، ده هزار بسته هيزم سخت، ده هزار هيزم نرم و خشك از چوبهاي خوش بو، ده هزار شير پاك و ... ده هزار مار، ده هزار سگ نما(گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه ي خشكي زي، ده هزار مور دانه كش، ده هزار مور گودال كن، ده هزار كرم خاكي، ده هزار مگس را كشته و ده هزار گودال ناپاك را پر كند و ... (ونديداد ،فرگرد پانزدهم ، بند 1تا 18 ) همچنين مجازات كسي كه پيكر مرده ي سگي را بر زمين اندازد، دو هزار ضربه ي شلّاق است. (ونديداد ،فرگرد ششم ، بند24 و 25 ) اگر انسان منصفي به اين احكام دشوار نظري بيفكند، به وضوح مي فهمد كه چرا ايرانيان صدر اسلام، به اين راحتي دين تحريف شده ي زرتشت را رها ساخته و به اسلام روي آوردند. فقط كافي است تصوّر بفرماييد كه خوردن ادرار گاو چه حالي به انسان مي دهد؛ يا پيدا نمودن و كشتن ده هزار لاك پشت يا قورباغه يا مار و ... تا چه اندازه دشوار مي باشد. حال بگذريم كه اين كارها چه صدمات جبران ناپذيري به طبيعت مي زند. يا تصوّر بفرماييد كه كشته شدن يك انسان به جرم كشتن يك سگ، تا چه اندازه وحشتناك است!! يا در بيابان رها نمودن يك زن در حال خونريزي ماهانه يا يك زن كه بچّه ي مرده به دنيا آورده، چه اندازه بي رحمانه است؟ و اي كاش فقط همين بود؛ افزون بر اينها، آن بيچاره دهها تكليف فيل افكن را هم بايد به جاي آورد. برخي مروّجين دين زرتشت، اساساً اعتقادي به خدا ندارند؛ بلكه مي خواهند، از اين راه به ستيزه با اسلام برخيزند. اينها صرفاً مهره ها و سربازان مواجب بگير استكبارند. امّا برخي جوانان بي اطّلاع كه گول اين تبليغها را خورده و اينگونه سنگ دين زرتشت را بر سينه مي زنند، خدا شاهد است كه حتّي يك بار هم به تعليمات اين آيين تحريف شده سر نزده اند. تعليمات عملي اين آيين، چنان منحطّ و خرد ستيز است، كه حتّي خود علماي دين زرتشت نيز آن را براي پيروان آيين زرتشت آشكار نمي كنند. چون اگر همين چند هزار زرتشتي موجود نيز از حقيقت آيينشان مطّلع شوند، به راحتي دست از آن مي شويند. در آيين زرتشتي، خود زرتشتيان به چهار طبقه ي آژون (روحانيان)، ارتش تاران، كشاورزان و صنعتگران تقسيم مي شوند. اين چهار طبقه، ارثي اند؛ لذا هيچ كس نمي تواند از طبقه ي خود فراتر رود. در اين چهار طبقه، تنها گروه اوّل حقّ باسواد شدن دارند؛ و قدرت و مكنت نيز در اختيار گروه اوّل و دوم است. دو گروه ديگر نيز بايد برده وار براي دو گروه مافوق كار كنند. اين همان چهار طبقه اي است كه ساسانيان بر اساس تعاليم روحانيون زرتشتي تعريف نموده بودند؛ و البته امروز زرتشتيان براي حفظ آبرو اين گونه تعليمات را انكار مي كنند. و همين تفكّر بود كه در كنار دهها عامل ديگر، دست به دست هم داد تا مردم ايران ، نه با زور بلكه با ميل و رغبت، دين زرتشت را رها و به اسلام بگروند. خود زرتشت، باور به خداي ناديني داشته، امّا زرتشتي گري بازمانده از زمان ساسانيان، خدايي دارند داراي شكل و ريش و عصا و تاج. امروزه نيز تصوير چنين خدايي به عنوان آرم ملّي بر روي تابلوهاي برخي مؤسسات زرتشتي به كار مي رود. در اين آيين، آتش، دختر خدا شمرده مي شود. گاو و بخصوص گاو نر، مقدّس دانسته مي شود. از نظر اينان، اوّل انساني كه خلق شد گيومرد يا كيومرث نام داشت و همراه او اوّل موجودي كه خلق شد، گاو بود؛ كه همراه كيومرث به شهادت رسيد. لذا ادرار آن از آب نيز پاك كننده تر است. اوستا پيشگويي نموده كه در هر هزار سال يك منجي خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. هزار سال بعد از زرتشت، هوشيدر مي آيد. سال دوهزارم، هوشيدرماه ظهور مي كند؛ و در سال سه هزارم، سوشيانس يا سوشيانت مي آيد و باظهور او جهان پايان مي پذيرد. درباره ي منجي سوم نمي توان سخني گفت. چون هنوز حدود پانصد سال مانده تا موعد او فرار رسد. امّا زرتشتيان بفرمايند كه آن دو منجي كه بايد مي آمدند، چرا نيامدند و اگر آمدند چه كساني هستد؟ اگر به تاريخ ايران نظر شود، بعد از زرتشت، تنها يك نفر آمده كه توانسته است با تعاليم خود، ايرانيان را متحوّل سازد؛ و آن رسول خدا (ص) بوده است. در ونديداد،فرگرد چهاردهم، بند هشت به بعد آمده است: فرد گناهكار بايد تمام اسباب و لوازم مورد نياز يك موبد روحاني، كلّيّه ي لوازم يك مرد جنگي و كلّيّه ي لوازم يك كشاورز و چوپان را به عنوان كفّاره به روحانيون آيين زرتشت بپردازد. و افزون بر اينها بايد يك نهر آب و يك زمين حاصلخيز بزرگ و يك خانه ي اربابي با طويله، داراي 9 پرچين و 9 حصار و 9 گونه علوفه نيز به آنها كفّاره دهد. خانه اي كه مي دهد، بايد داراي دوازده راهرو در قسمت بالا و 9 راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پايين باشد. افزون بر اينها بايد دختر باكره، جوان و سالم خود را با جهيزيّه و زيورآلات به ازدواج مردان اشو ( موبدان) در آورد. البته اين دختر، بايد خواهر پانزده ساله ي خود را نيز همراه گوشواره براي مردان اشو بياورد. همچنين اين مرد وظيفه دارد، هفت رأس رمه به موبدان تقديم دارد؛ هفت عدد سگ پرورش دهد؛ هفت پل بنا كند؛ 9 عدد باغ خراب را آباد سازد؛ 9 رأس سگ را بايد درمان كند؛ 9 مرد نيكوكار را با گوشت و نان و شراب سير نمايد. حال زرتشتيان بازهم بفرمايند كه ايرانيان با زور شمشير مسلمان شدند. بندگان خدا ! كدام انساني حاضر است با چنين ديني سر كند و دست از آن نكشد؟!! فقط تصوّر بفرماييد كه اين همه كفّاره كه گفته شد، چه ثروت هنگفتي مي شود؟!! در اسلام، حتّي براي قتل عمد نيز چنين ديه اي وجود ندارد؛ حال آنكه اينها براي قتل يك سگ، انسان را اعدام مي كنند و ديه هم نمي پذيرند؛ و در برابر گناهان معمولي چنين كفّاره ي هنگفتي مي گيرند ؛ آن هم براي موبدان كه قشر مرفّه جامعه ي زرتشتي هستند ؛ نه مثل كفّاره ي سبك اسلامي كه براي فقراست.در خاتمه ، از باب خِتامه مِسك، مطالب را با ذكر مناظره اي از امام رضا (ع) با هربذ (بزرگ زرتشتيان) مزيّن مي نماييم.امام رضا (ع) به دعوت مامون با بزرگان اديان به مناظره پرداخت تا اينكه نوبت به علماي زرتشت رسيد؛ « آنگاه حضرت رضا (ع)، هربذ بزرگ (عالم بزرگ زردشتيان) را خطاب قرار داده و فرمودند: دليل تو به پيامبرى زردشت چيست؟ هربذ گفت: او چيزهايى آورده كه قبل از او كسى نياورده است. البتّه ما، خود او را نديده ايم ولى اخبارى از گذشتگان ما در دست است كه او چيزهايى را كه ديگران حلال نكرده اند بر ما حلال كرد. لذا از او پيروى مي كنيم. حضرت رضا(ع) فرمودند: مگر نه اين است كه به خاطر اخبارى كه به شما رسيده، از او پيروى مى كنيد؟ هريذ گفت: بله همين طور است. حضرت رضا (ع)فرمودند: ساير امّتهاى گذشته نيز چنين اند، اخبارى مبنى بر دين پيامبران، مثل موسى، عيسى و محمّد ـ صلوات اللَّه عليهم ـ به دستشان رسيده است. حال عذر شما در عدم ايمان به آنان و ايمان به غير آنان بدين امور چيست؟ هربذ خشكش زد!! » (عيون أخبار الرضا، ترجمه غفارى و مستفيد، ج1، ص: 339) برهاني كه امام در اين مناظره آورده اند بسيار دندان شكن است. زرتشتيان مي گويندما به زرتشت ايمان داريم چون نبوّت او از راه اخبار گذشتگان به ما رسيده است. و ما مي گوييم خبر نبوّت رسول اكرم (ص) هزاران برابر خبر نبوّت زرتشت مي باشد. نيز يقين ما به اينكه رسول خدا (ص) داراي اعجاز بوده، هزاران برابر قويتر از صاحب اعجاز بودن زرتشت مي باشد. وجود خود زرتشت از نظر تاريخ دانان در هاله اي از ابهام قرار دارد كجا رسد ساير ويژگي هاي او. موجوديّت زرتشت چنان مبهم است كه كسي به قطع نمي داند وي چه موقع متولّد شده و زادگاهش كجا بوده و چه موقع از دنيا رفته است. لذا آنچه در اين باب وجود دارد، صرفاً نظراتي است به شدّت پريشان و ناهماهنگ. پس زرتشتي به همان دليل كه آيين زرتشت را پذيرفته به همان دليل بايد اسلام را نيز پذيرا باشد. بلكه آن دليل در باب اسلام، هزاران برابر قويتر مي باشد.جهت مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد. ـ خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مرتضي مطهري (ره)ـ اديان و مذاهب، حميد رضا شاكرين، از مجموعه پرسشها و پاسخهاي دانشجويي نهاد نمايندگي وليّ فقيه در دانشگاهها ، شماره 12ـ آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقيـ تاريخ اديان، علي اصغر حكمتـ طلوع و غروب زردشتي گري، آر.سي زنر ، مترجم: تيمور قادريـ تاريخ كيش زرتشت، مري بويس، ترجمه: همايون صنعتي زاده- اسطوره زندگي زرتشت، احمد آموزگار
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.adyan.porsemani.ir//content/%D8%AC%D8%A7%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%8A%D9%86-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های ادیان و مذاهب سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت