دو اصطلاح «الهیات بالمعنیالاعم» و «الهیات بالمعنیالاخص» ناظر به دو بخش از مباحث در فلسفه اولی هستند که در موضوع خدا و صفات او مشترکاند. حال سؤال این است که
... این دو بخش چه نسبتی باهم دارند؟ آیا الهیات بالمعنیالاخص بخشی از مسائل الهیات بالمعنیالاعم است که به دلیل اهمیت و شرافت موضوع آن از الهیات بالمعنیالاعم افراز شده و یا الهیات بالمعنیالاخص مبحثی جداگانه در عرض الهیات بالمعنیالاعم است؟ آیا محتمل است الهیات بالمعنیالاخص علم مستقلی باشد؟
فیلسوفان دراینخصوص دو دیدگاه را برگزیدهاند. دیدگاه اول، الهیات بالمعنیالاخص را بخشی از الهیات بالمعنیالاعم میداند و به دلیل اهمیت و شرافت موضوع آن مستقل تدوین شده است و دیدگاه دیگر، الهیات بالمعنیالاخص را در عرض الهیات بالمعنیالاعم میشمارد که این دو علم دو بخش از فلسفه اولی هستند. موضوعات مسائل الهیات بالمعنیالاخص با برخی موضوعات الهیات بالمعنیالاعم مشترک است، اما روش بحث در الهیات بالمعنیالاعم با روش بحث در الهیات بالمعنیالاخص کاملاً متفاوت میباشد. ضمن اینکه از منظر فیلسوفان، براساس ضوابط منطقی در تقسیمات علوم، الهیات بالمعنیالاخص، علم تحت الهیات بالمعنیالاعم نیست. ملاصدرا نشان میدهد که الهیات بالمعنیالاخص باید علم همعرض با الهیات بالمعنیالاعم باشد که هر یک از دو الهیات با روشی متمایز از دیگری، بخشی از فلسفه اولی را تشکیل میدهند و موضوع هر دو بخش موجود بما هو موجود است.
بیشتر