پاسخ تفصیلی:
پاسخ :
نخست بايد دانست؛ حقايق جهان هستي، تنها به آنچه در دنيا ديده شده خلاصه نمي شود، بلكه آنچه مناسب با شأن انسان است دستيابي به مقام خلافت الهي و تجلي صفات جمال و جلال الهي براي اوست كه در مراتب عالي بهشت مانند بهشت رضوان تحقق يافتني است.
بنا بر آيه «يوم تبلي السرائر» تنها به آشكار شدن، پنهاني هاي اين دنيا اشاره دارد و علوم تجربي و اقتصادي و سياسي تنها براي حل مشكلات روزمره اين دنيا كاربرد دارد و بيشتر اينها براي آسايش بدن انسان و بستر سازي براي امنيت او فراهم مي شود. اما آنچه سير معقول او شكل مي دهد و لذت واقعي را براي او در پي دارد فراتر از اين امكانات است. نعمت هاي آسايش بهشت نيز گوشه اي از لذت هاي آن است اما لذت و بهجت اصلي در ملاقات با اولياي خدا، بهره مندي از جمال حق هست كه بايد ديد و چشيد و بدانيم خداوندي كه دنياي محدود و آميخته با سختي ها را اينگونه زيبا و نشاط آور و بدون ملال آفريد. به طور يقين بهشت را كه بسيار وسيع و به دور از هرگونه محدوديت و رنج آفريده، از هرگونه ملال زدگي به دور است. براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم؛
آيات و روايات گوياي اين حقيقت است كه حركت و تكامل در عوالم بالاتر از برزخ نيز وجود دارد حتي خود انتقال از عالم برزخ به عالم حشر و اولين عالم از عوالم حشر، يك تحول تكاملي و سرفصلي از حركت كلي تكامل مي باشد.
خداوند متعال مي فرمايد: «كساني كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاي خود را به بهاي ناچيزي مي فروشند, آنان را در آخرت ]از سعادت هاي اخروي [ بهره اي نيست و خداي ]متعال [ روز قيامت با آنان سخن نمي گويد و به ]نظر رحمت به [ ايشان نمي نگرد و ]آنها را[ پاكشان نمي گرداند و عذابي دردناك خواهند داشت )), (آل عمران / 77). جمله ي ((و پاكشان نمي گرداند)) در اين آيه مفهوم خاصي دارد, اين جمله حكايتگر اين حقيقت است كه انسان هايي كه در صراط مستقيم عبوديت بوده و مورد نظر حق مي باشند, در حشر و در مواقف و عوالم آن مشمول تزكيه حضرت حق بوده و خداوند آنها را از ناپاكي ها پاك ساخته و آنها را از آنچه كه روي چهره اصلي اشان قرار گرفته و از بسياري از حقايق محجوبشان كرده تزكيه و تطهير مي كند اما اين تزكيه الهي شامل آن دسته از انسان ها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاسته اند, نخواهد گشت.
از طرفي , تزكيه خداي متعال همان تكميل و كامل ساختن روح آدمي است چرا كه انسان در زندگي دنيوي در ظاهر امر داراي يك سلسله عقايد بوده و براساس آن عقايد, روش و سلوك عملي خاصي خواهد داشت , اما, در باطن امر, روح آدمي در نتيجه همين عقايد و اعمال حركت خاصي داشته , كه آن حركت , اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد, روح را از آنچه بايد پاك گردد, به تدريج پاك گردانيده و در مدارج كمال پيش مي برد. اين حركت باطني همان تزكيه الهي است كه در روح آدمي تحت سلوك ظاهري ديني انجام مي گيرد. اين تطهير, روح را از حجابها, تعلق ها و رنگ ها و هر چه كه بر روح در تنزلش از موطن اصلي , عارض گشته , نجات داده و آزاد مي گرداند و در حقيقت يك حركت تكاملي است براي روح و حركت روح هم جز با تزكيه نمي باشد چه اين تزكيه در زندگي دنيوي تحت سلوك ديني انجام گيرد و چه در قيامت به مقتضاي احكام خاص همان عالم و عوالم آن . پس اين آيه به روشني ميگويد كه تزكيه در عالم قيامت هست يعني حركت تكاملي در عالم حشر وجود دارد.
2. حقيقت اين است كه كساني كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده , پنهان مي دارند و بدان بهاي ناچيزي به دست مي آورند, آنان جز آتش در شكم هاي خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكي خواهند داشت )), (بقره / 174). مفهوم اين آيه مانند آيه سابق آن است كه تزكيه در قيامت شامل كساني كه احكام خدا را فروخته و در مقابل پول و رياست از حكم خدا درمي گذرند, نخواهد گشت و تزكيه - كه تطهير و پاك ساختن است - همان حركت مي باشد. زيرا موجود متحركي كه در مسيري پيش مي رود نقايص , حجابها, پرده ها, رنگ ها و معايب را كنار زده و خود را از آن آلودگي ها و تعلق ها پاك مي سازد. پس حركت در قيامت وجود دارد.
3. و اما آنان كه به خدا گرويدند و به او تمسك جستند به زودي ]خدا[ آنان را در جوار رحمت و فضلي از جانب خويش درآورد و ايشان را به سوي خود, به راهي راست هدايت كند)),(نساء / 175). اين آيه با لحن خاصي صراحت دارد كه پس از رسيدن به بهشت و قرار گرفتن در آن , مؤمنان دوباره به راه و مسيري كه به سوي خدا مي رود هدايت مي شوند . پس خداوند بهشتيان را به راهي كه لقاء بالاتر, بهتر, جامع تر و كامل تر است , پيش مي برد; يعني حتي در بهشت نزديك شدن بيشتر و خدا را بهتر ديدن نيز وجود دارد و تازه اصل حركت براساس حب و اشتياق و لقاء حق آغاز مي گردد, بنابراين حركت و تكامل در عالم حشر وجود دارد.
4 - حقيقت اين است كه خداوند كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند در باغ ها و ]بهشت هايي [ كه از زير ]درختان [ آن نهرها روان است , در آورده ]و داخل مي گرداند[ در آن جا با دستبندهايي از طلا و مرواريد آراسته مي شوند و لباسشان در آن جا از حرير ]و پرنيان [ است ]پس از قرار گرفتن در چنين وضعيتي [ هدايت مي شوند به گفتار پاك ]و پاكيزه [ و به سوي راه خداي ستوده ]و حميد[ هدايت مي گردند)), (حج / 23 - 24). اين آيه به حقايقي اشاره دارد كه براي ارباب ذوق ديوانه كننده است . اين گفتار و سخن پاكيزه چيست ؟ از ابن عباس نقل شده كه هدايت مي شوند به شهادت اين كه در بهشت به هر جا كه نگاه مي كنند مي گويد: ((لااله الا الله)). اما چه گفتني و چه تبعات و آثاري كه پس از اين گفتن و خواندن مي آيد؟ فقط اهلش مي دانند و بس , از ابن زيد نقل شده كه به اين گفتار پاكيزه ((الله اكبر)) را نيز اضافه كرده است , (بحارالانوار, ج 8, ص 91) كه اهل بهشت مداوم ((الله اكبر)) مي گويند, و پيش مي روند.
حضرت رسول اكرم (ص ) شاهد جمال حق بود و هر چه پيش مي رفت و بيشتر مي رسيد, مي فرمود: ((الله اكبر)), باز بيشتر مي ديد و مي يافت كه نمي توان خداوند را توصيف كرد و مي فرمود: ((الله اكبر)). من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست
همچنين آيه ي فوق اشاره دارد كه بهشتيان پس از قرار گرفتن در بهشت , به سخن پاكيزه و صراط حميد هدايت مي شوند, پس معلوم مي شود كه تازه در آن جا راه به خصوصي شروع مي گردد و راهي كه حركت در آن نباشد راه نيست , اين آيه مي گويد: خداوند با اسم ((حميد)) خود مؤمنان و مشتاقان را مي برد به آن جا كه بايد ببرد. پس حركت در عوالم حشر وجود دارد و سير تكاملي در آن جا ادامه دارد. كساني كه منكر حركت و تكامل در عالم حشراند اين آيات را چگونه معنا و تحليل مي كنند؟!! يك دسته از آيات قرآن از بهشت خوبان ياد مي كند و از قيامت و عوالم بعدي افراد صالح مانند انبياء سخن مي گويد كه آنان را در آن عوالم مشمول مغفرت مي گرداند. اما اين مغفرت چيست ؟ غفراني كه مثلا" به سراغ ابراهيم در عوالم حشر مي آيد آيا به معني بخشايش گناه و معصيت است ؟ قطعا" تطهير از معصيت و گناه نيست چرا كه انبياء معصوم اند و پاكيزه از گناهان , بلكه مقصود آن است كه خداوند متعال آنچه كه در حضرت ابراهيم (ع ) مانع لقاء بهتر است , با غفرانش از ميان مي برد تا آن طور كه مي خواهد ابراهيم به لقاء حق نايل شود.
در روايتي وارد شده است كه : ((در بهشت درختهايي است كه بر آنها زنگ هايي از نقره قراردارد, هنگامي كه بهشتيان مي خواهند و اراده مي كنند كه سماعي داشته باشند, خداوند نسيمي را از تحت عرش برمي انگيزد تا به آن درختان بوزد و زنگ ها به حركت درآيند با صداهايي كه اگر اهل دنيا آن صداها را بشنوند از طرب مي ميرند عجيب است , (بحارالانوار, ج 8, ص 196, روايت 183). اين درختان چيستند؟ آيا شجره طوبي است - كه اصلش در منزل علي (ع ) مي باشد, (همان , روايت 185) - يا شجره ديگر؟ اين زنگ ها چه زنگي هستند و آن صداها چه صدايي و آن خواندن ها چه خواندن هايي ; گويا خواندن ها و آهنگ ها هم در آن جا طوري است كه آدمي را به سوي خدا مي برد نه مانند خواندن هاي دنيوي كه انسان را از خدا دور مي كند. ولي هر چه هست اگر به گوش اهل دنيا برسد به دليل نداشتن ظرفيت مي ميرند و قالب تهي مي كنند. پس بايد حركت , تحول و تكاملي وجود داشته باشد تا بر اثر آن , ظرفيت ادراك و پذيرش آن حقايق بالا و والا را در عوالم حشر بيابيم . با توجه به آنچه كه در تكامل حشري گفته شد معلوم مي شود كه تكامل در قيامت براي كساني كه راه توحيد, ايمان و طريق عبوديت را طي مي كنند غير از راه افرادي است كه راه انحرافي و ضلالت را در مقابل دارند. به بيان ديگر, ادامه داشتن راه ضلالت مانند ادامه داشتن راه صراط مستقيم در عوالم بالاتر و والاتر نيست . يعني انسان موحد و الهي با سلوك در صراط مستقيم و در عوالم بالا, از نقايص وجودي , معايب , كمبودها, رنگ ها, تعلق ها و حجاب ها به تدريج پاك شده و چهره اصلي انساني را يافته و متناسب عالم قرب مي گردد و در واقع راه توحيدي برزخي و راه هاي توحيدي عوالم پس از برزخ در عين اين كه باطن راه توحيدي و عبودي دنيوي است , تكاملي بوده و تكميل كننده و تطهير كننده انسان است ; يعني , با ادامه حركت در عوالم بالاتر مرحله به مرحله كاستي ها و كمبودها را جا گذاشته و كمالات جديدي را كسب كرده و لايق ورود به عالم و عوالم والاتر مي گردد تا آن جا كه به مقام فنا و بقاء بالله برسد. اما ادامه راه ضلالت و انحراف و راه كفر و شرك به صورت تكاملي نبوده بلكه به اين صورت است كه صورت هاي باطني راه باطل و يا راه هاي باطل و ضلالت به ترتيب عوالم ظاهر گشته و به تدريج اصل چهره باطني و حقيقي آنها ظاهر مي شود تا روز لقاء پروردگار, كه در آن روز و در آن عالم , صورت اصلي اين راه كه طريقي است به سوي غضب حق و آتش جهنم و عذاب هاي دايمي , در برابر انسان منحرف ظاهر شده و آدم گمراه خود را در آن مي يابد. به بيان ديگر, مسيري كه اينها پيش گرفته اند سير قهقرايي داشته و در واقع سير تكاملي به آن معني كه اهل هدايت متكامل مي شوند نيست , بلكه پيشرفت اينها به معني پيش رفتن به عمق و باطن راهي است كه پيش گرفته اند, چرا كه ضلالت , بطوني دارد كه باطن آخر آن روبرو گشتن با اسماء غضب الهي است . انساني كه در حيات دنيوي در طريق ضلالت و انحراف حركت مي كند و پيش مي رود, در باطن امر, لحظه به لحظه به بطن اين ضلالت پيش مي رود تا آن جا كه با اسماء غضب و طرد حق مواجه مي گردد. مثلا" كسي كه در اين دنيا گناهي كرده يا با حضرت حق عناد و لجاجت دارد; يعني , با اوامر حضرت حق مخالفت مي كند, اين طغيان و مقابله در اين دنيا پشت حجاب است و انسان در حيات دنيوي از اين باطن محجوب مي باشد. وقتي حجاب يا حجاب ها مرحله به مرحله كنار رفت , آنچه در نهايت به ظهور و بروز مي رسد مواجه با خداوند قهار است , يعني خدايي كه هر چه در مقابلش به عنوان مقابله كننده بايستد, او را طرد, لعن و خرد مي كند. پس پيشرفت و حركت اهل ضلال , در عمق و باطن ضلالت پيش رفتن و مواجه گشتن با اسماء غضب , طرد, لعن و ردالهي است . آياتي كه دلالت مي كند بر هدايت شدن مجرمان در روز قيامت به راه جهنم , ناظر به همين واقعيت است . يعني , طريق جهنم كه منتهي به جهنم مي شود و منحرفان در قيامت به آن هدايت مي شوند, صورت اصلي و باطني همان راه ضلالت دنيوي است كه در قيامت ظاهر مي شود, به آيات ذيل توجه كنيد:
1. و اهل ضلالت [ مي گويند: اي واي بر ]حال [ ما! اين روز جزاست , اين است همان روزي كه آن را تكذيب مي كرديد ]سپس خطاب مي آيد به سوي ملائكه [ كساني را كه ستم كرده اند با هم رديفانشان و آنچه غير از خدا پرستيده اند, گردآوريد ]و جمع كنيد[ و به سوي راه ]يا راهي كه به [ جهنم ]منتهي مي شود[ رهبري شان كنيد)), (صافات / 20 - 23).
اين آيه با صراحت بيان مي كند بعد از حشر و جمع شدن منحرفان , تازه آنها به دنبال راه پيش گرفته در دنيا و برزخ پيش مي روند. پس معلوم است كه حركت در هر نظامي ادامه دارد و براي اهل ضلالت , اين حركت به صورت فرو رفتن در عمق و باطن ضلالت - كه اثرش جهنم و جهنم هاست - بروز مي كند.
2. پس دوزخيان حتما" از آن ]ميوه هاي درخت زقوم كه از قعر آتش سوزان مي رويد[ مي خورند و شكم ها را از آن پر مي كنند سپس ايشان را بر سر آن , آميغي از آب جوشان است , آنگاه بازگشتشان بي گمان به سوي دوزخ و جهنم است )), (صافات / 66 - 68).
شجره زقوم , شجره اي است كه ريشه اش از اصل جهنم روييده و شاخه و برگش تا اين نظام دنيوي كشيده شده است , عمل بد, فكر بد, صفت بد و عقيده بد هر يك گرفتن شاخه اي از اين درخت است كه انسان را پيش مي برد تا به اصل و ريشه آن كه در عمق جهنم است مي كشاند. دائم از ميوه هاي اين درخت تغذيه مي كنند و شكم هاي خود را از آن پر مي كنند تا آماده شوند براي پيش رفتن در قدم هاي بعدي و اين مرحله به مرحله ادامه دارد تا به جهنم كه ريشه درخت زقوم در آنجاست رسيده و در عمق آن فرو روند آيا اين جز حركت اهل ضلالت چيز ديگري است ؟ خداوند متعال اين حقيقت را با الفاظ دنيوي براي من و شما بيان كرده است تا ما با شعاعي از حقايق و احكام عوالم ديگر آگاه شويم و الا آن قدر حقايق و قوانين و آثار آن عوالم ژرف و عميق است كه نه ما ظرفيت درك آن را داريم و نه الفاظ توان بيان آنها رادارند. هم ما قاصر و هم الفاظ قاصر. به هر حال اين آيه به خوبي بيان مي كند كه جهنميان و گمراهان در اول حشر در اوائل راهي قرار مي گيرند و پيش مي روند كه تا عمق جهنم ادامه دارد و اين دلالت بر حركت و چگونگي آن در نظام هاي بالا و بالاتر دارد.
3. [آن كس كه] دوزخ پيش روي اوست و به او آبي چركين نوشانده مي شود آن را جرعه جرعه مي نوشد و نمي تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبي به سويش مي آيد ولي نمي ميرد و عذابي سنگين به دنبال دارد)), (ابراهيم / 16 - 17).
اين آيه به روشني گوياي اين حقيقت است كه جهنمي ها به تدريج آن آب سوزان را مي خورند تا تغذيه شوند و براي پيش رفتن آماده گردند, مي خورند و پيش مي روند, پشت سر هم مي خورند, تمام شدني نيست و در عين حال گوارا هم نيست , در عين اين كه نادم , پشيمان و منزجرند و به سوي عذاب غليظ و عميق و شديد پيش مي روند. پس معلوم مي شود كه سير ادامه داشته و اهل ضلالت رفته رفته به عمق لجاجت و انحراف پيش مي روند. از خداوند متعال با دلي سوزناك و چشمي اشكبار بخواهيم كه ما را در زمره موحدان و مؤمنان و مخلصان قرار دهد تا در راه هدايت قرار گرفته و با سير تكاملي , لايق ورود به عالم قرب و ديدار جمال حق شويم نه از اهل ضلالت و گمراهي كه جز حرمان و خسران چيزي ديگري عايدشان نخواهد گشت , (قيام قيامت , استاد محمد شجاعي , مبحث تكامل حشري ).
جز تو پيش كي برآرد بنده دست هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهي ميل دعا تو دهي آخر دعاها را جزا
اول و آخر تويي ما در ميان هيچ هيچي كه نيايد در بيان
(مثنوي / 4/3499 - 3501)
www.eporsesh.com