مشیت واراده الهی از آموزه های علم قرآن وحدیث است، در توضیح فعل الهی در قرآن وروایات گاه تنها اراده یا مشیت ذکر شده است وگاه اراده ومشیت با هم ودر کنار قضا وقدر
... ر وگاه غیر از قضا وقدر اموری چون اذن وکتاب واجل نیز ذکر شده است. متکلمان فاعلیت خداوند را فاعلیت بالاراده وبر خلاف فیلسوفان اراده را به عنوان صفت فعلی غیر از علم در نظر می گیرند، اما در تحلیل مشیت واراده در کتابهای کلامی کمتر تحلیل دیده می شود. ودر این راستا یکی از متکلمان معاصر یعنی میرزا مهدی اصفهانی در آثار خود سعی کرده است مشیت واراده را تحلیل کرده وبر اساس آن به تحلیل فعل الهی بپردازد. در این رساله می خواهیم مشیت واراده را در قرآن وحدیث تحلیل کرده وبر اساس آن ماهیت فعل الهی را توضیح دهیم، ودر این راستا از تحلیل های میرزا مهدی اصفهانی نیز بهره خواهیم گرفت، البته ممکن است برخی دیدگاه های ایشان مورد نقد وبررسی قرار گرفته وپذیرفته نشود. میرزا مهدی اصفهانی در موضوع مشیت واراده الهی مساله «رأی الهی» را مطرح میکند وآن را اولین مرحله از مراحل فعل الهی می داند، وچنین تبیین میکند که علم الهی فقط کاشف می باشد واین کشف در بردارنده کیان ونقیضش میباشد واولین مرتبه برای تحقّق فعل الهی لزوم وجود عاملی تعیین کننده ومخصص می باشد که یکی از دو طرف «کیان» یا «لا کیان» را برگزیند، واین امر همان «رأی» می باشدکه تجلّی آن طبق مراحل متعدّد تحقق فعل الهی در مشیت وارادت وقدر وقضا الهی نمود می کند، ودر همه این مراحل حتی بداء تأثیر گذار می باشد. وفرضیه های این تحقیق این است که در احادیث آمده است «مشیت» ابتدای فعل می باشد، وعبارت است از اهتمام به انجام یک فعل، و«اراده» عبارتست از ثبوت مشیت وعزیمت بر آنچه مشیت شده است وقصد ومیل قاطع جهت انجام فعل. وبا استقرای مشیت واراده الهی در قرآن واحادیث میتوان به معنای دقیق این دو صفت الهی دست یافت. وهمانگونه که میرزا مهدی اصفهانی تحلیل کرده است «علم الهی» شانیت کاشفیت دارد، واین کشف از هیچ محدودیتی برخوردار نیست، وبه صورت همزمان در بردارنده کشف نقیضین می باشد، وهم کاشف «کیان» وهم نقیضش «لا کیان» می باشد، البته اجتماع این نقیضین در مرحله علم ودر رتبه واحد مستلزم تناقض نمیباشد، چون تناقض در مرحله «تحقق» و«واقعیت» صورت میگیرد نه در مرحله «کشف» که مرحله «علم بلا معلوم» می باشد، ومرحله کاشف اشیایی است که اصلا «تحقّق» و«واقعیت» ندارد. وبرای صدور «فعل الهی» بعد از مرحله علم به نقیضین وجود یک عامل برای «تعیین» و«تخصیص» یکی از دو نقیض لازم میباشد، تا علّت صدور فعل باشد. واین علّت نمیتواند خود «علم» باشد؛ چون علم فقط شانیت «کشف» را دارد وقابلیت تاثیر ذاتی ومستقیم ندارد، وکاشفیت علم در یک مرتبه شامل شیء ونقیضش میباشد، پس علم نمیتواند علت باشد وگرنه مستلزم «اجتماع نقیضین» می گردد. همچنین این علت نمیتواند خود «ذات الهی» بعنوان «فاعل موجب» باشد؛ چون این امر مستلزم قول به قدم عالم میگردد. ودر این راستا علتی که برای این امر مطرح می شود «رأی الهی» می باشد، و«رأی» از صفات فعل الهی میباشد، وصفت کمال است، واز ذات الهی جدایی ناپذیر است، واصل وجودش برای ذات الهی واجب است، اما عملکردش در تعیین یکی از دو طرف کیان ونقیضش در دایره اختیار الهی قرار دارد. رأی الهی نیز در این میان نیاز به «مرجح» ندارد؛ چرا که نیاز به مرجح در امور «واقعی» می باشد، اما عملکرد رأی در حیطه علم الهی است که «واقعی» نیست وفقط «کشف بلامکشوف» است، وقبل از واقع شدن وقبل از شیئت وقبل از کینونیت می باشد، واین رأی هست که با تاثیرش موجب «شیئیت» اشیاء میگردد وبه کاین «کینونیت» می بخشد وآنها را به امور «واقعی» تبدیل میکند. «رأی» در واقع در رتبه فعل الهی قرار دارد، وبعد از «علم الهی» می باشد که در رتبه ذات الهی قرار دارد، ورابطه آن با خدا رابطه «مالکیت» می باشد، وخداوند «مالک رأی» می باشد، ومالکیت الهی رأی صفت ذات وعین ذات الهی میباشد، واین «رأی» به کمک «علم الهی» عمل میکند وموجب «کینونیت» کاینات و«شییت» اشیاء میگردد. واهمیت موضوع مشیت واراده الهی در این است که حلقه ی وصلی میان ذات الهی وفعل الهی میباشد، واین موضوع از اهمیت شایانی جهت شناخت أفعال خداوند برخوردار است، ودر شناخت تمام صفات افعالی خداوند تاثیر بسزایی دارد. از سوی دیگر میرزا مهدی اصفهانی با تمرکز بر آیات واحادیث سعی کرده است تحلیل جدیدی از مشیت واراده الهی بیان کند که ضرورت دارد مورد بررسی قرار گیرد.
بیشتر