بحث پیرامون مغالطه بحثی نوین و نوظهور نیست، بلکه در کتب و آثار پیشینیان سابقه طولانی دارد و آنچه توسط عده ای از نویسندگان متأخر یا معاصر به رشته تألیف در آمده
... است، از سرمایه علمی که گذشتگان اندوخته اند بی نصیب نیست. بشر از دیرباز همواره با افرادی مواجه بوده است که برای اثبات مطالب خویش به هر چیزی متوسل می شدند و از هر حیله و فریبی استفاده می بردند. کامیابی این فریبکاران عاملی اساسی جهت مبادرت به کشف و افشای حیل و دسایس گردید و لذا علمی به نام «منطق» تدوین شده و رشد پیدا نمود که هدف اساسی آن چیزی جز کشف خطای در فکر و غلط کاریها نبود. این مهم به راحتی از تعریف «علم منطق» که معمولاً در آغاز آثار منطقی عرضه می شود، قابل برداشت است (ابن سینا، 1331، ص 9؛ ابن سینا، 1364، صص 4 - 5؛ ابن سینا، 1403، ج 1، صص 8 - 9). نگاهی گذرا به تاریخ علومی چون فلسفه و منطق نشان می دهد که بنیانگذاران و مدونان این علوم زمانی در عزم خویش نسبت بدین اقدام بزرگ را سخ گردیدند که عده ای نیرنگ باز معروف به سوفیست (یا سوفسطایی) برای تحقق مقاصد خویش و اثبات نتایج مطلوب خود به استدلالاتی پرداختند که کمتر کسی می توانست خطا و غلط کاریهای آنها را تشخیص دهد یا حتی در صورت تشخیص، ایشان را رسوا نماید. لذا عده ای از بزرگان که به خطر وجودی سوفیست ها نسبت به ارزشها و مکارم اخلاقی و اجتماعی و انسانی آگاه بودند، با طرح مسایل و موارد دقیق و مبسوط منطقی در جهت آگاه ساختن مردم نسبت به دروغ پردازی های مغالطه گران گام برداشتند.
بیشتر