جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2142
درسگفتار هگل و مسئله شکاکیت
مدرس:
مصطفی زالی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
موضوع «درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت» بازخوانی و ارائه‌ی تصویری است جامع از کلیت سنت ایدئالیسم آلمانی با محوریت فلسفه‌ی هگل. گفته می‌شود مفهوم محوری فلسفه‌ی هگل که در جای‌جای آثار او نیز به چشم می‌خورد، امر مطلق است. ولی به رغم پیشینه خاص کانتی فلسفه‌ی هگل و شکل‌گیری مسائل آن در بستر سنت ایدالیسم آلمانی، بسیاری، مفهوم مطلق را بر مبنای دلالتی الهیاتی تفسیر کرده‌اند. بنابراین این پرسش محوری به میان می‌آید که چگونه پس از نقادی‌های کانت به مابعدالطبیعه و دیالکتیک استعلایی در نقد اول که به امتناع موضوع قرار گرفتن امور نامشروط در متافیزیک می‌انجامد، بازگشت به امر مطلق ممکن شده است، به ویژه با نوعی دلالت الهیاتی یا به شکل اعم، دلالتی متافیزیکی. به همین دلیل برای تبیین دقیق دلالت امر مطلق در فلسفه‌ی هگل، لازم است نسبت او با فلسفه‌ی کانت روشن شود. از آن جا که کل سنت ایدئالیسم آلمانی را می‌توان پاسخی به مسأله شکاکیت (ناشناختنی ماندن شیء فی‌نفسه و نفی امکان شناخت امر نامشروط) قلمداد کرد، در این درس کوشش می‌شود کل پروژه‌ی فلسفه‌ی نظری هگل نیز به عنوان پاسخی به شکاکیت در نظر گرفته شود. بنابراین برای بیان پیوستگیِ نظام فلسفی هگل و سنت ایدئالیسم آلمانی، این درس بر مبنای پاسخ به یک پرسش فلسفی پیش خواهد رفت:‌ دریافت هگل از مسأله‌ی شکاکیت چیست و نیز چه پاسخی برای این پرسش دارد؟ هگل خود تصریح می‌کند که ناشناختنی‌ماندن شیء فی‌نفسه نزد کانت، مستلزم انکار امکان معرفت و در نتیجه شکاکیت است. اما درباره‌ی پاسخ هگل به پروژه‌ی نقادی کانت و نحوه‌ی بازبینی او در پروژه‌ی کانت اختلاف نظر جدی وجود دارد: اول، دریافتی متافیزیکی که بر آن است که هگل از امر مطلق به عنوان یک بنیاد نامشروط برای تمامیت تعینات انسانی و طبیعی سخن می‌گوید. دوم، تفسیر غیرمتافیزیکی که مسأله‌ی هگل را در نفی ناشناختنی ماندن شیء فی‌نفسه، بدون طرح امر نامشروط می‌دانند. در این بیان مقصود از امر مطلق، اطلاق خودآگاهی استعلایی و کفایت مفاهیم برای صورت‌بندی متعلقات تجربه است. تفاسیر غیرمتافیزیکی در بدو امر، نسبت روشنی با مسأله‌ی شکاکیت کانتی ندارند و حتی به نظر می‌رسد که از مسأله‌ی اساسی (نسبت میان کانت و هگل) غفلت کرده، بر نسبت میان اسپینوزا و هگل تأکید می‌کنند. با این حال هم‌چنان می‌توان از پروژه‌ی متافیزیکی هگل ذیل مسأله‌ی شکاکیت کانتی سخن گفت؛ بر این اساس مسأله‌ی هگل در نفی شکاکیت، نه نفیِ شیءِ فی‌نفسه ناشناختنی و بیرون نماندنِ فعلیتِ اشیاء از مفاهیمِ آگاهی، که اثبات تمامیت تبیین‌پذیری از طریق بازگشت مجدد به بنیان نامشروط است. برای ارزیابی نحوه‌ی خوانش هگل از فلسفه‌ی کانت و طرح امکان شناخت، نخست دریافت خاص هگل از پروژه‌ی نقادی کانت بر مبنای مقدمه‌ی کتاب پدیدارشناسی بازخوانی شده، تمایز رویکرد استعلایی از رویکرد دیالکتیکی هگل بیان می‌شود. بر مبنای این خوانش روشن می‌شود که چگونه نزد هگل، پروژه‌ی نقادی مستلزم از پیش مفروض گرفتن نوعی سوبژکتیویسم محکوم به شکاکیت بوده و رویکرد دیالکتیکی، پاسخی به این معضل است. از این رو، و به منظور دستیابی به دریافتی جامع از کلیت پروژه‌ی هگل فقراتی منتخب از کتاب پدیدارشناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در ادامه بحث دریافت کانت از سرشت امر نامشروط و پیوند آن با غایت‌شناسی بر مبنای فقراتی منتخب از بخش دیالکتیک استعلایی کتاب نقد عقل محض و کتاب نقد قوه حکم مورد بحث قرار می‌گیرد. در انتها پاسخ هگل به مسائل مورد نظر و تعین امر مطلق نزد او، بر اساس بخش سوم علم منطق بازسازی می‌شود.
درسگفتار عناصر فلسفه حق
مدرس:
حسام سلامت
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هگل «عناصر فلسفه حق» را در سال ۱۸۲۱ منتشر کرد. رئوس آن اما پیشتر، در سال ۱۸۱۷، در بخش دوم (ذیل عنوانِ «روح عینی») از فصل سومِ (با عنوان «علم روح») ویراستِ نخستِ «دایره‌المعارف علوم فلسفی» منتشر شده بود. هگل در «عناصر» شرح مبسوطی از فلسفه‌ی سیاسی خود، در مقام دقیقه‌ای از یک نظام فلسفی عام‌تر، به دست می‌دهد و در آن می‌کوشد به راه‌ورسمی مشخصاً دیالکتیکی میان دو سنت لیبرالیسم و محافظه‌کاری وساطت کند. همین موضع در-میانه‌ی (in-between) هگلی همواره سبب شده است که «عناصر» آماج داوری‌های متناقض قرار بگیرد، به این دلیل ساده که ردپای مؤلفه‌های تعیین‌کننده‌ای از هر دوی این سنت‌ها را می‌توان جابه‌جا در متن آن سراغ گرفت. سودای هگل این بود که در «عناصر» میان آزادی و ضرورت، حق و وظیفه، و خودآیینی و اطاعت آشتی برقرار کند. از همین روست که مواجهه با «عناصر» عملاً مواجهه با دعاوی سنت‌های لیبرالیستی و محافظه‌کار هم هست. خودِ هگل در فاصله‌ی ۱۸۱۷ تا ۱۸۳۱، «عناصر» را هفت بار درس داد. وقتی مرگ آمد هگل سرگرم کارکردن بر هفتمین درسگفتارش از «عناصر» بود.
درسگفتار نسبت روانکاوی لاکان و فلسفه
مدرس:
رضا احمدی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ژاک لاکان بى‌تردید مهم‌ترین روانکاو پس از زیگموند فروید است. کار لاکان به طرزى عمیقاً بحث‌انگیز ،روانکاوى را هم در مقام نظریه ذهن ناخودآگاه و هم در مقام فعالیتى بالینى دگرگون کرده است. اکنون بیش از پنجاه درصد روانکاوان دنیا از روش‌هاى لاکانى استفاده مى‌کنند. در عین حال تأثیر لاکان در فراسوى دیوارهاى اتاق معاینه بین اندیشمندان روانکاوى مدرن بى‌نظیر است. تفکر لاکانى امروزه در رشته‌هاى مطالعات ادبى و سینمایى، مطالعات زنان و نظریه اجتماعى نفوذ کرده است و در حوزه‌هاى گوناگونى مانند آموزش و پرورش، مطالعات حقوقى و روابط بین‌الملل به کار مى‌رود. از چشم‌انداز مطالعات ادبى، منتقدان ادبى فمینیست و مارکسیست با کشف لاکان در اواسط دهه هفتاد میلادى جان تازه‌اى در تجربه نقد روانکاوانه کمابیش در حال احتضار دمیدند و روانکاوى را به جبهه مقدم نظریه انتقادى برگرداندند. ژاک لاکان تلاش می‌کند تا با استفاده از روش دیالکتیکی هگل و زبان‌شناسی سوسور آرای فروید را به نحوی بازسازی کند که روانکاوی، در تحلیل تمام عرصه‌های حضور انسان مشارکت و همکاری داشته باشد. لاکان به نحوی شگرف مرزهای روانکاوی را پشت سر گذاشته و روانکاوی را با سیاست، فلسفه، علم و دیگر رشته‌های آموزشی در می‌آمیزد. در این سلسله درسگفتارها به بررسی رابطه فلسفه و روانکاوی میپردازیم.
درسگفتار تبارشناسی ایده
مدرس:
محمد مهدی اردبیلی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بررسی تبارشناختیِ یک مفهوم در طول تاریخ اندیشه، نه تنها به روشن‌سازی مفهوم مورد نظر می‌انجامد، بلکه همچنین می‌توان به پشتوانه‌ی آن قرائتی از کل تاریخ، که همانا تجلیِ خود حقیقت است، به دست داد. مفهوم «ایده» بی‌شک یکی از این مفاهیم کلیدی است که ردیابی سیر تکوین آن از ابتدا تاکنون، می‌تواند بصیرت‌های نابی را در بطن تاریخ فلسفه ردیابی کرده و روشن سازد. اصطلاح «ایده» (ἰδέα، Idea، Idēe) یکی از مهمترین اصطلاحات فلسفی است. سابقه این اصطلاح به یونان باستان و مصدر فعلی ειδειν بازمی‌گردد که به معنای دیدن و مشاهده کردن است. افلاطون برای نخستین بار از آن به عنوان یک اصطلاح فلسفی مشخص، در نظریه‌ی مُثُل خویش بهره می‌جوید. جالب اینجاست که همین مصدر فعلی ریشه‌ی اصطلاح ارسطویی ειδοςیا «صورت» (در برابر ماده) نیز به شمار می‌رود. در قرون وسطی «ایده» جایگاهی دیگر می‌یابد و در مناقشات بر سر کلیات نقشی اساسی ایفا می‌کند. در دوران مدرن، هم عقلگرایان و هم تجربه‌گرایان با به دست دادن تعریفی دیگر از این اصطلاح از آن در بیان نظرات خویش بهره می‌برند. در نظر آنها، ایده (Idēe) دلالت بر وجودی انتزاعی و ذهنی داشت. هنگامی که لاک تصورات را به اولیه و ثانویه تقسیم می‌کند، از همین اصطلاح بهره می‌برد. اسپینوزا از نخستین عبارات اخلاق، آن را به کار می‌گیرد و از ایده‌ی (تصور) خدا یا جوهر سخن می‌گوید، هرچند نزد وی، ایده به سطح اراده و عمل نیز راه می‌یابد. اما کانت در استفاده از این اصطلاح تا حدی به عقب بازگشت و ایده‌ها را مفاهیم عقل معرفی کرد. جانشینان کانت همچنان از برداشت کانتی از ایده‌ها دفاع کردند و شلینگ آنها را قدرت‌هایی مافوق طبیعی می‌پنداشت. ایده در اندیشه‌ی هگل، مانند بسیاری از مفاهیم فلسفی دیگر، به نوعی جامعیت دست می‌یابد. به بیان دقیق‌تر، قرائت هگل از ایده را می‌توان سنتز نظرات مختلف و بعضاً متضاد پیشین دانست. هگل ایده را عقلانی می‌داند، اما این به هیچ وجه به معنی انتزاعی بودن آن نیست، بلکه اتفاقا ایده عین انضمامیت و فعلیت است. از سوی دیگر هگل به واسطه‌ی عینیت بخشیدن به ایده‌ی عقلانی، برخلاف افلاطون آن را در مقابل جهان محسوس قرار نمی‌دهد، بلکه می‌کوشد تا با روحانی‌‌سازی دیالکتیکی آن، به نوعی ایده‌ی مطلق فراگیر راه ببرد. مفهوم «ایده» نزد هگل، به هر دو حوزه‌ی هستی‌شناسی و معرفت شناسی راه می‌یابد و به نوعی آنها را به یکدیگر پیوند می‌زند. بنابراین، دوره‌ی آموزشی «تبارشناسیِ ایده»، خواهد کوشید تا به بررسی تحلیلی-تاریخیِ مفهوم «ایده»، از خاستگاه آن در یونان (افلاطون و ارسطو) آغاز کرده و به میانجی متفکران قرون وسطی و دوران مدرن، به واکاوی این مفهوم نزد کانت و هگل، و نهایتاً دروان حاضر بپردازد.
درسگفتار فلسفه هنر هگل
مدرس:
حامد صفاریان
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این سلسله گفتارها پس از ترسیم طرحی از زمینه و زمانه‌ای که هگل درسگفتارهای فلسفه هنر خود را در آن عرضه کرده بود، خواهیم کوشید با تمرکز بر متن آلمانی مقدمۀ این درسگفتارها مدخلی بجوییم نه فقط به فلسفۀ هنر هگل، بلکه به دستگاه فلسفی او بطور کلی.
نقد هيجل لليهودية ودلالاته السوسيولوجية
نویسنده:
اشرف منصور
نوع منبع :
نمایه مقاله
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسی رابطه متقابل فلسفه و تغییرات اجتماعی از دیدگاه ریچارد رورتی و هگل
نویسنده:
پدیدآور: علی‌مراد حسینی شیتاب ؛ استاد راهنما: مهدی دهباشی ؛ استاد مشاور: یوسف شاقول
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
این رساله در صدد است تا بیان دارد که اندیشه ی سیاسی در قرون هجده و نوزده مبتنی بر متافیزیک و مابعدالطبیعه بود و درکالبدشکافی تئوریک خود؛ مشهورات سیاسی و ایدئولوژیک خویش را مشروط به شاخص‌های معرفت‌شناختی و متافیزیکی می‌کرد. خود مدافعان اندیشه ی سیاسی نیز این تقدم مابعدالطبیعه بر اندیشه‌ی سیاسی را قبول داشته و رعایت می‌کردند. تا این که در پایان قرن نوزدهم این اندیشه پیش آمد که تأسیس و قوام علوم ربطی به فلسفه و متافیزیک ندارد. ریچارد رورتی نوپراگماتیسم آمریکایی، در دفاع از آراء و نظرات جان رالز، بر این باور است؛ که حقانیت و مشروعیت یک نظام اجتماعی و یا سیاسی یا برتری یک نظام اجتماعی و سیاسی بر سایر نظامها، بی نیاز از دفاع فلسفی و نظری است. این تقابل دیدگاه ما را برآن داشت تا به نسبت سنجی میانِ رابطه ی متقابل تغییرات اجتماعی و فلسفه از دیگاه ریچارد رورتی و هگل بپردازیم . راه بردن به این مسئله ی محوری - چنان که در طول رساله آشکار است - از پاسخ به این پرسش بر می آید که رابطه ی متقابل تغییرات اجتماعی و فلسفه در هگل و رورتی چگونه است ؟ برای پاسخ گویی به این مسئله، به اندیشه های سیاسی و اجتماعی رورتی و سپس هگل پرداخته شد و یادآور شدیم که تأثر رورتی از هگل بیشتر سلبی بوده تا ایجابی، هرچند که دو فیلسوف تقدم فلسفه بر ساختارهای تحقق یافته در جامعه را انکار کرده اند و اصلاح سیاسی و ایده سازی در راستای بهبود وضعیت اجتماعی وسیاسی جامعه را پذیرفته اند؛ اما آنچه بجای آن پیشنهاد کرده اند مختلف و بعضاً متعارض است چنانکه، رورتی دمو کراسی را قبول دارد اما هگل با آن بشدت دشمن است.
سیر تکوین آگاهی تا آغاز خود-آگاهی در پدیدارشناسی روح هگل
نویسنده:
پدیدآور: محمدمهدی اردبیلی ؛ استاد راهنما: محمدحسن حیدری ؛ استاد مشاور: علی‌نقی باقرشاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
هگل در کتاب پدیدارشناسی روح می‌کوشد تا صور مختلفی را ترسیم نماید که روح در طی تاریخ اختیار کرده است. به باور وی هر مرحله ضرورتا از دل مرحله‌ی پیش از خود پدید می‌آید. بررسی سیر تکوین روح، از یک سو به دلیل ارتباطش با پیشرفت و تکامل آگاهی سوژه، نوعی معرفت‌شناسی است؛ و از سوی دیگر، به واسطه‌ی ایده‌ی "جهان روحانی" و در نظر گرفتن روح به منزله‌ی پلی میان ذهنیت سوژه و عینیت ابژه، شکلی از هستی‌شناسی به شمار می‌رود. ویژگی برجسته‌ی پدیدارشناسی در این است که این دو حوزه‌ی مختلف از معرفت را به نحوی بی‌سابقه به یکدیگر پیوند می‌زند. به لحاظ ساختاری، این تحقیق می‌بایست به بررسی تفصیلی نخستین بخش از پدیدارشناسی، یعنی "آگاهی" پرداخته و علاوه بر آن، به واسطه‌ی استمرار حضور آگاهی در خود-آگاهی ِ هنوز کاملا فعلیت‌نیافته، تفسیری، هر چند اجمالی، از بخش "خود-آگاهی" نیز به دست دهد. بنابراین آنچه این تحقیق در صدد بررسی‌اش برآمده، چگونگی پیشروی آگاهی در طول سفری پدیدارشناسانه است که از فقیرترین صورت دانش، یعنی یقین-حسی آغاز کرده و پس از تن دادن به جوش و غلیان اجتناب‌ناپذیر و تعارضات درونی خویش، مراحل ادراک و فاهمه را پشت سر نهاده و به مرحله‌ی خود-آگاهی وارد می‌شود. صرف نظر از اینکه کدام بخش از اثر و به چه میزان، موضوع این تحقیق را تشکیل می‌دهد، شایان ذکر است که هدف اصلی این تحقیق، نه صرفا توصیف این فرآیند، بلکه تبیین عنصر اصلی حاضر در کل پدیدارشناسی، یعنی "صیرورت" روح است. به بیان دیگر، بخش آگاهی، صرفا جزئی است که به مثابه‌ی جزئی که کل را بازمی‌نمایاند، می‌توان در پرتو آن تفسیری انضمامی را از چگونگی سیر دیالکتیکی تکوین روح در پدیدارشناسی، یا در سراسر تاریخ به دست داد.
تفسیر پیشگفتار هگل بر کتاب فلسفۀ حق و بررسی مؤلفه‌های اساسی فلسفۀ سیاسی او
نویسنده:
محسن باقرزاده مشکی‌باف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نگارنده، پیشگفتار فلسفه حق هگل را با توجه به سه شکافی که هگل در اندیشه و فرهنگ آلمانی یافته است به گونه‌ای بازسازی می‌کند که نه تنها دلیل نوشتن کتاب فلسفه حق روشن شود بلکه حتی ضرورت گسست از این شکاف‌ها توضیح داده شود. هگل نخست در ساحت فلسفه نظری و عملی با ایده‌آلیسم سوبژکتیو که صرفاً به تعینات سوژه معتقد است و جهان خارج را به عنوان امری ناشناختی رها می‌کند و به منطق درونی آن توجهی ندارد، مبارزه می‌کند و گسست سوژه و ابژه را رفع می‌کند. سپس در نسبتی اینهمان با فلسفه سوبژکتیو با جنبش‌های ملی‌گرای آلمانی که در پی مقاصد سودجویانه و خودسرانگی‌های احساسی خویش هستند، مقابله می‌کند و فهم «هست» یا امر بالفعل را به جای «باید»های خودسرانه فلسفه و اعتقادات سیاسی سوبژکتیو جایگزین می‌کند. در این راستا نه تنها با روش منطق خود، تضاد میان«سوژه/ابژه» و «هست/باید» را بر می‌دارد بلکه با برداشتن شکاف امر عقلانی و واقعیت خارجی به تعینات خارجی اعتبار تاریخ تحقق ایده‌ را می‌دهد؛ از این طریق او می‌تواند فهمی جدید از دولت ایجاد ‌کند که دربردارنده تمامی دیالکتیک‌های ذکر شده باشد و از این دولت در سرتاسر پیشگفتار در برابر اراده خودسرانه‌ای که ملی‌گرایی آلمانی و فلسفه سوبژکتیو به آن منجر می‌شوند، دفاع می‌کند.
صفحات :
از صفحه 41 تا 62
هايدغر ناقداً هيغل، الكينونة والزمان كمنفسحٍ للمساجلة النقدية
نویسنده:
فرانك درويش
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 131 تا 147
  • تعداد رکورد ها : 2142