یکی از مباحث پر دامنهی فلسفهی دین که در قرن بیستم تحت تأثیر آراء ویتگنشتاین پرورش یافته است، ناواقعگرایی است. فیلیپس به عنوان یکی از اصلیترین ایمانگرایان
... ویتگنشتاینی، با پذیرش مبانی فلسفی ویتگنشتاین سعی در بیان ایمانگرایی خویش دارد. وی در بیان ایمانگرایی خود به عنوان یکی از ناواقعگرایی افراطی، به نوعی ناشناختارگرایی در باب گزارههای دینی را میپذیرد.فیلیپس به عنوان یک پوزیتویست، با پذیرش متنگرایی، ایدهی بازهای زبانی و نحوهی زندگی، به غیر توصیفی و غیر ارجاعی بودن باورها و گزارههای دینی معتقد است. او گزارههای دینی را دارای مصداق عینی نمیداند. چون ارجاع به واقع را مختصّ گزارههای علمی میداند. وی با بیان دیدگاه درونگرایانهی خود در باب توجیه گزارههای دینی، سعی دارد تا با تأکید بر جنبهی عملی دین آن را از انتقادات تجربهگرایانه و عقلانی حفظ کند. او با نفی جنبهی نظری و واقعی دین، به نظریهای ناواقعگرایانه در باب دین میرسد و که این نظریه منجربه نفی مفاهیم متافیزیکی از جمله مفهوم «خدا» میشود.وی پس از بیان دیدگاه خود در باب گزارههای دینی، به بیان تفسیری جدید از این گزارهها میپردازد. تفسیری که با اعتقادات متدینان در تعارض است. انتقادات و اشکالاتی درباب نظریه ناواقعگرایانه و ناشناختارگرایانه وی و تفسیر جدید او از مفاهیم و گزارههای دینی در قالب چهار عنوان بررسی سازگاری درونی، بررسی سازگاری بیرونی، بررسی سازگاری با واقع، بررسی زبان شناختی بیان شده است.مهمترین نقدها در محورهای چهارگانه فوقالذکر عبارتند از: از اینکه تبیین او از اطلاق ذات الوهی با وابسته کردن آن به تعالی درونی و اخلاقی متدینان در تضادّ است. ضمناً روح حاکم بر ایمانگرایی وی که به نفی واقعیت الوی منجر میشود در تعارض با اصول و نحوه زندگی متدینان در تمام ادیان میباشد و لذا ایمانگرایی وی عملاً با الحاد تفاوتی ندارد. ضمناً غالب منتقدان فیلیپس اعتقاد دارند: اولاً. درونگرایی افراطی وی در خصوص بازیهای زبانی با دیدگاه ویتگنشتاین در تعارض است و ضمناً حدود و تغور بازی زبانی و نحوهی ارتباط آنها با هم در نگاه فیلیپس مبهم و نامبیّن میباشد. یکی از نکات مهم دیگر در انتقادات آن است که وی اولاً. در تبیین دین و فاکتورهای مهم دینی مانند خدا، پرستش و دعا دچار مغالطه تحویلگرایی شده است و ثانیاً. میان معناداری و صدق و توجیه در گزارههای دینی خلظ کرده است
بیشتر