کلگرایی معنایی کواین یک آموزه هستیشناختی است؛ یک رویکرد شکاکانه نسبت به «معنا»؛ به مثابه هویتی هستیشناختی. این آموزه با بسیاری از آموزههای اصلی کواین در نس
... سبت مستقیم است: کلگرایی معرفتشناختی، اصل تحقیقپذیری، طبیعیگرایی، عدم تعین ترجمه، استدلال یادگیری زبان و نفی تمایز تحلیلی-ترکیبی. «کلگرایی معرفتشناختی» و «تحقیقپذیری»، مقدمات اصلی کلگرایی معنایی کواین هستند. کلگرایی معرفتشناختی، همان تز دوهم-کواین است: جملات به شکل مستقل و مجزا خالی از محتوای تجربی هستند. اگر این تز را به اصل تحقیقپذیری (اینهمانی محتوای تجربی جملات و معانی آنها) ضمیمه کنیم، کلگرایی معنایی حاصل خواهد شد. بخشی از اعتراضات (فودور و لپور) به «کلگرایی معنایی» کواین ناظر به تشکیک در لزوم استنتاج کلگرایی معنایی از این دو مقدمه است. با بررسی این اعتراضات مشخص میشود که فودور و لپور مقدمات استدلال را مطابق با قرائت مدنظر کواین، تفسیر نمیکنند. همچنین برخی اعتراضات ناظر به سازگاری نتیجه استدلال (= کلگرایی معنایی)، با یکی از مقدمات (= تحقیقپذیری) است. با بررسی گام به گام مقدمات استدلال و با صورتبندی آنها در قالب زبان منطق جدید، معلوم میشود که کل-گرایی معنایی، لزوما نیازمند صدق «تحقیقپذیری» نیست. نقش طبیعیگرایی در تز کلگرایی معنایی بسیار محوری است، چرا که فهم این ادعا که کل-گرایی معنایی، یک آموزه هستیشناختی است، صرفا با توجه به طبیعیگرایی کواین فهمیده میشود. بنابراین برای رسیدن به قرائت مدنظر کواین از تز «کلگرایی معنایی» ابتدا میباید بعد هستیشناختی طبیعیگرایی (یا همان هستیشناسی طبیعیگرا) و در ثانی گامهای طبیعی-گرایانه کواین به سوی کلگرایی معنایی (تز عدم تعین ترجمه و استدلال یادگیری زبان) تبیین شوند. غفلت از بعد هستیشناختی طبیعیگرایی و نسبت آن با کلگرایی معنایی، منجر به برخی از اعتراضات (چامسکی و رورتی) به کلگرایی معنایی شده که از این تز قرائتی معرفتشناختی دارند. چامسکی و رورتی با نفی تمایز بین کلگرایی معنایی (= عدم تعین ترجمه و معنا) و تعین ناقص نظریه، تزی را مورد بررسی قرار میدهند که با کلگرایی معنایی مدنظر کواین نسبتی ندارد. همچنین غفلت از گامهای طبیعیگرایانه کواین در راه رسیدن به کلگرایی معنایی (و غفلت از این نکته که کلگرایی معنایی به شکل تدریجی و تکوینی و تطوری رخ میدهد) منجر به اعتراضاتی از این دست شده است که: اولا بین تز کلگرایی معنایی و اصل «ترکیبپذیری معنایی» تعارض وجود دارد، و در ثانی، کلگرایی معنایی با رد اصل «ترکیبپذیری معنایی» قادر به تبیین واقعیتهایی که صرفا اصل «ترکیبپذیری معنایی» قادر به تبیین آنها بود، نیست (واقعیتهایی چون یادگیری زبان). کواین با نفی تمایز تحلیلی- ترکیبی نیز گامی دیگر در جهت تایید کلگرایی معنایی، در مقاله «دو جزم» برداشت. نفی تحلیلیت به ما نشان میدهد که نیازی به جهان سوم فرگهای- افلاطونی و جهان ذهن-گرایان،که صدق جملات تحلیلی را تضمین کند، نیست، و این همان دعوی هستیشناختی تز «کلگرایی معنایی» کواین است.
بیشتر