یکی از عمیقترین مسائلی که از دیرباز اندیشه انسان، بهویژه فیلسوفان را به چالش و تفلسف واداشته، چگونگی رابطهی عین و ذهن، یعنی نسبت بین شناخت انسان و دنیای خار
... رج است. متفکران شرق و غرب در طول تاریخ فلسفه مواضع مختلفی در قبال این مسأله اتخاذ نمودهاند. این تحقیق بهصورت مقایسهای و تطبیقی درصدد بررسی دیدگاه دو فیلسوف برجستهی شرق و غرب یعنی صدرالمتألهین و کانت در راهحل این معمای بزرگ است. کانت با پایهگذاری فلسفهی نقادی خویش تمام تلاش فلسفی خود را صرف شناسایی حدود معرفت بشری نموده و با نوآوریهای خود درزمینهی معرفتشناسی و جدا نمودن عالم فینفسه از جهان پدیدارها، راه جدیدی به سمت حل این مسأله گشوده است. وی معتقد است که علم و شناخت انسان تنها نمود و پدیداری از عالم عین را دریافت میکند و آدمیهرگز به وجود عینی و فینفسهی اشیاء دست نمییابد. از طرفی صدرالمتألهین نیز بر پایهی اصول هستی شناختی خود، یعنی اصالت وجود و تشکیکی بودن حقیقت آن و ابداعات خاصی که بر محوریت اتحاد عاقل و معقول مبتنی است، چگونگی این رابطه را بهصورت وحدت ذهن و عین توجیه مینماید. وی معتقد است، علم و شناخت از سنخ هستی است، بنابراین عین و ذهن در واقع هریک مرتبهای از هستی هستند. او راه شناخت اشیاء فینفسه و وجود عینی را علم حضوری میداند.
بیشتر