وحى رسالى (وحى به معناى اخص) از مميزات نبوت است؛ ولى هرگونه نزول و سخن گفتن فرشته وحى، به آن معنا نيست و غير از ائمه(ع) نيز قرآن مواردى را ياد مىكند كه كسانى مانند همسر زكريا فرشتگان را ديده و سخنشان را شنيدهاند. قرآن در اين باره مىفرمايد كه چون همسر زكريا سخن فرشته را در مورد بشارت فرزند (اسحاق و يعقوب) شنيد، خنديد و گفت: وای بر من، آيا در اين پير زالى مىزايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبىاست»،
(هود، آيه 71).
اين آيه به خوبى نشانگر آن است كه غير از پيامبران نيز ممكن است كسانى فرشته را ببينند يا كلام او را بشنوند. در روايات متعددى است كه فرشتگان در موارد خاصى از جمله هر هفته و در شب قدر، بر امام زمان(عج) نازل مىشوند. بنابراين وحى به معناى عامترى كه شامل نزول و مكالمه فرشته (با رؤيت يا بدون رؤيت) باشد اختصاص به پيامبر ندارد؛ ولى وحى پيامبرانه - كه در آن انگيزش و بعثت و ارائه شريعت الهى است - مخصوص پيامبران است.{
وحي به امامان(ع):
براساس روايات، امامان دست آموز الهام غيبي اند. آنان صداي غيب را مي شنوند اما فرشته را نمي بينند، به خلاف پيامبر که سخن فرشته را مي شنود و گاه خود ملک را مي بيند، نه اين که تنها صدا را بشنود
(اصول کافي، روايات شماره 705، 706، 435).اين الهام نظير الهامي است که به حضرت خضر و ذوالقرنين و حضرت مريم و مادر موسي(ع) شده است
(کهف / 65 - 98 ؛ آل عمران / 42 ؛ مرم / 17 - 21 ؛ طه / 38 ؛ قصص / 7) و بعضا در قرآن کريم، تعبير به وحي گرديده که البته منظور از آن، وحي نبوت نيست.
حضرت رضا(ع) در ضمن حديث مفصلي درباره امامت فرمود: هنگامي که خداي متعال کسي را به عنوان امام براي مردم برمي گزيند به او سعه صدر، عطا مي کند و چشمه هاي حکمت را در دلش قرار مي دهد و علم را به وي الهام مي کند تا براي جواب از هيچ سؤالي در نماند و در تشخيص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأييد و توفيق و تسديد الهي بوده از خطاها و لغزش ها در امان خواهد بود
(نگا، اصول کافي، ج 1، ص 198 - 203).از حسن بن يحياي مدائني نقل شده که از امام صادق(ع) پرسيدم: هنگامي که سؤالي از امام مي شود چگونه (و با چه علمي) جواب مي دهد؟ فرمود: گاهي به او الهام مي شود و گاهي از فرشته مي شنود و گاهي هر دو
(بحارالانوار، ج 26 ، ص 58).لوح محفوظ است او را پيشوا | از چه محفوظ است؟ محفوظ از خطا |
ني نجومست و نه رملست و نه خواب | وحي حق، والله اعلم بالصواب |
از پي روپوش عامه در بيان | وحي دل گويند آن را صوفيان |
بايد توجه داشت امام کسي است که از وجودي برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قله هرم هستي قرار دارد، از اين رو باطن امام هم همانند باطن پيامبر، با نور ولايت حق روشن بوده با عالم حقايق و معاني غيبي ارتباط دارد.
امام هم همانند پيامبر واسطه فيض ميان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حريم وحي و شريعت است، اما پيامبر نيست يعني مقام و شأن و مسؤوليت نبوي و رسالت را به او نداده اند.
امام رضا(ع) مي فرمايند: فرق ميان پيامبر و رسول و امام در اين است که رسول فرشته وحي را مي بيند و صدايش را مي شنود وحي بر او نازل مي شود، گاه در خواب مي بيند چنانکه حضرت ابراهيم ديد و پيامبر سخن فرشته را مي شنود و گاه باشد که خود فرشته را ببيند نه اين که تنها صدا را بشنود و امام کسي است که فرشته را نمي بيند اما سخن او را مي شنود
(اصول کافي، حديث 435).البته بنا بر برخي تفاسير، شنيدن معصوم عقلي است به اين معني که امام سخن فرشته اي را با گوشش نمي شنود، بلکه مراد از شنيدن آن است که باطن امام تعاليم و الهام هاي الهي را فرا مي گيرد و مي پذيرد براي اين که کلام الهي جز اين نيست که حقايقي را به آگاهي اوليا برساند زيرا کلام الهي نمي تواند از نوع صوت و لفظ باشد
(صدرالمتألهين، شرح اصول کافي، کتاب حجت، باب 3، حديث اول).اما سخني در خصوص الهامالهام در لغت به معناي القاي مطلبي در نفس و جان است
(لسان العرب، ج 12، ص 555)بنا بر برخي تفاسير الهام داراي معناي عام و خاص است.
معناي خاص الهام ويژه اوليا و اوصيا است که گاهي با واسطه و گاهي بدون واسطه مي باشد. الهام با واسطه توسط صدايي که از شخص خارج مي گردد و آنگاه شنيده و معناي مقصوداز آن فهميده مي شود، صورت مي پذيرد. اين حالت، مانند رؤيا، در حالات اوليه انبياء رخ مي دهد و اهل حق آن را وحي خفي به شمار مي آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القاي معاني و حقايق در قلوب اولياء از عالم غيب که ممکن است به صورت دفعي و ناگهاني باشد و ممکن است به تدريج صورت پذيرد.
معناي عام الهام نيز گاهي با سبب و گاهي بدون سبب و نيز گاهي حقيقي و گاهي غير حقيقي است. الهام حقيقي با سبب از راه تزکيه و تصفيه نفس به دست مي آيد. الهام غيرحقيقي و بدون سبب، براي افرادي که استعداد خاصي دارند، به مقتضاي ويژگي هاي خاص نژادي و جغرافيايي حاصل مي شود مانند براهمه، کشيشان و راهبان
(نگا: سيد حيدر آملي، جامع الاسرار و منبع الانوار، صص 454 - 455).برخي الهام را مربوط به جنبه ولايت و وحي را مربوط به جنبه رسالت و نبوت دانسته اند و معتقدند الهام، تنها از نوع کشف معنوي صرف است و از اين رو، وحي از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولايت و مربوط به باطن است و چون ولايت بر نبوت، تقدم شرفي دارد، الهام نيز برتر از وحي خواهد بود. علاوه بر آن که وحي مشروط به تبليغ است ولي الهام چنين نيست
(شرح فصوص الحکم، داود قيصري، ص 111 ؛ الفتوحات المکيه، ابن عربي، ج 1، ص 78). تفاوت اساسي ميان وحي و الهام در اين نکته نيز هست که پيامبر فرشته اي را که واسطه در وحي است هنگام القاي وحي به رؤيت بصري مشاهده مي کند ولي در الهام امام و ولي تنها او را حس مي کند و با رؤيت بصري او را نمي بيند
(الفتوحات المکيه، ج 3، صص 238 - 239). در مجموع مي توان گفت آن چه به عنوان شريعت به پيامبر القا مي شود همواره با واسطه فرشته اي است که پيامبر او را با رؤيت بصري مشاهده مي کند و اين از اختصاصات پيامبر است، اما از آنجا که پيامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت داراي مقام ولايت نيز هست از انواع ديگر القائات رباني نيز بهره مند است. چنين القاآتي که مشترک ميان ولي، امام و نبي است وحي به معناي خاص خود، نبوده مربوط به مقام باطن يعني ولايت است.
براين اساس، از آنجا که مقام ولايت مربوط به باطن مي باشد، حقايق القا شده در الهام چه بسا برتر از مطالب وحي شده به پيامبر باشد هر چند پيامبر به لحاظ برخورداري از مقام ولايت، با آن حقايق آشنا است.
بايد توجه داشت که يک تفاوت اساسي ديگري که ميان وحي و الهام وجود دارد اين حقيقت است که وحي به دليل سنخيت خاص خويش همواره مصون از تلبيس ابليس بوده، پيامبران در همه مراحل فهم، درک و دريافت آن در عصمت الهي قرار دارند، برخلاف الهام که گاهي شيطاني است و همواره مصون از خطا نمي باشد.بايد توجه داشت که القائات رحماني را الهام مي گويند والقائات شيطاني در اصطلاح وسوسه ناميده مي شوند.
اما از آنجا که امامان، معصوم مي باشند در حوزه الهام نيز مانند وحي در خصوص پيامبران همواره الهامشان حقيقي و رباني است زيرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دريافت مصون از خطا مي باشند.