مسألهی انحصار حقانیت در یک دینِ خاص از جمله مسائلی است که مورد توجه تمامی ادیان بوده است و در تمامی ادوار تاریخ، هر دینی همواره حقانیت را در انحصار خویش دانست
... ته و تنها خود را بر حق معرفی کرده است. اسلام نیز از این قاعده مستثنی نبوده، هم خود را دین اتم و اکمل معرفی میکند و هم حقیقت را منحصرا در قلمرو تعالیم خویش دانسته است.در این میان، برخی پیروانِ ادیان با انحصار حقانیت در دین خود و در نتیجه، اختصاص رستگاری و نجات به پیروان همان دین، اِعمالِ خشونت نسبت به پیروان دیگر ادیان را در دعوت به دین خود مجاز میدانند چه؛ به نظر اینان انحصار حقانیت دریک دین مستلزم انحصار مدارا بین پیروان همان دین است.مسألهی دارای اهمیتِ بسیار در این بحث که مسألهی پژوهش پیش رو را برساخته، تمایزی است که در دین مبین اسلام و به ویژه در تبیین شیعی آن در این خصوص وجود دارد. به نظر میرسد، مکتب اهل بیت(ع)(تشیع)، بدون دست برداشتن از ادعای انحصار حقانیت، همواره پیروان خود را به تساهل و مدارا با هم نوعان فرامیخواند و دامنهی مدارا را به تمامی پیروان دیگر ادیان گسترش میدهد. سخن در این است که، دینی که حقانیت را منحصر در خود میداند، چگونه میتواند با پیروان دیگر ادیان، راه مسالمت آمیز را در پیش گیرد و آیا این روش و رفتار، به ادعای آن دین دربارهی حقانیت، خللی وارد نمیآورد؟به نظر میرسد مسائلی چند ازجمله تمایز میان حوزهی عمل و نظر کلید حل این دشواری است. در این تحقیق به روش تحلیلی سعی میشود با تأکید بر تعالیم مکتب تشیع رابطهی میان این دو آموزه یعنی انحصارگرایی و مدارا تبیین شود و با توصیف مبانی آنها چگونگی جمع بین آنها بیان گردد.
بیشتر