اعتقاد به وجود خدا، همواره در معرض حملات نظری بوده و یکی از این موارد، چالش در توجیه این باور است. در مقالۀ حاضر، نظرهای علامه سید محمدحسین طباطبایی و آلوین پل
... لانتینگا در مواجهۀ با چالش فوق بررسی و با تحلیل دیدگاه آنها، مقایسهای انجام خواهد گرفت. اگرچه هر دوی ایشان اعتقاد به خدا را از دلیل بینیاز میدانند و برهان را تنها مؤید ایمان میپندارند، پلانتینگا که به سنت معرفتشناسی اصلاحشده تعلق دارد، با نقد بنیادی نظریۀ مبناگروی سنتی در توجیه، گزارۀ «خدا وجود دارد» را برای فرد دیندار از جرگۀ گزارههای واقعاً پایه معرفی میکند و البته آن را بدیهی نمیداند. این در حالی است که او نمیتواند معیار جامع و مانعی را برای گزارههای پایه ارائه دهد. اما علامه طباطبایی که به مکتب مبناگروی سنتی در توجیه وفادار است، برای اثبات وجود خدا از اصلی بهره میبرد که مناقشهای در پایه بودن آن وجود ندارد؛ یعنی اصل عدم اجتماع نقیضین. به اینترتیب علامه طباطبایی با تحلیل موضوع گزارۀ فوق، آن را بهعنوان گزارهای بدیهی اولی معرفی میکند.
بیشتر