آیا شناخت خداوند برای آدمی امکان دارد؟ | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
آیا شناخت خداوند برای آدمی امکان دارد؟
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
آیا شناخت خداوند برای آدمی امکان دارد؟
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
01. خداشناسی (کلام)
,
شناخت خدا
کلید واژه فرعی :
خداشناسی ,
شناخت خدا ,
سوال:
آیا شناخت خداوند برای آدمی امکان دارد؟
پاسخ دهنده/مصاحبه شونده:
علی ربانی گلپایگانی
پاسخ اجمالی:
در اين موضوع دو ديدگاه كلي مطرح شده است، ديدگاه مثبتان و ديدگاه منكران. عقل گرايان و شهود گرايان، خداوند را شناخت پذير دانسته و راه معرفت خداوند را بر بشر گشوده ميدانند. ولي تجربه گرايان و ظاهر گرايان به پرسش فوق پاسخ منفي داده و بشر را از معرفت خداوند ناتوان دانستهاند. و باید هریک از این دو دیدگاه تبيين و بررسي شود.
پاسخ تفصیلی:
در اين جا دو ديدگاه كلي مطرح شده است، ديدگاه مثبتان و ديدگاه منكران. عقل گرايان و شهود گرايان، خداوند را شناخت پذير دانسته و راه معرفت خداوند را بر بشر گشوده ميدانند. ولي تجربه گرايان و ظاهر گرايان به پرسش فوق پاسخ منفي داده و بشر را از معرفت خداوند ناتوان دانستهاند. اينك به تبيين و بررسي اين ديدگاهها ميپردازيم.
عقل گرايان
عقل گرايان[1] آن دسته از متفكرانياند كه حجيت و اعتبار عقل را در معرفت پذيرفتهاند. و اصول ومبادي عقلي را شالودههاي معرفت بشري ميدانند. و بر اين عقيدهاند كه بدون به رسميت شناختن خرد و اصول عقلي هيچ گونه معرفتي براي انسان حاصل نخواهد شد. حتّي معرفتهاي حسّي و سطحي نيز مبتني بر مبادي عقلي است تا چه رسد به معرفتهاي علمي تجربي، و معرفتهاي مستند به نصوص و ظواهر وحياني.
ارسطو و پيروان او در يونان قديم، دكارت و پيروان او در غرب جديد، فارابي، ابن سينا و همة متكلمان اماميه و معتزله از طرفداران اين ديدگاه بودهاند. عقل در كلام ماتريديّه نيز جايگاه والايي دارد. اما در كلام اشعريه[2] در حوزة عقل نظري تا حدودي اعتبار دارد، اما در حوزة عقل عملي سنديت و اعتبار ندارد.[3]
در هر حال، در جهان اسلام فلاسفه و متكلمان بر اين عقيدهاند كه از طريق تفكر عقلي ميتوان خدا را شناخت. اگر چه در حدود توانايي عقل اتفاق نظر ندارند. چنان كه دلايلي كه براي اثبات وجود خدا اقامه كردهاند، و نيز روشهايي كه براي بحث دربارة صفات خداوند برگزيدهاند يكسان نيست.
طرفداران اين ديدگاه بر اين مطلب تأكيد ورزيدهاند كه پيمودن راه عقل براي نيل به معارف الهي و درك حقايق متافيزيك، كار آساني نيست و به استعداد مهارت و ورزيدگي ويژهاي نياز دارد. در غير اين صورت، نتيجة مطلوب به دست نخواهد آمد، و چه بسا به انحراف خواهد كشيد.
استاد مطهري در اين باره چنين گفته است:
«محدود بودن مفاهيم الفاظ و كلمات از يك طرف، و انس اذهان با مفاهيم حسي و مادي از طرف ديگر، كار تفكر و تعمق در مسائل ماوراء الطبيعي را دشوار ميسازد. ذهن براي اين كه آمادة تفكرات ماوراء الطبيعي بشود مراحلي از تجريد را بايد طي نمايد... بدون شك معاني و مفاهيم حكمت الهي آن گاه كه بخواهد در سطح تعقلات فلسفي ظاهر گردد يك ظرفيت ذهني و گنجايش فكري خاصي را ايجاب ميكند كه با ظرفيت ادبي يا فني يا طبيعي يا رياضي كاملاً متفاوت است، يعني ذهن بايد در يك بعد و جهت خاص وسعت يابد تا ظرفيت اين گونه انديشهها را پيدا كند[4]».
قرآن كريم و احاديث اسلامي اين روش را تأييد ميكنند، دلايل و شواهد آن در نقد ديدگاه ظاهر گرايان بيان خواهد شد. در اين جا به اين آيه از قرآن كريم بسنده ميكنيم كه تفكر در نظام آفرينش را از ويژگيهاي خردمندان دانسته و آنان را به اين ويژگي ميستايد. چنان كه ميفرمايد:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».[5]
شهود گرايان
شهودگرايان[6] بر اين باورند كه وجود خدا و حقايق ماوراء طبيعي براي بشر شناخت پذير است. ولي نه با ابزار عقل و روش تفكر و تعقل، بلكه با ابزار دل و روش اشراق و شهود دروني.
برخي ديگر از شهودگرايان عقل را در شناخت خداوند به كلي ناتوان دانستهاند، اما برخي ديگر آن را كافي ندانستهاند؛ هر چند بر لزوم آن تأكيد ورزيدهاند، و توانايي آن را نيز تا حدودي پذيرفتهاند. عرفاي اسلامي و غيراسلامي در خداشناسي، طرفدار روش شهود عرفانياند. بسيار از فلاسفة جديد غرب و روانشناسان و روانكاوان دين ورز نيز همين روش را برگزيدهاند.
نقد
اين روش، اگر چه در زمينة خداشناسي پذيرفته است، و جايگاه ويژهاي دارد، ولي از روش عقلي بينياز نيست.
اولاً: در يافتههاي شهودي احتمال تدليس و تلبيس شيطاني وجود دارد، و براي تشخيص آنها اصول و قواعد عقلي راهگشا خواهد بود، ثانياً روش شهودي در خداشناسي جنبة فردي دارد و قابل احتجاج بر ديگران نيست، مگر آن كه از روش عقلي و اصول فلسفي بهرهگيري شود. بدين جهت بزرگان عرفان و حكمت بر نيازمندي روش عرفاني به روش عقلي و فلسفي تأكيد نمودهاند كه داراي سطحي بالاتر و كاملتر است. حكيم لاهيجي دربارة نيازمندي عرفان به تعقل و استدلال گفته است:
«آدمي را به خداي تعالي دو راه است: يكي راه ظاهر و ديگري راه باطن. راه ظاهر، راه استدلال است، و راه باطن، راه سلوك. راه استدلال مقدم است بر راه سلوك، چه، تا كسي نداند كه منزل هست، طلب راهي كه به منزل برد نتوان كرد[7]»
در جاي ديگر گفته است:
«پيش از استحكام علم حكمت و كلام، ادعاي تصوف عام فريبي و صيادي باشد[8]»
3. تجربه گرايان
تجربه گرايان[9] كسانياند كه راه شناخت حقايق را منحصر در مشاهده و تجربة حسي ميدانند تجربه گرايي[10] در تاريخ انديشة بشر سابقهاي ديرينه دارد. شكاكان يونان باستان به اصالت تجربه، گرايش داشتند و با فلسفة عقلي مخالفت ميورزيدند. شكل نوين تجربه گرايي به قرن هفدهم ميلادي باز ميگردد، دانشمندان و فيلسوفاني چون فرانسيس بيكن (1561ـ1626) جان لاك (1632ـ1704) و ديويد هيوم (1711ـ1776) از طرفداران بنام تجربه گرايياند. اين برداشت كه ادراك حسي سرچشمه و واپسين معيار شناخت است، حاصل نهايي فعاليت فكري آنان بوده است.[11]
از آن جا كه حس و تجربه جز در محسوسات راه ندارد، بر مبناي تجربه گرايي نميتوان وجود و صفات خدا را نه اثبات كرد و نه انكار. براين اساس آنان هم با الهيون مخالفت ميكنند، و هم با ماديون، زيرا به زعم آنان راه اثبات و نفي عالم ماوراء طبيعت بر بشر مسدود است.
نقد
تجربهگرايي به معناي ياد شده (نه اهتمام به استقراء و تجربه در شناخت عالم طبيعت) مردود است؛ زيرا يك سلسله مفاهيم و اصول معرفتي وجود دارد كه هرگز قابل ادراك حسي و تجربي نيستند، و در عين حال از قبول آنها گريزي نيست، يعني بدون آنها تجربه گرايي نيز معناي درستي نخواهد داشت، در ميان مفاهيمي كه در هر گفتگوي علمي و غير علمي به كار ميرود، مفاهيمي چون ضرورت، امتناع و احتمال نقش مهمي دارند، و هيچ يك از آنها قابل درك حسي نيستند.
اصل عليت، يكي از اصولي است كه تجربه گرايان نيز آن را مسلم دانستهاند. در حالي كه رابطه عليت ـ چنان كه هيوم نيز اذعان نموده است ـ محسوس نيست. رابطة عليت عبارت است از وابستگي موجودي به موجود ديگر، نه توالي يا تقارن حوادث.
اصل امتناع تناقض، از بنياديترين اصول فكري بشر است، هيچ انديشه و رأيي ـ هر چند در حد احتمال ـ بدون اين اصل صورت نميپذيرد. اصل مزبور به هيچ وجه قابل درك حسي نميباشد. فيليسين شاله كه خود از طرفداران تجربه گرايي است گفته است:
اساس استقراء علوم تجربي دو چيز است:
1. طبيعت داراي نظم و قانون است و اتفاق و تصادف در آن رخ نميدهد (اصل عليت).
2. هر علت هميشه با اجتماع شرايط يكسان، باعث همان معلول ميشود (اصل يكنواختي طبيعت يا سنخيت ميان علت و معلول)[12].
علاوه بر اين، روشهاي مخصوصي كه امثال فرانسيس بيكن و استوارات ميل براي به دست آوردن علت حقيقي هر حادثه مطرح كردهاند، نيز اگر چه درستي هر آزمايش موقوف به رعايت آنهاست، ولي درستي آن روشها را عامل تجربه، تضمين نكرده است، و ناچار درستي آنها را با يك نوع استدلال عقلي كه خود منكر آن هستند به دست[13] آوردهاند.
4. ظاهر گرايان
مقصود از ظاهر گرايان گروهي از محدثان مسلماناند كه عقل و تفكر عقلي را در دين شناسي معتبر و مجاز نميشمارند، و بر اين باورند كه يگانه راه درك حقايق ديني ـ چه در حوزة اصول و چه در قلمرو فروع ـ نصوص و ظواهر ديني است. حنابله و اهل الحديث از اهل سنت، و اخباريون شيعه طرفدار اين عقيدهاند. اين گروه با بحثهاي عقلي (فلسفي و كلامي) دربارة مسائل اعتقادي به شدت مخالفت ورزيدهاند.
معروف است كه فردي از مالك بن انس (93ـ179) دربارة معناي استواي خداوند بر عرش كه در آية «الرحمن علي العرش استوي» آمده است سؤال كرد، وي در پاسخ گفت: چگونگي استواء خداوند بر عرش مجهول است، و پرسش دربارة آن بدعت است.[14] از سفيان بن عُيَيْنه (متوفاي 198) نقل شده است كه صفات الهي كه در قرآن وارد شده است، نه بايد تفسير كرد و نه، به تحقيق دربارة معاني آنها پرداخت، بلكه بايد آنها را تلاوت كرد و دربارة معناي آنها سكوت نمود.
گروهي از اخباريون شيعه نيز كه در قرنهاي دهم و يازدهم ميزيستند بر همين عقيده بودند. صدر المتألهين در مقدمة اسفار از روش فكري اين افراد سخت اظهار تأسف كرده ميگويد:
«همانا گرفتار جماعتي شدهايم كه ديدگانشان از ديدن انوار و اسرار حكمت ناتوان است، آنان تعمق در امور رباني و معارف و تدبر در آيات سبحاني را بدعت دانسته، و هرگونه مخالفت با عقايد عاميانه را ضلالت ميشمارند، گويي اينان حنابله اهل حديثاند كه مسئلة واجب و ممكن، و قديم و حادث بر آنان مشتبه گرديده است، و تفكرشان از حدود محسوسات بالاتر نميرود[15]».
--------------
[1] . rationalists، راسيوناليسم يا عقل گرايي معاني و كاربردهاي مختلفي دارد. يكي از معاني آن كه از قرن هجدهم رواج يافت عقل بسندگي و بينيازي از دين و آموزههاي وحياني است قطعاًاين معنا در اين جا مقصود نيست. آنچه در اين جا مقصود است همان است كه در متن بيان شده است. در اين باره به كتاب ريشهها و نشانههاي سكولاريسم از نگارنده رجوع شود.
[2] . پيروان ابوالحسن اشعري، متوفاي 330 هجري قمري.
[3] . براي آگاهي بيشتر در اين باره به كتاب «درآمدي بر علم كلام» از نگارنده رجوع شود.
[4] . اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 33ـ34 (مقدمه)
[5] . آل عمران/ 190ـ191.
[6] . Intuitionists.
[7] . گوهر مراد، ص 34.
[8] . همان، ص 38؛ در اين باره به كتاب شناخت در قرآن، ص 379ـ380، تأليف آيت الله جوادي رجوع شود.
[9] . Empiricists.
[10] . empiricism.
[11] . هانس رايشنباخ، پيدايش فلسفة علمي، ترجمة موسي اكرمي، ص 106ـ107.
[12] . فيليسين شاله، شناخت روشهاي علوم، ترجمة يحيي مهدوي، ص 116.
[13] . استاد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 2، ص 97.
[14] . الاستواء معلوم، و الكيفية مجهولة، و الإيمان به واجب، و السؤال عنه بدعة. (شهرستاني ملل و نحل، ج 1، ص 93).
[15] . صدر المتألهين، اسفار، ج 1، مقدمه.
@#@
استاد مطهري، پس از نقل ديدگاه اهل حديث و حنابله گفته است:
«نظرية حنابله و اهل حديث هنوز هم طرفداراني دارد، و برخي از اعاظم محدثان شيعه در اعصار اخير صريحاً اظهار ميدارند كه حتي مسئلة يگانگي خدا صد در صد يك مسأله آسماني (تعبدي) است، و از نظر عقل بشر دليل كافي ندارد، و تنها بايد از راه تعبد به گفتة شارع ملتزم شويم كه خدا يكي است».[1]
نقد
اولاً: بر فرض اين كه بايد حقايق آسماني را با ابزار و نيرويي آسماني شناخت، اين اصل با شناخت اين حقايق توسط عقل منافات ندارد، زيرا عقل نيز عنصري آسماني است، چنان كه در احاديث آمده است، عقل حجت باطني خداوند بر بشر است، همان گونه كه پيامبران حجتهاي ظاهري پروردگار ميباشند.[2]
آري عقل نميتواند همة حقايق ديني را بشناسد، اما بكلي نيز از شناخت حقايق ديني ناتوان نيست. امام علي ـ عليه السلام ـ در اين باره عبارت روشنگري دارد. ميفرمايد:
«لم يطلع العقول علي تحديد صفته، و لم يحجبها عن واجب معرفته؛[3] خردها را بر كُنه صفت خويش آگاه نساخت، و از شناخت واجب خود نيز محروم نكرد.»
ثانياً: با انكار معرفت عقلي و اعتبار آن، راه براي اثبات شريعت مسدود خواهد شد، در آن صورت قرآن و حديثي در كار نخواهد بود تا با استناد به نصوص و ظواهر كتاب وسنت اصول و فروع دين را بشناسيم.
ثالثاً: تفكر عقلي، در قرآن كريم مورد تشويق و تأكيد واقع شده است. قرآن كساني را كه از خرد خويش بهره نميبرند به عنوان بدترين جنبندگان معرفي كرده است:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ[4]؛ بدترين جنبدهها كسانياند كه كر و گنگاند و عقل ورزي نميكنند.»
در جاي ديگر فرموده است:
«وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ؛[5] كساني كه عقل ورزي ندارند، مشمول رجس و پليدياند.»
قرآن كريم خود در موارد بسياري تفكر عقلي را به كار گرفته و به بحث و استدلال عقلي پرداخته است. چنان كه با دو استدلال عقلي، يگانگي خداوند را اثبات كرده و فرموده است:
1. «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[6]
2. «وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍَ»[7]
و در رد پندار آنان كه براي خداوند قائل به فرزند شدهاند فرموده است:
«وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[8].
اين دو آيه بيانگر دو برهان عقلي بر ابطال عقيدة فرزند داشتن خداوند است، يكي مبتني بر اصل توحيد و تنزه خداوند از داشتن مثل و مانند است، و ديگري مبتني بر تنزه خداوند از تغيير و تدريج است.[9]
رابعا: در سنت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و هم در سخنان وسيرة ائمة اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بر اعتبار و سنديت عقل تأكيد شده و عملاً مورد استفاده قرار گرفته است. با رجوع به نهج البلاغه، اصول كافي، توحيد صدوق، احتجاج طبرسي و ديگر مجامع روايي شيعه، ميتوان اين حقيقت را به روشني دريافت. همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم، در مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عقل به عنوان حجت باطني خداوند شناخته شده است. امام صادق ـ عليه السلام ـ عقل را راهنماي بشر در خداشناسي و معرفت اصول خوبيها و بديها دانسته است.
«فبالعقل عرف العباد خالقهم و انهم مخلوقون، و أنه المدبر لهم و انهم المدبرون... و عرفوا به الحسن من القبيح...»[10]
امام علي ـ عليه السلام ـ يكي از اهداف بعثت پيامبران را بر انگيختن و بارور ساختن عقول بشر دانسته است.
«ليثيروا لهم دفائن العقول»[11].
خامساً: در قرآن كريم و احاديث اسلامي مجموعهاي از معارف بلند وجود دارد كه فراتر از درك حسي و معرفتهاي سطحي و عاميانه است، مانند اين كه خداوند يكتاي غالب است، اول و آخر، و ظاهر و باطن است، بر همه چيز احاطه دارد. وحدت او وحدت عددي نيست، با همه چيز همراه است، بدون اين كه مقارنت زماني و مكاني داشته باشد، بيرون از همه چيز است ولي نه به صورت انفصال و جدايي، همه چيز از او است. و بازگشت همه چيز به سوي او است. كلام او عين فعل اوست و...
حال اين پرسش مطرح ميشود كه هدف از طرح اين معارف در كتاب و سنت چه بوده است؟ آيا هدف اين بوده كه يك سلسله درسها براي تدبر و تفكر و فهم و الهام گيري القا كند و انديشهها را به شناوري در درياي بيكران معارف الهي هدايت نمايد، با اين كه هدف اين بوده است كه يك سلسله مطالب حل ناشدني و غير قابل فهم به منظور وادار كردن انديشهها به تسليم و سكوت و قبول كوركورانه عرضه بدارد؟!
اين معارف دستور العمل نيست تا گفته شود وظيفه ما عمل است و بس؛ اينها يك سلسله مسائل نظري است. اگر اين مسائل براي عقل بشر قابل فهم و درك نيست، در طرح آنها چه سودي است؟ درست مثل اين است كه آموزگاري بر سر كلاس اول ابتدايي مسائل مربوط به دورة دانشگاه را مطرح كند و از كودكان درخواست كند كه آنچه را من ميگويم، گر چه شما نميفهميد، ولي بپذيريد![12]
بنابراين، هم خداوند شناخت پذير است، و هم انسان ميتواند از طريق عقل و تفكر عقلي در آيات آفاقي و انفسي، خدا را بشناسد. اگر چه،
اولاً: شناخت انسان نسبت به ذات و صفات الهي محدود است، و فهم كنه ذات و صفات الهي خارج از توان عقل و خرد آدمي است (لم يطلع العقول علي تحديد صفته).
ثانياً: پيمودن اين طريق چندان سهل و آسان نيست، و به يك سلسله مهارتها و ورزيدگيهاي ذهني و فكري نياز دارد. اصولاً در اين جا سخن دربارة اين نيست كه همة سطوح بحثهاي عقلي و فلسفي، در همة مسائل مربوط به الهيات براي همگان ميسور است، قطعاً چنين نيست، و در اين باره محدوديتها و شرايط و موانعي در كار است، بلكه سخن در اين است كه في الجمله اين راه بر بشر گشوده است و پيوسته كساني بوده و خواهند بود كه ميتوانند با بكارگيري درست عقل و تفكر عقلي مسائل مربوط به متافيزيك و الهيات را بررسي كنند.
در پايان بار ديگر يادآور ميشويم كه هدف، تنها دانستن شناخت خداوند از طريق و روش عقلي نيست، زيرا هم از راه شهود عرفاني ميتوان خدا را شناخت، و هم پس از اثبات وحي، از طريق وحي ميتوان مسائلي از جهان غيب را شناخت. ولي با اين حال، هم معرفت شهودي و هم معرفت وحياني، متكي به معرفت عقلياند. انكار عقل و معرفت عقلي موجب بسته شدن راه عرفان و وحي نيز خواهد شد.
------------
صاحب محتوی:
اندیشه قم
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=1080&t=article
جنس منبع:
متن
پایگاه :
ر:پایگاه موقت
یادداشت :
[1] . استاد مطهري،اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 11.
[2] . اصول كافي، ج 1، كتاب عقل و جهل، حديث 12.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 49.
[4] . انفال/ 22.
[5] . يونس/ 100.
[6] . انبياء/ 22.
[7] . مؤمنون/ 91.
[8] . بقره/ 116ـ117.
[9] . ر.ك. الميزان، ج 11، ص 361.
[10] . اصول كافي، ج 1، كتاب عقل و جهل،حديث 35.
[11] . نهج البلاغه، خطبة اول.
[12] . استاد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 11ـ15.
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال , عمومی , جوان
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت