در این مقاله با تفکیک «عقلانیت عملی» از «عقلانیت علمی و شناختی» نشان داده میشود که عقلانیت شناختی، مربوط به فاعل شناخت و عالم علوم انسانی است که اعتبار خود را
... ا از اعتبار عقلانیت پارادایمهای فلسفه علم میگیرد. اما عقلانیت عمل که به «موضوع شناخت» علوم انسانی مربوط است، اعتبار خود را وامدار فلسفه و نظام اخلاقی است. به علاوه وظیفه عقلانیت شناختی در قلمرو علوم انسانی، فهم روشمند رفتارها و کنشهای آدمی است و از آن جهت که انسانها رفتاری را به عمل میآورند که اخلاقاً درست میدانند، فرضیات در علوم انسانی ـ که روایتی اولیه درباره شناخت کنشها و رفتارهای آدمی است ـ دارای ماهیت اخلاقی است؛ چون نشانگر نظام عقلانیت در عمل انسانها است. اما اثبات فرضیات، با روشهای واقعنمایی علمی، امکانپذیر است. علوم متعارف انسانی عموماً حاوی نظریاتی است که در صدد شناساندن دستگاه عقلانیت در عمل مردمان جوامع غربی است. بر فرض تأیید چنین دستگاهی، درمییابیم که آنها به فلسفه اخلاق زندگی خود پایبندند. در این مقاله نشان داده میشود که عقلانیت اسلامی عمل، یک «عقلانیت فازی» است که میتواند رفتار همه انسانها را توضیح دهد. بنابراین، علوم انسانی اسلامی، جهانیتر از علوم متعارف انسانی است. یادآور میشود که اسلام در این مقاله، برای عقلانیت و علوم انسانی، قیدی شناختی ـ و نه قیدی جامعهشناختی و فرهنگی ـ است.
بیشتر