مسئلهٔ اساسی این پژوهش تحلیل و نقد راهکار جان مارتین فیشر در حل معضل بخت و هدف از آن نشاندادن ناکارآمدی این راهکار به روش توصیفی - تحلیلی است. بر اساس معضل بخ
... خت، نفی تعینگروی در پیدایش یک کنش به سلب آزادی و مسئولیت اخلاقی کنشگر میانجامد. فیشر تلاش میکند بر اساس بازسازی یکی از مثالهای فرانکفورتی در جهانی نامتعین، معضل بخت را بر پایۀ ترسیم دو جهان حل کند. جهان 1 متعین، اما جهان 2 بر اساس ماشین تصادفی نامتعین است. کنشگر در جهان ممکن اول بر اساس مثالهای فرانکفورتی مسئول است. در جهان دوم با خاموشماندن ماشین به نحو تصادفی، جهان 1 و 2 اینهمان و درنتیجه کنشگر مسئول خواهد بود. در این پژوهش آشکار میشود: الف) تقریر فیشر از معضل بخت، نسخهای از صورتبندیِ مبتنی بر فقدان علیت است و پاسخ فیشر حتی کارآمدی لازم برای حل این صورتبندی را ندارد. ب) علیت حاکم بر جهان 2 فیشر، متفاوت با علیت ناتعینگروانهای است که اختیارگروان حامی علیت مبتنی بر رویداد مد نظر دارند. از نظر آنها، قرارگرفتن علیت ناتعینگروانهٔ فعال در سلسلهٔ علی یک کنش، شرط اساسی پرداختن به معضل بخت است؛ اما در سلسلهٔ علی کنش در جهان دوم فیشر، هیچگونه علیت ناتعینگروانهٔ فعالی وجود ندارد. درنتیجه فیشر اساساً با معضل بختی که اختیارگرویِ علیت مبتنی بر رویداد را تهدید میکند، مواجه نشده است که بخواهد آن را حل کند.
بیشتر