قرآن و روايات به طور صريح اعلام مىدارد كه تنها اسلام و تشيع كه همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته مىشود و اين به معناى آن نيست كه همه شيعيان اسمى وارد بهشت مىشوند؛
اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم مىشوند كه هر يك حكمى جداگانه دارند:
يك. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مىزنند. چنين افرادى به فرموده قرآن كريم اهل جهنماند.
دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ يعنى، از وجود دينى به نام اسلام يا مذهبى به نام تشيع مطلعاند؛ ولى با وجود همه امكانات و شرايط لازم براى جستوجوى حقيقت اقدامى نمىكنند. چنين افرادى در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مىشوند.
سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيرى ندارند؛ بلكه يا اصلاً به گوششان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول كرده و به آن عمل نمودهاند. چنين افرادى اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مىدهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقتخواهى آنان و آنچه فكر مىنمودند حق است، مىسنجد.
مطالب بالا از آيات و روايات استفاده مىشود كه درباره آن توضيح مختصرى مىدهيم:
يكم. مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعيدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسيم مىشوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.
مؤمنان افرادىاند كه به خداوند ايمان آوردهاند و جايگاهشان بهشت است. البته اين گروه داراي «درجات» هستند كه در آنها به «مخلصين»، «سابقون» و «اصحاب يمين» ياد مي شود.
كافران كسانىاند كه از روى علم حق را شناختهاند؛ ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافتهاند. اين گروه مقصراند و جايگاهشان به طور حتم جهنم است. که اين گروه نيز داراي «درکات» هستند و براساس شدت ستيزه جويي در طبقات جهنم قرار مي گيرند.
گروه مستضعف و مرجون لامر الله نيز كسانىاند كه داراى عذراند؛ يعنى، اگر نتوانستهاند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصير يا كوتاهى كردن آنان نبوده است؛ بلكه از جهت يك سلسله عواملى بوده كه از اختيار آنها خارج بوده است. همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نكردن آنان به دستورات دين اسلام شده است. بديهى است كه چون اين صورت، ترك به اختيار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع كار چنين كسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد كرد.
دوم. آيات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت مىكند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطى قبول كرده است.
در آيه 106 از سوره «توبه» هم كار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است. مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادى نيست؛ بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدايت است. اين است كه در آيات سوره «نساء» جمله (لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذكر شده است، از اين صفت مىتوان دريافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غير معاند هم مىشود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد؛ زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبى كرده، به نفع او و هر چه بدى كرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود كه اگر چيزى به اكتساب، يعنى، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براى انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقيده علامه طباطبايى، معناى «مستضعف» علاوه بر اينكه افراد ساكن در سرزمينى را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل مىشود؛. همچنين به فردى هم كه ذهنش به يك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نيافته، شامل مىگردد؛ يعنى، شخصى كه به حق رهبرى نشده و در عين حال از كسانى است كه با حق عناد ندارد؛ بلكه طورى است كه اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروى خواهد كرد؛ ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنين كسى جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم كه نمىشود راهى به حقيقت يافت.
براى اطلاع بيشتر ر.ك:
ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80
اصول كافى، ج 3، باب كفر و ايمان.
مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 352
و اما در باره محبت امام علي(ع): رواياتي وارد شده كه براي نمونه مي توانيد به كتاب وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي جلد اول مراجعه اي داشته باشيد. كه ظاهر اين روايات اين است كه هر كس محب علي(ع) نباشد وارد بهشت نمي شود ودر مقابل هم وارد شده كه با محبت علي هيچ گناهي به انسان ضرر نمي زند. چنانچه در بحار الانوار نقل شده:
«حب علي ابن ابي طالب حسنه لا تضر معها سيئه» يعني محبت علي(ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به آدمي ضرر نمي زند.
(بحارالانوار، چاپ كيهاني، ج 9، ص 401)لكن نكته مهم فهم اين روايات و پي بردن به مقصود واقعي از اين روايات است و الا لازمه اخذ به ظاهر اين روايات اين است كه اگر شخصي مسلمان و اهل تسليم و اعمال نيك بود و قلبي سليم داشت و در گوشه قاره آفريقا هيچ خبري از علي(ع) به او نرسيده و هيچ تقصيري هم در اين زمينه ندارد داخل بهشت نشود و در مقابل يك مدعي محبت علي(ع) كه مرتكب معاصي مي شود مهر برائت از آتش بخورد و وارد بهشت شود. پس بايد ديد مقصود واقعي از اين روايات چيست كه براي روشن شدن مفاد روايات تذكر چند نكته لازم است.
الف. اينكه در روايات و حتي آيات قرآن كريم تاكيد بر حب علي و اولادش [اهل البيت(ع)] شده بايد ديد جهت اين تأكيد چيست. روشن است كه مهم شخصيت اينها است كه در شخص آنها تجلي يافته. يعني اينكه ما مأمور به حب علي(ع) هستيم چون علي نمونه كامل انسان كامل و عدل محض و آينه تمام نماي تمام خوبيهاست. نه از آن جهت كه نامش علي و فرزند ابوطالب است.
ب. محبت واقعي نشانه هايي دارد كه از مهمترين آنها تسليم و تبعيت مطلق محب از محبوب است. قرآن كريم مي فرمايد:
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني» «اي پيامبر به اينها بگو اگر خدا را دوست مي داريد مرا پيروي كنيد».
(آل عمران، آيه 31)پس اگر شخص ادعاء محبت داشته باشد ولي در عمل پيرو محبوب نباشد در حقيقت محب نيست و دروغ مي گويد. بفرموده امام صادق(ع):
تعصي الاله و انت تظهر حبه | هذا لعمري في النعال يوسع |
لو كان حبك صادقا لاطعنه | ان المحب لمن يحب مطيع |
خدا را معصيت مي كني در حالي كه مدعي محبت او هستي به جانم قسم كه اين كار در ميان كار ما شگفت آور است. اگر محبت تو راستين مي بود او را اطاعت مي كردي زيرا كه هر دوستي مطيع دوست خويش است.
(اصول كافي ، جلد 2، ص 60، چاپ اسلاميه)ج. كساني كه حب علي(ع) را ندارند سه گونه هستند. كه حكم هر كدام متفاوت است.
1. جاحدين، يعني كساني كه با اينكه شخصيت علي(ع) را شناخته اند و مضمون آيات و روايات متواتر را درباره علي ديده اند و با كلمات بلند علي(ع) آشنايي دارند ولي از روي تعصب و عناد و لجاج و يا به تقليد متقدمين خود محب علي نيستند و مقام او را انكار مي كنند. بفرموده قرآن كريم:
«فلما جائهم ما عرفوا كفروا به» ؛ بعد از شناخت به كفر و انكار برخاستند.
(بقره، آيه 89)2. مقصرين؛ كساني كه در شناخت علي(ع) كوتاهي كرده اند و با اينكه امكان و توانايي براي شناخت مذهب تشيع و نمونه كامل انسانيت (علي(ع)) داشته اند كوتاهي كرده اند و به تبع چون شخصيت علي(ع) را نشناخته اند محبتي هم از او ندارند چون محبت فرع شناخت است.
3. قاصرين؛ كساني كه امكان و توانايي شناخت براي آنها نبوده و اساسا اين سؤال به ذهن آنها خطور نكرده. لكن اگر سؤال پيش مي آمد و تحقيق مي كردند و شخصيت واقعي علي(ع) را درك مي كردند از محبان او مي شدند.
د. نكته آخر اينكه چه كسي وارد بهشت مي شود يا نمي شود، تحت اراده و قدرت خداوند است و ما فقط با استفاده از آيات و روايات بيان قواعد كلي و مقتضيات در اين زمينه را مي نمايم و الا ممكن است خداوند متعال به فضل و كرمش همه را داخل بهشت نمايد و هيچ حكم قطعي در اين زمينه نمي توان صادر كرد چنانچه نقل شده وقتي پيامبر اكرم(ص) عثمان ابن مظعون را كه يكي از بهترين يارانش بود دفن مي كرد خود را روي جنازه او انداختند و بوسيدند زني از انصار بنام ام علاء گفت هنيئا لك الجنه، بهشت بر تو گوارا باد. حضرت با نگاهي غضب آلود فرمودند از كجا مي داني؟ مگر بتو وحي شده است مگر تو از حساب خلق خدا آگاهي و ...
(مجموعه آثار، استاد مطهري، جلد 1، ص 273، نقل از اسد القابه، عثمان بن مظعون)بعد از اين نكات معلوم مي شود كه به صورت مطلق مي توان گفت هر كسي محب علي(ع) نيست وارد بهشت نمي شود و نه هر كس محب علي است وارد بهشت مي شود. بلكه بايد ملاحظه كرد كه شخصي كه محبت علي(ع) را ندارد از كداميك از اقسام سه گانه است. اگر از قسم اول است كه با اينكه به مقام و شخصيت علي(ع) پي برده به انكار پرداخته طبق قاعده اين شخص وارد بهشت نمي شود و چون از حقيقت خصومت با حق و عدالت و اوصاف كمال دارد و بفرموده قرآن
«فلما جائهم ما عرفوا كفروا به فلعنه الله علي الكافرين» ؛
(بقره، آيه 89)اما گروه دوم كه مقصرين باشند اينها بخاطر اين كه كوتاهي و تقصيرشان مورد مؤاخذه قرار مي گيرند و از اين جهت مورد عذاب واقع مي شوند و بعد از ديدن اين عذاب ممكن است وارد بهشت شوند.
اما گروه سوم يعني قاصرين، بهشت و جهنم رفتن اينها تابع بقيه اعمال آنها است.
اما كساني هم كه داراي محبت علي(ع) هستند نمي توان گفت بصورت مطلق وارد بهشت مي شوند و معناي روايت نقل شده از بحار هم اين نيست كه هر كسي گفت من محب علي(ع) هستم وارد بهشت شود. بلكه در صورتي است كه صادق در محبت باشد كه گفتيم از نشانه هاي صدق در محبت تبعيت مطلق از محبوب است. چنانچه استاد مطهري از آيت الله وحيد بهبهاني معناي اين حديث را اينگونه نقل مي فرمايند: كه اگر محبت علي(ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و عبوديت و اخلاق است از روي صدق باشد مانع ارتكاب گناه مي گردد و محبت پيشوايي مانند علي كه مجسمه عمل و تقوا و پرهيزگاري است آدمي را شيفته رفتار علي مي كند فكر گناه را از سر او بدر مي كند البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.
(مجموعه آثار، ج 1، ص 331)و لازمه فرمانبرداري مطلق از معصوم يعني داخل بهشت شدن. انشاء الله خداوند به همه ما معرفت و محبت صادقانه اهل بيت(ع) عنايت فرمايد.
در اين زمينه آثار فراواني است لكن از همه مناسبتر، مجموعه آثار استاد مطهري، جلد 1، و يا كتاب عدل الهي مي باشد.