بحث درباره ماهيت وحی از بحثهای پيچيـده ای اسـت كـه همـواره انديـشمندان
دين پژوه را به خود مشغول ساخته است. اين بحث به دلايل مختلف، در حد يك مسئله
فكری ونظری با
... اقی نمانده و بـه يـك چـالش سياسـی ـ اجتمـاعی تبـديل شـده اسـت .
نزديك به يك دهه پيش، دكترعبدالكريم سروش، تحت تأثير برخی متكلمـان متـأخر
مسيحی كه وحی را- به ويژه با توجه به نگرش مسيحيت كنونی درباب وحـی- نـوعی
«تجربه دينی» قلمداد می كردند، كوشيد اين نوع تبيين را در عرصه وحـی اسـلامی نيـز
ارائه دهد كه همان زمان ، بحثهايی را در محافل علمی برانگيخت. چندی پيش ايشان
همان بحثها را، اين بار با ادبياتی جسورانه ترو گزنده تر - البته در سطحی عمومی ترــ
مطرح كرد وتنها نكته جديدی كه بر آن بحثها افزود تشبيه نبوت و سـازوكار وحـی
به شاعری بود.
مباحث ايشان را در دو سطح می تـوان بررسـی كـرد : اول اينكـه ديـدگاه ايـشان از
جنبه نظری چه مقدار مستدل و قابل دفاع اسـت؛ دوم اينكـه از جنبـه تحليـل سياسـی و
اجتماعی چه پيامدهايی دارد. دراين مقاله، بيشتر به مطلـب اول پرداختـه ايـم كـه آيـا
بيان ايشان از اتقان نظری لازم برخوردار است يا نه؟ در ادامه، نخست نظريـه ايـشان در
قالب چهار مدعای اصلی تقرير می شود كه عبارتند از: (1 (ممكن نبودن دريافـت لفـظ
و اكتفا به درك مضمون توسط نبی؛ (2 (تشبيه مكانيـسم وحـی بـه شـاعری؛ (3 (تـأثير
فرهنگ زمانه نبی بر مفاد وحی و در نتيجـه خطاپـذيری وحـی؛ (4 (ضـرورت نداشـتن
التزام وپذيرش تمامی مفاد وحی . سپس در هر مورد، افزون بر نقد خـود آن مـدعا، بـه
خاستگاه ومبانی فكری آن مدعيات نيز اشاره خواهد شد.
بیشتر