حقیقت نجات در دین اسلام دارای معنای عدمی و سلبی است و به معنای خلاصی و یا دور شدن از مصیبت، سختی، درد و رنج و مهلکه میباشد و معنای دقیق آن با مفاهیم «سعاد
... دت»، «فوز» و «فلاح» که متضمن معنای وصول و مفهومی ایجابی میباشند، تا حدودی متفاوت است. گرچه علامه طباطبایی معتقد است: اینواژهها دارای معنای نزدیک به هم هستند و میتوان برای آن معنای جامعی درنظر گرفت،که بدان اشارت رفت.بر کسی پوشیده نیست، نجات ورستگاری از آنجایی که مهمترین خواسته و هدف هر انسانی است، مدعای همه ادیان در طول تاریخ بوده است. همه ادیان به زبان حال و قال هدف بنیادین خود را نجات انسان از مخمصهها و چالشهای پیشروی در زندگی دنیوی و اخروی او معرفیمیکنند؛ لکن تفاوت آنها در معرفی شیوه و راه نجات است، که -این هم به شناخت و تفسیری که از چالشها و رنجها و علل و اسباب آن میشود، متفاوت است، همچون طبیبان که با زبان قال و حال، خود را شفابخش بیمار میدانند؛ ولی دوای آنان بسته به تشخیص آنان، متفاوت است. به عنوان مثال؛ مسیحت درد و رنج انسان را گناه اولیه او میداند، بدین جهت راه نجات ارائه شده از طرف او متفاوت است. مسیحیت راه نجات از این مخمصه را، تنها در گرو ایمان به مسیحیت میداند، در حالی که اسلام درد و رنج واقعی انسان را گناه خود شخص می-داند. بیشک راه نجات انسان را هم، هر چیزی میداند که انسان را از گناه برهاند. با توجه به آن-چه گفته شد، منجی هم متفاوت میشود. مثلاً در اسلام منجی انسان، خود انسان است در حالی که در مسسیحیت، بشر نمیتواند گناه اوّلیه را از بین ببرد؛ بلکه نیاز به طرح و نقشه خدا دارد. پس نجات در ادیان مختلف، به یک معنی است و آن عبارت است از: رهایی و خلاص انسان از رنجها و مخمصههایی که انسان در این جهان و در جهان آخرت دارد؛ ولی این که این رنجها چیست و چگونه انسان از آن نجات مییابد، در ادیان مختلف، متفاوت میشود.2. با توجه به اینکه دین دارای تعاریف فراوانی است، برای رسیدن به یک توافق لازم است، این تعاریف را دستهبندی کنیم. یکی از شایعترین دسته بندیها دستهبندی جوهری کارکردی است، یعنی تعاریف یا میگویند: دین چیست؟ جوهر آن چیست؟ یا میگویند: چه راهکاری برای برونرفت از گرفتاریهای ارائه میدهد. همه تعاریف کارکردی، اوّلین و مهمترین کارکرد دین را نجات انسان از موقعیت نامطلوب و رساندن انسان به موقعیت مطلوب میدانند. بنا براین نه تنها همه ادیان مفاهیمی چون فلاح و رستگاری را دارند، بلکه فلسفه پیدایش آنها دستیابی به حقیقت این مفاهیم است.3. ملاصدرا در عین حال که اسلام را دین کامل و حق میداند و پلورالیزم در حقانیت و صدق را به هیچ وجه قبول ندارد، بر این باور است که نجات اکثری است و اکثر آدمیان اهل نجاتند. آنچه باعث شده، ملاصدرا با توجه به حصرگرا بودن در صدق ادیان، اکثر انسانها را اهل نجات بداند، باور وی به امور ذیل است. الف) فطرت توحیدیب) تنها اهل عناد و تقصیر هلاک میشوندج) تشکیک در نجاتد) تلازم میان محدودیت نجات و امساک جود ه) غلبه رحمت بر غضب و) حسن خلف وعید4. رسالت اسلام جهانی است و پیامش جامع، ناسخ ادیان پیشین است و با ظهور اسلام رسالت سایر ادیان پایان پذیرفته و جز اسلام از کسی پذیرفته نیستو این مطلب با نجات حداکثری مورد نظر ملاصدرا منافی نیست. ملاصدرا در عین اینکه اسلام را تنها دین کامل میداند قائل به نجات حداکثری است. در موارد بسیاری پیروان سایر ادیان هم نجات خواهند یافت هر چند مقداری از عذاب را ممکن است، به دلایل دیگر درک کنند.5. فطرت، حکمت خداوند، رحمت عام الهی، حسن خلف وعید و شفاعت از اموری هستند که توجیه کننده، مبنای ملاصدرا در باب نجات حداکثری هستند و بر مبنای همین امور است که ایشان قائل به نجات حداکثری شده است.6. مهمترین عامل نجات دستیابی به معرفت و رسیدن به حقیقت است. ملاک رستگاری ایمان و عمل است و در پرتو دستیابی به حقایق و حقوق است که رستگاری معنا پیدا میکند. در این میان توبه میتواند بسیاری از کاستیها را جبران نماید، ولی نقائصی که مربوط به حقوق دیگران است، به وسیلهی توبه مرتفع نمیشود.7. دعا و توسل دو مورد از عناصر مهم، برای رسیدن به رستگاری هستند و آخرین امر در نجات شفاعت است.8. هیأت نفسانی ناشی از کفر و عناد که مهمترین اثر ناشی از نافرمانی قوای ناطقه انسان است، موجب خلود در عذاب و دوام آن میشود. ایشان معتقد به تجسم اعمال و تشخیص نیات و اخلاق است. راه نجات از عذاب در دنیا و آخرت را دوری از گناهان و کفر و عناد و نیز علت خلود در آتش و عدم نجات را گناهان قوهی ناطقه، یعنی فساد عقیده و عدم ایمان میداند.9. گاهی نیز در اثر رسوخ ملکات سَبُعی هیأتی در نفس انسان انقیاد پیدا میکند، که میتواند مانع بزرگی برای دستیابی به سعادت محسوب شود.
بیشتر