بیشک یکی از مهمترین مباحث فلسفی در میان قاطبۀ حکما، مسئلۀ وجود نفس، جوهریت، نحوة پیدایش نفس، تجرد آن و بقای آن است. این مسئله برای حکیمان مسلمان نیز از اساسیتر
... رین و مهمترین مسائلی بوده که دستاوردهای کلامی و فلسفی آن را نمیتوان نادیده انگاشت، زیرا بسیاری از باورهای دینی در گرو قبول این عنصر اصلی در وجود آدمی تبیین میشود. انسان بدون نفس، مشمول هیچ بار تکلیفی از ناحیۀ شارع مقدس نبوده و نیست، و طبیعتاً معاد و مسائل مربوط به آن نیز موضوعیت خود را از دست خواهد داد. اهمیت مسئلۀ نفس نزد فیلسوفانی که به دیدگاههای کلامی و دینی التزام نداشتهاند نیز حاکی از آنست که این مسئله فارغ از دینی بودنش، در فلسفه نیز جایگاهی مهم داشته و دارد. ابنسینا و ملاصدرا در مقام دو حکیمی که هم فیلسوفند و هم دغدغۀ دینی دارند، توجهی ویژه به مسئلۀ نفس داشتهاند. ملاصدرا از وجود نفس گرفته تا اثبات جوهریت آن و تجرد و بقایش، و نیز نحوۀ پیدایش آن که با عنوان جسمانیةالحدوث، را مورد بحث قرار داده و دیدگاههای نوین او در اینباره شهرت یافته است. اما این نوشتار درصدد است نشان دهد که بسیاری از مباحث ملاصدرا در مسئلۀ نفس، عیناً برگرفته از ابنسیناست. هرچند کوشش این مقاله قدحی بر تلاش ملاصدرا محسوب نمیشود، اما نشان دادن مستندات سینوی در اندیشۀ صدرایی، میتواند به فهم درست و تفسیر موجه از آراء صدرالمتألهین کمکی شایان نماید؛ بویژه در فهم مفهوم «جسمانیةالحدوث» بودن نفس که بعضی آن را، بغلط، معادل جسم بودن یا جسمانی بودن نفس در ابتدای تکّون خود دانستهاند. مقالۀ حاضر نشان میدهد که نه این تفسیر از سخن صدرالمتألهین صحیح است و نه این مبنا به او اختصاص دارد، بلکه در همین مسئله نیز ملاصدرا وامدار اندیشۀ ابنسیناست؛ همچنانکه در دیگر مباحث مربوط به نفس نیز چنین است.
بیشتر