سوال:
اگر گفته ميشود كه امامان معصوم ما دارا وجامع همه علوم بودند.چرا اختراعي يا علمي يا كتابي در مباحث علوم رياضي -فيزيك- شيمي يا ساخت داروهاي جديد و غيرو نداشته اند؟ شايد منظور گويندگان تسلط امامان بر علوم ديني باشد؟؟ مسلم است احاطه مسلمانان ودستيابي ودسترسي برعلوم بجاي مانده از امامان معصوم باعث افزايش قدرت و غلبه بردشمنان ميشد.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ: در مورد علم معصومين عليهم السلام آنچه مسلم است و در صحت آن ترديدي نيست , اين است كه وظيفه اصلي انبياء و امامان عليهم السلام ، هدايت انسانها براي رسيدن به تكامل انساني و سعادت دنيوي و اخروي است .بر اين اساس بايد به تمام احكام و قوانين شريعت كه براي سعادت دنيوي و اخروي مردم ضرورت دارد, آگاهي داشته باشد. همين طور از صفات نيك و زشت و عقايد صحيح و باطل مطلع باشد.
آن چه را كه براي ارشاد و هدايت انسان ها و اداره امور دنيوي و اخروي آنان لازم است بداند، اما اين كه در ساير رشته ها و فنون علمي , مثل طبابت و گياه شناسي و صنعت و فناوري و جبر و مثلثات و هندسه و فيزيك و شيمي و... نيز مهارت و تخصص داشته باشد, بين انديشمندان اسلامي اختلاف است .
دلايلي كه براي اثبات عالم بودن پيامبران و امامان ارائه مي شود, بيش از اين دلالت ندارد كه پيامبر و امام بايد به تمام علومي كه به گونه اي در ارشاد و هدايت مؤثر است , آگاهي داشته باشد, اما براي ساير علوم دليل نداريم .
دليل نداريم كه حتماً لازم باشد امام، مهندس و رياضي دان و زمين شناس ومخترع و يا مكتشف باشد, اما اگر دانستن يكي از اين ها براي اثبات امامت يا ارشاد و هدايت خلق ضروري باشد,(1) مي تواند از نيروي باطني خود استفاده كند و با جهان غيب تماس بگيرد و علوم و اطلاعات لازم را به دست آورد.
منبع تمام حقايق در اختيار پيامبران و امامان است و هر وقت ضرورت اقتضا كند,مي تواند بهره برداري كند; به همين دليل ائمه اطهار گاهي ازخواص گياهان و از حوادث زمين و آسمان خبر مي دادند. زماني از سخنان حيوانات گزارش مي دادند و با زبان هاي غير عربي تكلّم مي كردند, اما گاهي براي مداوا و درمان خود, به دكتر مراجعه مي كردند و دارو استفاده مي نمودند .(2) و همينطور برخي انبياء عظام عليهم السلام دست به برخي اختراعات زدند مانند ساختن كشتي توسط حضرت نوح عليه السلام ، همانگونه كه قرآن كريم مي فرمايد : « فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا» ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز(3) و اختراع زره توسط حضرت داود عليه السلام زدند : « وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ » و ساختن زره را بخاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند آيا شكرگزار (اين نعمتهاى خدا) هستيد؟ (4) البته آن هم نه به خاطر اين كه اختراعي كرده باشند و اسمشان در ليست مخترعان جاي بگيرد بلكه اگر انبياء عليهم السلام به اينگونه موارد دست مي زدند عمدتا در جهت هدايت و به عنوان معجزه اي از معجزات الهيه و رفع نيازي ضروري از امت خويش بوده است.
با توجه به مطالب فوق در پاسخ به سؤال شما بايد گفت:
اولاّ: ائمه اطهار، به اعتبار بدن مادي و عنصري و علم حصولي ,لازم نبود همه چيز را بدانند و به پيروان خود ياد بدهند, هر چند به اعتبار نورانيت ذاتي كه داشتند و به اعتبار مقام ولايت , همه حقايق را مي دانستند و به آن علم حضوري و شهودي داشتند ولي از علوم غيبي تنها در مواردي بهره مي گرفتند كه اثبات امامت يا ارشاد و هدايت مردم متوقف بر آن بود, زيرا وظيفه اصلي ائمه عليهم السلام ارشاد وهدايت ونشان دادن مسير سعادت دنيا و آخرت به مردم است، نه بهره مند كردن آنها از امكانات رفاهي وتكنولوژي و... در نتيجه اگر اين بزرگواران از علوم و صنايع جديد خبر نداده يا آنها را اكتشاف واختراع نكردند ، يكي از دلائل آن موضوعيت نداشتن انجام اين امور در راستاي اهداف اصلي امامت ،يا در واقع , عدم ضرورت آن بوده است, تا امام براي اطلاع از آن , از علوم غيبي خويش استمداد بجويند.
دوم: هميشه انجام اختراعات و اكتشافات معلول حاصل شدن مقدمات متعدد علمي وفني است؛ يعني در واقع امكان دارد انسان از تكنولوژي بهره مند باشد. اما چون مقدمات فني وابزار لازم براي تحقق آن فراهم نيست، ساختن و توليد آن هم ممكن نباشد .به عنوان مثال توليد اتومبيل حلقه پاياني ابزار و امكانات و فناوري هاي مادر است . علم پيچيده ماشين سازي تنها يك حلقه از اين مقدمات است مانند توليد فلزات متفاوت با آلياژهاي گوناگون ،توليد واستحصال بنزين از مواد آلي موجود در طبيعت ،توليد دستگاه ها و تكنولوژي ريخته گري و قالب بندي فلزات، تهيه مواد اوليه ،سيستم هاي برقي ،احتراق ،حركتي و... بديهي است كه در آن دوران اولي ترين مقدمات تحقق اختراعات نيز محقق نشده بود .
سوم: اهل بيت تا آنجا كه برايشان امكان وزمينه فعاليت فراهم شد براي رسيدن به اين مراحل از پبشرفت و شكوفايي علمي تلاش كردند ؛يعني با آموزش شاگردان متعدد وترسيم خطوط كلي علوم ، زمينه رشد وتكامل تدريجي علوم پايه را كه مقدمه اختراعات واكتشافات بود ، فراهم نمودند تا جايي كه بسياري از علوم تجربي ، گام هاي اوليه شكوفايي را از مجالس درس وبه واسطه شاگردان امام صادق عليه السلام وساير ائمه برداشتند.
در اين رابطه به افرادي مانند جابر بن حيان كوفي مي توان اشاره كرد كه متجاوز از پانصد رساله علمي در علم شيمي و علوم ديگر كه از منبع علم الهي امام صادق عليه السلام استفاده كرده است ، مي تواند اشاره كرد.
همچنين مباحث علمي فراواني در كلاس هاي امام باقر و امام صادق عليهما السلام مطرح مي شده است كه تاريخ مقداري از آنها را گزارش نموده است. براي آگاهي بيشتر از اين موارد مي توانيد به كتاب « امام صادق مغز متفكر جهان شيعه » كه مجموعه مقالات دانشمندان مركز اسلامي استراسبورگ است مراجعه فرمائيد.
همچنين به كتابهائي كه در زمينه طب و پزشكي از خود ائمه اطهار عليهم السلام رسيده است مانند طب الصادق و طب الرضا عليهم السلام نيز مي توانيد مراجعه كنيد.
البته در پرداختن به اين علوم وتكنولوژي ها رعايت وضع ادراكي مخاطبان وشاگردان هم مهم است . زيرا اصولا معلم و مربي و استاد مطالبي را براي شاگردان بيان مي كند كه ظرفيت و توان درك تصوري آن را داشته باشند.
اين كه ائمهء اطهار(ع) از برخي ازاين علوم خبرندادند، شايد علتش عدم توانايي ادراك و نبود ظرفيت مخاطبان بوده است . به اين دليل اصلاً ازبرخي مسائل سخني به ميان نياوردند و يا با استعاره و تشبيه وكنايه، چنان كه وقتي خواستند به مردم تفهيم كنند موجودات مرموزي به نام ميكروب وجود دارد, مي فرمودند: از كوزه هاي گلي شكسته آب ننوشيد, زيرا محل و جايگاه شيطان يا جنيان است .
چهار : به انجام رساندن اين اختراعات واكتشافات نيازمند امكانات وآزادي هاي اجتماعي است كه تقريبا همه ائمه از ان بي بهره بودند . فشار واختناق حاكمان ستمگر وغصب خلافت وامكانات ظاهري، امكان ورود در اين عرصه ها را به اين بزرگواران نمي داد .
براي مطالعه بيشتر در اين مورد مي توانيد به :
1- علم امام ، محمد حسين مظفر .
2- بررسي مسائل كلي امامت ، ابراهيم اميني .
پـي نوشت:
1. ر.ك : محمد حسين تهراني ، امام شناسي ،مشهد ، انتشارات علامه طباطبائي ، 1426 هـ.ق ، ج 1 ،ص241.
2. ابراهيم اميني , بررسي مسائل كلّي امامت , قم ، بوستان كتاب ، 1386 هـ..ش ، ص 322ـ 325
3. مومنون (23) ، آيه 27.
4. انبياء(21) ، آيه 80.