مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
1 2 3 4 5
بیان کنید که بعضی از احادیث دلالت بر این دارد که بعد از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مردم جز چند نفر انگشت شمار به ارتداد گراییدند. اگر چنین چیزی واقعیت دارد پس چرا امام علی (ع) با خلفا که در راس این گروه بودند رابطه خوبی داشته و حتی در نماز به آنها اقتدا می کرده است؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
لازم است در پاسخ این پرسش در ابتدا انحراف و ارتداد برخی از صحابه اثبات و سپس به موضع گیری علی ـ عليه السلام ـ ، در قبال خلفا اشاره شود. هر پژوهشگر محققی می داند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، برای نگهداری امت از ضلالت و حفظ دین بعد از خودش بیشتر ...
1 2 3 4 5
شيعه معتقدند كه اغلب صحابه به جز تعداد بسيار اندكي منافق و كافر بوده اند، اگر چنين است پس چرا اين كافران آن تعداد اندكي را كه با پيامبر بودند نابود نكردند؟! اگر شيعه بگويند: اصحاب بعد از وفات پيامبر همه مرتد شدند و فقط هفت نفر بر اسلام باقي ماندند، مي پرسيم پس چرا آنها اين تعداد اندك را از بين نبردند و وضعيت را به دوران پدران و نياكانشان بر نگرداندند؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
ابتدا لازم به نظر مي رسد تعاريفي را كه بزرگان اهل سنت براي صحابه ذكر كرده اند، ياد آور شويم تا مفهوم صحابه از نظر آنان روشن شود و بدانيم اهل سنت چه كساني را صحابه مي دانند؟ بخاري مي گويد: هر كس از مسلمانان كه رسول خدا را ديده باشد، از اصحاب آن حضرت ا بیشتر ...
1 2 3 4 5
مصائب النواصب في الرد على نواقض الروافض المجلد 1
نویسنده:
نورالله شوشتری؛ محقق: قیس عطار
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دلیل ما,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مصائب النواصب فی الرد علی نواقض الروافض نوشته قاضی سید نورالدین بن شرف‌الدین مرعشی حسینی تستری (956-1019ق)، با موضوع کلام اسلامی، ردی بر کتاب «نواقض الروافض» م... میرزا مخدوم شریفی تبریزی است. قاضی نورالله شوشتری در سال 995ق از تألیف این کتاب فراغت یافت و همان‌طور که در خاتمه متذکر شده، آن را در هفده روز نوشته و به پایان رسانده است. کتاب دارای مقدمه محقق، مقدمات مؤلف (هشت مقدمه) و مطالب کتاب در شش فصل (که سه فصل آن در جلد اول و سه فصل در جلد دوم بیان شده است) است. از سبک نوشتاری کتاب چنین برداشت می‌شود که نویسنده معتقد است که این کتاب پاسخی نظامی در حوزه قلم به مخالفان است. بنابراین وی، حملات میرزا مخدوم در نواقض را با سبکی حماسی پاسخ گفته است. ایشان فصول و بخش‌های کتاب را با اصطلاحات نظامی نام‌گذاری کرده است. او علت نام‌گذاری کتاب و سبک نگارش حماسی آن را به این جهت می‌داند که بحث با مخالف را جهاد می‌شمارد. لذا در نوشتن آن به‌جای فصل به جُند تعبیر کرده است. وی پس از خطبه مُسَجَّعش، هشت مقدمه بر کتاب نگاشته و سپس شش لشکر (بخش) آورده، در لشکر چهارم بیست‌وسه طایفه و در لشکر ششم هفت پرچم را بحث کرده است. ترتیب کتاب به‌صورت مقدمه، سپاهیان (جنود)، لشکریان (صفوف)، رسته‌ها (طوایف) و پرچم‌ها (رایات) است منتهی جنگ در اینجا با تیرهای قلم و شمشیرهای استدلال صورت می‌پذیرد. محقق در مقدمه‌ کتاب، به معرفی نویسنده پرداخته است؛ او از نام، خانواده، سفر و مناصب نویسنده سخن گفته به دنبال آن از اساتید، شاگردان، اقوال دیگران درباره وی و چگونه به شهادت رسیدنش گفته است. در ادامه توضیحاتی درباره کتاب آوره است. قاضی در نخستین مقدمه خود، بحث را با نسب میر مخدوم آغاز کرده و دراین‌باره می‌نویسد، وی از فرزندان دختر میر سید شریف جرجانی ادیب مشهور است. قاضی در اثبات تشیع میر سید شریف می‌کوشد و می‌گوید که وی بنا به‌تصریح خودش جرجانی است و در خطبه شرحش بر«مفتاح» سفرش را به بلاء ماوراءالنهر «بلاء و ابتلاء» وصف می‌کند. قاضی می‌نویسد، مردمان بلاد ماوراءالنهر از زمان فتح تا زمان ما، به‌طور خاص اهل سنت و جماعت‌اند؛ چنان‌که اهل جرجان و استرآباد از زمان شیوع اسلام در آن‌ها بر مذهب امامیه بوده‌اند. در مقدمه دوم از تحقیق معنای ایمان و خلود برخی در آتش و غیریت ایمان و اسلام و... صحبت می‌شود و به اشکالات صاحب نواقض پاسخ داده می‌شود. نویسنده در مقدمه سوم، درباره اثبات فرقه ناجیه از مسلمانان تحقیق می‌کند و تنها فرقه ناجیه را امامیه می‌داند. او در پی تکذیب قولی است که تبعیت از صحابه را شرط دخول در فرقه ناجیه می‌دانند. مقدمه چهارم درباره تعریف صحابی از دیدگاه دو مذهب است. مقدمه پنجم در نقد اجمالی احادیث اهل سنت است. مقدمه ششم که بسیار کوتاه است، درباره روش استدلال شیعه به روایات اهل سنت درباره امام على(ع) و اولاد ایشان است. قاضی در این مقدمه، متنی را به فارسی در دو صفحه به نقل از پدرش آورده است. مقدمه هفتم در بیان این مطلب است که مذهب امامیه همان مذهب اهل‌بیت(ع) است. در اینجا وی مروری بر مشکلات تاریخی شیعه دارد و این‌که شیعه همیشه در پرده خفا بوده و بااین‌حال، استوار برجای‌مانده است. وی می‌گوید که اکثر ائمه ما به شمشیر یا زهر به شهادت رسیدند و علمای ما بیشتر اوقات در تقیه بسر می‌بردند و باوجود اکثریت داشتن مخالفان، مذهب حق اهل‌بیت(ع) ثابت و استوار مانده است. مقدمه هشتم درباره حکم لعن و موارد آن است. بحث وی در اینجا در تفکیک میان لعن و سب و اتهامات بی‌دلیلی که به شیعه نسبت داده می‌شود، جالب است. البته وضعیت قاضی که فضای تند آن دوره می‌زیسته آن‌هم در هند، روشن است. پس‌از مقدمات هشت‌گانه، قاضی مباحث کتابش را با تعبیر جُند اول و دوم و... ادامه می‌دهد. جند اول درباره آیاتی (شش آیه) است که میرمخدوم آن‌ها را به‌عنوان دلیل فضل صحابه به‌طور عموم ارائه کرده است. جند دوم درباره احادیثی (نه حدیث) است که میرمخدوم در همین زمینه به آن‌ها استناد کرده است. جند سوم در رد ادله‌ای است که میرمخدوم درباره حقانیت خلفای سه‌گانه در مستولی شدن بر احکام خدا پس از رحلت رسول(ص) به آن‌ها استناد کرده است. در جند سوم، جایی صاحب نواقض، تشیع امامی آل‌بویه را نفی می‌کند و می‌گوید هیچ سلطان امامی (پادشاه شیعه) تا زمان ما نبوده است. قاضی در برابر، مطالبی درباره آل‌بویه و دیگر سلاطین امامی مذهب مانند خدابنده ارائه می‌کند. صاحب نواقض، در ضمن بحث، حملاتی به شاه اسماعیل دارد و این‌که او شراب‌خوار بوده است. قاضی این اتهام را کذب و بهتان می‌داند. به‌خصوص در آغاز کار تا سلطنت که باید عادل و متقی شناخته شود. وی تأیید می‌کند که در اواخر عمر به این مسائل متهم شد که نهایت گناه کرده و توبه از هر گنه‌کاری پذیرفتنی است. وی همچنین نسبت‌های زنا و لواط را هم به وی تکذیب می‌کند. قاضی تأیید می‌کند که اگر هم‌چنین می‌کرده، فاسق بوده است. قاضی از این سخن میرمخدوم که گفته است شاه اسماعیل، خون‌ریز بوده و اشاره‌اش به کشتن سنیان است، چنین پاسخ می‌دهد که فرضاً که چنین بوده باشد؛ اما نخستین بار طلحه و زبیر و عایشه بودند که بغی بر امام على(ع) کردند و خونریزی کردند.   بیشتر
1 2 3 4 5
فاسألوا أهل الذكر
نویسنده:
محمد تيجاني سماوي
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مرکز الابحاث العقائدیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب فسئلوا أهل الذكر، اثر محمد تیجانی، کتابی است در بررسی عقاید شیعه و اهل سنت و اشاره به ویژگی‌های مذهب تشیع که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است. ...  گزارش محتوا نویسنده در مقدمه، به بیان این مطلب پرداخته که پرسش‌هایى که در این کتاب مطرح شده است، ویژه مسلمانان کنجکاو، خصوصا اهل سنت می‌باشد؛ آنها که مى‌پندارند فقط خود به سنت راستین نبوی چنگ زده‌اند، بلکه دیگر مسلمانان را محکوم کرده و گاهى به استهزاء مى‌گیرند در بخش اول، سؤال‌هایی در رابطه با ذات اقدس احدیت مطرح شده است، از قبیل: رؤیت و جسم بودن خداوند؛ عدل الهی با جبر چگونه سازش دارد؛ سخن اهل ذکر درباره خداوند و اهل ذکر درباره خداوند متعال چه می‌گویند در بخش دوم، سؤال‌های پیرامون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح و پاسخ داده شده است. آیات، دلالت واضح و روشن دارد بر عصمت کامل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه چیز و همه حال، اهل سنت را مخاطب قرار داده که: «شما معتقد به عصمت او فقط در تبلیغ قرآن مى‌باشید و در غیر آن، او را مانند دیگر مردم مى‌دانید که هم اشتباه مى‌کند و هم درست مى‌گوید و براى اثبات خطا و اشتباهش در مناسبت‌هاى گوناگون، به رخدادها و حوادثى، استدلال مى‌کنید که در صحاحتان آمده است؛ پس اگر امر چنین است، دلیلتان در ادعاى تمسک جستن به کتاب خدا و سنت رسولش چه مى‌باشد؛ حال آنکه سنت را معصوم نمى‌دانید و خطا را در آن امکان‌پذیر مى‌دانید. بر این اساس و طبق عقیده شما، کسى که به کتاب و سنت، چنگ مى‌زند، از گمراهى به‌دور نیست، به‌ویژه اینکه اگر بدانیم تمام آیات قرآن، با سنّت پیامبر، تفسیر و تبیین شده است. پس استدلال شما چیست در اینکه تفسیر و تبیینش، مخالف کتاب خداوند متعال نمى‌باشد»؟ بخش سوم، درباره اهل‌بیت (علیهم السلام) است. در بخش چهارم، به بحث پیرامون احوال برخی از اصحاب پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است تمام احکام تشریعى و عقاید اسلامى از راه اصحاب به ما رسیده است و هیچ‌کس ادعایى ندارد که از راه کتاب و سنت، عبادت خدا مى‌کند، جز اینکه اصحاب واسطه رساندن این دو مصدر اصلى به تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستند و از اینکه اصحاب، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اختلاف کردند، متفرق شدند، به هم فحش دادند، یکدیگر را لعن کردند و حتى با هم پیکار نموده و همدیگر را کشتند، به اعتقاد وی، نمى‌شود بدون هیچ بحث و نقد و اعتراض و تحقیقى، احکام را از آنان فراگرفت و همچنین نمى‌توانیم به نفع یا علیه یکى از آنان داورى کنیم جز اینکه احوال و اوضاعشان را بررسى کرده و تاریخ زندگى آنان را چه در حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و چه پس از آن، بررسى نماییم و بدین‌سان حق‌جوى را از دنباله‌روى باطل و مؤمن را از تبهکار و مخلص را از منافق و مرتد را از شاکر جدا ساخته و تشخیص دهیم در بخش پنجم، به بررسی اعمال، رفتار و زندگانی خلفای سه‌گانه پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است انسان پژوهشگر اگر کتاب‌هاى تاریخ را بررسى کند و بر برخى از مسائل پشت پرده خلفاى سه‌گانه آگاه شود، مطمئن مى‌شود که آنان از نگارش احادیث پیامبر، خوددارى کردند و حتى نگذاشتند مردم، آن احادیث را بازگو یا به دیگران منتقل کنند؛ زیرا بدون شک مى‌دانستند که این احادیث هرگز با منافعشان سازگار نیست و حداقل با بسیارى از احکامى که به‌خاطر منافع خود ساختند و طبق اجتهاد شخصی‌اشان تأویل کردند، تعارض دارد و بدین‌سان حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از قرآن کریم، دومین منبع از منابع شریعت اسلامى است، بلکه مفسر اولین مصدر و منبع تشریع است، در دوران آنان، ممنوع اعلام شده بود؛ ولذا تمام حدیث‌نگاران و تاریخ‌نویسان، متفق‌القولند بر اینکه نگارش و جمع‌آورى حدیث در دوران عمر بن عبدالعزیز یا چندى پس از او، آغاز شد بخش ششم، پژوهشی است کوتاه پیرامون خلافت و مسائل پشت پرده آن که قبل از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از آن رخ داده است نویسنده در بخش هفتم، به توضیح این مطلب پرداخته که مشکل حدیث از بزرگ‌ترین مشکلاتى است که امروزه مسلمانان دست‌به‌گریبان آنند، به‌ویژه در این دوران که از دانشگاه‌هاى وهابیان، دکترهاى متخصصى در فنون حدیث‌شناسى فارغ‌التحصیل شده‌اند و تنها احادیثى را حفظ مى‌کنند که با مذهب و عقیده و مسلکشان سازگار باشد که بیشتر این احادیث، ساخته و پرداخته امویان و نیاکانشان است که تمام هم و غمشان خاموش کردن نور رسالت بوده و پیامبر را - العياذ بالله - مانند یک نادان خرف‌زده‌اى ترسیم کرده‌اند که نمى‌داند چه مى‌گوید و به احادیث و کردارها و افعالش که با یکدیگر تناقض دارند و دیوانگان را به خنده وامى‌دارند، هیچ توجهى ندارد و هرچند پژوهشگران و دانشمندان اهل سنت تلاش کردند که احادیث را تصفیه و پاکسازى کنند، ولى متأسفانه هنوز کتاب‌هاى صحیح و معتبر پر است و همچنین کتاب‌هاى شیعیان نیز از این تحریف‌ها و روایات ساختگى سالم نمانده است و خودشان هم اعتراف مى‌کنند به اینکه هیچ کتاب صددرصد صحیحى جز کتاب خدا ندارند و هرچه جز قرآن است باید بررسى شود، ولى اهل سنت، اتفاق نظر دارند بر اینکه دو صحيح البخاري و مسلم، صحیح‌ترین و معتبرترین کتاب‌ها پس از قرآن است، بلکه ادعا مى‌کنند که هرچه در این دو کتاب است، صحیح مى‌باشد. بدین خاطر نویسنده در این بخش و نیز بخش آخر، سعى کرده است نمونه‌هایى از احادیثى را که بخارى و مسلم آورده‌اند و در آنها قداست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا اهل‌بیت (علیهم السلام) را مورد سؤال قرار داده‌اند، یادآور شده و با خواننده در میان بگذارد   بیشتر