"منطق غيرصوري" يكي از زمينههاي پژوهشي علم منطق است. منطقدانان غيرصوري که اغلب مشي پراگماتيک دارند، با رهيافتي غيرصوري و خلاف جريان عمده و رايج پژوهشهاي منطق
... قي معاصر به مطالعه منطق ميپردازند. هدف منطق غيرصوري، تدوين استانداردها، معيارهاو فرآيندهايي براي تحليل، تفسير، سنجش، نقدو ايجاداستدلالها در زبان است. پاياننامه حاضر مشتمل بر چهار فصل است. فصل اول به معرفي منطق غيرصوري و تاريخ اجمالي شکلگيري آن اختصاص دارد. فصلهاي دوم و سوم به ترتيب ديدگاههايرالف جانسون و داگلاس والتون درباره منطق غيرصوري و استدلال بهعنوان موضوع اين شاخه را معرفيو بررسي ميکنند.اين دو تنشناختهشدهترين فيلسوفان و منطقدانان غيرصوري و از بانيان دو جريان عمده مطالعاتي در اين حوزه هستند.فصل دوم با محوريت ديدگاه جانسون درباره استدلال به بحث درباره فرانظريه و نظريه استدلال وي و نقد او به قياس و استقرا پرداخته است. فصل سوم به ديدگاه والتون درباره منطق غيرصوري، استدلال، بررسي پراگماتيک استدلال و شاکلههاي استدلالورزي اختصاص دارد.فصل چهارم به جمعبندي مطالب ارايهشده و نسبت ميان نظرگاه جانسون و والتون و در نهايت، انتقادات نگارنده بر منظر ايشان اختصاص يافته است.
بیشتر