تذکره الفقهاء المجلد 15 | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
تذکره الفقهاء المجلد 15
تالیف العلامه الحلی الحسین بن یوسف بن المطهر ؛ تحقیق موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث .
کتابخانه مجازی الفبا
1416ق=1373.
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
تذکره الفقهاء المجلد 15
ویرایش اثر
پدیدآورندگان :
علامه حلی, ابن مطهر حسن بن یوسف (مرجع تقلید، فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم هجری، مولف بیش از ۱۲۰ کتاب در رشتههای فقه، اصول فقه، کلام، حدیث، تفسیر، رجال، فلسفه و منطق), 648ق/1251م. حله، عراق 726ق/1326م. حله، عراق
(نویسنده)
وضعیت نشر :
قم ،
موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث ،
1416ق=1373
چکیده :
تَذکِرَة الفقهاء، اثری جامع در فقه استدلالی و تطبیقی با گرایش فقهیِ امامی، به عربی، نوشته حسن بن یوسف بن مطهر حلّی مشهور به علامه حلّی، دانشمند امامی قرن هفتم وهشتم است. علامه حلّی، این کتاب را به درخواست فرزندش محمد، معروف به فخرالمحققین، نوشت و چنانکه در مقدمه تأکید کرده، در این کتاب به اختصار فتاوا و ادله فقهی را بر پایه فقه امامی و با اشاره به آرای مخالف و داوری میان مذاهب به روشی منصفانه آورده است. به گفته مؤلف، کتاب در چهار قاعده تنظیم شده، اما به غیر از دو قاعده عبادات و عقود، بقیه آن در دسترس نیست. هر قاعده نیز مشتمل بر شش کتاب است. مؤلف در هر مسئله ابتدا نظر مقبول خود را در قالب بیان نظریه فقیهانی از امامیه که با آن نظر موافق اند، نوشته وسپس با آوردن نام برخی موافقان از میان صحابه و تابعین و فقهای مذاهب دیگر و با استناد به ادله مورد قبول عامه و خاصه به تحلیل آن پرداخته است. در بیان نظریه های مخالفان با توجه به احاطه خود بر آرای فقهی امامیان و اهل سنّت و ذکر ادله آنان، گاهی به نقد و پاسخگویی پرداخته و چه بسا پاسخهایی مفروض در توجیه آنها ذکر کرده و خود به آنها پاسخ داده است. بدین ترتیب، در بسیاری از فروع و مسائل فقهی، نوعی مناظره و گفتگوی علمی بر پایه مبادی مفروض صورت گرفته، ولی در برخی مسائل (بیشتر در ابواب معاملات) به ذکر نظریات مخالفان اکتفا نموده است، بی آنکه به پاسخگویی بپردازد. از فقهای شیعه، علاوه بر آرای شیخ طوسی که بسیار موردتوجه مؤلف بوده، نظریات شیخ صدوق، شیخ مفید، ابن جنید، ابن ابی عقیل، علی بن بابویه، سلار دیلمی و ابوالصلاح حلبی بیشتر ذکر شده است. از میان پیشوایان اهل سنّت نیز به آرای شافعی بیش از دیگران پرداخته و گاه نظر برخی پیروان مذاهب چهارگانه، مانند محمد بن حسن شیبانی و ابویوسف و زُفَر و جصّاص (رازی) و اسماعیل مُزنی و داود ظاهری هم مورد توجه قرار گرفته است. همچنین آرای بسیاری از فقهای صحابی و تابعی، از جمله ابن عباس، ابن مسعود، ابن ابی لیلی، ابن عمر، مجاهد، انس بن مالک، حسن بصری،سفیان ثوری، عطاء بن ابی رَباح، محمد بن شهاب زُهْری، ابراهیم نخعی، سعید بن مسیّب،محمد بن سیرین و قَتادة بن دِعامه، ذکر شده است. گاهی نیز به آرای مذاهب دیگر مانند زیدیه و قاسمیه (شاخه ای از زیدیه پیروان قاسم بن ابراهیم رسّی) اشاره شده است. بر این اساس، برخی محققان تذکرة الفقهاء را از مهمترین منابع فقه مقارَن (تطبیقی) و گروهی دیگر آن را از جمله منابع موجود در باره علم الخلاف (خلافیات) می دانند.
جلد پانزدهم ادامه بررسی تطبیقی مبحث دیون می باشد.
منابع دیجیتالی مرتبط :
نسخه PDF
کلید واژه اصلی :
فقه تطبیقی
,
فقه استدلالی
,
فقه جعفری
,
اصول فقه شیعه
,
کتب فقه شیعه
,
کتب فقه استدلالی شیعه
کلید واژه فرعی :
وکالت ,
ارکان اقرار ,
موکل ,
وکیل ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
علامه حلی
متکلمان و سایر شخصیت ها :
علامه حلی
نویسنده :
تالیف العلامه الحلی الحسین بن یوسف بن المطهر ؛ تحقیق موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث .
زبان :
عربی
منبع اصلی :
http://download2064.mediafire.com/zntyt9798eqg/0ffooxixjmiv7j6/%D8%AA%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D9%87+%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%82%D9%87%D8%A7%D8%A1+%28%D9%85%D8%A4%D8%B3%D8%B3%D8%A9+%D8%A2%D9%84+%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%8A%D8%AA+%D8%B9+%D9%84%D8%A5%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A1+%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AB%29+-+%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%91%D8%A7%D9%85%D8%A9+%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%84%D9%91%D9%8A+15.pdf
کد کنگره:
BP ۱۸۲/۳ /ع۸ت۴
جنس منبع:
متن
پایگاه :
الف:پایگاه کتب
یادداشت :
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال , جوان , تخصصی
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
فهرست مندرجات:
[تتمه کتاب الدیون]
المقصد السادس:فی الوکاله
[الفصل] الاول:فی حقیقتها و مشروعیتها
الفصل الثانی:فی ارکان الوکاله
[البحث] الاول:فی الصیغه.
مساله ۶۴۵:لا بد من القبول اما لفظا-و هو کل ما یدل علی الرضا بالفعل-او فعلا.
مساله ۶۴۶:و یجوز عندنا القبول علی الفور و التراخی
مساله ۶۴٧:اذا شرطنا القبول،لم یکتف بالکتابه و الرساله،کما لو کتب بالبیع.
مساله ۶۴٨:لا یصح عقد الوکاله معلقا بشرط او وصف
تذنیب:
مساله ۶۴٩:قد بینا بطلان الوکاله المعلقه علی الشرط،و هو اظهر قولی الشافعیه
مساله ۶۵٠:لو قال:وکلتک بکذا و مهما عزلتک فانت وکیلی، صحت الوکاله المنجزه
مساله ۶۵١:کما ان الوکاله لا تقبل التعلیق،فالعزل هل یقبل التعلیق ؟ الاقرب ذلک
مساله ۶۵٢:تجوز الوکاله بجعل و غیر جعل
البحث الثانی:فی الموکل.
مساله ۶۵٣:یشترط فی الموکل ان یملک مباشره ذلک التصرف،
مساله ۶۵۴:کل من صح تصرفه فی شیء تدخله النیابه صح ان یوکل فیه
مساله ۶۵۵:شرطنا فی الموکل ان یکون متمکنا من المباشره
مساله ۶۵۶:الوکاله جایزه فی کل ما یصح دخول النیابه فیه
مساله ۶۵٧:و لا فرق فی ذلک بین الطلاق و غیره عند اکثر علماینا
مساله ۶۵٨:التوکیل علی اقسام ثلاثه:
مساله ۶۵٩:اذا وکله بتصرف و قال له:افعل ما شیت،لم یقتض ذلک الاذن فی التوکیل
مساله ۶۶٠:کل وکیل جاز له التوکیل فلیس له ان یوکل الا امینا
مساله ۶۶١:اذا اذن له ان یوکل،فاقسامه ثلاثه:
الاول:ان یقول له:وکل عن نفسک،ففعل،کان الثانی وکیلا للوکیل ینعزل بعزل الاول ایاه
الثانی:لو قال:وکل عنی،فوکل عن الموکل،فالثانی وکیل للموکل
الثالث:لو قال:وکلتک بکذا و اذنت لک فی توکیل من شیت،او:
مساله ۶۶٢:یجوز للوصی ان یوکل و ان لم یفوض الموصی الیه
البحث الثالث:فی الوکیل.
مساله ۶۶٣:کما یشترط فی الموکل التمکن من مباشره التصرف للموکل فیه بنفسه،یشترط فی الوکیل التمکن من مباشرته بنفسه
مساله ۶۶۴:یجوز للمراه ان تتوکل فی عقد النکاح ایجابا و قبولا عندنا
مساله ۶۶۵:یجوز تعدد الوکیل فی الشیء الواحد،و وحدته
مساله ۶۶۶:یجوز ان یتوکل العبد فی الشراء لنفسه او لغیره.
مساله ۶۶٧:کل من لا یملک التصرف فی شیء لنفسه لا یصح ان یتوکل فیه
مساله ۶۶٨:مدار الوکاله بالنسبه الی الاسلام و الکفر علی ثمان مسایل
مساله ۶۶٩:لو وکل المسلم مسلما ثم ارتد الوکیل،لم تبطل وکالته،
البحث الرابع:فیما فیه التوکیل.
و النظر فی شرایطه،و هی ثلاثه:
النظر الاول:ان یکون مملوکا للموکل.
النظر الثانی:فی قبول متعلق الوکاله النیابه.
مساله ۶٧٠:الضابط فیما تصح فیه النیابه و ما لا تصح ان نقول:کل ما تعلق غرض الشارع بایقاعه من المکلف مباشره،لم تصح فیه الوکاله
مساله ۶٧١:یصح التوکیل فی البیع ایجابا و قبولا،و فی جمیع انواعه
مساله ۶٧٢:یصح التوکیل فی عقد النکاح ایجابا و قبولا
مساله ۶٧٣:کما یصح التوکیل فی العقود،کذا یصح فی فسخها
مساله ۶٧۴:فی صحه التوکیل فی المباحات-کالاصطیاد و الاحتطاب و الاحتشاش و احیاء الموات و اجاره الماء و شبهه-اشکال
مساله ۶٧۵:یجوز التوکیل فی قبض الجزیه و اقباضها و المطالبه بها، و فی عقد الذمه.
مساله ۶٧۶:و یجوز التوکیل فی اثبات حد القذف و القصاص عند الحاکم و اقامه البینه علیه
مساله ۶٧٧:یجوز لکل واحد من المدعی و المدعی علیه التوکیل بالخصومه
مساله ۶٧٨:فی التوکیل بالاقرار اشکال.
مساله ۶٧٩:لا یصح التوکیل بالالتقاط
النظر الثالث:فی العلم
مساله ۶٨٠:لا یشترط فی متعلق الوکاله-و هو ما وکل فیه-ان یکون معلوما من کل وجه
مساله ۶٨١:اذا وکله فی بیع امواله،صح
مساله ۶٨٢:لو قال له:بع ما شیت من مالی،جاز،خلافا لبعض الشافعیه
مساله ۶٨٣:اذا وکله فی شراء عبد و اطلق،فقد بینا جوازه
مساله ۶٨۴:اذا وکله فی الابراء من الحق الذی له علی زید،صح.
مساله ۶٨۵:اذا وکله فی الابراء من الحق الذی له علیه ١،فابراه الوکیل،صح
تذنیب:
مساله ۶٨۶:اذا وکله فی الخصومه و اطلق بان قال:وکلتک لمخاصمه خصمایی،فانه یصح
الفصل الثالث:فی احکام الوکاله
[المطلب] الاول:فی صحه ما وافق من التصرفات،و بطلان ما خالف.
[البحث] الاول:المباینه و المخالفه.
مساله ۶٨٧:یجب علی الوکیل اعتماد ما عین الموکل له و قرره معه
فروع:
ا-اذا باع علی الوجه الممنوع منه بان یبیع باقل من ثمن المثل او بالعروض او نسییه،کان حکمه حکم الفضولی
ب-لو کان فی البلد نقدان و احدهما اغلب،فعلیه ان یبیع به
ج-لو باع الوکیل علی احد الوجوه المذکوره،لم یصر ضامنا للمال
د-بیع ما یساوی عشره بتسعه محتمل فی الغالب ما یتغابن الناس بمثله
ه- کما لا یجوز ان ینقص الوکیل عن ثمن المثل،لا یجوز ان یقتصر علیه
و- لو باع بثمن المثل و وجد من یزید علیه،فان کان بعد انقضاء الخیار،فلا کلام.
مساله ۶٨٨:لو قال الموکل للوکیل:بعه بکم شیت،جاز البیع بالغبن
مساله ۶٨٩:للحاکم بیع المرهون و مال المفلس بنقد البلد
مساله ۶٩٠:الوکیل بالبیع المطلق یبیع من ابنه الکبیر و ابیه و سایر اصوله و فروعه
مساله ۶٩١:اذا وکله فی بیع شیء،فان جوز له ان یشتریه هو،جاز ان یبیعه علی نفسه،و یقبل عن نفسه.
فروع:
ا اذا منعنا من شراء الوکیل لنفسه،لم یجز ایضا ان یشتری لولده
ب-اذا اذن لوکیله ان یبیع من نفسه،جاز عندنا علی ما تقدم.
ج- لو وکل اباه بالبیع،فهو کالاجنبی
د- لو صرح له بالاذن فی بیعه من ابنه الصغیر،قطع بعض الشافعیه بالجواز
ه- لو وکل مستحق الدین المدیون باستیفایه من نفسه
مساله ۶٩٢:لو وکله المتداعیان ان یخاصم من الجانبین،فیدعی عن احدهما و ینکر عن الاخر،الاقرب:الجواز
مساله ۶٩٣:کل ما جاز التوکیل فیه جاز استیفاوه فی حضره الموکل و غیبته
مساله ۶٩۴:اذا وکل عبده فی اعتاق نفسه او امراته فی طلاق نفسها، صح.
مساله ۶٩۵:لو وکل عبدا بشراء نفسه من سیده،او یشتری منه عبدا اخر،ففعل،صح عندنا
مساله ۶٩۶:لو وکله فی اخراج صدقته علی المساکین و هو منهم،او اوصی الیه بتفریق ثلثه علیهم
مساله ۶٩٧:اذا وکله فی البیع موجلا،فان قدر الاجل صح التوکیل
البحث الثانی:فیما یملک الوکیل بالبیع.
مساله ۶٩٨:اذا وکله فی البیع مطلقا،لم یملک الوکیل قبض الثمن
مساله ۶٩٩:اذا وکله فی البیع،فقد قلنا:انه لا یملک قبض الثمن، لکن یملک تسلیم المبیع الی المشتری
مساله ٧٠٠:اذا وکله فی البیع،لم یملک قبض الثمن علی ما تقدم
مساله ٧٠١:الوکیل فی البیع یملک تسلیم المبیع بعد الایفاء علی ما قلناه نحن
مساله ٧٠٢:اذا وکله فی البیع فباعه بثمن حال
مساله ٧٠٣:اذا وکله فی البیع و منعه من قبض الثمن،لم یکن للوکیل القبض اجماعا.
مساله ٧٠۴:اذا دفع المشتری الثمن الی الموکل او الی الوکیل الماذون له او الی المطلق اذا جوزنا له قبض الثمن،فالوکیل یسلم المبیع
مساله ٧٠۵:قد بینا انه لیس للوکیل ان یسلم المبیع الی المشتری قبل ان یستوفی الموکل الثمن او الوکیل
البحث الثالث:فیما یملک الوکیل بالشراء.
مساله ٧٠۶:الوکیل بالشراء اذا اشتری ما وکل فیه،ملک تسلیم ثمنه
مساله ٧٠٧:اذا وکله فی الشراء فاما ان تکون العین شخصیه ١او کلیه.
مساله ٧٠٨:لو اشتری الوکیل المعیب جاهلا بعیبه،صح البیع
مساله ٧٠٩:لو کان الوکیل فی الشراء وکیلا فی رد المعیب،فاشتری معیبا جاهلا بعیبه،کان له الرد
مساله ٧١٠:لو اشتری الوکیل المعیب مع علمه بالعیب،فان کان باذن الموکل،فلا رد هنا لا للوکیل و لا للموکل اجماعا
مساله ٧١١:اذا کانت العین شخصیه بان وکله فی شراء عبد بعینه او سلعه بعینها
فروع:
ا-لا استبعاد عندی فی انه اذا اطلق بان قال له:اشتر عبدا هندیا، فاشتری معیبا جاهلا بعیبه:انه یملک الرد
ب-لم تذکر الشافعیه فیما اذا وکله فی ابتیاع عین شخصیه و ظهر عیبها انه متی یقع عن الموکل ؟ و متی لا یقع ؟
ج-لو وکله فی الشراء مطلقا و عین له عینا شخصیه فوجدها الوکیل معیبه قبل ان یعقد الشراء
مساله ٧١٢:جمیع ما ذکرنا فی الحالتین-اعنی فی کلیه العین او شخصیتها-مفروض فیما اذا اشتری الوکیل بمال فی الذمه
مساله ٧١٣:اذا ثبت الرد للوکیل فی صوره الشراء فی الذمه لو اطلع الموکل علی العیب قبل اطلاع الوکیل او بعده و رضیه،سقط عن الوکیل
مساله ٧١۴:هذا کله فی طرف الشراء،اما الوکیل بالبیع اذا باع فوجد المشتری عیبا،رده علیه ان لم یعلمه وکیلا
تذنیب:هل لعامل القراض ان یشتری من ینعتق علی المالک ؟
البحث الرابع:فی تخصیصات الموکل.
مساله ٧١۵:یجب علی الوکیل تتبع تخصیصات الموکل
تذنیب:لو قال:بعه من زید بمایه،لم یجز بیعه علی غیره بازید
مساله ٧١۶:لو عین له زمانا،لم یجز له التخطی و لا العدول عنه
مساله ٧١٧:الموکل اذا اذن للوکیل فی البیع،فاما ان یطلق،او یقید.
فروع:
ا-لو امره ببیعه بمایه و نهاه عن البیع بالازید،لم یکن له البیع بالازید قطعا
ب-لو امره ببیعه بمایه و هناک من یرغب بالزیاده علی المایه،جاز له بیعه بالمایه امتثالا لامره.
ج-لا فرق بین ان یکون المشتری قد عینه الموکل او لا اذا لم یقصد ارفاقه.
د-لو قال:بع بکذا ١،و لا تبعه ٢باکثر من مایه،لم یبع بالاکثر،
ه-لو قال:بعه بمایه و لا تبعه بمایه و خمسین،لم یبع باقل من مایه و لا بمایه و خمسین
و-البحث فی طرف المشتری کالبحث فی طرف البایع
مساله ٧١٨:لو وکله فی بیع عبد بمایه فباع نصفه بها،او وکله مطلقا فباع نصفه بثمن الکل،جاز
مساله ٧١٩:لو وکله فی شراء عبد موصوف بمایه،فاشتراه علی الصفه بدونها،جاز
مساله ٧٢٠:لو قال له:بعه الی اجل،و بین قدره،فامتثل،صح.
فروع:
ا-لا فرق فیما ذکرناه بین ثمن المثل عند الاطلاق
ب-لو قال:بعه بکذا الی شهرین،فباعه به الی شهر
ج-لو قال:اشتر حالا،فاشتراه موجلا
د-اذا وکله فی البیع نسییه،و لم یعین الاجل،صح عندنا
مساله ٧٢١:لو وکله فی الشراء بخیار او فی البیع به،فاشتراه منجزا او باعه منجزا،کان فضولیا
مساله ٧٢٢:لو سلم الی وکیله دینارا لیشتری له شاه موصوفه، فاشتری الوکیل بالدینار شاتین کل واحده بتلک الصفه تساوی دینارا،صح
مساله ٧٢٣:قد بینا انه یصح شراء الشاتین للموکل
مساله ٧٢۴:لو دفع الیه الفا و قال:اشتر بها بعینها شییا،فاشتری شییا فی الذمه لینقد ما سلمه الیه فی ثمنه،لم یلزمه
مساله ٧٢۵:اذا وکله فی بیع عین او شرایها،لم یملک العقد علی بعضه
مساله ٧٢۶:اذا امره بشراء سلعه،لم یکن له ان یشتری غیرها
مساله ٧٢٧:اذا قال له:بع هذا العبد،فباع عبدا اخر،فهو فضولی فی بیع الاخر
مساله ٧٢٨:وکیل المتهب بالقبول یجب ان یسمی موکله
البحث الخامس:فی التوکیل بالخصومه.
مساله ٧٢٩:الوکیل بالخصومه اما ان یتوکل عن المدعی او عن المدعی علیه.
مساله ٧٣٠:لا یقبل اقرار الوکیل،فلو اقر وکیل المدعی بالقبض
فروع:
ا-لو وکله فی الاقرار،ففیه خلاف
ب-لو اقر وکیل المدعی بالقبض او الابراء،لم یلزم اقراره الموکل علی ما قلناه
ج-هل یشترط فی التوکیل بالخصومه بیان ما فیه الخصومه من دم او مال
د-الاقرب:عدم اشتراط تعیین من یخاصم معه.
ه-الاقرب:ان الوکیل بالخصومه من جهه المدعی [علیه] لا یقبل منه تعدیل بینه المدعی
مساله ٧٣١:لو وکله فی استیفاء حق له علی غیره،فجحده من علیه الحق و امکن ثبوته علیه،لم یکن للوکیل مخاصمته و لا محاکمته
مساله ٧٣٢:اذا وکله فی تثبیت حقه علی خصمه،لم یکن للوکیل القبض
فروع:
ا-الوکیل بالخصومه لا یملک الصلح و لا الابراء منه
ب- قال بعض العامه:لو کان الموکل عالما بجحد من علیه الحق، او مطله،کان التوکیل فی القبض توکیلا فی الخصومه و التثبیت
ج- قد عرفت ان الوکیل بالبیع لا یسلم المبیع قبل ان یقبض الموکل
د-تقبل شهاده الوکیل مع الشرایط علی موکله مطلقا
مساله ٧٣٣:لو وکل رجلین بالخصومه و لم یصرح باستقلال کل واحد منهما،لم یستقل بها احدهما
مساله ٧٣۴:اذا وکل اثنین فی التصرف فغاب احدهما،لم یکن للاخر ان یتصرف،و لا للحاکم ضم امین الیه لیتصرفا
مساله ٧٣۵:اذا وکل الرجل وکیلا بحضره الحاکم فی خصوماته و استیفاء حقوقه،صحت الوکاله
مساله ٧٣۶:اذا ادعی انه وکیل فلان فی خصومه فلان،فان کان المقصود بالخصومه حاضرا و صدقه،ثبتت الوکاله
مساله ٧٣٧:لو وکل رجلا عند القاضی بالخصومه عنه و طلب حقوقه، فللوکیل ان یخاصم عنه ما دام حاضرا اعتمادا علی العیان
مساله ٧٣٨:اذا وکله فی شراء فاسد او عقد باطل،مثل ان یقول:
مساله ٧٣٩:لو وکله بالصلح عن الدم علی خمر ففعل،حصل العفو
المطلب الثانی:فی حکم العهده.
مقدمه:قد بینا انه یجوز التوکیل بجعل و بغیر جعل
مساله ٧۴٠:الوکیل امین و یده ید امانه لا یضمن ما یتلف فی یده
مساله ٧۴١:اذا تعدی الوکیل او فرط-مثل ان یلبس الثوب الذی دفعه الموکل الیه لیبیعه
فروع:
ا-هل یخرج من الضمان بمجرد البیع قبل التسلیم ؟ الاقرب:عدم الخروج
ب-اذا ٢باع ما فرط فیه و قبض الثمن،کان الثمن امانه فی یده غیر مضمون علیه
ج-لو دفع الیه مالا و وکله فی شراء شیء به،فتعدی فی الثمن، صار ضامنا له
د- لو تعدی فی العین ثم باعها و سلمها،زال الضمان علی ما تقدم
مساله ٧۴٢:لو دفع الی وکیله دراهم لیشتری بها طعاما-مثلا- فتصرف فیها علی ان تکون قرضا علیه،صار ضامنا
مساله ٧۴٣:اذا قبض الوکیل ثمن المبیع فهو امانه فی یده
مساله ٧۴۴:اذا وکله فی الشراء،فان اشتری ما امره به علی الوجه الذی امره به،وقع الملک للموکل
مساله ٧۴۵:اذا وکل المسلم ذمیا فی شراء خمر او خنزیر،فاشتراه له،لم یصح الشراء
مساله ٧۴۶:اذا وکله فی عقد کبیع او شراء،تعلق احکام العقد-من رویه المبیع او المشتری-بالوکیل دون الموکل
مساله ٧۴٧:اذا اشتری الوکیل بثمن معین،فان کان فی یده،طالبه البایع به
مساله ٧۴٨:قد بینا ان المطالبه مع علم البایع بالوکاله انما تتوجه الی الموکل.
مساله ٧۴٩:علی قول القایلین بمطالبه البایع من شاء من الوکیل او الموکل فالوکیل کالضامن
مساله ٧۵٠:الوکیل بالبیع اذا قبض الثمن اما باذن صریح او بالاذن فی البیع
مساله ٧۵١:اذا وکله فی شراء عین فاشتراها و قبض الوکیل العین و تلفت فی یده بغیر تفریط
مساله ٧۵٢:اذا وکله فی البیع و اطلق،انصرف الی البیع بثمن المثل.
مساله ٧۵٣:لو ٣دفع الیه دراهم لیشتری له بعینها عبدا
مساله ٧۵۴:لو اشتری الوکیل شراء فاسدا و قبض المبیع و تلف اما فی یده او بعد تسلیمه الی الموکل،فللمالک مطالبته بالضمان.
المطلب الثالث:فی نسبه الوکاله الی الجواز.
مساله ٧۵۵:العقود علی اربعه اضرب:
الاول:عقد لازم من الطرفین لا ینفسخ بفسخ احد المتعاقدین
الثانی:عقد جایز من الطرفین
الثالث:عقد لازم من احد الطرفین جایز من الاخر
الرابع:المختلف فیه
مساله ٧۵۶:قد بینا ان الوکاله جایزه من الطرفین
مساله ٧۵٧:اذا عزل الموکل الوکیل فی غیبته،قال الشیخ رحمه الله:
تذنیب:اذا قلنا بعدم العزل قبل بلوغ الخبر الیه،فالمعتبر اخبار من یقبل قوله من شهود العداله
مساله ٧۵٨:اذا قال الوکیل:عزلت نفسی،او:اخرجتها عن الوکاله، او:رددت الوکاله،انعزل.
مساله ٧۵٩:متی خرج الوکیل او الموکل عن اهلیه التصرف بموت او جنون او اغماء،بطلت الوکاله
مساله ٧۶٠:و المحجور علیه لسفه او فلس فی کل تصرف لا ینفذ من السفیه و المفلس کالمجنون
مساله ٧۶١:لو فسق الوکیل،لم ینعزل عن الوکاله اجماعا
مساله ٧۶٢:اذا فعل الموکل متعلق الوکاله،او تلف المتعلق،بطلت الوکاله
مساله ٧۶٣:لو وکله فی بیع عبد او جاریه ثم اعتقه قبل البیع،بطلت الوکاله
مساله ٧۶۴:اذا وکل السید عبده فی بیع او شراء او غیرهما من التصرفات ثم اعتقه او باعه
مساله ٧۶۵:لو وکل عبد غیره فی بیع شیء او شرایه او غیر ذلک من التصرفات،افتقر الی اذن المالک
مساله ٧۶۶:لو وکل زوجته فی بیع او شراء او غیرهما من التصرفات،صح التوکیل
مساله ٧۶٧:لو وکله فی قبض دینه من رجل فمات،نظر فی لفظ الموکل
مساله ٧۶٨:اذا وقعت الوکاله مطلقه غیر موقته،ملک الوکیل التصرف ابدا
مساله ٧۶٩:لو جحد الموکل الوکاله،ففی کونه عزلا للوکیل اشکال
تنبیه:کون الوکاله جایزه حکم سار فی الوکاله بجعل و غیر جعل.
مساله ٧٧٠:لو وکله فی البیع و امره بشرط الخیار فشرطه ثم رده المشتری بالخیار
مساله ٧٧١:اذا وکله فی بیع نصیبه من دار،او فی قسمته مع شرکایه،او فی اخذه بالشفعه،فانکر الخصم ملکیه الموکل،لم یملک التثبیت
مساله ٧٧٢:لو قال له:بع کذا،و اشترط الخیار لی او للمشتری،او لنا معا
مساله ٧٧٣:التوکیل فی شراء العین او بیعها لا یقتضی الاذن فی شراء بعضها و لا بیعه
مساله ٧٧۴:اذا وکله فی البیع نسییه،فباع کذلک،لم یملک التقاضی
مساله ٧٧۵:لو وکله فی استیفاء دینه من زید،فجاء الی زید للمطالبه
مساله ٧٧۶:لو دفع الیه شییا و قال:تصدق به علی الفقراء،فتصدق و نوی نفسه،لغت نیته
مساله ٧٧٧:لو قال لغیره:اسلم لی فی کذا و اد راس المال من مالک ثم ارجع علی،جاز
الفصل الرابع:فی التنازع
[البحث] الاول:فی النزاع فی اصل الوکاله وصفتها.
مساله ٧٧٨:اذا اختلفا فی اصل الوکاله،فادعی الوکیل انه وکله فی کذا،و انکر الموکل
مساله ٧٧٩:لو وکله فی شراء جاریه،فاشتراها الوکیل بعشرین
مساله ٧٨٠:لو اشتری الوکیل جاریه لموکله،فانکر الموکل الاذن فی شرایها
مساله ٧٨١:لو باع الوکیل نسییه و ادعی اذن المالک فیه،فان صدقه المالک صح البیع.
مساله ٧٨٢:هذا کله اذا لم یعترف المشتری بالوکاله،فان اعترف بها فان صدق الموکل،فالبیع باطل
البحث الثانی:فی الماذون.
مساله ٧٨٣:اذا وکله فی بیع او هبه او صلح او طلاق او عتق او ابراء او غیر ذلک
مساله ٧٨۴:لو صدق الموکل الوکیل فی البیع و نحوه،و لکن قال:
مساله ٧٨۵:اذا ادعی الوکیل تلف المال الذی فی یده للموکل او تلف الثمن الذی قبضه عن متاعه فی یده
مساله ٧٨۶:اذا اختلفا فی الرد فادعاه الوکیل و انکره الموکل
مساله ٧٨٧:لو انکر الوکیل قبض المال ثم ثبت ذلک ببینه او اعتراف،فادعی الرد او التلف،لم یقبل قوله
مساله ٧٨٨:اذا وکل وکیلا باستیفاء دین له علی انسان،فقال له:قد استوفیته،و انکر الموکل،نظر
مساله ٧٨٩:لو وکله فی البیع و قبض الثمن،او بالبیع مطلقا
مساله ٧٩٠:اذا صدقنا الوکیل فحلف،فالاقوی:براءه ذمه المشتری
البحث الثالث:فی الوکاله بالقضاء.
مساله ٧٩١:اذا دفع الیه مالا و وکله فی قضاء دینه،ثم قال الوکیل:
مساله ٧٩٢:لو ادعی قیم الیتیم او الوصی دفع المال الیه عند البلوغ، لم یقبل قوله
مساله ٧٩٣:کل من علیه حق او فی یده مال لغیره یجب علیه رده الی مالکه عند الطلب.
مساله ٧٩۴:اذا کان لرجل علی زید دین،او کان له فی یده عین
مساله ٧٩۵:اذا دفع المدیون الدین او المستودع الودیعه الی مدعی الوکاله بعد ان صدقه علیها
مساله ٧٩۶:اذا کان الحق دینا و کذب الموکل الوکیل فی الوکاله بعد ان قبض الوکیل،کان للموکل مطالبه الدافع بحقه.
مساله ٧٩٧:لو ادعی الوکاله فکذبه المدیون او من عنده الودیعه او المال،لم یکلف المدیون و الودعی الدفع الیه
مساله ٧٩٨:لو جاء رجل الی المدیون
مساله ٧٩٩:لو قال:مات زید و له عندی کذا و هذا وصیه،فهو کما لو قال:
مساله ٨٠٠:اذا ادعی علی انسان انه دفع الیه متاعا لیبیعه و یقبض ثمنه و طالبه برده
مساله ٨٠١:قد بینا انه یجب علی الوکیل رعایه تنصیص الموکل و اتباع امره و العدول عن مخالفته
الفصل الخامس:فی اللواحق
مساله ٨٠٢:اذا ولی الامام رجلا القضاء فی ناحیه،فان اذن له فی الاستنابه،جاز له ذلک.
مساله ٨٠٣:اذا ادعی الوکیل الرد الی الموکل،فالاقوی انه یفتقر الی البینه.
مساله ٨٠۴:لو ادعی الوکیل بیع العین التی اذن الموکل له فی بیعها، فقال الموکل:لم تبعها
مساله ٨٠۵:اذا وکله فی البیع و قبض الثمن فقبضه،کان امانه فی یده قبل ان یطالبه الموکل
مساله ٨٠۶:لو دفع الی وکیله عینا و امره بایداعها عند زید،فاودعها، و انکر زید،فالقول قوله مع الیمین
مساله ٨٠٧:اذا دفع الی وکیله دراهم لیشتری له بها شییا،فاستقرضها الوکیل و اخرجها،بطلت الوکاله
تذنیب:اذا دفع الیه دراهم لیشتری بها سلعه و لم ینص علی الشراء بالعین
مساله ٨٠٨:اذا وکله فی شراء عبد بدراهم فی الذمه ثم دفع الیه دراهم لینقدها فی الثمن
مساله ٨٠٩:لو وکله فی تزویج امراه فزوجه غیرها،بطل العقد
مساله ٨١٠:اذا وکله فی شراء عبد فاشتراه،ثم اختلف الوکیل و الموکل
مساله ٨١١:اذا دفع الی الوکیل الفا لیشتری بها سلعه
مساله ٨١٢:اذا دفع الیه الفا لیسلمها فی کر طعام،تناول المتعارف عند الموکل.
مساله ٨١٣:اذا دفع الیه الفا لیشتری بها سلعه او یسلف بها فی طعام
مساله ٨١۴:اذا کان ولیا عن امراه فی التزویج بان یکون ابا او جدا له
مساله ٨١۵:لو انکر الموکل الوکاله بعد عقد النکاح علی المراه، فالقول قول الموکل مع یمینه
مساله ٨١۶:للاب ان یقبض صداق ابنته الصغیره تحت حجره
مساله ٨١٧:لو زوجها الولی او الوکیل و کانت قد دلست نفسها
مساله ٨١٨:لو قال رجل لاخر:وکلتنی ان اتزوج لک فلانه بصداق کذا،ففعلت،و ادعت المراه ذلک،فانکر الموکل،فالقول قوله.
مساله ٨١٩:لو ادعی ان فلانا الغایب وکله فی تزویج امراه فزوجها منه ثم مات الغایب
مساله ٨٢٠:قد بینا انه اذا اختلف الوکیل و الموکل-فقال الموکل:
مساله ٨٢١:اذا بعث المالک الی المدیون رسولا لیقبض دینه الذی له علیه
مساله ٨٢٢:لو وکله فی قبض دینه و غاب،فاخذ الوکیل به رهنا
الفصل السادس:فیما به تثبت الوکاله
مساله ٨٢٣:تثبت الوکاله باقرار الموکل علی نفسه بانه وکله،و بشهاده عدلین ذکرین
مساله ٨٢۴:یشترط بقاء شهاده الشاهدین علی الوکاله
مساله ٨٢۵:من شرط قبول الشهاده اتفاق الشاهدین علی الفعل الواحد
مساله ٨٢۶:لا تثبت الوکاله و العزل بشهاده واحد و لا بخبره
مساله ٨٢٧:یصح سماع البینه بالوکاله علی الغایب
مساله ٨٢٨:تقبل شهاده الوکیل علی موکله و له فیما لیس بوکیل فیه
مساله ٨٢٩:لو کانت الامه بین اثنین فشهدا لزید ان زوجها وکله فی طلاقها،لم تسمع شهادتهما
مساله ٨٣٠:لو حضر رجل و ادعی علی غایب مالا فی وجه وکیله، فانکره
مساله ٨٣١:لو ادعی الوکاله علی الغایب و اقام شاهدین و ثبتت عند الحاکم و ثبت الحق لموکله
المقصد السابع:فی الاقرار
الفصل الاول:فی ماهیته و مشروعیته
الفصل الثانی:فی ارکانه
البحث الاول:فی الصیغه.
مساله ٨٣٢:الصیغه هی اللفظ الدال علی الاخبار بحق واجب
مساله ٨٣٣:اذا قال لغیره:لی علیک الف،فقال فی الجواب:زن،او خذ،لم یکن اقرارا
مساله ٨٣۴:یصح الاقرار بالعربیه و العجمیه معا من العربی و العجمی معا بالاجماع
مساله ٨٣۵:لو قال المدعی:لی علیک الف،فقال فی الجواب:
مساله ٨٣۶:اللفظ قد یکون صریحا فی التصدیق و تنضم الیه قراین تصرفه عن موضوعه الی الاستهزاء و التکذیب
مساله ٨٣٧:لو قال:ا لیس لی علیک الف؟ فقال:بلی،کان مقرا
مساله ٨٣٨:اذا قال لغیره:اشتر منی عبدی هذا،او:اعطنی عبدی هذا،فقال:نعم،فهو اقرار له بملکیه العبد.
مساله ٨٣٩:لو قال:له علی الف فی علمی،او:فیما اعلم او اشهد، فهو اقرار
مساله ٨۴٠:لو قال:هذه داری اسکنت فیها فلانا ثم اخرجته منها، لم یکن اقرارا بالملکیه قطعا.
مساله ٨۴١:قد بینا ان من شرط صحه الصیغه بالاقرار التنجیز
مساله ٨۴٢:لو ادعی علیه الفا و قال:ان فلانا یشهد لی بها
مساله ٨۴٣:لو علق اقراره بمشییه الله تعالی،بطل
مساله ٨۴۴:لو قال:له علی الف ان شاء زید،امکن جعل مشییه زید شرطا یتوقف الامر علی وجودها
البحث الثانی:فی المقر
مساله ٨۴۵:یشترط فی المقر البلوغ
مساله ٨۴۶:یشترط فی المقر العقل
مساله ٨۴٧:لا بد من القصد فی الاقرار
مساله ٨۴٨:یشترط فی المقر الاختیار
مساله ٨۴٩:لا یقبل اقرار المحجور علیه للسفه بالمال
مساله ٨۵٠:یشترط فی صحه الاقرار الحریه
مساله ٨۵١:لو اقر العبد برقیته لغیر من هو فی یده،لم یقبل اقراره بالرق
مساله ٨۵٢:المکاتب المشروط کالقن عندنا لا یقبل اقراره
مساله ٨۵٣:قد بینا ان العبد اذا اقر بالسرقه او غیرها،لم یلتفت الیه
مساله ٨۵۴:لو اقر العبد بما یوجب القصاص علی نفسه،لم یقبل.
مساله ٨۵۵:اذا اقر العبد بدین خیانه من جهه غصب او سرقه لا توجب القطع
مساله ٨۵۶:لو اقر العبد بدین معامله،نظر ان لم یکن ماذونا له فی التجاره،لم یقبل اقراره علی السید
مساله ٨۵٧:من نصفه حر و نصفه رقیق اذا اقر بدین جنایه،لم یقبل فی حق السید
مساله ٨۵٨:المریض مرض الموت یقبل اقراره بالنکاح و بموجبات العقوبات.
مساله ٨۵٩:لو اقر لاجنبی فی مرضه و علیه دین ثابت بالبینه او بالاقرار فی الصحه و هناک سعه فی المال لهما،نفذ اقراره من الاصل
مساله ٨۶٠:لو اقر المریض لوارثه بمال
مساله ٨۶١:الاصل فی اخبار المسلم الصدق،فلا یحمل علی غیره الا لموجب.
مساله ٨۶٢:لو اقر فی صحته او مرضه بدین ثم مات فاقر وارثه علیه
مساله ٨۶٣:لو ثبت علیه دین فی حیاته او بعد موته بان تردت بهیمه فی بیر کان قد احتفرها فی محل عدوان
مساله ٨۶۴:لو اقر المریض بعین ماله لانسان ثم اقر بدین لاخر مستغرق او غیر مستغرق،سلمت العین للمقر له
البحث الثالث:فی المقر له.
[المطلب] الاول:اهلیه المقر له للاستحقاق للحق المقر به
مساله ٨۶۵:الحمل یصح ان یملک،و لهذا یعزل له فی المیراث
مساله ٨۶۶:لو اسند الاقرار الی جهه فاسده بان یسند الاستحقاق الی القرض منه او البیع علیه،فالوجه عندی:الصحه
مساله ٨۶٧:لو انفصل الحمل میتا و قلنا بصحه الاقرار حاله ما اذا نسب الاقرار الی المستحیل او اطلق،لم یکن له حق
مساله ٨۶٨:لو اقر بحمل جاریه او حمل دابه لانسان،صح الاقرار
مساله ٨۶٩:لو اقر لمسجد او مشهد او مقبره او رباط او مدرسه و نحوها من القناطر و غیرها
المطلب الثانی:فی اشتراط عدم التکذیب.
مساله ٨٧٠:یشترط فی الاقرار و الحکم بصحته عدم تکذیب المقر له للمقر و عدم انکاره لما اقر له به.
مساله ٨٧١:لو رجع المقر له عن الانکار و صدق المقر فی اقراره
مساله ٨٧٢:لو اقر لزید فانکر زید ثم رجع المقر حال انکار زید
مساله ٨٧٣:لو اقر لزید بعبد فانکر زید ملکیته،فالحکم کما لو اقر بغیره من ثوب و شبهه
مساله ٨٧۴:لو کان فی یده عبدان،فقال:احد هذین العبدین لزید، طولب بالتعیین
مساله ٨٧۵:قد ذکرنا ان من شرط صحه الاقرار تعیین المقر له
البحث الرابع:فی المقر به.
مساله ٨٧۶:یشترط فی المقر به ان یکون مستحقا
مساله ٨٧٧:یشترط فی القضاء و الحکم بالاقرار بالملکیه لمن اقر له کون المقر به تحت ید المقر و تصرفه
مساله ٨٧٨:اذا کان صوره اقراره:ان عبد زید حر الاصل،او انه اعتق قبل ان اشتریه
مساله ٨٧٩:لو کانت صیغه الاقرار:انک اعتقته و الان انت تسترقه ظلما،ثم عقد البیع معه،فالوجه:انه بیع من جهه البایع
مساله ٨٨٠:اذا ثبت انه بیع من طرف البایع و افتداء من طرف المشتری،لا یبطل خیار المجلس فی طرف البایع
مساله ٨٨١:اذا حکمنا بالعتق فی هذا العبد،لم یکن للمشتری ولاوه
مساله ٨٨٢:لو استاجر العبد الذی اقر بحریته بدلا عن الشراء،صح العقد بالنسبه الی الموجر
مساله ٨٨٣:لا یشترط فی الاقرار ان یکون المقر به ملکا للمقر حین یقر
مساله ٨٨۴:حکم الدیون حکم الاعیان فی ذلک
الفصل الثالث:فی الاقاریر المجهوله
[البحث] الاول:الاقرار بالشیء المطلق.
مساله ٨٨۵:لا یشترط کون المقر به معلوما،بل یصح الاقرار بالمجهول
مساله ٨٨۶:اذا قال:علی شیء،طولب بالبیان و التفسیر
مساله ٨٨٧:اذا اقر بالشیء و طولب بالبیان،فان فسره بما یتمول، قبل،سواء کان قلیلا او کثیرا.
مساله ٨٨٨:لو قال:له علی شیء،و فسره بالودیعه،قبل
مساله ٨٨٩:لو قال:غصبته شییا،طولب بالتفسیر و البیان
مساله ٨٩٠:لو قال:له عندی شیء،قبل تفسیره بالخمر و الخنزیر علی اشکال
مساله ٨٩١:اذا اقر بالمجهول و فسره بتفسیر صحیح و صدقه المقر له،فلا بحث.
مساله ٨٩٢:لو کان التنازع فی الجنس،مثل:ان یقول:له علی شیء
مساله ٨٩٣:اذا اقر بالمبهم ثم مات قبل التفسیر،طولب الوارث به
البحث الثانی:فی الاقرار بالمال.
مساله ٨٩۴:اذا قال:له علی مال،قبل تفسیره باقل ما یتمول
مساله ٨٩۵:لو قال:له علی مال عظیم او جلیل او نفیس او خطیر او غیر تافه او مال و ای مال،قبل تفسیره باقل ما یتمول ایضا
مساله ٨٩۶:لو قال:له علی مال کثیر،قال الشیخ رحمه الله:انه یلزمه ثمانون
مساله ٨٩٧:وافقنا ابو حنیفه ٣فی الجلیل و النفیس و الخطیر علی قبول التفسیر باقل ما یتمول.
مساله ٨٩٨:لو قال:لزید علی اکثر من مال فلان،قبل تفسیره باقل ما یتمول و ان کثر مال فلان
مساله ٨٩٩:لو قال:لی علیک الف دینار،فقال:لک علی اکثر من ذلک،لم یلزمه اکثر من الالف
مساله ٩٠٠:لو قال:لزید علی مال اکثر مما تشهد به الشهود علی فلان،قبل تفسیره باقل ما یتمول ایضا
مساله ٩٠١:لو قال:لفلان علی اکثر مما فی ید زید،قبل تفسیره باقل ما یتمول
البحث الثالث:فی الاقرار بکنایه العدد.
مساله ٩٠٢:لو قال:لفلان علی کذا،فهو مبهم بمنزله قوله:له علی شیء،فیقبل تفسیره بما یقبل به تفسیر الشیء.
مساله ٩٠٣:لو قال:له علی کذا کذا،فهو بمنزله من لم یکرر،یلزمه درهم واحد.
مساله ٩٠۴:لو کرر(کذا)مع العطف،فقال:له علی کذا و کذا
مساله ٩٠۵:لو قال:له علی الف و درهم،او الف و دراهم،او الف و ثوب،او الف و عبد
مساله ٩٠۶:لو قال:له علی خمسه عشر درهما،فالکل دراهم
البحث الرابع:فی الاقرار بالدرهم.
[المطلب] الاول:فی المفرد.
مساله ٩٠٧:الدرهم الاسلامی المعتبر فی نصب الزکوات
مساله ٩٠٨:و لا فرق بین ان یقر بمایه درهم و یسکت ثم یقول:
مساله ٩٠٩:الدرهم عند الاطلاق انما یستعمل فی النقره،فلو اقر بدراهم و فسرها بالفلوس،لم یقبل.
مساله ٩١٠:اذا اقر بدرهم،انصرف الاطلاق الی سکه البلد الذی اقر بها فیه،فان فسرها به قبل.
مساله ٩١١:لو قال:له علی دریهم،او دریهمات،او درهم صغیر، او دراهم صغار
مساله ٩١٢:لو قال:له علی درهم کبیر،لزمه درهم من دراهم الاسلام؛لانه کبیر فی العرف.
المطلب الثانی:فی المتعدد.
مساله ٩١٣:اذا قال:له علی دراهم،و لم یفسر العدد،لزمه ثلاثه
مساله ٩١۴:لو قال:له علی دراهم عظیمه،او جلیله،او جزیله،او وافره،کان له ثلاثه
مساله ٩١۵:اذا قال:له علی الف درهم زیف،جمع زایف،و هی التی لم تجر
مساله ٩١۶:اذا قال:له علی ما بین واحد و عشره،لزمه ثمانیه
مساله ٩١٧:لو قال:له علی درهم فی عشره،احتمل ان تکون العشره ظرفا
البحث الخامس:فی الاقرار بالظرف و المظروف.
مساله ٩١٨:الاقرار باحد شییین لا یستلزم الاقرار بالاخر
مساله ٩١٩:لو قال:له عندی غمد فیه سیف،او:جره فیها زیت
مساله ٩٢٠:لو قال:له علی فص فی خاتم،فهو اقرار بالفص خاصه،دون الخاتم.
مساله ٩٢١:لو قال:له ثمره علی شجره،کان اقرارا بالثمره خاصه، و لم یکن مقرا بالشجره.
مساله ٩٢٢:لو قال:له علی الف فی هذا الکیس،لزمه
مساله ٩٢٣:لو قال:له فی هذا العبد الف درهم،فهو مجمل یحتاج الی الاستفسار
مساله ٩٢۴:لو قال:له فی میراث ابی الف،فهو اقرار علی ابیه بدین.
مساله ٩٢۵:لو قال:له فی هذا العبد شرکه،صح اقراره
البحث السادس:فی تکریر المقر به مع عدم العطف و معه، و بالاضراب مع عدم السلب و معه.
مساله ٩٢۶:لو قال:له علی درهم درهم درهم،لم یلزمه الا درهم واحد؛لاحتمال اراده التاکید بالتکریر.
مساله ٩٢٧:لو قال:له علی درهم مع درهم،او:معه درهم، او:فوق درهم،او:فوقه درهم،او:تحت درهم،او:تحته درهم
مساله ٩٢٨:اذا قال:له علی،او:عندی درهم فدرهم
مساله ٩٢٩:لو قال:له علی درهم بل درهم،لم یلزمه الا درهم واحد
تنبیه:هذا الخلاف انما هو مفروض فیما اذا ارسل المقر به و لم یعینه،
فروع:
ا-لو قال:له درهمان بل درهم،او:له علی عشره لا بل تسعه، لزمه الدرهمان و العشره لا الاقل
ب-لو قال:له علی درهم بل درهمان بل ثلاثه،لزمه ثلاثه لا غیر.
ج-لو قال:له علی دینار و دیناران بل قفیز و قفیزان،لزمه ثلاثه دنانیر و ثلاثه اقفزه
البحث السابع:فی تغایر الزمان.
مساله ٩٣٠:اذا قال فی یوم السبت:لزید علی الف،ثم اقر له یوم الاحد بالف،لم یلزمه الا الف واحد.
مساله ٩٣١:لو اقر باقرارین مختلفین بالعدد فی مجلس واحد او فی مجلسین،دخل الاقل فی الاکثر
مساله ٩٣٢:لو لم یمکن الجمع بین الاقرارین فی عین واحده و مخبر عنه واحد،تعدد الحق و تغایر
مساله ٩٣٣:لو شهد شاهد علی انه اقر یوم السبت بالف او بغصب ثوب
مساله ٩٣۴:لو شهد احدهما علیه بالف من ثمن مبیع
مساله ٩٣۵:لو ادعی علی رجل الفین،و شهد له شاهد بالفین،و شهد له اخر بالف
مساله ٩٣۶:لو ادعی الفا،فشهد له شاهد بالف و اخر بالفین،فالثانی قد شهد بالزیاده قبل ان یستشهد
البحث الثامن:فی لواحق هذا الفصل.
مساله ٩٣٧:المقر به المجهول قد یمکن استعلامه من غیر رجوع الی تفسیر المقر بان یحیله علی معرف.و فیه قسمان:
مساله ٩٣٨:لو قال:لزید علی عشره و نصف ما لعمرو،و لعمرو علی عشره و ثلث ما لزید،نفرض ما لزید شییا
مساله ٩٣٩:اذا قال:لزید علی سته الا نصف ما لبکر،و لبکر سته الا نصف ما لزید،نفرض ما لزید شییا
مساله ٩۴٠:اذا قال:لزید علی الف درهم الا نصف ما لبکر،و لبکر علی الف الا ثلث ما لزید،فلمعرفه ذلک طرق:
مساله ٩۴١:لو اقر لزید بجمیع ما فی یده او بجمیع ما ینسب الیه او یعرف به،صح الاقرار
مساله ٩۴٢:لو قال:غصبت هذا العبد من احد هذین،صح هذا الاقرار
مساله ٩۴٣:لو کان معه عشره اعبد،فقال:هولاء العبید لفلان الا واحدا،صح الاستثناء
مساله ٩۴۴:اذا اقر بمال لزید،لزمه،و کان مواخذا باقراره
مساله ٩۴۵:لو اقر الاب بعین ماله لولده،لم یکن له الرجوع فی اقراره
الفصل الرابع:فی تعقیب الاقرار بما یرفعه
[البحث] الاول:فی الاستثناء.
مساله ٩۴۶:الاستثناء جایز فی الاقرار و غیره
مساله ٩۴٧:لا خلاف فی ان الاستثناء من الاثبات نفی
مساله ٩۴٨:اذا قال:له علی عشره الا تسعه،فقد بینا ان الاستثناء یناقض المستثنی منه،و المناقض للثبوت عدم.
مساله ٩۴٩:لو قال:له علی عشره الا تسعه الا ثمانیه،فهو اقرار بتسعه
مساله ٩۵٠:لو قال:لیس لفلان علی شیء الا خمسه،لزمه خمسه.
مساله ٩۵١:لو کرر الاستثناء من غیر عطف و کان الثانی مستغرقا، صح الاول،و بطل الثانی
مساله ٩۵٢:اذا کرر الاستثناء مع العطف،رجعا جمیعا الی المستثنی منه،فان استوعبا معا بطل الثانی.
مساله ٩۵٣:اذا کان فی الاستثناء او المستثنی منه عددان عطف احدهما علی الاخر،ففی الجمع بینهما وجهان
مساله ٩۵۴:لو قال:له علی عشره الا خمسه او سته،قال بعض الشافعیه:یلزمه اربعه
مساله ٩۵۵:الاستثناء حقیقه فی الجنس،مجاز فی غیره
مساله ٩۵۶:اذا ثبت صحه الاستثناء من غیر الجنس کما اذا قال:له علی الف درهم الا ثوبا
مساله ٩۵٧:اذا قال:له علی الف الا درهما،فقد استثنی المعین من المبهم.
مساله ٩۵٨:لو اتفق اللفظ فی المستثنی منه و الاستثناء،کما لو قال:له علی شیء الا شییا،او:له علی مال الا مالا،فالاقوی:صحه الاقرار
مساله ٩۵٩:قد بینا انه اذا فسر المجهول بالمستوعب،بطل التفسیر.
مساله ٩۶٠:اذا قال:له علی درهم و درهم الا درهما
مساله ٩۶١:قد بینا انه یجوز الاستثناء من الاستثناء،فاذا قال:له علی عشره الا ثلاثه الا اثنین،لزمه تسعه.
مساله ٩۶٢:یصح الاستثناء من الاعیان،کما یصح من الکلیات
تنبیه:لو قال:له ثلاثه و درهمان الا درهمین،صح
اخر:لو قال:له علی عشره الا درهم،بالرفع،لزمه العشره
نکته:ادوات الاستثناء حکمها حکم(الا)
البحث الثانی:فیما عدا الاستثناء.
[المطلب] الاول:فیما یقتضی رفع المقر به.
مساله ٩۶٣:اذا قال:لفلان علی الف من ثمن خمر،او خنزیر،او کلب،فان فصل بین الاقرار
مساله ٩۶۴:اذا وصل اقراره بما ینتظم لفظه عاده لکنه یبطل حکمه شرعا
مساله ٩۶۵:اذا قال:له علی الف من ثمن عبد لم اقبضه اذا سلمه
مساله ٩۶۶:لو قال:له علی الف لا تلزمنی،او:علی الف،او لا، لزمه
تذنیب ٢:لو قال:کان له علی الف،فالاقرب:اللزوم
مساله ٩۶٧:لو قال:لفلان علی الف ان شاء الله،احتمل بطلان الاقرار
مساله ٩۶٨:لو قال:له علی الف اذا جاء راس الشهر،او:اذا قدم فلان،قال بعض الناس:انه لا یکون اقرارا
مساله ٩۶٩:لو قال:له علی الف موجل الی سنه،فان ذکر الاجل مفصولا بکلام غریب او سکوت،لم یقبل التاجیل،و یثبت الدین فی الحال.
تذنیبان:
ا:لو قال:بعتک امس کذا فلم تقبل،فقال:بل قبلت،قدم قول مدعی القبول،علی اشکال.
ب:لو قال:انی اقر الان بما لیس علی لفلان علی الف
المطلب الثانی:فی تعقیب الاقرار بالایداع.
مساله ٩٧٠:اذا قال:لفلان علی الف درهم ودیعه،و لم یفصل بین کلامه،فالاولی القبول
مساله ٩٧١:لو فصل بین کلامیه،فقال:له علی الف،ثم سکت ثم جاء بالف بعد اقراره
مساله ٩٧٢:لو قال:له عندی الف درهم ودیعه دینا،او:الف درهم مضاربه دینا
مساله ٩٧٣:لو قال:لفلان علی الف ودیعه،قبل علی ما تقدم من الخلاف.
مساله ٩٧۴:یجوز عندنا اعاره الدراهم و الدنانیر
مساله ٩٧۵:لو قال:دفع الی الفا،ثم فسره بودیعه،و زعم تلفها فی یده،صدق بیمینه
المطلب الثالث:فی تعقیب الاقرار بالعاریه و الهبه بعدم القبض او بعدم الفهم.
مساله ٩٧۶:اذا قال:لک هذه الدار عاریه،فهو اقرار بالاعاره
مساله ٩٧٧:الاقرار بالهبه لا یتضمن الاقرار بالقبض
مساله ٩٧٨:لو اقر بالهبه و القبض معا،فقال:وهبته و اقبضت،او:
مساله ٩٧٩:لو اقر ببیع او هبه و قبض،ثم قال:کان ذلک فاسدا و اقررت لظنی الصحه،لم یصدق
مساله ٩٨٠:یصح الاقرار بالعربیه و غیرها من اللغات
مساله ٩٨١:اذا شهد الشهود باقرار رجل،سمعت شهادتهم
المطلب الرابع:فی تعقیب الاقرار لواحد بالاقرار لغیره.
مساله ٩٨٢:لو قال:غصبت هذه الدار من زید و هی ملک عمرو، سلمت الی زید
مساله ٩٨٣:لو قال:هذه الدار غصبتها من زید لا بل من عمرو،او قال:غصبت هذه الدار من زید و غصبها زید من عمرو
مساله ٩٨۴:اذا باع عینا و اقبضها المشتری و استوفی الثمن،ثم قال:
مساله ٩٨۵:لو قال:غصبت هذه العین من احدکما،صح الاقرار علی ما تقدم
الفصل الخامس:فی الاقرار بالنسب
[القسم] الاول ١:الاقرار بالولد.
مساله ٩٨۶:یشترط فی المقر بالنسب مطلقا ان یکون بالصفات المعتبره فی المقرین
الاول:ان لا یکذبه الحس بان یکون ما یدعیه ممکنا
الثانی:ان لا یکذبه الشرع بان یکون المستلحق معروف النسب من غیره
الثالث:ان یصدقه المقر له ان کان من اهل التصدیق بان یکون بالغا عاقلا
الرابع:ان لا ینازعه فی الدعوی غیره
مساله ٩٨٧:لو استلحق صبیا بعد موته و ادعی بنوته
مساله ٩٨٨:یشترط فی الاستلحاق ان لا ینازع المقر بالبنوه اخر
مساله ٩٨٩:لو اقر ببنوه عبد الغیر او ببنوه معتقه،لم یلحق به ان کان صغیرا
مساله ٩٩٠:اذا اقر بالولد و حصلت الشرایط،ثبت النسب بینه و بین الولد
مساله ٩٩١:اذا کان له جاریه ذات ولد فقال:هذا ولدی من هذه الجاریه،ثبت نسبه مع الامکان.
مساله ٩٩٢:لو کان له جاریتان لکل واحده منهما ولد،فقال:ولد احداهما ولدی،فللامتین احوال:
مساله ٩٩٣:کل موضع یثبت الاستیلاد فیه فالولد حر الاصل لا ولاء علیه،و کل موضع لا یثبت فعلیه الولاء
مساله ٩٩۴:لو کان له جاریه لها ثلاثه اولاد،فقال:احد هولاء الثلاثه ولدی
مساله ٩٩۵:اذا اقر ببنوه صغیر،لم یکن ذلک اعترافا بزوجیه الام
القسم الثانی ١:الاقرار بغیر الولد من الانساب.
مساله ٩٩۶:اذا اقر من یلحق النسب بغیره،مثل ان یقول:اخی،کان معناه انه ابن ابی او ابن امی
مساله ٩٩٧:لو مات و خلف ولدا فاقر ذلک الولد بابن اخر للمیت، ثبت نسبه.
مساله ٩٩٨:لو خلف ابنین بالغین فاقر احدهما باخ ثالث،لم یستقل بالاقرار
مساله ٩٩٩:لو خلف وارثین بالغین رشیدین فاقر احدهما بوارث ثالث و انکر الاخر
مساله ١٠٠٠:لو اقر احد الولدین الرشیدین بثالث و انکر الاخر ثم مات المنکر و لم یخلف الا اخاه المقر،فالاقرب:انه یثبت النسب و المیراث
مساله ١٠٠١:اذا مات و خلف ابنا بالغا رشیدا لا ولد له مشهور سواه، فاقر الابن باخوه مجهول النسب
مساله ١٠٠٢:لو اقر بنسب من یحجب المقر-کما اذا مات عن اخ او عم فاقر بابن للمیت-فللشافعیه وجهان:
مساله ١٠٠٣:المقر به لا یخلو اما ان یحجب المقر عن المیراث،او لا یحجب،او یحجب بعض الورثه المقرین دون بعض.
مساله ١٠٠۴:لو خلف المیت ابنین فقال احدهما:فلانه بنت ابینا، و انکر الاخر،حرم علی المقر نکاحها و ان کان ذلک فرع النسب الذی لم یثبت.
مساله ١٠٠۵:لو کان المقر به ممن یحجب المقرین عن المیراث او بعضهم
مساله ١٠٠۶:لو خلف ابنا واحدا فاقر باخر،لم یثبت نسب الاخر
مساله ١٠٠٧:لا یشترط فی المقر ان یکون جمیع الورثه،عندنا
مساله ١٠٠٨:اقرار الورثه بزوج او زوجه للمیت مقبول،و یشارک المقر به.
مساله ١٠٠٩:قد بینا ان المقر به اذا کان بالغا رشیدا افتقر المقر الی تصدیقه،سواء کان المقر به ولدا او غیره.
مساله ١٠١٠:لو اقر الاخ بولد للمیت،فالمال للولد.
مساله ١٠١١:لو اقر الاخ بولدین دفعه فصدقه کل واحد عن نفسه خاصه،لم یثبت النسب
مساله ١٠١٢:لو اقر الاخ من الاب باخ من الام،اعطاه السدس.
مساله ١٠١٣:لو اقر احد الولدین بابن فانکر الثانی ثم مات المنکر عن ابن مصدق،فالاقرب:ثبوت نسب العم.
الفصل السادس:فی اللواحق
مساله ١٠١۴:لو کانت جاریه فی ید انسان فجاء غیره و قال له:بعتک هذه الجاریه بکذا و سلمتها الیک فاد الثمن
مساله ١٠١۵:لو جری هذا التنازع و صاحب الید قد اولدها،فالولد حر
مساله ١٠١۶:اذا اقر الورثه باسرهم بدین علی المیت او بشیء من ماله للغیر،کان مقبولا
مساله ١٠١٧:لو شهد بعض الورثه علی المورث بدین فان کان عدلا و کانا اثنین ثبت الدین،و لزم جمیع الورثه اداوه.
مساله ١٠١٨:لو خلف المیت ابنین لا غیر،فاقر احدهما بان اباه اوصی لزید بعشره،فهو بمنزله ما لو اقر علیه بدین
مساله ١٠١٩:لو قال لعبده:اعتقتک علی الف،و طالب بالالف،فانکر العبد و حلف،سقطت دعوی المال
مساله ١٠٢٠:قد بینا انه اذا کان له جاریه لها ولد،فقال:ان هذا ولدی من هذه الجاریه،فانه یطالب بالبیان
مساله ١٠٢١:قد بینا انه اذا اقر للحمل،صح الاقرار علی ما تقدم من التفصیل فیه.
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت