قرن بیستم در نزد متفکران، به قرن ایدئولوژیهای متفاوت و حتی متعارض نامگذاری شده است. در این قرن، ایدئولوژیها و ایسمهای گوناگون در صدد تسخیر عرصهی فکر و عمل
... جوامع انسانی بودند. اگر در کنار ایدئولوژیهای پرداخته شده توسط انسانها، به ادیان نیز نظر بیفکنیم میتوان گفت: قرن 19 و 20، قرن و عصر عرضهی ایدئولوژیهای انسانی و احیای ادیان الهی گوناگون بوده است. در این میان، دین اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است و منادیان اصلاح دینی نیز کم نبودهاند. اما در این میان، اگر به اندیشهها و تفکر امام خمینی نگریسته شود باید گفت، امام خمینی در میان احیاگران اسلام ناب، جلوهای خاص دارد و میتوان نیمهی دوم قرن 20 را عصر امام خمینی و عصر تجلی اسلام ناب محمدی(ص) نامید. امام خمینی دارای اندیشه و تفکری ذوابعاد بودند که ابعاد فلسفی، کلامی، عرفانی اصولی، فقهی، اجتماعی و سیاسی از آن جمله است. البته متفکرانی که دارای ابعاد گوناگون فکری میباشند کم نیستند ولی آنچه در مورد اندیشه امام مهم است، انسجام و همگونی مولفههای تفکر وی در عرصهنظری و علمی میباشد. لذا برای درک هر یک از ابعاد تفکر امام، نباید از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری سایر ابعاد اندیشه وی، با عنایت به ارتباط متقابل و منسجم این اندیشه، غفلت نمود. اندیشه سیاسی هر متفکر، جلوهی نهایی و اوج آن اندیشه و بروز بیرونی دستگاه فکری آن متفکر است. اندیشه سیاسی امام خمینی نیز از این قاعدهی کلی مستثنی نیست و نظریه سیاسی وی چه در بعد داخلی یعنی نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی و چه در بعد خارجی یعنی روابط بینالملل، منتج از آبشخورهای فلسفی، عرفانی، اصولی و... حضرت امام میباشد. در یک کلام، باید گفت: نه تنها اندیشه سیاسی وی کلیتی یکپارچه و همگون است، بلکه منظومهی فکری او نیز برخوردار از انسجام و وحدت میباشد. در زمینهی اندیشه سیاسی امام، موضوعات مختلفی قابل طرح و بحث میباشد. اما آنچه در این پایاننامه به آن میپردازیم، موضوع وحدت و تقریب بین مذاهب در اندیشه امام میباشد
بیشتر