وحدت بين مذاهب | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
وحدت بين مذاهب
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
وحدت بين مذاهب
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مسائل مشترک و متفاوت فرق اسلامی
سوال:
وحدت بين مذاهب يعني چه؟
پاسخ تفصیلی:
وحدت بين مذاهب يعني اين كه بر نقاط اشتراك تكيه كنند و همديگر را به خاطر داشتن عقائد متفاوت، تكفير و تفسيق نكنند؛ مانند دو برادري كه در عين داشتن اختلاف عقيده، در يك خانه زندگي مي كنند و در برابر دشمن واحد بيروني، پشتيبان همديگر هستند. شيعه و سنّي هر دو خداي واحد را مي پرستند؛ هر دو به پيغمبري رسول الله(ص) اعتقاد دارند؛ هر دو كلام الله بودن قرآن را قبول دارند؛ هر دو معاد را قبول دارند؛ هر دودوست داشتن اهل بيت(ع) را واجب مي دانند؛ هر دو علي(ع) را امام مي دانند. هر دو امام حسن(ع) را امام مي دانند. عمده اختلاف شيعه و سنّي در اين است كه شيعه، ابوبكر و عمر و عثمان را امام بر حقّ نمي دانند ولي سنّي ها اينها را هم مي دانند. و اختلاف عمده ي ديگر آن است كه شيعه ها، همه ي اصحاب را عادل نمي دانند؛ بلكه برخي را عادل و برخي را فاسق مي دانند ولي سنّي ها تمام اصحاب را بي استثناء عادل مي دانند. مطلب دوم، چندان مهمّ نيست. چون عدالت صحابه نه جزء اصول دين اسلام است نه جزء فروع دين اسلام. در مطلب اوّل هم وجوب احترام اهل بيت(ع) و امامت علي(ع) و امامت امام حسن(ع) نقطه ي اشتراك است. لذا مي توان بر همين نقطه تكيه نمود و بر همديگر احترام گذاشت. در مورد خلفاي سه گانه هم روش شيعه بايد روش خود اهل بيت(ع) باشد. شما ملاحظه مي فرماييد كه در زيارت عاشورا و امثال آن، دشمنان اهل بيت(ع) لعن شده اند؛ و از برخي دشمنان اهل بيت(ع) اسم برده شده، امّا در اين زيارت، شما اسمي از ابوبكر و عمر و عثمان نمي بينيد. به ما فرمودند: بگوييد: « اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ، اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً، وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً، وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.» ما هم همين را مي گوييم. برخي سنّي هاي افراطي مي گويند: منظور شما از اوّلي و دومي و سومي و چهارمي، ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه است. در پاسخشان مي گوييم: در كلام امام، مصداقي تعيين نشده است. هر كس مي خواهد مصداقش را بشناسد برود مطالعات تاريخي كند وخودش مصاديقش را بيابد. همانطور كه خداي متعال فرمود: « صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ». حالا اين مغضوب عليهم و ضالّين چه كساني هستند؟ خدا مصداقش را نفرموده است. لذا بايد در آيات و روايات بگرديم و مصاديقش را پيدا كنيم. مي دانيم كه برخي اهل سنّت مي گويند: مصداق «الضاليّن» شيعيان هستند. باشد اگر يك سنّي تحقيق كرده و به اين نتيجه رسيده، حرفي نيست. ولي ديگر حقّ ندارد نظر خودش را نظر خدا معرّفي كند. كما اينكه يك فرد شيعه هم در قسمت ذكر شده از زيارت عاشورا، ممكن است نظري داشته باشد. مثلاً ممكن است يك فرد شيعه تحقيق كند و بگويد: مصاديقش ابوبكر و عمر عثمان و معاويه هستند؛ و فرد ديگري تحقيق كند و بگويد مصاديقش ابوجهل و ابولهب و ابوسفيان و معاويه هستند. و فرد ديگري تحقيق كند و بگويد مصاديقش طلحه و زبير و عايشه و معاويه هستند. يا بگويد مصاديقش، ... است. معناي وحدت همين است كه ما در عين تكيه بر مشتركات و همكاري و همياري در موارد مشترك، و حمايت منسجم از اصل اسلام، در امور اختلافي، نظرات تحقيقي طرف مقابلمان را تحمّل كنيم؛ همان گونه كه فقهاي مذاهب، در عين داشتن فتاواي متفاوت، همديگر را تحمّل مي كنند. مثلاً شيعه تمام اصحاب را عادل نمي داند، و سنّي همه ي آنها را عادل مي داند. حال چرا بايد بر سر اين مطلب با هم دشمني كنند؟ آيا عادل دانستن اصحاب جزء اصول دين اسلام است؟ قطعاً نيست. آيا جزء فروعات مهمّ اسلام مثل نماز و روزه است؟ قطعاً نيست. اين مطلب يا اساساً جزء اسلام نيست يا اگر هست، جزء فروعات رده ي چندم است. حال چرا بايد سر چنين مطلبي، دشمني ايجاد شود. مذاهب چهارگانه ي اهل سنّت، بر سر مسائل مهمّي مثل وضو و نماز، خودشان هم باهم اختلاف نظر دارند؛ امّا اين اختلافات موجب دشمني هم نمي شود. حال چرا در مسأله اي به مراتب پايينتر از نماز، اختلاف نظر بايد منجر به دشمني شود؟! يا در بحث امامت ابوبكر و عمر و عثمان، خود اهل سنّت تأكيد دارند كه اين سه نفر را نه خدا به امامت تعيين نموده نه رسول الله(ص)، بلكه مردم آنها را به خلافت برگزيده اند. حال چرا برخي افراطي هاي اهل سنّت بايد بر سر خلافت خلفايي كه مردم انتخاب نموده اند و خدا و رسول در آن دخالت نداشتهاند، اين همه تعصّب به خرج بدهند، تا جايي كه مخالف خلافت اين سه تن را مشرك دانسته و اقدام به ترورشان كنند؟! از اين سو هم چرا بايد افراطي هاي شيعه، بر بالاي منابر و در رسانه ها، خلفاي سه گانه را لعن كنند؟! آيا خدا چنين فرماني داده يا رسول خدا(ص) يا اهل بيت(ع)؟ هيچكدام اينها چنين چيزي را از ما نخواسته اند. بلي از ما خواسته اند كه دشمنان اهل بيت(ع) را لعن كنيم، هم علني هم در خفا. روشش را هم در قالب زيارت عاشورا و امثال آن ياد داده اند. امّا برخي ها انگار مي خواهند از خود اهل بيت(ع) هم ولايي تر باشند. خود اهل سنّت هم مشكلي با لعن دشمنان(ع) ندارند؛ لذا در خيلي از نقاط كشورمان، اهل سنّت، در عزاداري هاي محرّم شركت نموده و دشمنان اهل بيت(ع) را لعن مي كنند. امّا اينها عقيده دارند كه خلفاي سه گانه، دشمن اهل بيت(ع) نبوده اند. و عدّه اي هم عقيده دارند كه اينها هم دشمن اهل بيت(ع) بوده اند. لذا اصل مطلب، يعني اينكه بايد دشمنان اهل بيت را لعن نمود، عقيده ي مشترك بين شيعه و سنّي است. در برخي مصاديق دشمن اهل بيت(ع) هم اشتراك نظر وجود دارد؛ امّا در برخي مصاديق، اختلاف نظر است. حال در اين مواردي كه اختلاف نظر است چه بايد كرد؟ همان كاري كه قرآن امر نموده؛ يعني بايد وحدت را حفظ نمود تا دشمنان اصل اسلام، بر مسلمانها چيره نشوند. لذا هر كسي در اين موارد اختلاف، نظر خود را داشته باشد، لكن نظر خود را طوري نمودار نكند كه وحدت مسلمين خدشه دار شود. يك شيعه مي خواهد نظر خود را در اين مسأله ابراز كند؟ باشد ابراز كند، امّا لعن را با فحش دادن خلط نكند. لعن معنايش اين نيست كه داد بزنيم لعنت بر فلاني؛ بلكه لعن يعني بيان باطل بودن يك عقيده يا يك شخص يعني بيان اين معنا كه فلان عقيده يا فلان شخص، مورد رضايت خدا و رسول نيست. لذا بهترين شكل لعن اين است كه با دلائل قرآني و روايي و تاريخي و عقلي، ثابت كنيم كه فلان عقيده يا فلان شخص، مورد غضب خدا يا رسول يا اهل بيت اوست. اين روش لعن، نه تنها وحدت را به هم نمي زند بلكه موجب رواج گفتگوي مسالمت آميز بين پيروان مذاهب مي شود. مثلاً مطلب زير، يك نمونه ي روشن از لعن اسلامي است؛ لكن در آن نه اهانتي هست نه وحدت شكني. « عن عائشة ان فاطمة عليها السلام بنت النبي صلى الله عليه وسلم أرسلت إلى أبي بكر تسأله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه بالمدينة وفدك وما بقي من خمس خيبر فقال أبو بكر ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا نورث ما تركنا صدقة إنما يأكل آل محمد في هذا المال وانى والله لا أغير شيئا من صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم عن حالها التي كان عليها في عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ولأعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم فأبى أبو بكر ان يدفع إلى فاطمة منها شيئا فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وسلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها على ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر و صلى عليها ...» (صحيح البخاري، ج 5، ص 82 – 83) ترجمه: «عايشه گفت: همانا فاطمه عليها سلام دختر پيامبر صلى الله عليه وسلم كس فرستاد سوي ابوبكر و ميراث خودش از رسول خدا(ص) و از آنچه خدا در مدينه به رسول خدا(ص) بخشيده بود و از فدك و آنچه از خمس خيبر مانده بود را درخواست نمود. ابوبكر گفت: رسول الله(ص) فرموده است: ما چيزي به ارث نمي گذاريم؛ آنچه ترك نماييم، صدقه است. آل محمّد نيز از اين مال مي خورند؛ به خدا سوگند من چيزي از صدقه ي رسول خدا(ص) را از آن حالي كه در زمان خود رسول خدا(ص) بود، تغيير نمي دهم. من حتماً در اين اموال چنان رفتار خواهم نمود كه خود رسول خدا(ص) رفتار مي نمود. پس ابا نمود ابوبكر از دادن چيزي از آن اموال به فاطمه؛ در نتيجه فاطمه بر ابوبكر غضبناك شد در اين ماجرا؛ و با او قهر كرد و با او سخن نگفت تا وفات نمود. و بعد از پيامبر(ص) شش ماه زندگي كرد. پس زماني كه وفات كرد، همسرش او را دفن نمود به هنگام شب؛ و به ابوبكر خبر نداد براي دفن فاطمه و خودش بر او نماز خواند. ... »در جايي ديگر از صحيح بخاري آمده است: « عن عائشة ان فاطمة والعباس عليهما السلام اتيا أبا بكر يلتمسان ميراثهما من رسول الله صلى الله عليه وسلم وهما حينئذ يطلبان أرضيهما من فدك وسهمهما من خيبر فقال لهما أبو بكر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لا نورث ما تركنا صدقة إنما يأكل آل محمد من هذا المال قال أبو بكر والله لا ادع امرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه فيه الا صنعته قال فهجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت » (صحيح البخاري، ج 8، ص 3) ترجمه: « عايشه گفت: همانا فاطمه و عبّاس(عموي پيامبر) عليهما سلام پيش ابوبكر آمده وميراث خودش از رسول خدا(ص) را درخواست كردند. آن دو در اين هنگام زمين خودشان را از فدك و سهم خودشان را از خيبر طلب مي كردند. ابوبكر گفت: شنيدم از رسول الله(ص) كه مي فرمود: ما چيزي به ارث نمي گذاريم؛ آنچه ترك نماييم، صدقه است. آل محمّد نيز از اين مال مي خورند. ابوبكر گفت: به خدا سوگند امري را كه رسول خدا(ص) بر آن ديدم رها نخواهم كرد. عايشه گفت: پس فاطمه با ابوبكر قهر كرد و با او سخن نگفت تا وفات نمود.»در جايي ديگر از صحيح بخاري آمده است: «ان عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها أخبرته ان فاطمة عليها السلام ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم سألت أبا بكر الصديق بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم ان يقسم لها ميراثها ما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه فقال لها أبو بكر ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا نورث ما تركنا صدقة فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر ... .» (صحيح البخاري، ج 4، ص 42) ترجمه: «عايشه ام المومنين رضي الله عنها خبر داد كه: همانا فاطمه عليها سلام دختر پيامبر صلى الله عليه وسلم از ابوبكر درخواست نمود بعد از وفات رسول خدا(ص) كه تقسيم كند( بدهد) ميراثش را از آنچه رسول خدا(ص) باقي گذاشته است؛ از آنچه خدا به رسول خدا(ص) بخشيده است. ابوبكر به او گفت: همانا رسول الله(ص) فرموده است: ما چيزي به ارث نمي گذاريم؛ آنچه ترك نماييم، صدقه است. پس فاطمه دختر پيامبر صلى الله عليه وسلم بر ابوبكر غضبناك شد و با او قهر كرد و همچنان با او قهر بود تا وفات نمود. و بعد از پيامبر(ص) شش ماه زندگي كرد؛ ... .» تا اينجا از معتبرترين كتاب حديثي اهل سنّت ثابت گشت كه حضرت فاطمه زهرا(س) به مدّت شش ماه در زمان حكومت ابوبكر زندگي نمود و در اين مدّت نه تنها با او بيعت نكرده، بلكه بر او غضبناك بوده و تا لحظه ي وفاتش از او راضي نگشته است. حال بر اين مبنا بشنويد استدلالهاي شيعه را.استدلال نخست: طبق آيه ي تطهير، خداوند متعال تصريح نمود كه اهل بيت(ع) به دست خدا از هر پليدي پاك شده اند. و شكّ نيست كه حضرت فاطمه ي زهرا(س) جزء اهل بيت است. اگر اين غضب فاطمه(س) و قهر او حقّ است؛ پس يقيناً ابوبكر باطل بوده است. و اگر بگوييم: كه غضب و قهر فاطمه(س) باطل بوده، لازم مي آيد كه آيه ي تطهير درست نباشد؛ حال آنكه محال است كلام خدا درست نباشد. پس منطقاً بايد پذيرفت كه ابوبكر در اين ماجرا بر باطل بوده است. و كسي كه حتّي يك ظلم داشته باشد، نمي تواند امام مسلمين شود. چون حدّ اقلّ شرط امامت، عدالت است. شيعه معتقد است كه امام بايد معصوم باشد، ولي علماي سنّي عدالت را شرط دانسته اند. استدلال دوم: در صحيح بخاري از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمودند: « فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبني ـــ فاطمه پاره اي از من است؛ پس هر كس او را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است.» (صحيح البخاري، ج 4، ص 210) از طرف ديگر ديديم كه طبق نقل بخاري، آن هم از زبان عايشه ـ دختر ابوبكر ـ حضرت زهرا(ص) بر ابوبكر غضب نموده و تا آخر عمرشان هم از ابوبكر راضي نشده است. پس نتيجه مي گيريم كه رسول الله(ص) نيز از ابوبكر ناراضي بوده است. از سوي سوم خداوند متعال فرمود: « إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا ـ آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مىدهند، خداوند آنان را لعنت كرده است (از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته است)، و براى آنها عذاب خواركنندهاى آماده كرده است.» (الأحزاب:57)استدلال سوم: فاطمه(س) ادّعا داشت كه از رسول خدا(ص) ارث مي برد؛ و ابوبكر ادّعاي آن حضرت را باطل مي دانست؛ و ادّعا داشت كه رسول خدا(ص) از خودش ارث نمي گذارد. اگر ابوبكر درست گفته باشد، پس فاطمه(س) مال حرامي را براي خود مي خواسته است. در حالي كه طبق آيه ي تطهير، خداوند متعال تصريح نموده كه اهل بيت را از ناپاكي ها منزّه ساخته است. پس چگونه ممكن است فاطمه(س) مال حرامي را براي خود بخواهد؟ همچنين علي(ع) در اين امر با فاطمه(س) موافق بود. طبق روايت عايشه، عبّاس عموي پيامبر(ص) نيز موافق فاطمه(س) بود. سه نفر كه دو نفرشان از اهل بيت مي باشند، ادّعاي ابوبكر را مبني بر ارث نگذاشتن رسول خدا(ص) تكذيب نموده اند؛ در حالي كه هم علي(ع) هم فاطمه(س) اعلم از ابوبكر بوده اند به احكام اسلامي؛ بخصوص به احكام مربوط به خودشان. استدلال با حديث سفينه ي نوح: حاكم نيشابوري ، از اكابر علماي اهل سنّت در كتاب « مستدرك الصحيحين ، ج2 ، ص343 و ج3، ص151» حديث سفينه را اين گونه نقل نموده : « مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مِثْلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا ـ مَثل اهل بيت من مثل كشتي نوح است. هر كه در آن سوار شد، نجات يافت و هر كه از سوار شدن در آن تخلّف نمود، غرق شد» ؛ حاكم در ادامه گفته: « هذا حديث صحيح على شرط مسلم ـ اين حديث ، صحيح است طبق مبناي مسلِم » يعني اين حديث در رديف احاديث كتاب «صحيح مسلم» مي باشد كه دومين كتاب معتبر اهل سنّت است. اين حديث عيناً در مجمع الزوائد هيثمي ، ج9، ص168 نيز آمده است. كتب ديگر اهل سنّت نيز اين حديث را نقل نموده اذعان بر درستي آن كرده اند. در اين حديث، رسول خدا(ص) با صراحت تمام عدم تبعيّت از اهل بيت(ع) را معادل كفر دانسته اند.ـ نحوه ي استدلال شيعه به اين حديث:1ـ طبق اين حديث ، شكّ نيست كه هر كس از همراهي با اهل بيت رسول الله(ص) خودداري نمايد، از اسلام بيرون است.2ـ بين شيعه و سنّي شكّ نيست كه علي بن ابي طالب(ع) و فاطمه زهرا(س) جزء اهل بيت مي باشند.3ـ طبق احاديث معتبر خود اهل سنّت و طبق اعتراف علماي خود اهل سنّت، حضرت فاطمه زهرا(س) هيچگاه خلافت ابوبكر را نپذيرفت و با او بيعت نكرد و با خشم نسبت به او از دنيا رفت. و باز طبق نقل خود اهل سنّت، عمر به دستور ابوبكر، خانه ي اينان را آتش زد يا حدّ اقلّ تهديد به آتش زدن نمود. علي(ع) نيز مدّتها با ابوبكر بيعت نكرد تا آنكه با زور از او بيعت گرفتند؛ كه چنين بيعتي ارزش حقوقي ندارد. پس شكّ نداريم كه اين دو تن ( ابوبكر و عمر ) از اين كشتي تخلّف نموده اند. لذا طبق حديث، جزء غرق شدگان هستند.4ـ طبق نقل هر دو مذهب، شكّ نداريم كه علي (ع) تا حضرت زهرا(س) زنده بود، با ابوبكر بيعت نكرد ؛ و خودش ادّعاي خلافت داشت و ابوبكر از پذيرش خلافت او تخلّف نمود ؛ و همچنين عمر ؛ كما اينكه در شوراي شش نفره ي عمر نيز حضرتش به خلافت عثمان رأي موافق نداد. لذا اين كشتي نوح، خلافت ابوبكر و عمر و عثمان را قبول نداشت. پس ابوبكر و عمر و عثمان جزء غرق شدگان هستند. حال اهل سنّت بفرمايند كه چگونه غرق شدگان و تخلّف كنندگان از كشتي نوح، شدند خليفه ي رسول الله (ص)؟! همچنين در متعبرترين كتابهاي اهل سنّت آمده است: « عن جابر بن سمرة قال: سمعت النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم يقول: يكون اثنا عشر أميرا فقال كلمة لم أسمعها، فقال أبى: إنه قال: كلهم من قريش ـ جابر بن سمره گويد: شنيدم از رسول الله (ص) كه مي فرمودند: دوازده امير خواهد بود. سپس كلمه اي فرمودند كه من نشنيدم. پدرم گفت: فرمودند: همگي از قريش خواهند بود.» (صحيح بخاري، ج8، ص127) « عن جابر بن سمرة قال: سمعت النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم يقول: لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً لَمْ افْهَمْهَا ، فقلت لأبي: ما قال؟ قال: كلّهم من قريش ـ جابر بن سمره گويد: شنيدم از رسول الله (ص) كه مي فرمودند: همواره اسلام عزيز است با دوازده خليفه. سپس كلمه اي گفتند كه من نفهميدم ؛ به پدرم گفتم: چه فرمودند؟ گفت: فرمودند: همه از قريش مي باشند»( صحيح مسلم ،ج6،ص3) « عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَال: دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى النّبي (ص) فسمعته يقول: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَنْ يَنْقَضِيَ حتّي يَمْضِيَ فِيهمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ تكلّم بكلام خفيّ عليّ ؛ قال قلت لابي ما قال؟ قال قال كلّهم من قريش ـ جابر بن سمره گويد: به اتفاق پدرم خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله رسيديم ، شنيدم كه حضرت مي فرمودند: اين امر منقضى (سپري) نخواهد شد تا آنگاه كه دوازده نفر خليفه در ميان ايشان بگذرند ؛ سپس مطلبى خفي فرمودند. به پدرم گفتم: چه فرمودند؟ گفت: فرمودند: همه از قريش خواهند بود» (صحيح مسلم ،ج6 ،ص3) اين سه حديث اگر چه از حيث الفاظ تفاوتهايي دارند امّا همگي يك معنا را مي رسانند. اين حديث از طرق مختلف در منابع شيعه و سنّي نقل شده و در صحّت آن ترديد نتوان نمود؛ كما اينكه علماي اهل سنّت بر درستي آن اذعان نموده اند. اين سه حديث را هم كه ما ذكر نموديم، در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده اند ، كه اهل سنّت ، احاديث آنها را تماماً درست مي دانند. اين دو كتاب، معتبرترين منع حديثي اهل سنّت مي باشند؛ تا آنجا كه اهل سنّت در كنار مراسم ختم قرآن، ختم صحيح بخاري هم دارند.جناب احمد حنبل ـ يكي از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنّت ـ نيز از جابر بن سمرة نقل نموده كه گفت شنيدم كه رسول الله صلّي الله عليه و سلّم مي فرمودند: « يكون لهذه الامّة اثنا عشر خليفة ـــ براي اين امّت، دوازده خليفه خواهد بود.» (مسند احمد جنبل، ج5،ص106)همچنين جناب احمد حنبل، از انس بن مالك نقل نموده كه گفت: « انّ رسول الله صلّي الله عليه و سلّم قام علي باب البيت و نحن فيه، فقال: الائمة مِن قريش ...ـ همانا رسول خدا(ص) در ورودي خانه ايستاد در حالي كه ما درون خانه بوديم، و فرمود: امامان از قريش هستند. ... .» (مسند احمد جنبل، ج3،ص129 و ص184(با كمي تفاوت) و السنن البيهقي، ج3، ص121) حاكم نيشابوري، از اكبار اهل سنّت، نيز به نقل از علي(ع) آورده است: « قال رسول الله صلّي الله عليه و سلّم: الائمة مِن قريش ... .» (المستدرك، ج4، ص76) پيامبر(ص)؛ اوّلاً تصريح نموده اند كه بعد از خودشان بايد خلفايي باشند.ثانياً فرموده اند: آن خلفا حتماً بايد از قريش باشند. ثالثاً حتماً بايد تعدادشان دوازده نفر باشد؛ نه بيش و نه كم. ما ادّعا مي كنيم كه آن خلفا همان امامان شيعه اند. چون اوّلاً همگي از قريش هستند. ثانياً تعدادشان دوازده نفر است نه بيش و نه كم. اگر اهل سنّت ادّعا دارند كه روش آنها در تعيين خليفه درست است، بسم الله معرّفي كنند آن دوازده خليفه ي قريشي را. اگر خلفا را محصور كنند در خلفاي راشدين ، تعداد آنها به قول خودشان چهار نفر است ؛ معاويه را هم نمي توانند خليفه بدانند ؛ چرا كه: اوّلاً دو خليفه ي حقّ باهم نمي جنگند ؛ حال آنكه معاويه با علي (ع) جنگيده است. و به يقين اگر يكي از اين دو در مسير اسلام است ، ديگري راه به خطا مي رود. كدام عاقل مي پذيرد كه دو نفر هر دو حقّ باشند و باهم دشمني كنند؟! و اهل اسلام اتّفاق نظر دارند كه هر كه با امام بجنگد مهدورالدم مي باشد. ثانياً او با امام حسن (ع) جنگيده است كه به اتّفاق شيعه و سنّي و طبق حديث نبوي ، يكي از دو سيّد جوانان اهل بهشت مي باشد. پس چگونه كسي كه با سيّد جوانان اهل بهشت مي جنگد، مي شود جانشين پيامبر؟! از معاويه كه بگذريم نوبت به يزيد مي رسد كه سبط اصغر را شهيد نموده است. اگراو حقيقتاً خليفه ي پيامبر بوده ، پس امام حسين (ع) در جنگ با او از اسلام خارج گشته است ؛ كما اينكه يزيديان همين را قائل بودند و حضرت را خارجي (خروج كرده بر خليفه و خارج شده از دين) مي گفتند. حال آنكه چنين كسي نمي تواند سيّد جوانان بهشت باشد. پس اگر به حكم روايات صحيح از خود اهل سنّت، يقين داريم كه امام حسين(ع) سيّد جوانان اهل بهشت است ، ديگر دشمن و كشنده ي او نمي تواند بر حقّ باشد. بعد از يزيد نيز خلفاي بعدي يكي از يكي بدتر بوده اند. پس چگونه دين با وجود آنها عزيز شده؟ تاريخ قطعي گواه است كه از زمان معاويه تا زمان عمر بن عبدالعزيز تمام خلفاي اموي فتوا داده بودند كه بر سر منبر نماز جمعه بايد علي بن ابي طالب را سبّ و لعن كنند. آيا اين استنباط خلفاي شما از اسلام ، حقيقتاً حفظ اسلام و تبيين درست اسلام مي باشد؟ متوجّه هستيد كه امامت علي(ع) را هم شيعه قبول دارد هم سنّي. لذا امامت او جزء مسلّمات است؛ و اين به اصطلاح شما خلفا، اين امام مسلّم را سالها در خطبه ي نماز جمعه لعن مي كردند. يعني خلفاي اموي، نه تنها ضدّ شيعه بلكه ضدّ سنّي هم بوده اند. چون امام مشترك هر دو مذهب را لعن مي كردند، آن هم لعن رسمي. از اين گذشته تعداد اين خلفا بسيار بيش از دوازده تن مي باشند. لذا اهل سنّت از هيچ راهي نمي تواند اين دوازده خليفه را تعيين كند. پس يا حديث مورد بحث ، جعلي است ؛ كه علماي اهل سنّت اين را نمي پذيرند؛ چون در صحاح اهل سنّت آمده اند ؛ يا ـ معاذ الله ـ رسول خدا (ص) دروغ گفته اند ، كه اين نيز محال است ؛ يا روش اهل سنّت در انتخاب خليفه نادرست مي باشد. امّا شيعه ي اثناعشري اين دوازده خليفه را بي هيچ مشكلي معرّفي مي كند. حالا عاقلان خود قضاوت كنند كه حقّ با كدام مذهب است؟ البته اهل سنّت احاديث معتبر ديگري هم دارند كه حقّانيّت شيعه را ثابت كند. براي نمونه، به نقل اهل سنّت ، رسول خدا (ص) فرمودند: « علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ لا يفترقان حتّى يردا علىّ الحوض يوم القيامة. علي با حق است و حق با علي است ؛ از هم جدا نمي شوند تا روز قيامت در كنار حوض بر من وارد شوند.» ( تاريخ بغداد ، خطيب بغدادي ، ج 14 ،ص322 ــ تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج42، ص4491 ) و روايت كرده اند كه فرمودند: « عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ و لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض. علي با قرآن است و قرآن با علي است ؛ هرگز از هم جدا نمي شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند » ( المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج3 ،ص 124 ـ المعجم الصغير ، الطبراني ، ج1 ، ص 255 ــ كنزالعمال ، المتقي الهندي ، ج11، ص 603 ) پس اگر علي (ع) حتّي يك خطاي كوچك انجام دهد ، ديگر معيّت با حقّ و قرآن نخواهد داشت. چرا كه در قرآن كريم خطا راه ندارد ؛ كما اينكه هر چه خطاست ، يقيناً حقّ نيست. پس اگر همواره حقّ و قرآن با علي است و علي همواره با حقّ و قرآن است ، لازمه اش آن است كه حضرتش معصوم از خطا و عالم به جميع حقّ و قرآن باشد. در غير اين صورت چنين معيّت تامّي معنا نخواهد داشت. از آن سو، وقتي ثابت شد كه علي(ع) معصوم است، ديگر به غير او نوبت نمي رسد كه جانشين پيغمبر شود. چون جايي كه معصوم حضور دارد، اطاعت از غير معصوم، نهايت درجه ي حماقت است.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.adyan.porsemani.ir//content/%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D8%A8%D9%8A%D9%86-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های ادیان و مذاهب سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت