پاسخ تفصیلی:
اگر بخواهيم تعريفي از دين ارائه دهيم مي توان گفت: « دين مجموعه عقايد, قوانين و مقرراتي است که همه شئون زندگي بشري را در بر مي گيرد؛ دين مجموعه عقايد, اخلاق و قوانين و مقرراتي است که براي ادراه فرد و جامعه انساني و پرورش انسان ها از طريق وحي و عقل در اختيار آنان قرار مي گيرد». بطور خلاصه مي توان گفت:« دين حقيقتي پيام گونه اي است که خداوند آن را در اختيار انسان قرار مي دهد. اين که آيا ديني توحيدي هست يا نه, به تصوري که آن دين از خداوند ارائه مي دهد بر مي گردد. بدين معنا که اگر ديني, قائل به وجود موجودي مجرد, برتر و متعالي از جهان, موجودي که قادر مطلق, عالم مطلق و خير محض است, موجودي که در ذات و صفات واحد است, باشد. چنين ديني, يک دين توحيدي است. اديان توحيدي بزرگ (يهوديت, مسيحيت, [البته بدون تحريف] و اسلام ) اساسا در اين تلقي از خداوند شريک اند.
از نظر قرآن تمام اديان الهي, اديان توحيدي هستند و لذا ما ميان هيچ يک از پيامبران او فرقي قائل نمي شويم. هر چند در طول تاريخ دست خوش تحريف و تغيير شده باشند. همه اديان, به هر راه و بياني که باشند, متفق اند بر اين که انسان قائم به ذات خود نيست و نمي تواند باشد . زندگي او به نحو اساسي به قواي موجود در طبيعت و اجتماع خارج از ذات او, پيوسته و بلکه وابسته بدان است. انسان, بطور مبهم يا روشن, مي داند که قوه مرکزي مستقلي که بتواند, جدا از اين جهان, قائم به نفس خود باشد, نيست. چنين ادراکي را در ابتدائي ترين دين که به صورت وابستگي به قوا و نيرو هاي موجود در طبيعت بود تا اديان برتر, که به صورت اعتقاد به علت نخستين اشياء جلوه کرد, مي توان ديد. در واقع مي توان نماد مشترک ميان کليه اديان را تسليم به موجودي برتر دانست که انسان خود را بدان وابسته و نيازمند مي داند هر چند درجه شناخت به اين وابستگي و نياز در ميان اديان متفاوت و مختلف است. حقيقت تحريف نشدهى همه اديان توحيدى، كه پيامبران الهى مروج و مبلّغ آن بودهاند يكى است و بر اصول اعتقادى مشترك و يگانه استوار است. تمامى پيامبران منادى «دين واحد» بودهاند به همين جهت در منطق قرآن كريم اديان نداريم بلكه دين واحدى داريم كه تمام پيامبران منادى آن بودهاند و آن عبارت است از اسلام و تسليم در برابر خداوند: انّ الدين عند الله الاسلامهمانا دين در نزد خداوند فقط اسلام است( آل عمران، آيه 19.) و پيامبران الهى همگى مسلمانند: ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلماابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه مسلمان بود() آل عمران، آيه 67. بر اين اساس، حقيقت تحريف نشدهى اديان توحيدى يكى است و پيامبران الهى مبلّغ اصول و اركان اعتقادى مشترك و يگانهاى بودهاند. هر چند در طول تاريخ اديان گرفتار تحريف و انحراف، توسط پيروان نادان و يا افراد سودپرست و خودخواه جامعه مىشدند.
اما در عين حال اديان توحيدى از چند جهت متفاوت مىشوند: 1- تحريف: بدون شك در طى زمان اديان گرفتار تحريف و انحراف توسط پيروان نادان و يا افراد سودپرست و خودخواه جامعه شدهاند كه همين امر ضرورت بعثت پيامبر ديگرى را به منظور خاطرنشان ساختن تحريفات و پيراستن آن از آلودگى تحريف، در پى داشته است. 2- تفاوت محيط و احتياج و سطح استعداد مردم: پيامبران براى هدايت مردم آمدهاند، ازاينرو نوع دستورها و سطح مطالب و معارف بايد در حدود رشد و درك جامعه و نيازهاى محيط باشد. طبعا بشر در قرون اوليه روابط اجتماعى بسيار محدودى داشت و نظام اجتماعى گسترش و تفصيلى نداشت ازاينرو قوانين محدودى زندگى او را اداره مىكرد. همچنين در ناحيه آراء و عقايد و انديشهها هم عمق و دقت آنچنانى نداشت و هم آراء و عقايد مختلف و متنوع در زمينه مسائل اساسى هستىشناسى ابراز نشده بود. ازاينرو لزوم آمدن پيامبران جديد، با قطع نظر از مسأله تحريف، از جهت بيان تدريجى احكام و معارف دين متناسب با فهم و رشد مردم بوده است.
حتى اگر در اديان گذشته تحريف هم صورت نمىگرفت باز هم نياز به آمدن پيامبران جديد به منظور:
1- بيان ظرائف و دقائق همان اصول اعتقادى و شاخههاى فرعى آنها. به عنوان مثال ظرائف و فروع مسائل مربوط به توحيد و عدل الهى و معاد و مسائلى چون جبر و اختيار، قضا و قدر و... آنگونه كه در اسلام بيان شده است در اديان گذشته تبيين نشده است.
2- بيان احكام و قوانين مربوط به شؤون مختلف زندگى فردى و اجتماعى بشر. بنابراين، حتى اگر در اديان گذشته تحريف هم صورت نمىگرفت دين مورد قبول كه بيان كامل و جامع و دقيق اصول عقايد و نيز احكام و قوانين فردى و اجتماعى را در بر دارد همان است كه توسط آخرين پيامآور الهى بيان شده است و آن دين اسلام است. ضمن اين كه: پس از آن كه بيان شد حقيقت تحريف نشدهى همه اديان توحيدى، واحد است و اصلاً اديان نيست و دين است، لذا تعبد به حقيقت تحريف نشدهى آنها، تعبد به امر واحد است و به معناى كثرتگرايى دينى (پلوراليزم دينى) نيست.
منابعي براي مطالعه: 1. جوادي آملي, دين شناسي 2. جان بي, ناس, تاريخ جامع اديان, علي اصغر حکمت 3. مايکل پيرسون, عقل و اعتقاد ديني, ترجمه احمد نراقي, ابراهيم سلطاني عدم تطابق كامل پرسش و پاسخ.
در ضمن با مطالعه و بررسي تطبيقي بين اسلام و مسيحيت و يهوديت به نقاط مشترکي برمي خوريم که در ذيل به آنها اشاره مي شود:
1. اصل وجود خداوند؛ مورد اتفاق اسلام و کتب عهدين کنوني است.
2. اصل توحيد و يگانگي خداوند
3. برخي از اوصاف خداوند مانند قادربودن، عالم بودن، کمال مطلق بودن خدا مهرباني و رأفت خداوند.
4. اصيل قيامت و رستاخيز؛ گر چه در کيفيت آن اختلافات و ابهاماتي وجود دارد.
5. اصل نبوت، همچنين در مورد برخي از افراد و مصاديق انبياء نيز اتفاق نظر وجود دارد.
6. اصل عبوديت و بندگي خداوند، که خدا شايسته عبادت و پرستش است.
7. اصل مهرورزي و محبت به انسانها و مخلوقات خداوند.
و موارد ديگري که نياز به بررسي تفصيلي دارد.
براي مطالعه بيشتر به کتاب «اديان بزرگ جهان» نوشته استاد حسين توفيقي مراجعه نماييد.