لباس پوشيدن سابقه اي به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكي از مكاتب فكري كه بر لزوم برهنه زيستي پاي ميفشارند، همه افراد به نوعي آن را تجربه ميكنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان، دست كم به سه نياز وي پاسخ ميدهد: - حفاظت در سرما و گرما و برف و باران - حفظ عفت و شرم - آراستگي، زيبايي و وقار.
حجاب و پوشش در تمام اديان و مذاهب، داراي جايگاه خاصي است و يكي از دلايل اساسي آن اين است كه حجاب و عفاف، يك امر فطري است. داستان حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش را اثبات مي كند. در تورات (كتاب مقدس يهوديان كه براي مسيحيان نيز مقدس است) مي خوانيم: «و چون زن ديد كه آن درخت براي خوراك نيكوست و به نظر، خوش نما و درختي دلپذير و دانش افزا، پس، از ميوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوي ايشان باز شد و فهميدند كه عريان اند، پس برگهاي انجير به هم دوخته، سترها براي خويشتنن ساختند…». بعد ادامه مي دهد: «و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زيرا كه او مادر جميع زندگان است و خداوند رخت ها براي آدم و زنش از پوست بساخت و ايشان را پوشانيد» (تورات، سفر پيدايش، باب ۳، آيات ۸-۶ و ۲۱-۲۰).
بر طبق اين متن، آدم و حوا لباسي نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهميدند كه عريان اند كه بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعدا خداوند لباسي از پوست به ايشان ارزاني داشت. در قرآن كريم در مورد داستان حضرت آدم عليه السلام و حوا چنين آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة؛ آن گاه كه آدم و حوا از درخت ممنوعه چشيدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشكار گرديد) و به سرعت، با برگ درختان بهشتي خود را پوشاندند» (سوره اعراف/ آيه ۲۲).
طبق آيات شريفه قرآن كريم، حضرت آدم و حوا قبل از چشيدن درخت ممنوعه داراي لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغواي شيطان) لباس خود را از دست دادند كه بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگي (خواه طبق نقل تورات قبل از آن داراي لباس نبوده و يا طبق قران كريم داراي لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهاي درختان بهشتي پوشاندند. اين احساس شرم از برهنگي حتي بدون حضور ناظر بيگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسيله برگ ها (هرچند به طور موقت)، از آن جهت كه تحت هيچ آموزش يا فرماني از جانب خداوند يا فرشته وحي و يا تذكر هر يك به ديگري صورت گرفته است، بيانگر فطري بودن پوشش در انسان است و ثابت مي كند كه لباس و پوشش، به تدريج و بر اثر تمدن ها ايجاد نشده است، بلكه انسان هاي نخستين، يا به تعبير بهتر، نخستين انسان ها، به طور فطري بدان گرايش داشته اند. و بنا به گواهي متون تاريخي، در اكثر قريب به اتفاق ملت ها و آيين هاي جهان، حجاب در بين زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاريخ، فراز و نشيب هاي زيادي را طي كرده و گاهي با اعمال سليقه حاكمان، تشديد يا تخفيف يافته است، ولي هيچ گاه بطور كامل از بين نرفته است.
تمام اديان آسماني، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشري را به سوي آن دعوت كرده اند؛ زيرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبيعي در فطرت زنان به وديعت نهاده شده است و احكام و دستورهاي اديان الهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است، پس در همه اديان الهي پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در اديان زرتشت، يهوديت، مسيحيت و اسلام، حجاب زنان امري لازم بوده است. كتاب هاي مقدس مذهبي، دستورها و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان الهي، بهترين شاهد و گواه اثبات اين مدعاست.حجاب در دين يهود :
رواج حجاب در بين زنان قوم يهود، مطلبي نيست كه كسي بتواند آن را مورد انكار يا ترديد خود قرار دهد. مورخين، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بين زنان يهود سخن گفته اند، بلكه به افراط ها و سخت گيريهاي بي شمار آنان نيز در اين زمينه تصريح كرده اند. در كتاب «حجاب در اسلام» آمده است: «گرچه پوشش در بين عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولي در ملل غير عرب، به شديدترين شكل، رواج داشت. در ايران و در بين يهود و مللي كه از فكر يهود پيروي مي كردند، حجاب به مراتب شديدتر از آنچه اسلام مي خواست وجود داشت. در بين اين ملتها وجه و كفين (صورت و كف دستها) هم پوشيده مي شد. حتي در بعضي از ملتها سخن از پوشيدن زن و چهره زن نبود، بلكه سخن از قايم كردن زن بود و اين فكر را به صورت يك عادت سفت و سخت درآورده بودند».
ويل دورانت كه معمولا سعي مي كند موارد برهنگي يا احيانا تزيينات و آرايش هاي زنان هر قوم را با آب و تاب نقل كند تا آن را طبيعي جلوه دهد، در اين مورد مي گويد: «در طول قرون وسطا، يهوديان همچنان زنان خويش را با البسه فاخر مي آراستند، لكن به آنها اجازه نمي دادند كه با سر عريان به ميان مردم روند. نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب را مستوجب طلاق مي ساخت. از جمله تعاليم شرعي يكي آن بود كه مرد يهودي نبايد در حضور زني كه موي سرش هويداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».
او در توصيف زنان يهودي مي گويد: «زندگي جنسي آنان علي رغم تعدد زوجات، به طرز شايان توجه، منزه از خطايا بود. زنان آنان دوشيزگاني محجوب، همسراني ساعي، مادراني پرزا، و امين بودند و از آنجا كه زود وصلت مي كردند، فحشا به حداقل، تخفيف پيدا مي كرد». در كتاب مقدس يهوديان، موارد متعددي يافت مي شود كه به طور صريح و يا ضمني، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تاييد قرار گرفته است. در برخي از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به كار رفته است كه نشانگر كيفيت پوشش زنان آن عصر است.
در مورد پوشش كامل در مقابل نامحرم در «سفر پيدايش» تورات چنين مي خوانيم: و رفقه، چشمان خود را بلند كرد و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد. زيرا كه از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مي آيد؟ و خادم گفت: آقاي من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانيد، (سفر پيدايش، باب ۲۴، فقره ۶۴ و ۶۵). و در مورد عدم تشبه مرد و زن به يكديگر در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زيرا هر كه اين كند، مكروه يهود (خداي تو) است» (تورات، سفر تثنيه، باب ۲۲، فقره۵′).
حتي به نزول عذاب در اثر آرايش دختران يهود براي بيگانگان پرداخته است در اين زمينه در «تورات» آمده: «و خداوند مي گويد از اين جهت كه دختران صهيون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه مي روند و به ناز مي خراماند و به پاهاي خويش، خلخالها را به صدا مي آورند. بنابراين، خداوند فرق سر دختران صهيون را كل خواهد ساخت و خداوند، عورت ايشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زينت خلخال ها و پيشاني بندها و هلال ها را دور خواهد كرد. و گوشوارها و دستبندها و روبندها و انگشترها و حلقه هاي بيني را و رداها و شال ها و كيسه ها را. و آينه ها و كتان هاي نازك و عمامه ها و برقع ها را. و واقع مي شود كه: به عوض عطريات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ريسمان و عوض موهاي بافته، كلي و به عوض سينه بند، زنار پلاس و به عوض زيبايي، سوختگي خواهد بود. مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد. و دروازه هاي وي ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست. (تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره ۱۰-۸).
در تورات، از چادر و برقع و روبنده اي كه زنان با آن سر و صورت و اندام خويش را مي پوشانده اند، صريحا نام برده شده است، كه نشانگر كيفيت پوشش زنان است. براي نمونه در كتاب «روت» مي خوانيم:«بوعز گفت: زنهار كسي نفهمد كه اين زن به خرمن آمده است. و گفت: چادري كه بر توست، بياور و بگير. پس آن را بگرفت و او شش كيل جو پيموده بر وي گذارد و به شهر رفت. (تورات، سفر پيدايش ، باب ۳۸ ، فقره ۱۴ و ۱۵). در مورد عروس يهودا مي خوانيم: «پس رخت بيوگي را از خويشتن بيرون كرد. برقعي به رو كشيد و خود را در چادري پوشيد و به دروازه عينايم كه در راه تمنه است، بنشست» (تورات، سفر پيدايش، باب ۳۸، فقره ۱۴ و ۱۵).
ويل دورانت مي نويسد در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آيين يهود: اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت، چنانكه مثلا بي آن كه چيزي بر سر داشت به ميان مردم مي رفت، و يا در شارع عام نخ مي رشت، يا بر هر سنخي از مردان، درد دل مي كرد، يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلم مي نمود، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه اي او را طلاق دهد. او همچنين مي نويسد: …و به استعمال سرخاب و سرمه، نكوهيده مي شمردند. موافق بودند كه مرد، بايد براي پوشاك زن خويش سخاوتمندانه خرج كند، لكن غرض آن بود كه زن، خود را براي شوهر خويش بيارايد نه براي ساير مردها. در كتاب «حكمة الحجاب و ادلة وجوب النقاب»، براي تاييد اين كه منشا حجاب زنان يهودي، وجوب حجاب در شريعت موسي عليه السلام بوده، به داستان حضرت موسي و دختران شعيب اشاره شده است كه در آن، حضرت موسي به آنان امر كرد تا پشت سر او حركت كرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند (حكمه الحجاب واداله وجوب النقاب ، ص ۲۵۲).
حجاب در مسيحيت :
اديان الهي، به خاطر تناسبشان با فطرت و احكام كلي، جهت و شيوه واحدي دارند. در مسيحيت، همانند دين زرتشت و يهود، حجاب زنان امري واجب به شمار مي آمده است. «جرجي زيدان»، دانشمند مسيحي در اين باره مي گويد: «اگر مقصود از حجاب، پوشانيدن تن و بدن است، اين وضع، قبل از اسلام و حتي پيش از ظهور دين مسيح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقي مانده است». مسيحيت نه تنها احكام دين يهود در مورد حجاب زنان را تغيير نداده و قوانين شديد آن را استمرار بخشيده است، بلكه در برخي موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاكيد بيشتري وجوب حجاب را مطرح ساخته است، زيرا در شريعت يهود، تشكيل خانواده و ازدواج، امري مقدس محسوب مي شد و حتي در كتاب «تاريخ تمدن» آمده است كه: «ازدواج در سن بيست سالگي اجباري بود، اما از ديدگاه مسيحيت كه تجرد، مقدس شمرده شده است جاي هيچ شبهه اي باقي نخواهد ماند كه براي از بين رفتن تحريك و تهييج، اين مكتب، زنان را به رعايت پوشش كامل و دوري از آرايش و تزيين، به صورت شديدتري فراخوانده است».
در اين ارتباط، در انجيل مي خوانيم: «و همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مزين به حيا و پرهيز، نه به زلفها و طلا و مرواريد و رخت گرانبها. بلكه چنان كه زناني را مي شايد كه دعواي دينداري مي كند به اعمال صالحه….» (انجيل، رساله پولس به تيموناوس، باب دوم، فقره ۹- ۱۵). «همچنين اي زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضي نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد. چون كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند. و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلي شدن به طلا و پوشيدن لباس. بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسد روح حليم و آرام كه نزد خدا گران بهاست. زيرا بدين گونه، زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكل به خدا بودند، خويشتن را زينت مي نمودند و شوهران خود را اطاعت مي كردند. مانند ساره كه ابراهيم را مطيع بود و او را آقا مي خواند و شما دختران او شده ايد» (انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره ۱- ۶). همچنين درباره وقار و امين بودن زن مي خوانيم: «و به همين گونه زنان نيز بايد با وقار باشند و نه غيبتگو؛ بلكه هوشيار و در هر امري امين» (انجيل، رسوله پولس به تيموناوس، باب سوم، فقره ۱۱).
در روايات ما نيز چنين آمده است: حضرت عيسي عليه السلام فرمود: از نگاه كردن به زنان بپرهيزيد، زيرا شهوت را در قلب مي روياند و همين، براي ايجاد فتنه در شخص نگاه كننده كافي است (سفينه البحار، ج ۲ ، ص ۵۹۶). حواريون و پس از آنها پاپ ها و كاردينال هاي بزرگ كه دستورهاي ديني آنان از طرف كليسا و مذهب مسيحيت لازم الاجرا شمرده مي شد، با شدتي هرچه تمام تر زنان را به پوشش كامل و دوري از آرايش هاي جسمي فرا مي خوانده اند.
دكتر «حكيم الهي» استاد دانشگاه لندن در كتاب «زن و آزادي» پس از تشريح وضعيت زن نزد اروپاييان، در مورد حكم پوشش و حجاب زن نزد مسيحيت، عقايد «كلمنت» و «ترتوليان»، (دو مرجع مسيحيت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو مي كند: «زن بايد كاملا در حجاب و پوشيده باشد، مگر آن كه در خانه خود باشد، زيرا فقط لباسي كه او را مي پوشاند، مي تواند از خيره شدن چشم ها به سوي او مانع گردد. زن نبايد صورت خود را عريان ارائه دهد تا ديگري را با نگاه كردن به صورتش وادار به گناه نمايد. براي زن مؤمن عيسوي، در نظر خداوند، پسنديده نيست كه نزد بيگانگان به زيور آراسته گردد و حتي زيبايي طبيعي آن نيز بايد مخفي گردد، زيرا براي بينندگان خطرناك است (زن و آزادي، حكيم الهي، ص ۵۳). تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و مردم اروپا انتشار يافته است، به وضوح نشان مي دهد كه حجاب در بين زنان، كاملا رعايت مي شده است.
- منبع:
http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=6627