این پژوهش با بررسی مراتب و درجات شناخت قرآن کریم به این نتیجه رسیده است که عالیترین مرتبه شناخت قرآن، همانا شناخت شهودی است؛ چنین معرفتی، غایت سیر انفسی مفسّر
... ر است و ارمغان آن که در واقع بیان آن مشاهدات برای دیگران است، تفسیر انفسی نامیده میشود؛ این تعریف، بر آن قسم از تفسیر عرفانی منطبق است که بر تهذیب نفس و سیر و سلوک عملی مبتنی است و در بیان برخی از دانشمندان، تفسیر فیضی یا اشاری خوانده میشود؛ از این بیان میتوان ارتباط تفسیر عرفانی با تفسیر انفسی را ارتباط اعم و اخص دانست؛ بدین معنا که هر تفسیر انفسی، عرفانی نیز هست اما هر تفسیر عرفانی، انفسی نیست. اما در مورد ارتباط تفسیر انفسی با تأویل نیز میتوان گفت: چنانچه تأویل را مطابق قول علامه طباطبایی(ره) از سنخ حقایق عینی و خارجی بدانیم، تفسیر انفسی، شرح و بیان آن حقایق خارجی –تأویل- خواهد بود. از نگاه دیگر، تفسیر انفسی که محصول مستقیم معرفتِ نفس مفسّر است، به گواهیِ تقسیم دوگانهای که در حوزه معرفت وجود دارد، به دو مرتبه کلیِ حصولی و حضوری تقسیمپذیر است و به نسبت تطبیق و ارتباطی که با انسان و نفس ناطقه او و نیز اصول مدوّن و نظریِ معرفت نفس پیدا میکند، مصادیق مختلفی مییابد. در این رساله، پس از ارائه تعریف تفسیر انفسی قرآن کریم، به این مراتب و مصادیق اشاره میشود. این رساله با بیان ارتباط میان اصطلاحاتی همچون: تنزیل، تفسیر و تأویل و تعیین حدّ و مرزهای میان آنها که در لسان روایات با واژههایی نظیر ظهر و بطن و حدّ و مطلع آمده است، به نظامی هماهنگ در مورد مراحل نزول قرآن و متعاقب آن ترقّی و صعود انسان، دست یافته است که از جملهی دستاوردهای آن، میتوان به ارائه نقشهها و طرحهایی همچون دایره تنزیل و تأویل قرآنی که متضمن سیر تنزیل و تأویل است، اشاره کرد. این تحقیق در بخش پایانی خود در پی آن است که با بررسی مراتب وجودی انسان، قرآن و جهان، پیوند و انطباق این سه حقیقت متعالی را که به اصل تطابق کُتب ثلاثه مشهور است، نشان دهد؛ تا از این طریق به برخی از مبانی و اصولی که در ارایه تفسیر انفسی مورد استفاده قرار میگیرد، اشاره کند. از اهداف این پژوهش، بیان اهمیت معرفت نفس و ضرورت پرداختن به این علم شریف جهت فهم معارف قرآنی است.
بیشتر