ترجمه ماشینی :
فیلسوفان تقریباً همیشه موضوع تجدید نظر را به حاشیه رشته خود واگذار کرده اند، اگر اصلاً در مورد آن فکر کرده باشند. این کتاب مدعی است که اعمال با
... ازنگری در پروژه فلسفی محوری و ضروری هستند و فلسفه باید اساساً به عنوان تمرین بازخوانی و بازنویسی تفسیر شود. این کتاب عمدتاً بر تفسیر بسیار تأثیرگذار هایدگر از نیچه متمرکز است، که در سخنرانیهای دهههای 1930 و 1940 انجام شد و در سال 1961 منتشر شد. نویسنده از نزدیک ابزارهای بلاغی را تجزیه و تحلیل میکند که توسط هایدگر تفکر نیچه را در یک تاریخ گستردهتر از متافیزیک خود قرار میدهد. تفسیر مجدد خود به عنوان قرائت «درست» آن تاریخ است.
نویسنده استدلال میکند که پروژه تجدیدنظرطلبانه هایدگر، متن فلسفی را بهعنوان پارالیپسیس بازنویسی میکند، نوع خاصی از بیان کنایهآمیز که وقتی «بهدرستی» توسط بازخوانکننده فلسفی دریافت شود، آنچه را که متن نگفته و نمیتوانست بیان کند، بیان میکند. مطالعه چنین تجدیدنظرطلبی پارالیپتیکی در چارچوب قانون فلسفی، راه جدیدی برای درک تاریخمندی اساسی متن فلسفی ارائه میدهد، متنی که بهطور انتقادی از تاریخ تفسیرهای آیندهاش قابل تشخیص نیست. فلسفه خود بازنگری است، یک عمل بازخوانی عمیقاً تاریخگرایانه، تصاحب مداوم گذشته متنی نامناسب خود.
این کتاب علاوه بر اینکه اولین مطالعه منتشر شده از تفسیر هایدگر از نیچه است، آثار هانس رابرت یاوس، هارولد بلوم و دیگر منتقدان تجدیدنظر را نیز بررسی میکند. به ویژه، مقالات اولیه رالف والدو امرسون در مورد تاریخ، که هم با تحلیل هایدگر از متافیزیک خوانده می شود و هم علیه آن، نشان می دهد که چرا مداخله تاریخی حاصل از خوانش تجدیدنظرطلبانه نه تنها یک تغییر رسمی و موضوعی گذشته است، بلکه یک اجبار بلاغی بر تفسیر آینده است. گرایش ها هیچ خواننده فلسفی صرفاً کاربر یا قربانی روشهای تجدیدنظرطلب نیست: در بازخوانی گذشتههای فلسفی، خواننده همان مکانیسمی است که به وسیله آن چنین گرایشهای تفسیری برای اولین بار به مشکلات یا افکار درون کانون فلسفی تبدیل میشوند.
بیشتر